آقــاسَـجّــادٌ
📚
#فتح_خون
#قسمت_بیست_و_پنجم
#راوی
قافله عشق به سرمنزل جاودان خویش نزدیك می شود... و این عاقبت کار عشق است. موکب امام به هر سوی که میرفت، به سوی دیگرش سوق می دادند تا روز پنجشبه دوم محرم سال شصت و یكم هجری به کربلا رسید.
#فصل_پنجم
#کربلا
امام ایستاد و خطبه ای کربلایی خواند: "اما بعد... می بینید که کار دنیا به کجا کشیده است! جهان تغییر یافته، منكَر روی کرده است و معروف چهره پوشانده و از آن جز ته مانده ظرفی، خرده نانی و یا چراگاهی کم مایه باقی نمانده است."
"زنهار! آیا نمی بینید حق را که بدان عمل نمی شود و باطل را که از آن نهی نمیگردد تا مؤمن به لقای خدا مشتاق شود؟ پس اگر اینچنین است، من در مرگ جز سعادت نمی بینم و در زندگی با ظالمان جز ملالت. مردم بندگان حلقه به گوش دنیا هستند و دین جز بر زبانشان نیست؛ آن را تا آنجا پاس می دارند که معایش ایشان از قِبَل آن می رسد، اگر نه، چون به بال امتحان شوند، چه کم هستند دینداران."
#راوی
آه از رنجی که در این گفته نهفته است! و اما سرُّالاسرار این خطبه در این عبارت است که "لِیَرغَبَ المؤمن فی لقاء رَبُِّه ـ تا مؤمن به لقای خدا مشتاق شود." یعنی دهر بر مراد سفلگان می چرخد تا تو در کشاکش بال امتحان شوی و این ابتلائات نیز پیوسته می رسد تا رغبت تو در لقای خدا افزون شود... پس ای دل، شتاب کن تا خود را به کربلا برسانیم! میگویی: مگر سر امام عشق را برنیزه ندیده ای و مگر بوی خون را نمیشنوی؟ کار از کار گذشته است.
قرن هاست که کار از کار گذشته است... اما ای دل، نیك بنگر که زبان رمز، چه رازی را با تو باز می گوید: کلُّ
ارض کربلا و کلُّ یوم عاشورا. یعنی اگرچه قبله در کعبه است، اما فَاَینَما تُوَلُّوا فَثَمَُّ وَجهُ اللهِ. یعنی هر جا که پیكر صد پاره تو بر زمین افتد، آنجا کربالست؛ نه به اعتبار لفظ و استعاره، که در حقیقت. و هر گاه که عَلَم قیام تو بلند شود عاشوراست؛ باز هم نه به اعتبار لفظ و استعاره. و اگر آن قافله را قافله عشق خواندیم در سفر تاریخ، یعنی همین.
لیرغب المؤمن فی لقاء ربه... عجب رازی در این رمز نهفته است! کربلا آمیزه کرب است و بال... و بال افق طلعت شمس اشتیاق است. و آن تشنگی که کربلائیان کشیده اند، تشنگی راز است. و اگر کربلائیان تا اوج آن تشنگی ـ که می دانی ـ نرسند، چگونه جانشان سرچشمه رحیق مختوم بهشت شود؟ آن شراب طهور که شنیده ای بهشتیان را می خورانند، میكده اش کربلاست و خراباتیانش این مستانند که اینچنین بی سر و دست و پا افتاده اند. آن شراب طهور را که شنیده ای، تنها تشنگان راز را می نوشانند و ساقی اش حسین است؛
حسین از دست یار می نوشد و ما از دست حسین.
الا یا ایها الساقی ادر کأساً و ناولها
که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشكلها
عمر بن سعد ابی وقاص نخست مایل نبود که امر میان او و امام حسین (ع) به پیكار کشد... هر کسی را لیله القدری هست که در آن ناگزیر از انتخاب خواهد شد وعمر سعد را نیز ساعتی اینچنین فراخواهد رسید. اما اکنون او می گریزد و دهر نیز در کمینش، که او را به این لیله القدر بكشاند.
📗 #فتح_خون
🖊 #نویسنده_سیدمرتضی_آوینی
📄 #صفحه_بیست_و_پنجم
@shahid_sajad_zebarjady
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
✨ #یا_حسین_ع
✨ #یا_ابوالفضل_ع
مِثْلِ عبّٰاسْ كَسْي هَسْت دِلٰاوَرْ بٰاشَدْ
بٰاْ هَمِهْ تِشْنِگي اَشْ يٰادِ بَرٰادَرْ بٰاشَد
مِثْلِ عَبّٰاسْ كَسيْ هَسْت كِهْ سَقّٰا بٰاشَدْ
جِگَرِ سُوخْتِه اشْ حَسْرَتِ دَرْيٰا بٰاشَدْ
مِثْلِ عَبّٰاسْ كَسْيْ هَسْتْ اَبٰابيلْ شَوَدْ
بٰالُ و پَرْ سُوخْتِه،هَمْسٰايِه جِبْريلْ شَوَدْ
هيچْ كَسْ مِثْلِ اَباالْفَضْلِ وَفٰادٰارْ نَبُودْ
لٰايِقِ تَشْنِگيُ و اِسْمِ عَلَمْدٰارْ نَبُودْ
هَرْ كَسْي خْوٰاسْت كِهْ فَرْدٰا بِه شَفٰاعَتْ بِرِسَدْ
يٰا اَباالْفَضْلِ بِگُوييدْ بِه سَلٰامَتْ بِرِسَد
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
@shahid_sajad_zebarjady
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃 دقایقی قبل
⛈ سینه زنی زیر باران
❤️ بین الحرمین شریفین
🎤 #ای_اهل_حرم_میروعلمدار_نیامد...
@shahid_sajad_zebarjady
🌐🔊
🔹اورژانس گزارش داد: براثر طوفان شب گذشته در مهران، ۱۵ نفر مصدوم شدند.
🔹هواشناسی: در استانهای شمال غرب، غرب و جنوب غرب ایران بارش باران گاهی به شکل رگبار پیشبینی میشود.
@shahid_sajad_zebarjady
آقــاسَـجّــادٌ
⚠️ ربوده شدن تعدادی از نیروهای هنگ مرزی میرجاوه 🔰 ١٤نفر از نیروهای بسیجی طرح امنیت و هنگ مرزی میرج
📸 اولین تصویر از ۱۲ مرزبان ایرانی ربوده شده توسط گروهک تروریستی جیش العدل در تاریخ ۲۳مهر۹۷ مرز میرجاوه استان سیستان و بلوچستان
@shahid_sajad_zebarjady
🍃✨❤️
#اُمّةُ_الواحِدَة
#حب_الحسین_یجمعنا
#تمرین_قیام_مهدی_آل_محمد_عج
🏳جمع شدن افرادی ازتمام کره زمین به تمنای عشق بدون مرز حسین(ع)✌️
🏴برمحور عشق حسین(ع)در اتحادیم.✊
@shahid_sajad_zebarjady
#آدرس عربی ایرانی 😳
این روز ها در کشور عراق با پدیدهای روبرو هستیم که زائران ایرانی به زبون عربی صحبت میکنن و مردم عراقی به زبان فارسی 🙄🤔
امروز میخواستم آدرس بگیرم از یه عراقیه
گفتم:《اَین شارع بناتالحسن》
یعنی خیابان بناتالحسن کجاست
عراقیه گفت: مستقیم برو بعد بپیچ سمت چپ. (تازه چ و پ ندارن عربا)
منم گفتم: شکراََ جزیلاََ
اونم گفت: خواهش میکنم 😅
کلا اینجا نصفشون ایرانین
نصف دیگشونم اصالتاََ ایرانین 😉
@shahid_sajad_zebarjady
آقــاسَـجّــادٌ
خاطره ای از شهید ابراهیم هادی ❤️🍃
#خاطره
#ابراهیم_دلها ❤️
#شهید_ابراهیم_هادی 🌹
سال اول جنگ بود. به مرخصی آمده بودیم. با موتور از سمت میدان سرآسیاب به سمت میدان خراسان در حرکت بودیم. ابراهیم عقب موتور نشسته بود.
از خیابانی رد شدیم. ابراهیم یک دفعه گفت: امیر وایسا! من هم سریع آمدم کنار خیابان. با تعجب گفتم. چی شده؟!گفت: هیچی، اگر وقت داری بریم دیدن یه بنده خدا! من هم گفتم: باشه، کار خاصی ندارم.
با ابراهیم داخل یک خانه رفتیم. چند بار یاالله گفت. وارد اتاق شدیم. چند نفری نشسته بودند. پیرمردی با عبای مشکی و کلاهی کوچک بر سر بالای مجلس بود.
به همراه ابراهیم سلام کردیم و در گوشه اتاق نشستیم. صحبت حاج آقا با یکی از جوانها تمام شد. ایشان رو کرد به ما و با چهرهای خندان گفت: آقا ابراهیم راه گم کردی، چه عجب این طرف ها!
ابراهیم سر به زیر نشسته بود. با ادب گفت: شرمنده حاج آقا، وقت نمیکنیم خدمت برسیم.
همین طور که صحبت میکردند فهمیدم ایشان، ابراهیم را خوب میشناسد حاج آقا کمی با دیگران صحبت کرد. وقتی اتاق خالی شد رو کرد به ابراهیم و با لحنی متواضعانه گفت: آقا ابراهیم ما رو یه کم نصیحت کن!
ابراهیم از خجالت سرخ شده بود. سرش را بلند کرد و گفت: حاج آقا تو رو خدا ما رو شرمنده نکنید. خواهش میکنم این طوری حرف نزنید بعد گفت: ما آمده بودیم شما را زیارت کنیم. انشاءالله در جلسه هفتگی خدمت میرسیم.
بعد بلند شدیم، خداحافظی کردیم و به بیرون رفتیم.
بین راه گفتم: ابراهیم جون، تو هم به این بابا یه کم نصیحت میکردی. دیگه سرخ و زرد شدن نداره!
با عصبانیت پرید توی حرفم و گفت: چی میگی امیر جون، تو اصلاً این آقا رو شناختی!؟ گفتم: نه، راستی کی بود!؟
جواب داد: این آقا یکی از اولیای خداست. اما خیلیها نمیدانند. ایشون #حاج_میرزا_اسماعیل_دولابی بودند.
سال ها گذشت تا مردم حاج آقای #دولابی را شناختند. تازه با خواندن #کتاب #طوبی_محبت فهمیدم که جمله ایشان به ابراهیم چه حرف بزرگی بوده.
@shahid_sajad_zebarjady
🌐🔊
#اخبار_اربعین
🔹دولت عراق اعلام کرد هزینه مکالمه تلفنی با ایران به مناسبت اربعین حسینی به میزان ۵۰ درصد کاهش مییابد و خدمات اینترنتی نیز مجانی خواهد بود.
🔹رئیس پلیس راهور ناجا: زیر ساختهای مناسبی در مرزهای شلمچه و چذابه نسبت به سالهای گذشته ایجاد شده است. توصیه میکنیم زائران از این مرزها استفاده کنند./میزان
@shahid_sajad_zebarjady
آقــاسَـجّــادٌ
📚
#فتح_خون
#قسمت_بیست_و_ششم
عمربن سعد فرزند سعد ابی وقاص است، فاتح قادسیه، و یكی از آن ده تنی که می گویند رسول خدا هنگام مرگ از آنان رضایت داشته است. هنوز نیم قرن از رحلت رسول خدا نگذشته، این پسر سعد ابی وقاص است که در برابر فرزند رسول الله(ص) و وصی او ایستاده است. ابن سعد تالشی بسیار کرد تا کارش به پیكار با حسین بن علی(ع) نكشد، اما دهر هیچ کس را نا آزموده رها نمی کند؛ صبورانه در کمین می نشیند تا تو را به دام امتحان درآرد و کارت را یكسره کند که ان ربك لب المرصاد. از گفت و گوهایی که پیش از تاسوعا بین ابی سعد و امام گذشته است خوب می توان دریافت که او کیست.
امام می فرماید: "مگر از خدای پروا نداری؟ خدایی که معادت به سوی اوست. عزم پیكار بامن کرده ای حال آنكه مرا نیك می شناسی و می دانی که فرزند کیستم. بیا و این قوم را واگذار و با من همراه شو تا به خدا نزدیك شوی."
ابن سعد گاهی مایملكش را بهانه کرد و گاهی خانواده اش را... تااینكه امام امید از او باز گرفت و برخاست که بازگردد درحالی که می گفت: "چه می اندیشی؟ آیا نمی دانی که به زودی تو را در بستر خواهند کشت و در قیامت نیز رحمت خدا از تو دریغ خواهد شد؟ امیدوارم که از گندم عراق جز اندك زمانی بهره مجویی." و این سخن دامی است که دهر در کمین ابن سعد گسترده است تا لب به تمسخر بگشاید که: "اگر به گندم دست نیافتم، جو که هست!" و با این سخن به پرتگاه لعنت خدا در افتد. آیا هنوز عمرسعد را امید نجاتی هست؟
تالش امام برای آنكه عمرسعد را از ورطه ای که در آن گرفتار افتاده بود نجات بخشد به جایی نرسید. در تاریخ ها آمده است که امام تا پیش ازعصر تاسوعا بارها با اوبه گفت وگو نشست و اگر چه از آنچه در این دیدارها گذشته است جز همان مختصر که ذکر شد هیچ چیز نمی دانیم، اما سیره سیاسی امام حسین(ع) از آنچنان روشنایی وصفایی برخوردار است که هیچ جای شبهه ای باقی نمی گذارد.
#راوی
پر روشن است که امام حسین(ع) در مرداب وجود عمر سعد به جست و جوی کدام گوهر نابی آمد است: شاید در این مرداب که روزگاری با اقیانوس های آزاد پیوند داشته است هنوز نشانی از حیات باشد، شاید در این مدفن تاریكی که عمرسعد فطرت الهی خویش را در آن به خاك سپرده است هنوز روزنه ای رو به آفتاب گشوده باشد. امام آفتاب کرامتی است که خود را از ویرانه ها نیز دریغ نمی کند.
آسمان را دیده ای که چگونه در گودال های حقیر آب نیز می نگرد؟ آب را دیده ای که چگونه پستترین دره ها را نیز ازیاد نمی برد؟ چگونه می توان کار پاکان را قیاس از خود گرفت؟ امام رابا خداوند عهدی است که غیر او را در آن راهی نیست، و بر همین پیمان است که امام پای می فشارد.
نه، این راز نه رازی است که با من و تو درمیان نهند. والیت امام بر مخلوقات ولایت خداست، یعنی همه ذرات عالم، از پای تا سر، بقایشان به جذبه عشقی است که آنان را به سوی امام می کشد، اما خود از این جذبه بی خبرند. اگر او کشكشانه ما را به کوی دوست نكشد و بر پای خویش رهایمان کند، یاران، همه از راه باز میمانیم. آسمان رادیدهایکه از او بلندتر هیچ نیست، اما در گودالهای حقیر آب نیزمینگرد؟ امام در مرداب وجود عمرسعد در جست و جوی نشانی از دریاست، دریای آزاد، دریایی که به ...
📗 #فتح_خون
🖊 #نویسنده_سیدمرتضی_آوینی
📄 #صفحه_بیست_و_ششم
@shahid_sajad_zebarjady