#کلام_شهید📿 تسبیحات‌‌حضرت‌‌زھرا(س) روبدون‌ِ تسبیح‌‌بگید..! بابند‌بندھای‌ِ‌انگشت‌‌که‌بگی‌ روز‌قیامت‌‌همینا‌به‌‌حرف‌‌میان‌ شهادت‌میدنکه‌‌باهاشون‌ذکرگفتی #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی @shahid_seyed_ali_zanjani🌸

🔻سیدعلی می‌گفت: «آدمى كه بدهكار باشه هيچ موقع بدهى‌هاش رو يادش نمى‌ره. شما اگه به يه مغازه بدهكار باشى، كل شب و روز فكر مى‌كنى كه چه‌طورى بدهيت رو پرداخت كنى. چه رسد به اينكه خودت رو بدهكار خداى متعال بدونى كه اين همه نعمت بهت داده، بدن سالم بهت داده. تو هيچ موقع فراموش نمى‌كنى». #کلام_شهید #شهید_سید_علی_زنجانی @shahid_seyed_ali_zanjani🌱

🔻سیدعلی می‌گفت: «آدمى كه بدهكار باشه هيچ موقع بدهى‌هاش رو يادش نمى‌ره. شما اگه به يه مغازه بدهكار باشى، كل شب و روز فكر مى‌كنى كه چه‌طورى بدهيت رو پرداخت كنى. چه رسد به اينكه خودت رو بدهكار خداى متعال بدونى كه اين همه نعمت بهت داده، بدن سالم بهت داده. تو هيچ موقع فراموش نمى‌كنى». #کلام_شهید #فاطمیه #شهید_سید_علی_زنجانی @shahid_seyed_ali_zanjani🖤✨

‌ #کلام_شهید 💚🌿 کار باید پیش رود ، درست هم پیش رود اما کارها تمامی ندارد. حواستان باشد خلاف قانون و اسلام کاری انجام نشود. هدف وسیله را توجیه نمی کند #خاطرات📕♥ خانمش میگه ده سال با محمد زندگی کردم هیچوقت یادندارم بی وضو باشه. غیر ممکن بود یه شب نماز شبش ترک بشه . به نماز اول وقت فوق العاده اهمیت میداد، ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مسافرت که میرفتیم تاصدای اذان رو می شنید توبیابون هم بود می ایستاد. بارها میگفتم مقصدکه نزدیکه ، نمازتون رو شکسته نخونین ،بزارین برسیم خونه نمازتون رو کامل و با خیال راحت بخونین ، محمد میگفت: شاید توی همین راه کوتاه عمرمون تموم شد و به خونه نرسیدیم ، الان میخونم تا تکلیفم رو انجام داده باشم اگه رسیدیم خونه کامل هم میخونم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تو عملیات ها پا به پای نیرو ها بود یکی از عملیات ها پاش شکست با پای گچ گرفته اومد هرچی میگفتن برو استراحت کن بی فایده بود مي گفت: «من حتماً بايد بيام و کنار شما و کنار پيشمرگان و مردم کردستان باشم.» #شهیدمحمد_بروجردی ✨ @shahid_seyed_ali_zanjani💛

#کلام_شهید 💚🌿 نبايد خودسرانه عمل كرد و بي‌گدار به آب زد #خاطرات 📕♥ حقوق ماهيانه‌اش رو اغلب اوقات در راه خدا انفاق مي‌كرد. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مونس و همدم او در تمامي اوقات قرآن كوچكي بود كه پيوسته به همراه داشت ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ شهید کلاهدوز عاشق مطالعه بود و بیشتر اوقات فراغت خود را صرف ورزش و مطالعه می‌کرد. به ساده‌زیستن علاقه زیادی داشت. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ همکاری او با سپاه از قبل از تشکیل سپاه بود. شهید کلاهدوز با درجۀ سروانی از سازمان ارتش خارج شد و به همراهی شهید منتظری و تنی چند از نیروهای متعهد تشکیلاتی به نام «پاسداران انقلاب» را ایجاد کرد. #شهیدیوسف_کلاهدوز @shahid_seyed_ali_zanjani💚

‌ #کلام_شهید 🥀♥ ما باید سعی کنیم کار و وظیفه خود را به نحو احسن و آن طوری که وظیفه ما هست انجام دهیم و سعی کنیم درحیطه کاری خود پیشرفت کنیم و یک فردی باشیم دارای معلومات عالی و بدانید که ما باید با کسب تجربه افرادی مفید باشیم برای حفظ و حراست و نگهداری اسلام. #خاطرات 📕♥ او در طول عمر کوتاه اما بابرکتش درفعالیت‌های فرهنگی و اردوهای جهادی بسیاری نیز حضور داشت. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ در عیدها و تابستان‌ها به همراه جمعی از دوستان، گروه‌های جهادی تشکیل می‌داد و به مناطق مختلف برای خدمت‌رسانی به مردم محروم می‌رفت. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ شهید مهدی ثامنی راد توجه نمی‌کرد کجا ثواب است یا نیست؛ هیچ‌وقت کاری را به خاطر ثوابش انجام نمی‌داد؛ او جستجو می‌کرد تا هرجا که کاری روی زمین مانده بود را انجام دهد. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ‌مهدی همه فن‌حریف بود. در بحث ادوات نظامی و کار با آرپی جی، خمپاره و غیره در بین بچه‌های دانشگاه تک بود. این تکلیف‌گرا بودنش باعث شد هرجا کاری روی زمین مانده انجام دهد و هر جا نیاز به آموزش هست چه در حوزه کارهای تربیتی و چه جنگ افزارها پیشقدم شود. بعد فعالیت‌های جهادیش او را خاص کرد، در مراسمات تشییع و وداع هم بیشتر جمعیت از دوستان جهادی او بودند. مهدی در دوران دانشگاه و بعد از آن موسس گروه جهادی بود. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ گویا یکی از تک تیراندازهای دشمن بسیاری از نیروها را با سلاح زده بود و از بچه‌هایی که قصد عبور داشتند تلفات می‌گرفت که آقا مهدی با آرپی جی قصد داشت تا مقر او را بزند، در شناسایی دوم بود که تیر به دهانش اصابت کرد و به شهادت رسید. رفیقی همراهش بود که قصد داشت پیکرش را به عقب برگرداند اما هر بار با کوچکترین حرکتی تیراندازی می‌شد. برای همین پیکرش ماند و پس از 4 سال به وطن بازگشت. #شهیدمهدی_ثامنی_راد @shahid_seyed_ali_zanjani🕊

‌ #کلام_شهید 🥀♥ امروز ديدم نه روز مقام طلبي است، نه روز رياست جويي،، نه روز پول جمع کردن است، بلکه روز ياري کردن قرآن است. امروز روز ياري کردن اسلام است ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ای همه انسان‌هایی که در پی سعادت ابدی هستید اگر می‌خواهید از چنگال گرگ‌های درنده و سلطه‌گر نجات پیدا کنید، همگی به اسلام، این آیین‌نجات بخش روی آورید که فقط اسلام است که با آن می‌توان بشریت را از همه بدبختی‌ها نجات بخشید #خاطرات 📕♥ شهید حاج شیرعلی سلطانی را همه با نام شهید سردار بی سر می شناسند ، انگار پیش از شهادت هم به گونه ای با آقایش مراوده داشته ، هر چه از او طلب كرده پاسخ گرفته است ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ عاشق حسین بود ، در مدحش كه می گفت سر از پا نمی شناخت ، در ذكر مصیبتش از خود بی خود ، مرد جبهه و جنگ بود ، از خدایش مدد می جست كه عاشقانه و سینه چاك به دیدار آقایش حسین برسد. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ همرزمانش او را معلم اخلاق می دانستند ، پیروش بودند ، با صفا و صمیمی بود ، بسیار خاك راه و متواضع. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ شهید سلطانی از مدتها قبل برای شهادت آماده بود ، قبر خودش را در كتابخانه مسجد با دست خودش آماده كرد، شبها در آن قبر می نشست و با خدایش راز و نیاز می كرد، بارها قبر را اندازه گرفته بود و برای خودش جای سر نگذاشته بود #شهیدشیرعلی_سلطانی @shahid_seyed_ali_zanjani✨

‌ #کلام_شهید 🥀♥ وصیت من به تمام راهیان شهادت حفظ حرمت ولایت فقیه و مبارزه با مظاهر کفر تا اقامه‌ حق و ظهور، ولی خدا امام زمان (عج). نکند، ولی خدا را تنها بگذارید و خدای نکرده مثل امام علی (ع) غریب شود؛ به‌هوش باشید. روزی می‌رسد که امام زمان می‌آید و شرمنده‌ او نباشید با عشق به شهادت و آماده شدن برای قیام مهدی (عج). ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ قرآن کتاب زندگی است، کتاب آخرت است، کتاب اخلاق است. هر چه بخواید در این دریا هست و با توسل به قرآن و اهل بیت (ع) به سعادت برسید. انشاءالله. #خاطرات 📕♥ به انجام واجبات خیلی مقید بود هر کجا که در جاده یا خیابان بود. ، از ماشین پیاده می شد و نماز اول وقت می خوند. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مجید برای خودش سال خمسی داشت. روی لقمه‌هایش حساس بود؛ اما دست کسی را هم رد نمی کرد. اگر جایی که نمی شناخت غذا می خورد، حتما رد مظالم می داد. همیشه می گفت: اگر از لقمه حرام چشم بپوشی، خدا دو برابرش را؛ آن هم حلال به تو می دهد. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ آقا مجید شب های حرم امام رضا(ع) را خیلی دوست داشت و به شدت امام رضا(ع) را دوست داشت. می گفت «من شب تا صبح خیلی با امام رضا صفا می کنم.» #شهیدمجید_پازوکی

‌ #کلام_شهید ♥🥀 ای خدای من، ای خدای مهربان من، اگر من را از پرده ستاریت خود دور کنی چه کنم؟ و چه بسا و مطمئنن همه از من فرار میکنند. خدای من، ای خدای مهربان من، اگر آبرویم را حفظ نکنی و اگر پرده ستاریتت را از روی اعمال من بکشی در پیش پیامبر صلوات الله علیه و شهداء و رهبرمان چه بگویم؟ که بیچاره ام. خدایا با فضلت با من رفتار کن و به ما اخلاص همراه با عمل و عمل همراه با اخلاص و عملی که فقط برای ذات اقدست، عنایت کن که اگر این نعمت و فضل را از ما دریغ کنی (خصرت دنیا والاخرت) خواهیم بود و خواهم شد که نفسمان بسیار سرکش است #خاطرات 📕♥ محمد لوله یکی از اسلحه‌های بسیج رو گذاشته بود زیر گلوش، دستش روی ماشه بود و فریاد می‌زد. کوچه رو گذاشته بود روی سرش. «اِی خدااااا! اِی امام زماااااان! اینا نمی‌ذارن من برم جبهه. من خودمو می‌کشم. چرا نمی‌ذارین برم؟ رضایت می‌دین یا نه؟ اگه رضایت ندین به حضرت عباس، خودمو می‌زنم». اوضاع بدتر از اون بود که بشه با نصیحت جلوش رو گرفت. هر لحظه ممکن بود کاری دست خودش بده. بالاخره هم کلکش گرفت و با این ترفند موفق شد رضایت پدر و مادرش رو بگیره. شب که شد، سر از پا نمی‌شناخت. بساط شوخی و خنده‌اش به راه بود. انگار نه انگار که تا همین چند ساعت پیش همین آدم، اسلحه رو گذاشته بود زیر گلوش و همه اهل محل را خبردار کرده بود🥲 #شهیدمحمد_مجازی

‌ #کلام_شهید 🥀♥ می‌دانم که اخلاق و رفتار من انقدر خوب نبود که توفیق شهادت داشته باشم و این شهادت که نصیب بنده شد لطف و کرم و هدیه خداوند بود. بی بی زینب (س) آن زمان که شما در شام غریب بودید گذشت. و دیگر به هیچ احدی اجازه نمیدهیم به شما و سلاله اباعبدالله الحسین (ع) بی احترامی کند.  #خاطرات 📕♥ مرتضی ارتباط قوی با جوانان داشت. دغدغه‌اش همین بود که نسل جوان از مسجد و مراکز مذهبی و هیئت دور نشن.سعی می‌کرد اونا رو به این مراکز جذب کنه. می‌گفت دشمن در کمین است و اگر ما جوانان را رها کنیم معلوم نیست چه سرنوشتی پیدا کنند. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دغدغه مظلومین و مستضعفان را داشت و هر کاری از دستش برمیومد برای کمک به مردم نیازمند انجام می‌داد. وقتی مشکل یا نابسامانی می‌دید نمی‌تونست آروم بگیره. خودش را به‌طور کامل وقف مردم کرده بود. همیشه دنبال این بود که گوشه‌ای از یک مشکل رو حل کنه. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خستگی‌ناپذیر بود؛ با همه مشغله‌هایی که داشت و دائم در مأموریت و در شهرستان‌های مختلف اما از کار فرهنگی هم غافل نبود #شهیدمرتضی_کریمی

‌ #کلام_شهید 💚🌿 می توان طوری زندگی کرد که خدا و امام زمان (عج) از انسان راضی باشند ،کاشکی هیچ وقت حضور آقا رو ندیده نگیریم و از حضورش غائب نشیم چرا که غیبت ازماست و حضور او همیشگی است #خاطرات ❤️📕 راضیه در ۱۱ مسابقه کومیته و کاتا شرکت کرد که در تمامش اول شد ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ در مسابقات حفظ قرآن کریم مقام اول و در ناحیه مقام ممتاز رو کسب کرد. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ راضیه اگه میفهمید نامحرم هست برای اینکه نامحرم رو تار ببینه عینکشو میزد ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ نماز اول وقت رو خیلی اهمیت میداد و روی غیبت خیلی حساس بود ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ میگفت آرزوم اینه که یار امام زمان (عج) بشم #شهیده_راضیه_کشاورز @shahid_seyed_ali_zanjani🌱

‌ #کلام_شهید 🥀♥ اگر در حال حاضر در جبهه سخت، تعدادی از برادران در حال جهادند، دلخوش هستند که جبهه فرهنگی که عقبه هست ، عقبه ای که تداوم جبهه سخت را شامل می شود و عامل اصلی جهادگرانِ جبهه سخت می باشد، توسط تمامی جوانان رعایت می شود و امید است که خواهران در این زمینه با حفظ حجابشان پیشگام این جبهه باشند. ان شاءالله … ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ هیچ‌چیز بالاتر از حسن اخلاق و حسن رفتار نیست ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ می نویسم تا هر آنکس که می خواند یا می شنود بداند؛ شرمنده ام از این که یک جان بیشتر ندارم تا در راه ولی عصر (عج ) و نایب بر حقش امام خامنه ای ( مدظله العالی) فدا کنم #خاطرات 📕♥ حمید خیلی به مستحبات پای بند بود. کافی بود روایتی درباره کار مستحبی ببینه، بهش عمل می کرد؛ حتی در بدترین شرایط بهش پایبند بود. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ مهربون و مودب بود و برای همه افراد خانواده سرمشق بود.همیشه عاشق کمک کردن به دیگران بود،با اخلاق و با ایمان بود و بسیار باحیا بود،و همیشه نماز اول وقت میخوند ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خط قرمز حمید گناه بود.حمید و همسرش نیت کرده بودن برای اینکه در مراسم عروسیشون گناه نباشه، سه روز روزه بگیرن. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ همسر شهید میگه: حمید گفت من تو سوریه که هستم چجوری بهت بگم دوستت دارم؟ آخه اونجا همه بچه ها پیش من هستن و من اگه بگم دوستت دارم از خجالت آب میشم.» بهش گفتم: «تو به جای دوستت دارم بگو: یادت باشه، اون وقت من منظورت رو میفهمم» خیلی خوشش اومد و استقبال کرد ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ عاشق حفظ قرآن بود و تا زمان ازدواجش حدود ۶ جزء قرآن را در حافظه داشت و همسرش هم حافظ قرآن هست؛همیشه عادت داشت قرآن رو با معنی و تامل مطالعه می‌کرد. #شهیدحمید_سیاهکالی_مرادی @shahid_seyed_ali_zanjani🌱

‌ #کلام_شهید 🥀🖤 من نمیدانم چه بگویم من ودوستانم درخرمشهر می جنگیم به ما خیانت می شود.من می خواهم وصیت کنم هرلحظه در انتظار شهادت هستم.پیام من به پدر و مادرها این است که بچه های خود را لوس و ننر بار نیاورید ازبچه ها می خواهم امام را تنها نگذارند و خدا را فراموش نکنند.به خدا توکل کنند.پدر و مادرها فرزندان خود را اهل مبارزه و جهاد در راه خدا بار بیاورند. #خاطرات 📕🖤 بهنام، با شجاعت فراوان مهمات رو به باقی رزمندگان می رسوند. حتی بعضی وقت ها آنقدر نارنجک به کمر خود می بست که به سختی حرکت می کرد. حضورش برای رزمندگان دلگرمی بود و تلاشش به اونها روحیه می داد ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بهنام با کمک هوش خود تونست اطلاعات خیلی مهمی از دشمن به دست بیاره و به فرماندهان جنگ برسونه. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بهنام با جثه کوچک اما اراده قوی نقشی موثر در جمع اوری اطلاعات و شناسائی عراقی ها داشت و آنقدر کوچک جثه بوده که اسلحه روی دوشش قرار نمی گرفته و نوک اسلحه روی زمین کشیده می شد. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ علاقه خاصی به کار کردن به خصوص کارهای فنی داشت، امام رو خیلی دوست داشت و با اینکه خیلی بچه بود تمام سخنرانی های امام رو گوش میداد و همیشه هم می گفت نباید امام را تنها بگذاریم. #شهیدبهنام_محمدی @shahid_seyed_ali_zanjani🌱

‌‌ #کلام_شهید ♥ خوشا به حال کسانی که شناختند وجود خویشتن را در این دنیا و عمل می‌کنند به وظایف خود به امید تزکیه نفس و ترفیع درجه و لذت عبادت و خشوع قلب. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ قرآن قرآن را فراموش نکنید. بدانید که بهترین وسیله برای نظارت بر اعمالتان قرآن است. #خاطرات 📕♥ احمد آقا همیشه تمیز بود. کُت ساده و تمیز، محاسن و موهای کوتاه، چهره‎ای خندان و آرامش خاصی که انسان را به خدا نزدیک می‎کرد از ویژگی‎های او بود که از اخلاص احمد آقا نشئت می‎گرفت. بارها به شاگردانی که با او بودند سفارش می‎کرد که فلانی نور صورتت کم شده! فلانی با دوستان خوبی همراه نیستی! ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ یکی از ویژگی‎های خاص ایشان احترام فوق العاده به پدر و مادرش بود. به‎طوری که هر بار مادرش وارد اتاق می‎شد ایشان حتماً به احترام مادر از جا بلند می‎شد. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ احمد به صله‎ی رحم بسیار اهمیّت می‎داد؛ و همیشه در سلام کردن پیشقدم بود. حتّی در مقابل بچّه‎های کوچک. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ احمد آقا هر چه پول توجیبی از پدرش می‎گرفت یا هر چه که کار کرده بود را خرج دیگران می‎کرد. بخصوص کسانی که می‎دانست مشکل مالی دارند. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ به تمام مستحباتی که می‎شنید عمل می‎کرد؛ مثلاً، چهل روز جلوی درب خانه را آب و جارو می‎کرد. وقتی می‎خواست در خانه بخوابد، به انداختن تشک و یا داشتن تخت و …. مقید نبود. با این‎که هر چه که می‎خواست برایش فراهم بود، امّا یک پتو برمی‎داشت و به سادگی هر چه تمام‎تر می‎خوابید. #شهیداحمدعلی_نیری @shahid_seyed_ali_zanjani🌻