شهیدانه
🛎بچّهها که انتظار شنیدن چنین حرفی را از من نداشتند، گوششان را تیز کردند. میشد از چشمان بهتزدهشان فهمید که هنوز پیام به مغزشان نرسیده یا اگر رسیده، چنان محکم اصابت کرده که به سیستم مغزیشان ضربهی ناجوری زده. تصمیم گرفتم یک بار دیگر آن پیام را مخابره کنم؛ اینسِری برای اینکه بعضیها از خواب بیدار شوند، دستهایم را محکم به هم کوبیدم. نمیدانستم اینقدر صدا میدهد، طفلکی بچّههای ردیف اوّل از صدای دستانم جا خوردند. گفتم: آقا، مگر نشنیدی؟ عرض کردم آنهایی که مثل من، مانند من و شبیه من، منتقد انقلابِ آخوندها هستند، قیام کنند. نکند جا زدید؟ نه گونی در کار است و نه آمار دادن. مرد باشید و بلند شوید، بایستید!
🛎گویا این حرف آخری من، رگ غیرتشان را نشانه گرفت. از سی نفر، بیست و پنج نفرشان، آرام آرام سر پا ایستادند. صدای پچ پچ به گوش میرسید. مشخّص بود ایستادهها بدجور در برزخ هستند. نمیدانستند الان چه اتّفاقی قرار است بیفتد. دو-سه نفر از انتهای کلاس با زیرکی نشستند. صدایم را بردم بالا و گفتم: آنهایی که نشستند، بلند شوند. چرا دودَره میکنی؟ یک مرد نباید سستعنصر باشد.
🛎سریع مثل فنر دوباره خبردار ایستادند. پیدا بود دل بعضیشان دارد مثل سیر و سرکه میجوشد. چند نفرشان واضح بود برای اینکه حقّ رفاقت را ادا کنند، بهخاطر دوستانشان ایستاده بودند. نفسها در سینه حبس شده بود. هر زمزمهای که گهگداری از گوشه و کنار کلاس به گوش میرسید، با نگاه زیرچشمی من در دم خفه میشد. شاید فکر میکردند میخواهم زهرچشم بگیرم. یکیشان که قیافهاش در مایههای آرنولدِ فشرده و کمی سینهاش جلو بود، ذرّهای جرأت به خودش داد و برای اینکه بگوید لوتی را نباخته گفت: حاجآقا! چهکار میخواهید بکنید؟
چشمغُرّهای رفتم. انگشتم را گذاشتم روی بینی؛ آرام و کشدار گفتم: هیس!
🛎میدانستم اگر یک نفرشان سکوت را میشکست، بقیه هم مثل بازی دومینو، دست خودشان نبود و مجبور بودند لب بجُنبانند. لذا بیدرنگ با صدای قوی گفتم: خب، حالا گوش کن! آنهایی که نشستهاند، به سرعت بیرون بیایند و روبهروی تخته بایستند!
#کتاب_دکل
#انتخابات #انتخابات_1400
بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی maghar98@
بغض غریب آسمان، از غربت شهادت امامی است که صدق و راستیاش، او را «صادق آل محمد» لقب دادهاست.
ششمین نگین درخشان تسبیح آل طه(ع)، که شیعه وامدار نام و کرامت وجود اوست.
شیخ مفید در کتاب ارشاد مینویسد:«علومى كه از امام صادق (ع) نقل كردهاند به اندازهاى است كه ره توشه كاروانیان شد و نامش در همه جا انتشار یافت.»
ایشان به تنهایی مکتبی بود که شیعه را تا ابد سیراب روایات و احادیث ناب اسلام کرد، و چشمه جوشان معرفت شیعه را در بین محبین و شاگردان این مکتب به خروش درآورد؛ چرا که بسیارى از پرورشیافتگان مکتب این امام همام نیز، از دانشمندان و فقهای بزرگ زمان خود بودهاند.
امام صادق (ع)، بیش از چهارهزار شاگرد زبده چون «جابربن حیان» و «جابر جعفی» پروراند که نه فقط شیعه، بلکه همه مسلمانان را از تاریکی برهاند.
#شهادت_امام_صادق(ع)
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی maghar98@
دختر🌺🌺🌺 دارها حظ ببرن:
پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم
می فرماید:
چه خوب فرزندانی هستند دختران🌺🌺🌺
هر کس یکی از آنها را داشته باشد، خداوند آن را برای وی پوششی از آتش دوزخ قرار می دهد و هر کس دو تا داشته باشد، خداوند به خاطر آنان، او را وارد بهشت می سازد؛ و هرکس سه دختر🌺🌺🌺 یا مانند آن خواهر داشته باشد، جهاد و صدقه ای استحبابی از او بر می دارد.
هر خانهاي كه در آن دختر🌺🌺🌺 باشد، هر روز دوازده بركت و رحمت از آسمان ارزانياش مي شود؛ و زيارت فرشتگان از آن خانه قطع نميگردد، در حالي كه در هر شبانه روز براي پدر آن دختران عبادت يكسال نوشته ميشود.
دختر🌺🌺🌺داران شاکر باشید و قدرخودتان را بدانید .
/ ارزش يک دختر 🌺🌺🌺را خدايي ميداند که او را در سنين کودکي براي عبادت برميگزيند.
پيامبري ميداند که فرمود: دختر 🌺🌺🌺باقيات الصالحات است.
امام صادق ع ميداند که فرمود:پسران، نعمت اند و دختران 🌺🌺🌺خوبى. خداوند، از نعمت ها سؤال مى کند و به خوبى ها پاداش مى دهد .
ارزش دختر🌺🌺🌺 را خدايي ميداند که هرکسي را لايق ديدن نکرد.
ارزش دختر🌺🌺🌺🌺 را خدايي ميداند که به بهترين مخلوقش حضرت محمد ص دختري🌺🌺🌺 عطا کرد که هدايت يک جهان به عهده ي فرزندان اوست.
" انا اعطيناک الکوثر "
و اين هديه ي الهي، يک دختر بود.👌👌👌👌👌
تقدیم به تمام دختران سرزمینم
😊
روزتان مبارک مبارک
#میلاد_حضرت_معصومه(ع)
#روز_دختر
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی maghar98@
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای نور دل زهرا یا حضرت معصومه
وی بانوی بی همتا یا حضرت معصومه
تو تالی زهرایی چون زینب کبرایی
ای مظهر خوبی ها یا حضرت معصومه (ع)
🔴 از آیت الله بهاالدینی سوال کردند :
🔵 آیا حضرت معصومه میتواند کل حاجات همه مردم شهر قم را بدهد ؟
🌕 ایشان در جواب فرمودند :
میرزای قمی که در کنار حرم حضرت معصومه در قبرستان شیخان مدفون است به تنهایی میتواند کل حاجات همه مردم شهر قم را بدهد و حضرت معصومه آنقدر مقام و منزلت نزد خداوند دارد که میتواند کل حاجات تمام مردم دنیا را بدهد.
#میلاد_حضرت_معصومه(س) و #روز_دختر
مبارکباد🌺
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی maghar98@
سلام دوستان، عزیزان حضور شما در پای صندوق های رای مهم ترین راهکار حفظ کشور و پاسداشت خون شهداست. همه ما مسئولیم و فردای قیامت باید پاسخگو باشیم.
رأی شما امروز جهاد محسوب میشود. با نیت ظهور آقامون امام زمان(عج) بفرستید. ان شاءالله در زمان ظهور حکومت بر حق آقا را هم با تمام وجود بپذیریم.
#انتخابات
#مشارکت_حداکثری
#من_رای_می_دهم
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی maghar98@
🍁-حالا کی بلیط داری؟ این چند مدت که مدام داری ایران ایران می کنی، چند ماه هم هست داد همه روبلند کردی که چرا دیگه توی هیچ میتینگ و خیابون گردی علیه ایران نیستی. من چیزی نگفتم اما کارت خوب بوده!
پری سیما به خواست دنیل حتی برای مصاحبه های کارشناسی با شبکه ها هم جواب رد داده بود. با اشاره دست دکتر به سمت در رفت و گفت:
🍁-دنیل همین روزا بلیطم رو اوکی می کنه. اگر کارم طول کشید توهم یه سربیا" خوش میگذره!
-من دوسال پیش اون جا بودم. پول ندارم|کی مالیات بده اگه بخواد خوش بگذرونه؟
پری سیما که رفت دکتر احساس مغبون بودن می کرد. اگر به عقب بر می گشت این جا نمی آمد، می ماند ایران؛ شاید همسر و بچه هایش هم برایش می ماندند.
🍁از وقتی دوتا بچه اش خانه مستقل گرفته بودند وهرکدام درشهری دیگرمشغول کار شده بودند احساس می کرد سه تکه شده است.
عاطفه ایرانی اش اجازه نمی دادکه به آن ها کمک نکند. زمان بیشتری در مطب می ماند تا بتواند هر ماه کمی پول برایشان واریزکند، همین فاصله انداخته بود بین خودش وهمسرش ؛ دلش می خواست کمی زندگی کند.همان شب پری سیما خبر رفتن را داد، یک هویی وبی هیچ توضیحی؛ هفته بعدپرواز داشت به ایران.
#سیاه_صورت
#بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی
@maghar98
🍁طاها قراربود نیم ساعت دیگه برود سراغ سرآشپز، قبل ازهمه حرفش را زد:
-آقا امیر این هنرمندا بعداً می شن سلبریتی، سلبریتی طرفدار زیاد داره و پایه کارش روی جهالت مردم عامه! اینا دو تا کار می کنن، یکی آنقدر فضا رو پر از اندیشه های خودشون می کنن که مردم اصل مطلب رو متوجه نمی شن، دوم میان با کمک همین سبلریتی ها که مورد علاقه مردم عام هستند، فضا رو دست می گیرن وهرحقیقتی رو پشت و رو به مردم می گن! نتیجه؛ مردم هم که اصل ماجرا رو نمی دونستن، فکر می کنن حقیقت همینه که این بازیگر، این موزیسین، این مدلینگ، این خواننده، این بازیکن می گه.....
🍁دیگه شما هرچی بگی حق اینه، نمی پذیرن؛ می شه مثل این که توی انتخابات هرچی حقیقت گفته شد راجع به منافقین، اینا گفتن نه!
🍁گفتن هفتده هزار نفر رو توی کوچه و بازار همین منافقان کشتن، پوست سروصورت جوون مردم رو با چاقو کندن، سرشون رو با تیزی موزاییک گوش تا گوش بریدن، زن و بچه رومثل گوسفند تکه تکه کردن. سلبریتی ها گفتن نه منافقا خوبن؛ قاضی و دادستان تو چشم مردم شد قاتل! حالا اگه یکی با ماشین اینا تصادف کنه، به پدر و مادر راننده فحش می دن؛ اما چون ارباباشون گفتن منافقا رو خوب جلوه بدید، اینا پول آغشته به خون مردم کشورشون رو می خورن؛ پول نجس اروپا و آمریکا!
#سیاه_صورت
#نرجس_شکوریان_فرد
#انتخابات
بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی maghar98@
🍁حافظ بسمه اللهی گفت و شروع کرد:
-راستش ما از دیشب روی مواردی که از خونه به دست آوردیم تمرکز کردیم. یه سری از اطلاعاتی که داشتیم کاملا تایید و مستند شد. پری سیما پروژه امروز و دیروز نبوده، از اول با گروه منافقین همکاری می کرده، بعد هم طبق اسنادی که همش ازخونه خودش به دست آوردیم از عکس های زیاد و موارد دیگه ثابت می شه توی متینگای منافقین و جلسات خاصشون عنصر فعال بوده، با سلطنت طلبا هم همکاری می کرده.
🍁فیلمای ارتباط با شبکه بی بی سی و من تو هم هست؛ منتهی کاری که کرده اینه که شش ماه قبل از ورودش به ایران تمام این برنامه هاشو کنسل می کنه تا سفید وارد ایران بشه.
🍁-سندی دارید که اثبات کنه؟
-بله یک جلسه ای توی کشور.......برگزار می شه که اونجا میز عملیات فرهنگی علیه ایران هست" تمرکز کار این دو سه کشور ارپایی روی هنرمنداست؛ یعنی خب مطلعید که کشورهای اروپایی عملیات نرم علیه ایران را بین خودشون قسمت کردن.
🍁بلژیک و فرانسه روی جذب بازیگرا کار می کنن، فنلاند کارش برای نوازنده های ایرانیه، سوئیس برای سرمایه دارای ایرانی تله می ذاره، ایتالیا تمرکزش روی رقص های محلیه، ژاپن و اسپانیا و اسلواکی هم کمک دست موسیقی خرابکاری می کنن...............
#سیاه_صورت
#نرجس_شکوریان_فرد
#بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی maghar98@
🍁همیشه پای یک زن در میان است...این بار از جنس نفوذ....
🍁داستان نفوذ داستان عجیبی ست، مخصوصاً وقتی پای آدم های معروف و مشهور به میان بیاید.....
🍁این داستان واقعیست، بر اساس یک پرونده واقعی!
کتاب سیاه صورت ماجرایی واقعی و پر هیجان از ارتباط با کشورهای اروپایی را کاملاً مستند و به شکلی نو و روان به رشته تحریر در آورده است.
🍁این یک داستان امنیتی نیست، داستان امنیت است.
🍁کسانی که عزت نفس و بصیرت کافی به کشور پر عظمت ایران ندارند، تصمیم گیران موجهی برای کشور نیستند.
🍁کتاب سیاه صورت نوشته نرجس شکوریان فر مستند جدیدی با طعم زنان عنکبوتی است. اما با روایت جذاب و مهیج تر.
🍁 داستان درباره زنی است که از کودکی در خارج از ایران زندگی کرده و همیشه از ایران و ایرانی بودنش متنفر است.
این تنفر باعث میشود که او عضو اصلی کارهای اروپایی ها و آمریکای ها قرار بگیرد و به ایران سفر کند.
🍁او برای کشاندن سلبریتیها به گرداب خودشان حاضر به هر کاری می شود.
ولی در آخر.....
#سیاه_صورت
#نرجس_شکوریان_فرد
#معرفی_کتاب
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی maghar98@
🌻🍃ده پند
#امام_رضا علیه السلام:
🌻اول:
در خوشحال کردن مردم بسیار بکوشید تا در قیامت خدا خوشحال تان کند.
🌻دوم:
تا می توانید سکوت اختیار کنید که سکوت موجب محبت می شود و راهنمای هر خیری است.
🌻سوم:
در خواندن سوره حمد استمرار بورزید که جمیع خیردرامور دنیا و آخرت درآن گرد آمده است.
🌻چهارم:
به روزی اندک خدا راضی باشید تا خدا نیز از عمل کم شما راضی باشد.
🌻پنجم:
در برقرار کردن صله رحم ثابت قدم باشید که بهترین نوع آن خودداری از آزار خویشاوندان است.
🌻ششم:
به کسی که از خدا نمی ترسد امید نداشته باشید که نه تعهد دارد، نه نجابت و نه کرم.
🌻هفتم:
بسیار احسان کنید که خداوند در قیامت یک نصفه خرما را مانند کوه احد بزرگ می کند.
🌻هشتم:
حق الناس را رعایت کنید که دوستی محمدوآل محمد بدون آن پذیرفته نیست.
🌻نهم:
ازبخششی که زیانش برای تو بیش از سودی است که به دیگران میرسد، حذر کن.
🌻دهم:
بسیارمراقب کردار خودباشید تا مورد تهمت واتهام قرار نگیرید،که در آن صورت حق ملامت ندارید.
السلام علیک یاعلی ابن موسی الرضا«ع»
#میلاد_امام_رضا(ع)
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی maghar98@
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام بر امام مهربانی ها: #امام_رضا(ع)
سلام حق به سرايى كه دل گشا باشد
به آن حٓرٓم كه در آن روضهى رضا باشد
به بقعهاى كه ز جنّت مگر نشان دارد
كه آستانِ شكوهى ز كبريا باشد
سلام حق به خراسان به صحن گوهرشاد
كه پرتوى ز تجلّاى اوليا باشد
به بارگاهِ تماشاى نورِ يزدانى
كه قبله گاه غريبانِ آشنا باشد
غبارِ درگه آن كعبهى صفا و كرم
براى ديدهى هركس چو توتيا باشد
برو كه دست تمنّا به مرقدش آرى
كه جمله حاجت ما را گره گشا باشد
طبيب جسم و روان است و روحِ بى درمان
كه بر تمامى آلامِ ما شفا باشد
اگر كه جان تو را زنگ معصيت بگرفت
مسِ وجود تو را بِهْ ز كيميا باشد
ز شرق و غرب و شمال و جنوبِ هفت اقليم
به شور و شوق زيارت چه بى ريا باشد!
تو اى "رضا" كه رضايى به قسمت يزدان
جوازِ حكمِ زيارت اگر مرا باشد
سپاس درگه يزدان كنم بدين نعمت
كه بر زيارت تو بس مرا هوا باشد...
#میلاد_امام_رضا علیهالسلام
سید مهدی صدرالحفاظی
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی
@maghar98
🌟یک خانه ساده، یک خانواده ساده.
پدر نان حلال برایش مهم تر بود تا در آمد فراوان.
مادر هم زندگی پر آرامشی که با دستان خودش نان بپزد، جارو کند و خانه را برای مَردش پر از محبت کند، برایش شیرین تر بود تا هزار وسیله و غصه قرض و وام!
بچه اول و دوم و سوم به دنیا آمدند اما برای چشمان خوش حال پدر و مادر نماندند.
🌟یک سایه غم افتاده بود روی صورت هر دو، نه! نا امید نبودند.
درسایه همین امید هم بود که خدا پسری روزیشان کرد. اسمش را گذاشتند عبدالمهدی!
شش ماهه بود که مریض شد، مریضی سختی عبدالمهدی را از پا انداخت. دکترها گفتند فایده ندارد، زنده نمی ماند؛ حیرت و غصه کنار هم آمده بود، سراغ پدر و مادری که داغ کودکان قبلیِ شان را هم تجربه کرده بودند.
🌟خدایا! باید با این غصه چه می کردند؟
این سؤال شاید برای شاید برای خیلی ها جواب نداشته باشد؛ اما برای کسی که بی کسی و کار نیست و خودش را بی صاحب نمی داند، نقطه امید است.
خدایا چه کنیم؟ حتی اگر بی جواب باشد، اما بدون نشانه راه نیست.
مادر به دلش افتاد که او را نذر کند، و نذر اربابش کرد.
🌟 تاریکی رفت و روشنایی آمد..... امید که در خانه قدم بگذارد، شور و نشاط هم می آید؛ نذر آقا اباالفضل کردند و گوسفندی که برای او قربانی شد و به فقرا رسید.
همان ساعت های دلگیر بود که؛ مادر می گوید: متوجه نشدم بیدار بودم یا کمی خوابم برد...اما شنیدم کسی کنارم زمزمه کرد: "عبدالمهدی برایتان می ماند."
#عبدالمهدی
#بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی maghar98@
🌟خسته از سرکار می آمد، دیر هم می آمد، صبح زود هم باید می رفت؛ اما بازهم می نشست کنار بچه های کوچیکش بازی می کرد.
می خنداندشان و تا آن ها رضایت نمی دادند و نمی خوابیدند عبدالمهدی بیدار می ماند.
🌟حتی اگر تا اذان صبح طول می کشید.
می گفت:
-بچه ها که من را خیلی نمی بینید بگذار باب دلشان باشد این لحظات کوتاه!
وقتی شهید شد سه نازدانه قد و نیم قد داشت که دیگر بابا عبدالمهدی نداشتند!
🌟برای این بچه ها زیاد مایه گذاشت.
بعد از به دنیا آمدنشان اولین صدایی که شنیدند صوت قرآن پدرشان بود.
لالایی آن ها نوای قرآن و دعای پدر و مادر بود.
آغوش گرم عبدالمهدی که پر از نور مجاهدت بود، میدان بازیشان بود......
#عبدالمهدی
#بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی maghar98@
🌟عبدالمهدی خوب قرآن می خواند، خوب قصه های پر مفهوم تعریف می کرد، خوب سرود تمرین می کرد......
خلاصه اینکه خوب می توانست هم بچه ها را دور خودش جمع نگه دارد، هم جمع را مفید اداره کند.
🌟کم کم مُحرّم می شد می شد، نوحه هم می خواند و بچه ها با نوای او دست بر سینه می کوبیدند و همراهی می کردند.
در مدرسه هم درسش را چنان یاد می گرفت که بتواند یاد دیگران هم بدهد. گاهی خانه بچه ها می رفت و ریاضی یادشان می داد، اما این ها خیلی مهم نبود چون کار عادی عبدالمهدی بود.
🌟خارق العاده تر از آن این بود که خانه یکی از همین بچه ها رفت و ریاضی یادش می داد، مادر بچه برایش نوشابه کوکاکولا آورد تا لبی تر کند اما؛
عبدالمهدی نخورد!
#عبدالمهدی
#معرفی_کتاب
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی maghar98@
🌟روز خرید، در بازار عبدالمهدی گفته بود هرچه عروس دوست دارد بگیرد. هرچه می خواهد.
بانو خودش زیر بار خرید گران و کلان نرفته بود. به ذائقۀ خانواده ها نگاه نکرده بود. به اندازۀ نیاز اندک و ارزان خریده بود.
🌟 نیازش نگاه خدا بود دنبال زندگی شان، نه طلا و پارچه و چرم گران وسط خرت و پرت های خانه شان!
به همین راحتی هم عقد کردند و هم عروسی. آخر شب عبدالمهدی رفت تا عروسش را بیاورد. دست عروس سفید پوشش را که گرفت، چادر عروسش را که روی صورتش کشید، آرام آرام کنار گوشش زمزمه کرد:
🌟_ آخر شب آمدهام دنبالت که چشم نامحرمی به خانمم نیفتد… آدم باید یک جایی دلش را تحویل عشق بدهد و پله پله برود بالا تا خدا!
خانه اجاره ای، وسایل مورد نیاز، شروع زندگی شیرین و ....
بعد هم سکونت در ۲ اتاق خانۀ عموی عبدالمهدی. عروس و داماد زندگی را زیر سایهی خدا و نگاه خدا شروع کرده بودند.
پس نه اصرافی بود، نه تلخی ای، نه توقعی، نه حسادتی، نخ حسرتی.... راحت بودند و خوشحال، کمکِ هم بودند و می ساختند با تمام کم و زیادها!!
#عبدالمهدی
#بریده_کتاب
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی maghar98@
🌟دل وقتی که زیاد بیمحبتی ببیند، میگیرد.
این را همه قبول دارند. دل، فرماندۀ عاطفی جسم و روح است، تنها که بشود، اذیت میشود.
همین هم میشود که انسانها دنبال کسی میگردند که بشود محرم دلشان و پناه
عاطفیشان!
🌟همین آدم را در به در میکند، میکشاند تا ناکجا آباد!
سر مزار عبدالمهدی اما آبادی دلهاست؛ کفایت میکند دقایقی در گلزار شهدای کرمان توقف کنی، از جمعیت متفاوتی که سر مزار او مینشینند و با او گرم گفتوگو میشوند، مبهوت میشوی.
کوچک و بزرگ، پیر و جوان… جوان جوان جوان…
🌟عبدالمهدی کتاب پنجم مجموعه از او ،نوشته نرجس شکوریان فرد است که در انتشارات عهد مانا به چاپ رسیده است.
🌟این کتاب که در حوزه ادبیات پایدرای و دفاع مقدس جای دارد به قصهٔ شهید عبدالمهدی مغفوری میپردازد.
🌟 مجموعه از او پنج جلد دارد که هر جلد حاوی خاطرات شیرینی از شهدا است.
و این کتاب راوی زندگی شهیدی از تبار حاج قاسم است که.....
#عبدالمهدی
#معرفی_کتاب
✅پاتوق کتاب شهید زینب کمایی maghar98@