🔸️﷽🔸️
⚡#سه_دقيقه_در_قيامت(۶۷)
⭐گروه فرهنگي شهيد ابراهيم هادی
💢۲۹_مدافعان وطن ص ۹۴
🔹️مدتي از ماجراي بيمارستان گذشت. پس از#شهادت دوستان#مدافع_حرم، حال و روز من خيلي خراب بود.
🔹️من تا نزديكي شهادت رفتم، اما خودم مي دانستم كه چرا شهادت را از دست دادم!
🔹️به من گفته بودند كه هر#نگاه_حرام، حداقل شش ماه شهادت آنان كه#عاشق_شهادت هستند را عقب مي اندازد.
🔹️روزي كه عازم سوريه بوديم، پرواز ما با پرواز آنتاليا همزمان بود!...
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓
❖ @pmsh313 ❖
┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
5317995_791.mp3
4.78M
⭕️ مناجات با امام زمان(عج)!
🎙 میثم مطیعی
🌸 به صحرا بنگرم.....
#مهدویت #امام_زمان
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ناگفته هایی درباره نقش #شهید_محسن_فخری_زاده در توسعه صنعت هسته ای ایران از زبان دوست نزدیک وی #انتقام_سخت
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#سلام_بر_ابراهیم
#داستان_زندگی_شهید_پهلوان_بی_مزار
#شهید_ابراهیم_هادی
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_هشتاد_و_پنج
💠زيارت ص ۱۲۷
✔جبار ستوده ، مهدي فريدوند
💚سفر به کربلا❤️
💠سال اول جنگ بود. به همراه بچه هاي گروه شهید اندرزگو به يكي از ارتفاعات در شــمال منطقه گيلان غرب رفتيم. صبح زود بود. ما بر فراز يكي از تپه هاي
مشرف به مرز قرار گرفتيم.
🍁@shahidabad313
💠پاسگاه مرزي در دست عراقيها بود. خودروهاي عراقي به راحتي در جاده هاي اطراف آن تردد مي كردند. ابراهيم كتابچه دعا را باز كرد. به همراه بچه ها#زيارت_عاشورا خوانديم.
💠بعد از آن در حالي كه با#حسرت به مناطق تحت نفوذ دشمن نگاه مي كردم گفتم: ابــرام جون اين جاده مرزي رو ببيــن. عراقيها راحت تردد مي كنند. بعد با حسرت گفتم: يعني ميشه يه روز مردم ما راحت از اين جاده ها عبور كنند و به شهرهاي خودشون برن!
🍁@pmsh313
💠ابراهيم انگار حواســش به حرفهاي من نبود. با نگاهش دوردســتها را ميديــد! لبخندي زد و گفت: چي ميگــي! روزي مي ياد كه از همين جاده، مردم ما دسته دسته به كربلا سفر مي كنند!
💠در مســير برگشت از بچه ها پرسيدم: اســم اين پاسگاه مرزي رو مي دونيد؟ يكي از بچه ها گفت: »مرز خسروي«بيست سال بعد به كربلا رفتيم.
🍁@shahidabad313
💠نگاهم به همان ارتفاع افتاد. همان كه ابراهيم
بر فراز آن زيارت عاشورا خوانده بود! گوئي ابراهيم را مي ديدم كه ما را بدرقه مي كرد. آن ارتفاع درست روبروي منطقه مرزي خسروي قرار داشت.
💠آن روز اتوبوسها به سمت مرز در حركت بودند. از همان جاده دسته دسته مردم ما به زيارت كربلا مي رفتند!...
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓
❖ @shahidabad313 ❖
┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📝اشعار زیبا در وصف #حاج_قاسم در حضور رهبر فرزانه انقلاب
✴️باز پنج شنبه شد و ناقوس غمت از #جمعه
خبرداد مرا،،،
#لعنةاللهعليقومإلظالم
📎 پنج شنبه های دلتنگی
هدیه به روح پاک و معطر سردار دلها💔
شهـدای عزیزمون صلوات🌷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
روایتگری شهدا
☑️ آرزوی جالب پیرزن همسایه حاج قاسم #سردار_دلها 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برآورده شدن آرزوی ننهغزاله برای زیارت قبر حاجقاسم
چه دردی داشت این کلیپ....😔
#عند_ربهم_یرزقون
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💎#رفیق_خوشبخت_ما (۱۸)
🍀#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی(ره)
🍁۲۳ روز تا#اولین_سالگرد_شهادت
⭐#زندگی_مجاهدانه همراه با تلاش خالصانه
🌿#مکتب و#مدرسه درس آموز
🍂مقدمه سازی#ظهور
👈#باب_سوم:#معرفت ص ۳۵
🔹️به اهتمام: سیدعبدالمجید کریمی
🔸️انتشارات زائر رضوی
🖊حسین پسر غلامحسین این را می گوید ص ۳۸
🔸️در شلمچه بودیم و می خواستیم آنجا عملیات بکنیم. برای اینکه دشمن متوجه ما نشود، نیروهای اطلاعات عملیاتمان را مستقر کرده بودیم. مقابل ما آب بود. آن روز دو نفر از بچه های ما به نام حسین صادقی و اکبر موسایی پور رفتند شناسایی؛ اما برنگشتند.
🔸️یـک بــــرادری داشـتـیـم کـه خیلی عـــارف بـــود. نــوجــوان بـود، دانش آموز بود؛ اما خیلی#عارف بود؛ یعنی شاید در#عرفان_عملی مثل او کم پیدا می شد. به درجه ای رسیده بود که بعضی از اولیا و بزرگان عرفان، بعد از مدت طولانی، مثلاً هفتاد هشتاد سال، به آن درجه می رسیدند.
🔸️من در اهواز بودم که این برادر نوجوان ما با بیسیم راکال با من تماس گرفت و گفت: »بیا اینجا.« رفتم آنجا. گفت: »اکبر موسایی پور و صادقی
برنگشتند.« خیلی ناراحت شدم و گفتم: »ما هنوز شروع نکردیم، دشمن از ما اسیر گرفت و این عملیات لو رفت!« با عصبانیت هم این حرف را بیان کردم.
🔸️یک روز آنجا ماندم و بعد برگشتم؛ چراکه جبهه های متعددی داشتیم.دو روز بعد، دوباره آن برادر با من تماس گرفت و گفت: »بیا.« من هم رفتم. آن برادر ما که اسمش حسین بود، به من گفت: »فردا اکبر موسایی پور برمی گردد.« گفتم: »حسین! چه می گویی؟«
🔸️خندۀ خیلی ظریفی گوشۀ لبش را باز کرد و گفت: »حسین پسر غلامحسین این را می گوید.« اسم پدرش غلامحسین بود. او هم دبیر خیلی ارزشمندی بود. مادرش هم دبیر بود.
🔸️حسین معلم زاده بود از پدر و مادر. اصلا ً واقعاً به سن نوجوانی، معلم بود. وقتی اسم حسین آقا را می بردند، یک حسین آقا بیشتر نداشتیم. شاید صدها حسین در آنجا بودند؛ اما فقط یک حسین آقا بود.
🔸️گفتم: »حسین! چه شــده؟« گفت: »فــردا اکبر موسایی پور بـر مـی گـردد و بـعـدش صـادقـی بــرمــی گــردد.« گـفـتـم: »از کجا می گویی؟« گفت: »شما فقط بمانید اینجا.
🔸️« من ماندم. یک دوربین خرگوشی داشتیم که دورش را گونی چیده بودیم و دژ درسـت کـرده بودیم. برادرهای اطلاعات پشت دوربین بودند. نزدیک ساعت یک بعدازظهر بود که گفتند: »یک سیاهی روی
آب است.
🔸️« من آمدم بالا. دیدم درست است: یک سیاهی روی آب خوابیده بود. بچه ها رفتند داخل آب و دیدند که اکبر موسایی پور است. روز بعدش هم حسین صادقی آمد. عجیب این بود که آن آب با همۀ تلاطماتی که داشته است، اینها را به همان نقطۀ عزیمتشان برگردانده بود. هردو در آب شهید شده بودند. خیلی عجیب بود.
🔸️من به حسین گفتم: »از کجا این را فهمیدی؟« گفت: »دیشب اکبر موسایی پور را در خواب دیدم که به من گفت: ’حسین! ما اسیر نشدیم. ما شهید شدیم. من فردا این ساعت برمی گردم و صادقی روز بعدش بـرمـیگـردد.‘
🔸️« بعد حسین به من جمله ای گفت که خیلی مهم است. گفت: »میدانی چرا اکبر موسایی پور با من حرف زد؟« گفتم: »نـه.« گفت: »اکبر موسایی پور دو تا فضیلت داشت: یکی اینکه#ازدواج کرده بود؛ دوم اینکه#نماز_شب او در آب هم قطع نشد. این فضیلت او بود که او آمد من را مطلع کرد.« حسین بعدها شهید شد.
🌼شهید سلیمانی
┏━━━🍃🌷🕊━━━┓
🌷 @shahidabad313 🌷
┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ببینید | یا شاهد کل نجوی...💔
🌹 3⃣2⃣ روز مانده...
🔹 حال و هوای مزار حاج قاسم در شب #جمعه با نوای حاج منصور ارضی
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
📸ادای دین سریال خانه امن به شهید کمال
❓تصویر شهیدی که در "خانه امن" میبینیم کیست؟
این تصویر متعلق است به شهید «علی کمال» یکی از سربازان گمنام امام زمان (عج)که در راه امنیت کشور به شهادت رسید
شهید علی کمال یکی از شهدای امنیت که در دهه ۶۰ و در اوج روزهاییکه گروهک منافقین باعملیات خرابکارانه سعی در ناامن کردن فضای کشور داشتند؛ حضوری چشمگیر در طراحی و اجرای عملیات ها علیه این گروهک معاند داشت ؛ عملیات هایی که درنهایت منجر به شناسایی ومتلاشی شدن بسیاری از خانه های تیمی منافقین و برقراری امنیت شد
شناسایی محل استقرار موسی خیابانی یکی از سرکردگان منافقین وبه هلاکت رساندن او از جمله عملیات مهمی است که شهید کمال درطراحی و اجرای آن حضور داشت.
شخصیت«کمال» با بازی هادی حجازی فر درمجموعه «ماجرای نیمروز»با الهام از این شهید بزرگوار طراحی شده است.
در سریال «خانه امن» نیز به منظور ادای احترام به این شهید والا مقام ؛ضمن به تصویر کشیدن تصویری از قاب عکس او در اتاق عملیات ؛نام شخصیت اصلی سریال با بازی حمیدرضاپگاه راهم مزین به نام ایشان کردهاند.
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺عزت غربت
🔺روایت حاجحسین یکتا از مجاهدتهای هزاران رزمنده افغانستانی در سوریه.
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💌 #ڪــلامشهـــید
🌹 شهـــید محسن حججی:
پاک بودن در این جامعه، بسیار سختتر از زمانهای قبل است و هر چه به ظهور امام زمان (عج) نزدیکتر میشویم فتنهها بیشتر میشود و شیطان قویتر میشود.
خیلی دلم میخواهد یک بار قبل و یک بار بعد از ظهور امام زمان (عج) شهید شوم. اگر به آرزوم رسیدم و شهید شدم که الحمدالله. اگر لایق نشدم، حتما مصلحت خداوند چیز دیگری بوده است.
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[ ٱللَّٰهُمَّإِنَّالَانَعْلَمُمِنْهُإِلَّاخَيْرًا ]
ازعلمدار...
جزخیروخوبےسرنمےزند
برایهمینهمرفتنش
کمرشکناست...💔23روزتاسالگردآسمانےشدن((:🕊
#هنوزباوربهرفتنتنیست!
#حاج_قاسم
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💎#رفیق_خوشبخت_ما (۱۹)
🍀#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی(ره)
🍁۲۲ روز تا#اولین_سالگرد_شهادت
⭐#زندگی_مجاهدانه همراه با تلاش خالصانه
🌿#مکتب و#مدرسه درس آموز
🍂مقدمه سازی#ظهور
👈#باب_سوم:#معرفت ص ۳۵
🔹️به اهتمام: سیدعبدالمجید کریمی
🔸️انتشارات زائر رضوی
🖊حلال کنید! ص ۴۰
🔸️سردارسلیمانی بـرای صاحب منزلی که در عملیات آزادســازی ِ بوکمال در دیْ ـرالـزور سوریه از آن به عنوان مقر استفاده کرده بودند، نامه ای نوشت.
🔸️در این نامه برای استفادۀ بدون اجازه از خانه عذرخواهی کرده و نوشته بود:ً خانوادۀ عزیز و محترم! سلام علیکم.
🔸️مـن بــرادر کوچک شما قاسم سلیمانی هستم. حتمامـرا می شناسید. مـا بـه اهـلِ سـنـت در همه جا خدمات زیــادی انـجـام داده ایــــم.
🔸️مـن شیعه هستم و شما سنی هستید؛ اما من هم به نوعی سنی هستم؛ زیرا به سنت رســـول خـــدا(ص) اعـتـقـاد دارم و انشـــــاءالله در راه او حرکت می کنم، و شما هم به نوعی شیعه هستید؛ زیرا اهل بیت(ع) را دوسـت داریـد.
🔸️از قـرآن کریم و صحیح بخاری و دیگر کتب موجود در خانۀ شما متوجه شدم که شما انسانهای باایمانی هستید. اولاً از شما عذر می خواهم و امیدوارم عذر مرا بپذیرید که خانۀ شما را بـدون اجـازه استفاده کردیم؛ ثانیاً هر خسارتی که به منزل شما وارد شده باشد، ما آمادۀ پرداخت آن هستیم.
🔸️از سوی خودم و شما با قرآن کریم#استخاره کرده ام و در جواب، آیات سورۀ مبارکۀ فرقان در صفحات ۳۶۱ و ۳۶۲ ظاهر شد. امیدوارم که آنها را بخوانید و به حال خود و ما بیندیشید.
🔸️من در خانۀ شما#نماز خواندم و دو رکعت نماز هم به نیت شما خواندم و از خداوند متعال خواستارم که عاقبت به خیر شوید. محتاج دعای شما هستم.
🌼برادر یا فرزند شما، سلیمانی.
┏━━━🍃🌷🕊━━━┓
🌷 @shahidabad313 🌷
┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
🔸️﷽🔸️
⚡#سه_دقيقه_در_قيامت(۶۸)
⭐گروه فرهنگي شهيد ابراهيم هادی
💢۲۹_مدافعان وطن ص ۹۴
🔹️...در ميان دوستاني كه با هم در سوريه بوديم، چند نفر را مي شناختم كه آنها را جزو شهدا ديدم. مي دانستم آنها نيز#شهيد خواهند شد.
🔹️يكي از آنها علي خادم بود. علي پسر ساده و دوست داشتني سپاه بود. آرام بود و با اخلاص.
🔹️در فرودگاه جايي نشست كه هيچ كسي در مقابلش نباشد. تا يك وقت آلوده به#نگاه_حرام نشود...
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓
❖ @pmsh313 ❖
┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
#سلام_بر_ابراهیم
#داستان_زندگی_شهید_پهلوان_بی_مزار
#شهید_ابراهیم_هادی
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_هشتاد_و_شش
💚زيارت❤️ص ۱۲۸
✔جبار ستوده ، مهدي فريدوند
🔰...هر زمان که تهران بوديم برنامه شبهاي جمعه آقا ابراهيم زيارت حضرت عبدالعظيم(ره)بود. مي گفت: شب جمعه شب رحمت خداست. شب زيارتي آقا اباعبدالله است. همه اولياء و ملائک مي روند كربلا،
🍁@shahidabad313
🔰ما هم جايي مي رويم كه اهل بيت(ع)گفته اند: ثواب زيارت كربلا را دارد.
🔰بعــد هم دعاي كميــل را در آنجا مي خواند.ســاعت يك نيمه شــب هم برمي گشت. زماني هم كه برنامه بسيج راه اندازي شده بود از زيارت، مستقيمًا مي آمد مســجد پيش بچه هاي بسيج.
🔰يك شــب با هم از حرم بيرون آمديم. من چون عجله داشــتم با موتور يكي از بچه ها آمدم مسجد. اما ابراهيم دو سه ساعت بعد رسيد.
🔰پرسيدم: ابرام جون دير كردي!؟گفت: از حرم پياده راه افتادم تا در بين راه شــيخ صدوق(ره)را هم زيارت كنم.
🍁@pmsh313
🔰چون قديمي هاي تهران مي گويند امام زمان)عج( شــبهاي جمعه به زيارت مزار شيخ صدوق(ره)مي آيند.
🔰گفتم: خب چرا پياده اومدي!؟ جواب درستي نداد. گفتم: تو عجله داشتي كه زودتر بيائي مسجد، اما پياده آمدي، حتمًا دليلي داشته؟!
🔰بعد از كلي سؤال كردن جواب داد: از حرم كه بيرون آمدم يك آدم خيلي محتاج پيش من آمد، من دســته اســكناس توي جيبم را به آن آقا دادم. موقع
سوار شدن به تاكسي ديدم پولي ندارم. براي همين پياده آمدم!
🍁@shahidabad313
🔰ايــن اواخر هــر هفته با هــم مي رفتيم زيارت، نيمه هاي شــب هم بهشــت زهرا(ره) ،سر قبر شهدا.
🔰بعد، ابراهيم براي ما#روضه مي خواند. بعضي شــبها داخل قبر مي رفت. در همان حال دعاي كميل را با ســوز و حال عجيبي مي خواند و گريه مي كرد.
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓
❖ @shahidabad313 ❖
┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
👈خبر شهادت پسر همسایه
🍂تابستان 1364 - تهران
💢یکی از روزها که برای مرخصی آمده بودیم تهران، رفتیم دم خانه محمدرضا تعقلی در نازی آباد. حرف محمد دستواره و بازیهایش به میان آمد. محمدرضا گفت که یک سر برویم دم خانهشان.
💢سوار بر موتور، رفتیم به کوچههای تنگ علیآباد در جنوب تهران و خانه آنها را پیدا کردیم. سیدحسین، کوچکترین پسر خانواده در را باز کرد. حسین که مقداری حالت داشمشدی داشت، مثلا خواست قیافه بگیرد و خیلی سنگین و با تکبر داد زد:
- داش ممّد، بیا دم در رفیقات کارت دارن.
که من خندیدم و گفتم: بهبه داداشمون یه پا لاته ها.
که نگاه تندی انداخت و رفت داخل.
💢محمد که آمد دم در، گیر داد برویم تو. هرچه گفتیم نه، قبول نکرد. خانهای نقلی و داغان که ظاهرا طبقه پایین آن متعلق به حاج رضا دستواره بود که با زن و بچهاش آنجا زندگی میکرد.
💢به طبقه بالا رفتیم که پدر و مادرشان هم آمدند نشستند. حسین با همان قیافه سنگین آمد کنار محمد نشست. حاج خانم میان صحبتهایش، نگاهی به محمد انداخت و گفت:
- اینم که آبروی ما رو توی محل برده.
وقتی پرسیدیم چی شده؟ خود محمد گفت:
- هیچی بابا. حوصلهام سررفته بود، گفتم یه کاری کنم یه کم بخندیم. رفتم دم خونه عباس همسایه روبهروییمون و گفتم: میبخشید حاج خانم، عباس خونه است؟ که ننهاش گفت: "نه، عباس آقا جبهه است"
که منم گفتم:
"نه آبجی. عباستون شهید شده، فردا هم جنازهش رو میآرن تهران."
همه محل از این شوخی محمد ریخته بود به هم، ولی او خونسرد گفت:
خب حالا خواستیم یه ذره بخندیم.
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
روایتگری شهدا
👈خبر شهادت پسر همسایه 🍂تابستان 1364 - تهران 💢یکی از روزها که برای مرخصی آمده بودیم تهران، رفتیم دم
☘سیدمحمدرضا دستواره متولد: 1 بهمن 1338 شهادت: 13 تیر 1365 عملیات کربلای 1 مهران. مزار: بهشتزهرا (س) قطعه 26 ردیف 89 شماره 50
☘سیدمحمد دستواره متولد: 6 اردیبهشت 1343 شهادت: 20 دی 1365 عملیات کربلای ۵ شلمچه. مزار: بهشتزهرا (س) قطعه 26 ردیف 90 مکرر شماره 50
☘سیدحسین دستواره متولد: 28 فروردین 1348 شهادت: 29 خرداد 1365 منطقه مهران. مزار: بهشتزهرا (س) قطعه 26 ردیف 90 شماره 50
☘محمدرضا تعقلی متولد: 6 اردیبهشت 1348 شهادت: سهشنبه 27 اسفند 1364 عملیات والفجر 8 در جاده فاو. مزار: بهشتزهرا (س) قطعه 26 ردیف 98 شماره 3
⭐حمید داودآبادی
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊