بسم الله
شهید علی حسن پور
مزار شهید: #گلزارشهداشیراز .قطعه یافاطمه الزهرا ردیف ۳
.
. 🌷محله ما هنوز جاده کشی نشده و رفت و امد ماشین در ان خیلی کم بود تا خیابان اصلی حدود دوکیلومتر راه بود. روزها همسایه هایی که ماشین داشتند همدیگر را می رساندند, شب ها که دیگر هیچ...
ان شب از سردرد در خانه افتاده بودم که علی امد. سریع مرا روی دوش کشید تا خیابان اصلی اورد تا به یک ماشین رسد و مرا برد دکتر. وقتی برگشتیم, چشمم افتاد به یک ماشین سپاه که جلو در بود.گفتم این مال کیه؟
گفت من با این امدم به ماموریت می رفتم گفتم حالی از شما بپرسم.
گفتم مادر, پس چرا با این مرا نبردی دکتر؟
گفت اگر شما را سوار این می کردم,ان دنیا باید جواب پس می دادم چون این بیت الماله! 🌷
.
.#باران شدیدی می امد. زمین شده بود شل و گل راه رفتن روی ان مکافات بود. ساعت ۳ نیمه شب بود که از خواب پریدم, جای علی خالی بود. گفتم حتما رفته وضو بگیره!
یادم افتاد به بشکه اب که شب خالی شده بود, با خودم گفتم علی حوصله اش میشه, پانصد متر زیر بارون تا سد گتوند برای وضو بره و برگرده!
از روزنه سنگر چشم به بیرون دوختم, دیدم علی پاچه های شلوار را داد
#ادامه_دارد👇👇
روایتگری شهدا
بسم الله شهید علی حسن پور مزار شهید: #گلزارشهداشیراز .قطعه یافاطمه الزهرا ردیف ۳ . . 🌷محله ما هنوز
از روزنه سنگر چشم به بیرون دوختم, دیدم علی پاچه های شلوار را داده بالا, با پای برهنه, دو سطل اب را از سد می اورد به سمت دستشویی. سطل ها را خالی کرد و دوباره برگشت سمت سد...
اذان که برای وضو رفتم, بشکه ها لب تا لب اب بود, نمی دانم چند بار این مسیر را با پای برهنه رفته و برگشته بود... .
.
.
🌷بعد از شهادت علی بود, #حاج_مهدی_زارع و #سید_محمد_کدخدا امدند خانه ما. گفتند شما می دانید علی چه کاره بود؟
گفتیم نه!
حاج مهدی گفت:الان یک کار کوچک علی را بر عهده من گذاشتند که مسؤلیت سنگینی است، بعد هم ادامه داد نگران نباشید ما با علی یکی هستیم. علی در پیچ دارالرحمه منتظر ما ایستاده است تا به او برسیم.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
@shahidabad313
┏━━━🍃🌷🍃━━━┓
🌷 @majnon313
┗━━━🌷🍃🌷━━━┛
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🍀﷽🍀
#دنبال_شهرتیم و پی اسم و رسم و نام
غافل از اینکه #فاطمه(س) #گمنام می خرد...
#دعا_ی_هر_روز
#اللّهُمَّ_اجْعَلْ_عَواقِبَ_امُورِنا_خَیْراً
✨#خداوندا...
💠#آخر_و_عاقبت ما را #ختم_به_خیر کن
#پیام_معنوی_شاکری
#باران_معنوی_شاکری
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
@shahidabad313
┏━━━🍃🌷🍃━━━┓
🌷 @majnon313
┗━━━🌷🍃🌷━━━┛
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🍀﷽🍀
هر که شد #گمنام تر #زهرا (س)خریدارش شود
بردر این خانه از نام و نشان باید گذشت...
#دعا_ی_هر_روز
#اللّهُمَّ_اجْعَلْ_عَواقِبَ_امُورِنا_خَیْراً
✨#خداوندا...
💠#آخر_و_عاقبت ما را #ختم_به_خیر کن
#پیام_معنوی_شاکری
#باران_معنوی_شاکری
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
@shahidabad313
┏━━━🍃🌷🍃━━━┓
🌷 @majnon313
┗━━━🌷🍃🌷━━━┛
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#القصه
#میخواهم_مثل_تو_باشم!
🔹ایثار نمره
✍لباسهای ورزشیام را شستم و اتو کشیدم تا برای روز امتحان آماده باشد.
با عجله آمد خانه.
آنها را برداشت و برد.
از پنجره دیدم که آنها را داد به یکی از دوستانش.
وقتی برگشت، خوشحالی توی چهرهاش موج میزد.
🔸با عصبانیت گفتم: من تازه لباسها رو اتو کرده بودم. چه کار کردی؟!
بغض کرد و گفت: دوستم همهي نمرههاش بیسته؛ اما اگه لباس ورزشی نپوشه، دو نمره از ورزشش کم میشه!
#شـهید_بابک_سرمدی
📚«زنگ عبور»، ص91
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
@shahidabad313
┏━━━🍃🌷🍃━━━┓
🌷 @majnon313
┗━━━🌷🍃🌷━━━┛
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
روایتگری شهدا
بسم رب الشهداوالصدیقین
#وصیتنامه_شهید
🍀بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام ، خدمت شما پدر و مادر عزیزم. امیدوارم حالتان خوب باشد. چند کلمه ای به عنوان وصیت برایتان می نویسم.
🍀مادر جان؛ امیدوارم که مرا ببخشی. تو را خیلی اذیت کردم . و هیچ گاه نتوانستم کوچکترین زحماتت را جبران کنم. و حق فرزندی را اداء نمایم. اگر مرا نبخشی ، در جهان آخرت بدبخت می شوم ، هم چنین آقا جان امیدوارم مرا ببخشی. پدر و مادرم ؛ شاید بوسیله همین شهادت ( اگر شهید محسوب شوم ) گناهانم بخشیده شود و شاید بتوانم شما را نیز شفاعت کنم. تنها چیزی که از شما می خواهم ، اینست که از من راضی باشید و دعا کنید که جزء شهداء محسوب شوم.
🍀آقا جان؛ موتور گازیم را بفروشید و هر چه پول دارم از بانک بگیرید ، تمامش را به بیت المال تحویل دهید. چون شاید با این طرز درس خواندن حق من نبود که از بیت المال مصرف کنم ، و من نمی توانم جواب حق الناس را بگویم .
🍀شما خودتان از من بهتر می دانید که حضرت علی (ع) حاضر نشد چراغ بیت المال برای چند لحظه برای کار شخصی روشن بماند … اگر ممکن است یک ماه نماز برایم بخوانید. نصفش را شکسته و بقیه را کامل. و نیز اگر ممکن است هفت روز روزه برایم بگیرید و خواهش می کنم در مصیبتهایتان مصیبت تمام امامان را بخوانید . به برادرم و خواهرانم بگوئید که هیچ ناراحت نباشید چون شهادت بالاترین مقام یک انسان است.
🍀در خاتمه از تمام مردم می خواهم که جبهه را فراموش نکنند. این جبهه، جبهه حق در برابر باطل است. اگر جبهه را فراموش کنید حق را فراموش کرده اید ، و همچنین امام را تنها نگذارید. دیگر عرضی ندارم جز التماس دعا ۱۸/۱۲/۶۶
#شهید_محمد_تقی_امینیان
🔷️این شهید بزرگوار فرزند مرحوم آیت الله امینیان نماینده خبرگان رهبری و امام جمعه شهرستان آستانه اشرفیه هستند.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
@shahidabad313
┏━━━🍃🌷🍃━━━┓
🌷 @majnon313
┗━━━🌷🍃🌷━━━┛
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#القصه
#میخواهم_مثل_تو_باشم!
#القصه
#نماز_اول_وقت
✍وقتی هفتساله شد، خیلی خاص دل به نماز میسپرد.
🍀بدون اینکه کسی به او تذکر بدهد، تا صدای اذان را میشنید، بازیاش را رها میکرد، وضو میگرفت و به نماز میایستاد.
🍀حتی مقید شده بود که نماز صبحش را هم بخواند. میگفت: باید بیدارم کنید.
اگر یک روز دیر صدایش میکردم، میزد زیر گریه و میگفت: چرا اینقدر دیر بیدار شدیم؟ مگر خواب مرگ گرفته بودمان؟ ببینید، آفتاب دارد درمیآید و...
محمد شده بود زنگ نماز اهالی خانه.
#شـهید_محمد_معماریان
📚«امتداد 34»، ص33
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
@shahidabad313
┏━━━🍃🌷🍃━━━┓
🌷 @majnon313
┗━━━🌷🍃🌷━━━┛
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌷🕊
🕊
#کلام_از_شهدا
✍ما اسلام را بر کسي تحميل نمي کنيم، ولي اجازه فساد و فحشا را هم به کسي نخواهيم داد و هرگز اجازه نمي دهيم کسي با عنوان کردن آزادي غربي، اين گونه مسائل را در کشور رواج دهد.
#شهيد_محمد_علي_رجايي
📚منبع:سايت وصيت
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
@shahidabad313
┏━━━🍃🌷🍃━━━┓
🌷 @majnon313
┗━━━🌷🍃🌷━━━┛
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌷🕊
🌷
#خاطره_از_شهدا
✍ تازه زنش را آورده بود اهواز. طبقه ى بالاى خانه ى ما مى نشستند. آفتاب نزده از خانه مى رفت بيرون. يك روز، صداى پايين آمدنش را از پله ها كه شنيدم، رفتم جلويش را گرفتم. گفتم «مهدى جان! تو ديگه عيالوارى. يك كم بيش تر مواظب خودت باش.»
🍀گفت «چى كار كنم؟ مسئوليت بچه هاى مردم گردنمه.»
گفتم «لااقل توى سنگر فرمان دهيت بمون.»
☘گفت «اگه فرمان ده نيم خيز راه بره، نيروها سينه خيز مى رن. اگه بمونه تو سنگرش كه بقيه مى رن خونه هاشون.»
#شهید_مهدی_زین_الدین
📚منبع: برگرفته از مجموعه كتب یادگاران | انتشارات روایت فتح | احمد جبل عاملی
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
@shahidabad313
┏━━━🍃🌷🍃━━━┓
🌷 @majnon313
┗━━━🌷🍃🌷━━━┛
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#القصه
#میخواهم_مثل_تو_باشم
🔹اخلاص
✍روزهایی که از مغازهي بابا زود برمیگشت، میرفت پایگاه بسیج مسجد.
خانه هم که میرفت، سرش به کار خودش گرم بود. یک گوشه مینشست و یا قرآن میخواند یا درس. خیلی اهل حرف زدن از این طرف و آن طرف نبود.
پس از شهادتش، دوستان مسجدیاش آمدند برای تسلیت گفتن به مادرش.
🍀گفتند: خوشبهحال شما که یک همچین حافظ قرآنی را تقدیم اسلام کردهاید. مادر تازه آنجا فهمید پسرش حافظ قرآن بوده...
#شـهید_حسن_قامت
📚«فرمانده! فرمان قهقهه!» ص42
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
@shahidabad313
┏━━━🍃🌷🍃━━━┓
🌷 @majnon313
┗━━━🌷🍃🌷━━━┛
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹مراسم بیست و ششمین سالگرد شهادت سید مرتضی آوینی؛ سید شهیدان اهل قلم، روز سه شنبه 20 فروردین در بنیاد فرهنگی روایت فتح برگزار میشود
📡. @TasnimNews
💢آبجی چقدر قشنگ شدی
🔹بابا هیچ وقت چیزی رو به من زور نمی کرد. دبیرستان و راهنمایی که بودم، چادر سرم نمی کردم. مانتو و مقعنه داشتم.
🔹یک سال محرم قرار بود با مامان و مهران و مسعود برویم هیئت مهدیه ی قوچان. آن سال برای اولین بار چادر سرم کردم و کاملا حجابم تغییر کرد.
🔹رفتم پایین دم اتاق پسرها که ببینم آماده شدند یا نه، مهران من را با چادر دید. هنوز یادم هست که چه لبخند قشنگی زد گفت: مژگان چقدر عوض شدی. چقدر قشنگ شدی. خیلی با اُبهت شدی .
🔹جوری تعریف کرد که خیلی دوست داشتم. دوست نداشت که مانتویی بودم؛ اما هیچ وقت برای این موضوع با من بداخلاقی نکرد. یا حرف بدی نزد. لبخند و برخورد آن روزش به دلم نشست. از همون روز دیگر چادر را از سرم در نیاوردم
🔹برگرفته از کتاب #مهران_میخندد
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
@shahidabad313
┏━━━🍃🌷🍃━━━┓
🌷 @majnon313
┗━━━🌷🍃🌷━━━┛
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
✍دیدن یک بچه چهارساله با آن چهره معصوم و آن حالت عجیب لابلای صفوف نماز جماعت نشسته، هر شب همه نمازگزاران را به وجد می آورد؛ مخصوصا وقتی نماز تمام می شد و دستهایش را برای دعا به سمت آسمان بلند می کرد. 🍀معمولا اطرافش را می گرفتند و نگاهش کرده و لبخند ملیحی از لبهای همیشه مترنمش به ذکر صلوات دریافت می کردند... محمد خیلی سحرخیز بود. از همان دوران کودکی صبحها زود از خواب بلند می شد و به نماز اول وقت اهمیت می داد. شبها هم که همراه پدر می رفتند مسجد... مسجد شفا در خیابان ژاله ( که الان شده خیابان مجاهدین)...
#شهید_محمد_امیری_کیا
📚منبع : هفته نامه یالثارات الحسین علیه السلام، شماره 654
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
@shahidabad313
┏━━━🍃🌷🍃━━━┓
🌷 @majnon313
┗━━━🌷🍃🌷━━━┛
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#کلام_از_شهدا
✍برادارن و خواهرانِ من که تحت تأثیر افکارِ منحرف و ناباب قرار گرفتهاید، سعی کنید محتوای ذهن و مغز را مجدّداً ارزیابی کنید و از مطالبی که آزادانه توانستهاند به فکرتان راه یابند، یک آزمایش [به عمل آورید] و تجدید نظری بکنید.
#شهید_منوچهر_پیرسمساری
📚منبع:سايت جامع سربازان اسلام
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
@shahidabad313
┏━━━🍃🌷🍃━━━┓
🌷 @majnon313
┗━━━🌷🍃🌷━━━┛
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#القصه
#میخواهم_مثل_تو_باشم
⚡️خواب با وضو
✍آخر شب بود. لب حوض داشت وضو میگرفت. باورم نمیشد! با تعجب گفتم: پسرم تو که اهل نماز اول وقت بودی؛ چرا الآن؟! البته خدا کریم است و بخشنده. یک بار اشکالی نداره. حتماً کار مهمی داشتی؛ نه؟! محمدرضا خندید و مسح سر و پایش را کشید و گفت: الهی قربون تو ننهام برم که اینقدر به فکر منی. خیلی مخلصیم ننه جون. ادامه داد: 🍃نمازم رو مسجد خوندم. میخوام با وضو بخوابم مادر. شنیدم کسی که قبل خواب وضو بگیره، انگار تا صبح عبادت کرده!
#شهید_محمدرضا_میرانداز
📚«اخراج یک زگیل»، ص47
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
@shahidabad313
┏━━━🍃🌷🍃━━━┓
🌷 @majnon313
┗━━━🌷🍃🌷━━━┛
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🍀صندوق جریمه
✍از غیبت و دروغ به شدت تنفر داشت. در منزل صندوق کوچکی درست کرده بود. هر کس غیبت می کرد یا دروغ می گفت، باید مبلغی پول درون صندوق می انداخت و پول جمع آوری شده را به جبهه هدیه می کرد.
#شهید_علی_اصغر_کلاته_سفری
📚منبع گامی به آسمان ص 23
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
@shahidabad313
┏━━━🍃🌷🍃━━━┓
🌷 @majnon313
┗━━━🌷🍃🌷━━━┛
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊