🔸️﷽🔸️
«#رنگ_خدا»۲۱
◀️رنگ خدا سلسله معارف قرآنی است با الهام گیری از آیه شریفه :
🔹️«صِبْغَةَ اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ »﴿۱۳۸بقره ﴾
⬅️«رنگ خدائي و چه کسی از خدا خوش نگار تر؟ و ما تنها عبادت او را ميكنيم.»
🔵«انتقام الهی»
☀️«فَانْتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَأَغْرَقْنَاهُمْ فِي الْيَمِّ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَكَانُوا عَنْهَا غَافِلِينَ» ﴿اعراف/136﴾
💥«سرانجام از آنان انتقام گرفتيم و در دريا غرقشان ساختيم چرا كه آيات ما را تكذيب كردند و از آنها غافل بودند.»
🌙اگر چه رحمت الهی سراسر جهان آفرینش را فرا گرفته است و رحمت بیکران خداوند بر «غضب» او غلبه دارد اما نظام حکیمانه خداوند اقتضاء دارد تبهکاران به سزای عمال خود برسند؛ تا تنبیهی برای آنان و عبرتی برای دیگران باشد و فساد در جامعه کنترل شود. در حقیقت انتقام از ظالمان جلوه دیگری از فضل و رحمت الهی است. چنان که در قرآن می خوانیم:
☀️«وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ» ﴿بقره/251﴾
💥«و اگر خداوند برخى از مردم را به وسيله برخى ديگر دفع نمیکرد قطعا زمين تباه مى گرديد ولى خداوند نسبت به جهانيان تفضل دارد.»
💎جهت مرزشناسی و مصونیت از افراط و تفریط، به هر مقدار با شاخصه ها و شیوه های انتقام الهی آشنا باشیم و در موارد لزوم از چگونگی اتنقام الهی الگوگیری کنیم به «رنگ خدایی» حتی در هنگام انتقام دست یافته ایم.
🔹️از مجموعه آیات قرآن به خوبی استفاده می شود انتقام الهی درباره «لجوجان» و «مجرمان» ی است؛ که پس از مهلت دادن ها و اتمام حجت ها هم چنان به لجاجت پیشگی خود ادامه می دهند و هم چنان حق ستیزی خود را تکرار می کنند. چنین کسانی سزاوار انتقام الهی هستند.
☀️چنان که در قرآن می خوانیم:« وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ رُسُلًا إِلَى قَوْمِهِمْ فَجَاءُوهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَانْتَقَمْنَا مِنَ الَّذِينَ أَجْرَمُوا وَكَانَ حَقًّا عَلَيْنَا نَصْرُ الْمُؤْمِنِينَ» ﴿روم/47﴾
⚡«و در حقيقت پيش از تو فرستادگانى به سوى قومشان گسيل داشتيم پس دلايل آشكار برايشان آوردند و از كسانى كه مرتكب جرم شدند انتقام گرفتيم و يارى كردن مؤمنان بر ما فرض است.»
🔹️هم چنین «مترفان» و ثروتمندان مغروری که خوشگذرانی آنها به سرکشی و طغیان در جامعه و به تکذیب آیات الهی کشیده می شود.درباره چنین کسانی خداوند می فرماید:
☀️«فَانْتَقَمْنَا مِنْهُمْ فَانْظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ»﴿زخرف/25﴾
⚡«پس از آنان انتقام گرفتيم پس بنگر فرجام تكذيب كنندگان چگونه بوده است.»
💎اما اگر در فضای خانوادگی و شهروندی خطایی رخ داد و اصراری بر تکرار نباشد؛ از سوی خداوند به عفو سفارش شده است. چنان که در قرآن می خوانیم:
☀️« فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَاتِّبَاعٌ بِالْمَعْرُوفِ وَأَدَاءٌ إِلَيْهِ بِإِحْسَانٍ ذَلِكَ تَخْفِيفٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَرَحْمَةٌ »﴿بقره/178﴾
⚡و هر كس كه از جانب برادر [دينى]اش چيزى [از حق قصاص] به او گذشت شود به طور پسنديده پيروى كند و با [رعايت] احسان [خونبها را] به او بپردازد اين [حكم] تخفيف و رحمتى از پروردگار شماست.»
👈بنابر آن چه گفته شد؛ آشنایی با تجلیات صفات خداوند مانند شاخصه ها و شیوه های «انتقام الهی» می تواند انسان را از یک¬سونگری نجات دهد و در تصمیم ها و جانمایی به کارگیری انتقام به درستی قدرت تشخیص داشته باشد و اقدام ارزشمند و به «رنگ خدایی» در زندگی فردی و اجتماعی داشته باشد.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
☀️روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
📗بریده ای از کتاب «بچههای#حاج_قاسم» نوشته افسر فاضلی شهربابکی
💎روایتی مستند از زندگی#سردار_حسین_معروفی از جانبازان و آزادگان هشت سال دفاع مقدس است.
♦️قسمت نهم
✍حدودا ساعت دوازده ظهر روز دوم بود که عراقی ها گفتند می خواهیم برایتان آب بیاوریم. یک تانکر آب با یک شیلنگ و سه چهار عدد سطل زباله ی پلاستیکی آوردند . یک سرباز سطل ها را پر از آب کرد. به بچه ها گفتند:بیایین آب بخورین.
🔺️بچه ها که از شدت تشنگی داشتند تلف می شدند سریع خود را به سطل ها رساندند؛اما بعثی های از خدا بی خبر آن ها را مجبور کردند تا مثل حیوان سر خود را داخل سطل فرو کرده و آب بنوشند.در همین حال نیز آن ها را اذیت می کردند،با پا روی سر کسی که داخل سطل بود؛می گذاشتند وفشار می دادند و با کابل و چوب نیز به بدن او می زدند.
🔻این گونه آب خوردن خود نوعی شکنجه بود که به بچه ها وارد می شد.با تعدادی این کار را انجام دادند و وقتی که تفریحشان تمام شد آب سطل ها را روی زمین ریختند و رفتند.
🔺️ساعتی بعد عراقی می خواستند از ما آمار بگیرند. یکی از آن ها که کاملا فارسی بلد بود و احتمالا از منافقین بود، گفت:#لشکر_ثارالله، بچه های#قاسم_سلیمانی بیان این طرف!
🔻دشمن آن جا نیز ما را به عنوان بچه های قاسم می شناخت. همان موقع به فکر#حاج_قاسم افتادم که چه می کند و در چه حال است؟
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
☀️روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
سلام بر خرمشهر!
سلام برخونین شهر !
سلام بر شهیدانی که رفتند تا خرمشهر تکه ای از قلب تپنده ایران عزیز بماند
سلامی که از آتش عشق می سوزد. سلامی که از فرط عشق می سوزد.
#سالروز_آزادسازی_خرمشهر_گرامی باد.
#خرمشهر شهر خون و قیام آزاد شد .
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
☀️روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
حاج احمد اولین فرماندهای بود که وارد خرمشهر شد، حاج قاسم درموردش گفت؛
تصورم این بود وقتی خبر شهادت احمد کاظمی اعلام شد حداقل تیتر همه روزنامهها باید این باشد که فاتح خرمشهر شهید شد...
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
☀️روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
⬅️با نام خدا و سلام خدمت عزیزان
◀️روز ۲۹ ماه مبارک رمضان و مهمان شهید ابراهیم هادی با قسمتی دیگر از زندگی پر از عزت این شهید عزیز. برای شادی روحمان هدیه نثار روح بلند ان عزیز صلوات بر محمد وآل محمد🔸️
#سلام_بر_ابراهیم
#داستان_زندگی_شهید_پهلوان_بی_مزار
#شهید_ابراهیم_هادی
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_بیست_و_نهم
💚تأثير کلام خالصانه❤️
✔مهدي فريدوند
🍁@shahidabad313
🔘چند ماه از پيروزي انقلاب گذشت. يکي از دوستان به من گفت: فردا با ابراهيم برويد ســازمان تربيت بدني، آقاي داودي(رئيس ســازمان) با شما کار دارند!
🔘فردا صبح آدرس گرفتيم و رفتيم ســازمان. آقــاي داودي که معلم دوران دبيرستان ابراهيم بود خيلي ما را تحويل گرفت.
🔘بعد به همراه چند نفر ديگر وارد سالن شديم. ايشان براي ما صحبت کرد و گفت: شما که افرادي ورزشکار و انقلابي هستيد، بيائيد در سازمان و مسئوليت قبول کنيد و...
🍁@pmsh313
🔘ايشان به من و ابراهيم گفت: مسئوليت بازرسي سازمان را براي شما گذاشته ايم. ما هم پس از کمي صحبت قبول کرديم. از فرداي آن روزکار ما شروع شد. هر جا که به مشکل برمي خورديم با آقاي داودي هماهنگ مي کرديم.
🔘فراموش نميكنم، صبح يک روز ابراهيم وارد دفتر بازرســي شــد و سؤال کرد: چيکار ميکني؟ گفتم: هيچي، دارم حکم انفصال از خدمت مي زنم. پرسيد: براي کي!؟
🔘ادامه دادم: گزارش رســيده رئيس يکي از فدراسيونها با قيافه خيلي زننده به محل كار مي ياد. برخوردهاي خيلي نامناسب با کارمندها خصوصًا خانمها داره. حتي گفته اند مواضعي مخالف حرکت انقلاب داره. تازه همســرش هم حجاب نداره!
🍁@shahidabad313
🔘داشتم گزارش را مي نوشتم. گفتم: حتمًا يك رونوشت براي شوراي انقلاب مي فرستيم. ابراهيم پرسيد: ميتونم گزارش رو ببينم؟گفتم: بيا اين گزارش، اين هم حكم انفصال از خدمت!
🔘گزارش را بادقت نگاه کرد. بعد پرسيد: خودت با اين آقا صحبت کردي؟ گفتم: نه، الزم نيست، همه ميدونند چه جورآدميه!
🔘جواب داد: نشــد ديگه، مگه نشــنيدي: فقط انســان دروغگــو، هر چه که مي شنود را تأييد مي کند!گفتم: آخه بچه هاي همان فدراســيون خبر دادند... پريد تو حرفم و گفت: آدرس منزل اين آقا رو داري؟ گفتم: بله هست.
🍁@pmsh313
🔘ابراهيم ادامه داد: بيا امروز عصر بريم در خونه اش، ببينيم اين آقا كيه، حرفش چيه! من هم بعد چند لحظه سکوت گفتم: باشه.عصر بعد از اتمام کار آدرس را برداشتم و با موتور رفتيم.
🔘آدرس او بالاتــر از پــل ســيد خندان بــود. داخل کوچه ها دنبــال منزلش مي گشــتيم. همان موقع آن آقا از راه رســيد. از روي عکســي که به گزارش چسبيده بود او را شناختم.
🔘اتومبيل بنز جلوي خانه اي ايستاد. خانمي که تقريبًا بي حجاب بود پياده شد و در را باز کرد. بعد همان شخص با ماشين وارد شد.گفتم: ديدي آقا ابرام! ديدي اين بابا مشکل داره.
🔘گفت: بايد صحبت كنيم. بعد قضاوت کن. موتور را بردم جلوي خانه و گذاشتم روي جک. ابراهيم زنگ خانه را زد. آقا که هنوز توي حياط بود آمد جلوي در.
🍁@shahidabad313
🔘مردي درشــت هيکل بود. با ريش و سبيل تراشيده. با ديدن چهره ما دو نفر در آن محله خيلي تعجب کرد! نگاهي به ما كرد و گفت: بفرمائيد؟!
با خودم گفتم: اگر من جاي ابراهيم بودم حســابي حالش را ميگرفتم.
🔘اما ابراهيم با آرامش هميشــگي، در حالي که لبخند مي زد ســام کرد و گفت: ابراهيم هادي هستم و چند تا سؤال داشتم، براي همين مزاحم شما شدم.
🍁@pmsh313
🔘آن آقا گفت: اسم شما خيلي آشناست! همين چند روزه شنيدم، فکرکنم تو سازمان بود. بازرسي سازمان، درسته؟!ابراهيم خنديد و گفت: بله.بنده خدا خيلي دست پاچه شد. مرتب اصرار مي کرد بفرمائيد داخل.
🔘ابراهيم گفت: خيلي ممنون، فقط چند دقيقه با شما کار داريم ومرخص مي شويم.ابراهيم شــروع به صحبت کرد. حدود يک ساعت مشغول بود، اما گذشت
زمان را اصلا حس نمي کرديم.
🔘ابراهيــم از همه چيز برايش گفت. از هر موردي برايش مثال زد. مي گفت: ببين دوست عزيز، همسر شما براي خود شماست، نه براي نمايش دادن جلوي
ديگران! ميداني چقدر از جوانان مردم با ديدن همسر بي حجاب شما به گناه مي افتند!يا اينکه، وقتي شما مسئول کارمندها در اداره هستي نبايد حرفهاي زشت
يا شوخي هاي نامربوط،آن هم با کارمند زن داشته باشيد!
🍁@shahidabad313
🔘شما قبلا توي رشته خودت قهرمان بودي، اما قهرمان واقعي کسي است که جلوي کار غلط رو بگيره. بعد هم از انقلابگفت. از خون شــهدا، از امام، از دشمنان مملکت.آن آقا هم اين حرفها را تأييد مي کرد.
🔘ابراهيم در پايان صحبتها گفت: ببين عزيز من، اين حكم انفصال از خدمت شماست. آقاي رئيس يک دفعه جــا خورد. آب دهانش را فرو داد. بعد با تعجب به ما
نگاه کرد.
🍁@pmsh313
🔘ابراهيم لبخندي زد و نامه را پاره کرد! بعدگفت: دوست عزيز به حرفهاي من فکر کن! بعد خداحافظي کرديم. سوار موتور شديم و راه افتاديم.از سر خيابان که رد شديم نگاهي به عقب انداختم. آن آقا هنوز داخل خانه نرفته و به ما نگاه مي کرد.
روایتگری شهدا
#سلام_بر_ابراهیم #داستان_زندگی_شهید_پهلوان_بی_مزار #شهید_ابراهیم_هادی #انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی #ق
🔘گفتم: آقا ابرام، خيلي قشنگ حرف زدي، روي من هم تأثير داشت. خنديد و گفت: اي بابا ما چيکاره ايم. فقط خدا، همه اينها را خدا به زبانم انداخت.
انشاءالله كه تأثير داشته باشد.
🍁@pmsh313
🔘بعد ادامه داد: مطمئن باش چيزي مثل برخورد خوب روي آدمها تأثير ندارد. مگر نخوانده اي، خدا در قرآن به پيامبرش ميفرمايد:
اگر اخلاقت تند(وخشن)بود، همه از اطرافت مي رفتند. پس لااقل بايد اين رفتار پيامبر را ياد بگيريم.
🍁@shahidabad313
🔘يکي دو ماه بعد ، از همان فدراســيون گزارش جديد رسيد؛ جناب رئيس بسيار تغيير کرد! اخلاق و رفتارش در اداره خيلي عوض شده. حتي خانم اين
آقا با حجاب به محل کار مراجعه ميکند!
🔘ابراهيم را ديدم و گزارش را به دستش دادم. منتظرعکس العمل او بودم. بعد از خواندن گزارش گفت: خدا را شکر، بعد هم بحث را عوض کرد.
اما من هيچ شــکي نداشتم که اخلاص ابراهيم تأثير خودش را گذاشته بود. كلام خالصانه او آقاي رئيس فدراسيون را متحول کرد.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
☀️روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷