💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#برشی_از_یک_کتاب
#شهید_محسن_حججی
#شماره_۳
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#به_یاد_فرزند_حضرت_زهرا(س)
✍محسن سومین بچه ام بود. بیست ویکم تیر سال ۷۰ #اذان ظهر را می گفتند که به دنیا آمد.
اذیتی برایم نداشت؛ چون توی بارداری، چه وقتی به دنیا آمد. بچه آرامی بود. سر محسن، دو سه بار #قرآن را ختم کردم. حواسم بود که هر جایی هر چیزی نخورم. اسمش را هم خودم انتخاب کردم؛ به یاد #محسن_سقط_ شده#حضرت_زهرا_س
🍀راوی:زهرا مختار پور،مادر شهید
📚#کتاب_سربلند فصل ۱ ص ۲۷
هدیه نثار روح این #شهید بزرگوار #صلوات
🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#برشی_از_یک_کتاب
#شهید_محسن_حججی
#شماره_۴
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#ارادت_به_حضرت_زهرا(س)
✍...محسن ارادت خاصی داشت به #حضرت_زهرا_س.انگشتر #دُرّی که دستش بود و رفت، رویش نوشته بود:"#یا_فاطمه_ #الزهراء"گفتیم این رو دستت نکن.اگه بیفتی دستشون کینه شونو سرِ تو خالی می کنن! گفت: بذار حرصشون در بیاد.
🕊وقتی فیلمش را دیدم،فهمیدم که حرصشان را در آورده. با آن #پهلوی زخمی مثل شیر ایستاده بود.
جگرم آتش گرفت برای #لب_ها_ی_تشنه اش!
🍀راوی:زهرا مختارپور،مادر شهید
📚#کتاب_سربلند فصل ۱ ص ۳۲
هدیه نثار روح این #شهید بزرگوار #صلوات
🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊