eitaa logo
روایتگری شهدا
23.4هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
4.9هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
کلام ازشهدا ✍مردم عزيز ايران! شما در الهي قرار گرفته‌ايد و تا به حال از عهده‌ي آن برآمده‌ايد سعي كنيد از اين به بعد هم همان‌گونه باشيد و كنيد كه خداوند شما را وسيله‌ي اسلام قرار داده است. 📚منبع:http://www.gharbiran.com 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
👈: 🌷 📍 💎! پاهایم است، ندارد.  از پلی که از می‌کند، ندارد. من در عادی هم پاهایم می‌لرزد، وای بر من و تو که از نازک­تر است و از بُرنده‌تر؛ 💎اما یک امیدی به من می‌دهد که ممکن است نلرزم، ممکن است پیدا کنم. من با این پاها در حَرَمت پا گذارده‌ام دورِ خانه‌ات چرخیده‌ام و در اولیائت در و عباست(ع) آنها را دواندم و این پاها را در سنگرهای ، کردم و در دفاع از دینت دویدم، جهیدم، خزیدم، گریستم، خندیدم و خنداندم و گریستم و گریاندم؛ افتادم و بلند شدم. امید دارم آن جهیدن‌ها و خزیدن‌ها و به حُرمت آن حریم‌ها، آنها را ببخشی. 💎! سر من، عقل من، لب من، گوش من، قلب من، همه اعضا و جوارحم در همین به‌سر می‌برند؛☀️! مرا بپذیر؛ بپذیر؛ آن‌چنان بپذیر که دیدارت شوم. جز تو را نمی‌خواهم، من توست، ☀️! 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 🌱 🌺@shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
🔘به مناسبت سالگرد سلیمانی سردار دلها 🍁 شهید بزرگوار ⬅️قسمت سیزدهم https://digipostal.ir/c8s5m1d 👈: ⬅️ 🌷 🔹️ 💎! پاهایم است، ندارد...اما یک امیدی به من می‌دهد که ممکن است(پل صراط) نلرزم، ممکن است پیدا کنم. من با این پاها در حَرَمت پا گذارده‌ام دورِ خانه‌ات چرخیده‌ام و در اولیائت در و عباست(ع) آنها را دواندم... 🎐 | | | | ┏━━━🍃🌷🕊━━━┓ 🌷 @shahidabad313 🌷 ┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
⬅️تحلیل جامع#مکتب_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی 🔘قسمت بیست و یکم 🍁خصوصیت هشتم: اخلاص درعمل 🔹️هشتمین خصوصیت مکتب سلیمانی ((اخلاص درعمل)) است. 🔸️برای اینکه این خصوصیت نورانی و ملکوتی که در حقیقت، و شخصیت جاودانه و شهید سلیمانی به درستی شناخته و شناسانده شود،  سه نکته  بسیار لازم و ضروری ذکر شد: 🔵اما اخلاص کلید شخصیت ژنرال شهید 🔸️هر چند از عمر ۶۳ ساله سردار شهید حاج قاسم سلیمانی، چهل سالش در عرصه جهاد، ایثار و فداکاری گذشت ((۸سال در دفاع مقدس، ۱۵ سال در فرماندهی لشکر ثارالله و مبارزه با اشرار، ۱۷سال در فرماندهی سپاه قدس و جهاد فرامرزی))، سپری شد؛ ولی با وجود داشتن چنین کارنامه درخشان و پر پیمانه، نه تنها به آن نمی نمود و سعی در کتمان آن می کرد؛ بلکه دستش را در محضر حق تعالی خالی می دید. ⚡ازهمین رو در وصیتنامه اش اینگونه نوشت: "خداوندا! در دستان من چیزی نیست؛ نه برای عرضه [چیزی دارند] و نه قدرت دفاع دارند، اما در دستانم چیزی را ذخیره کرده‌ام که به این ذخیره امید دارم و آن روان بودن پیوسته به‌سمت تو است. وقتی آنها را به‌سمتت بلند کردم، وقتی آنها را برایت بر زمین و زانو گذاردم، وقتی سلاح را برای دفاع از دینت به دست گرفتم؛ اینها دست من است که امید دارم قبول کرده باشی. خداوندا! پاهایم سست است، رمق ندارد. جرأت عبور  از پلی که از جهنّم عبور می‌کند، ندارد. من در پل عادی هم پاهایم می‌لرزد، وای بر من و صراط تو که از مو نازک­تر است و از شمشیر بُرنده‌تر؛ اما یک امیدی به من نوید می‌دهد که ممکن است نلرزم، ممکن است پیدا کنم. من با این پاها در حَرَمت پا گذارده‌ام دورِ خانه‌ات چرخیده‌ام و در حرم اولیائت در بین‌الحرمین حسین و عباست آنها را برهنه دواندم و این پاها را در سنگرهای طولانی، خمیده جمع کردم و در از دینت دویدم، جهیدم، خزیدم، گریستم، خندیدم و خنداندم و گریستم و گریاندم؛ افتادم و بلند شدم. امید دارم آن جهیدن‌ها و خزیدن‌ها و به حُرمت آن حریم‌ها، آنها را ببخشی." ⚡از همین رو رهبر معظم انقلاب در دیدار مردم قم در۱۸دی۱۳۹۸ دست روی همین خصوصیت کلیدی سپهبد شهید گذاشته و فرمود: "در جلسه‌های رسمی با مسئولان مختلف، او به‌گونه‌ای در حاشیه و دور از چشم می‌نشست که باید می‌گشتید تا او را پیدا می‌کردید و می‌دیدید" ⚡ایشان در دیدار با خانواده شهید نیز فرمود: "می‌بینید مردم چه کار دارند می‌کنند برای حاج قاسم؛ این برای شما تسلا است... بدانید که مردم قدر پدر شما را دانستند و این ناشی از است" آن چنان برای معظم له، این خصیصه سپهبد شهید مهم و کلیدی بود که در نماز بر بدن مطهرش از متن دعایی استفاده کردند که اشاره به اخلاص وی دارد، و در نماز بر جنازه اش با اشک خواندند: "اللهُم اِنَّک تَوَفَّیتَهُم مُتَلَطِّخِینَ بِدِمائِهِم فِی سَبیلِ رِضاک، مُستَشهَدینَ بَینَ اَیدیهِم، مُخلِصینَ فِی ذلک لِوَجهِک الکریمِ" خاک بکشاند و فتنه داعش را از حدقه چشمان گروه تکفیری، وهابی خارج کند و پرچم فتح عزت و افتخار در خارج از ایران بالا ببرد. 📍ثانیا: با اینکه ((پوتین)) برای خودش یل سیاسی و استاد در تحقیر کردن در روابط بین المللی است که رئیس جمهور ترکیه و همراهان را چند دقیقه پشت درب دفتر ملاقات روی پا معطل می کند و زحمت تا جلوی درب به استقبال هیئت بلند کشوری چون ترکیه را نمی دهد، ولی ژنرال سلیمانی دو ساعت و نیم با چنین شخصیت سیاسی به گفتگو می نشیند و او را متقاعد می کند که اگر در جنگ سوریه، روسیه شرکت نکند و جبهه مقاومت شکست بخورد دولت روسیه ضرر می کند و غرب به سراغش می رود.پس از این مذاکره بود که مستشاران و نیروی هوایی روسی رسما وارد جنگ سوریه شد، و در کنار مستشاران ایرانی و رزمندگان جبهه مقاومت معادلات جنگ را به نفع دولت سوریه تغییر دادند. 📍ثالثا: اردوغان رئیس جمهور ترکیه که تمام قد به حمایت شورشیان سوری برآمده بود و شورشیان وحشی چون ((النصره))و ارتش آزاد سوری را تجهیز می کرد و می گفت: در شش‌ ماه آینده در مسجد اموی نماز خواهیم خواند، ژنرال سلیمانی در مذاکره با وی توانست نظر اردوغان را عوض نماید تا دست از حمایت  ارتش آزاد سوری بردارد. 🔸️رابعا: در مهرماه سال ۹۶ اقلیم کردستان انتخابات برگزار کرد و پس از آن اعلان استقلال کرد، و در گام اول کرکوک را که منطقه اصلی نفت خیز عراق است به تصرف خود درآورد، و دولت مرکزی عراق که حیدر العبادی نخست وزیری آن را به عهده داشت با بسیج کردن ارتش و نیروهای حشد الشعبی تصمیم به سرکوب کردن نیروهای کرد در کردستان  و خارج کردن کرکوک از تصرف انان  گرفت. سپهبد شهید سلیمانی که می دید چه فاجعه ای با این حمله نظامی به وجود خواهد آمد، با سفر کردن به سلیمانیه و گفتگو با مسعود بارزانی توانست با زبان دیپلماسی، کردها را ودار به عقب نشینی کند و کرکوک را به آسانی از تصرف کرده ها خارج نماید و آتش
✫⇠ ✍نویسنده:آزاده قهرمان،رحمان سلطانی 💢قسمت پانزدهم:معجون 🍏خیلی تشنَم شده بود. دو روز بود یه قطره آب هم نخورده بودم. خونریزی تشنگی مو بیشتر میکرد و لبام مثل دو تکه چوب خشک شده بودن. اطرافمو وارسی کردم و نگاهی به داخل محوطه کردم، چشمم به گالن ۲۰ لیتری فلزی خورد. دو دل بودم برم سمتش یا نه؟ خطر زیادی تهدیدم میکرد و احتمال داشت با خارج شدن از اتاق آماج گلوله و ترکش قرار بگیرم ، اما درنگ جایز نبود و با سینه خیز به طرف گالن رفتم. نزدیک دبه آب که رسیدم دیدم یه ترکش به قسمت پایینش خورده و سوراخ شده. مطمئن شدم اگه آبی هم توش بوده ریخته، ولی به هر حال امتحانش ضرری نداشت. دبه را بلند کردم دیدم کمی سنگینه. دبه رو کشاندم و بردم داخل اتاق. مقدار کمی آب تهش مونده بود. 🍏دیگه ازین بهتر نمی شد. آب رو خالی کردم تو یه لیوان که همونجا پیدا کرده بودم. مقدارِ کمی آب و گلِ بسیار بدبو و متعفن به اندازه یه لیوان تهش مونده بود. خواستم بخورم با وجود اینکه شدیدا عطش داشتم ، نتونستم و قابل خوردن نبود. نزدیکِ یه ماه از شروع عملیات کربلای پنج گذشته بود و آب کاملا گندیده بود. اتاقو گشتم یه قوطی شیر خشک پیدا کردم. قوطی را باز کردم.  لب و دهانم خشک بود و  شیر خشک پایین نمی رفت. آبِ داخل لیوان رو چن دقیقه ای گذاشتم تا ته نشین بشه. مقداری شیر خشک قاطی آب کردم. جاتون خالی معجونی بی نظیر درست شده بود. یاد گرفتن و درست کردن این معجون سخت نیست. 🍏مواد لازم: مقداری گِل نصف لیوان آب گندیده چار الی پنج قاشق شیرخشک با طعم دود و باروت بود. بجای باروت اگه در دسترس نیست میشه از طرقه یا سرِ چوب کبریت استفاده کرد. 🍏بگذریم...دو سه قاشق رو با زحمت خوردم. بسختی از گلوم پایین میرفت. داشت حالم بهم میخورد و ناچار شدم کنارش بذارم. حالا لازم بود بعد از خوردن این معجون نیروزا مقداری استراحت میکردم تا هضم بشه و بتونم فکری برای ادامه راهم بکنم. چن دقیقه ای رو روی همون تخت دراز کشیدم و تو ذهنم نقشه ها و راهای گوناگون رو برای خلاص شدن از این وضع می کشیدم و بررسی می کردم، ولی هیچکدوم از این فکر و نقشه ها به نتیجه مشخصی ختم نمی شد. تو اون شرایط چقد دوست داشتم و آرزو می کردم الان ایرانیا پیشروی می کردن و امدادگرا میومدن منو بلند می کردند و با برانکارد می بردنم عقب.! خب آرزو بر جوانان عیب نیست و منم یک جوون بیست ساله بودم و تو اوج آرزو، خیلی به خودم دلداری می دادم که نا امید نشم و روحیه مو از دست ندم. هی با خودم می گفتم امروز رو هم صبرکن حتما بچه ها میان. ان شاء الله فرجی می شه و پیدا میکنی....    ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯