🕊زیارتنامه ی شهدا🕊
🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
@shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#تفکر
راستی عبادت چیست؟!
احساسی که در آن تمام ذرات وجود به ارتعاش در آید ، جسم می سوزد ، قلب می جوشد ، اشک فرو می ریزد ، روح به پرواز در می آید و جز خدا نمی بیند و جز خدا نمی خواهد...
#شهیددکترمصطفی_چمران
📕 پنجاه سال عبادت
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌺☘🌺☘
نگاه کن !
چه زیبا از خستگی خوابش برده ...
ای#شهید❤️
دعایی کن ما از خستگیِ #گناه
خوابمان نبرد
واز قافله ی مهدےِ فاطمه جا نمانیم😔
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💍💍💍
#خواستگاری
#شهید_ناصر_کاظمی
آمده بود خواستگاری.
قرار شد با هم حرف بزنیم.
او که حرف می زد، من با فرش اتاق بازی می کردم.
تا موقع عقد، یک بار هم توی صورتش نگاه نکردم.
می گفت «با تو که حرف می زدم، با خودم می گفتم الآنه که یک طرف فرش سوراخ بشه و دست هات از اون طرف بزنه بیرون. »
می گفت «من فقط دست هات رو می دیدم که با فرش اتاق بازی می کنه. »
✍یادگاران، جلد 14 کتاب شهید ناصر کاظمی، ص 74
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🔹️#پیام_شب_شهید
🔸️شهید عباس دوران میگوید...
♦️از جیب این مردم برای درس خواندن امثال من خرج شده است...الان زمان جبران است.
🍀#عند_ربهم_یرزقون
┏━━━🍃🌷🍃━━━┓
🌷 @shahidabad313 🌷
┗━━━🍃🌷🍃━━━┛
با لبے خندان #شهیدان مے روند
از میان جمع یاران مے روند
مے روند تا آسمانها ،تا خدا
همچو عطر گل خرامان مے روند..
#سپهبد_حاجقاسم_سلیمانی🌷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#وصیت_شهید
تمامی امامان ما ، زندگی خود را با جنگ و ستیز و مبارزه با ستمگران گذراندهاند ...
و همه به جز مهدی « عجل الله تعالی فرجه » که غائب گشته است ، به شهادت رسیدهاند.
امروز ما با این همه خون که به ناحق ریخته شده است ، مواجه هستیم.
ما امروز حافظ و ناظر این خونها هستیم.
این خونها را به دست ما سپردهاند و حال ، ما باید از این خونها حفاظت کنیم.
شهید نظر می کند به وجه الله و با مشتی محکم و فریادی رعدآسا ندا سر میدهد که :
ای انسانها !
خود را رها سازید و بدانید که شهادت از عسل برای ما شیرینتر است
و چقدر زیباست که انسان به معبود خود نزدیک شود.
این دنیای مادّی برای من مانند شکم مادر است
و تلاش میکنم که هر چه زودتر متولّد شوم
و به دنیای بهتر و پر نعمت بروم...
نوجوان 15 ساله
#شهیدجواد_مزروعی
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#زندگینامه_شهید_محسن_حججی
#قسمت_سی_و_دو
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
⚡﷽⚡
😔قرار بود صبح اعزام شود سوریه. شب قبلش با هم رفتیم #گلزار_شهدا.
🍂تا بخواهیم برسیم گلزار ، توی ماشین فقط گریه میکردم و اشک میریختم. دیگر نفسم بالا نمی آمد.😢
بهم می گفت: "صبور باش زهرا. صبور باش خانم."
میگفتم: "نمیتونم محسن. نمیتونم."😭
🔹️به گلزار که رسیدیم، رفتیم سر مزار "علیرضا نوری" و "روح الله کافی زاده". بعد از مقداری محسن پاشد و رفت طرف سنگ شهدای #جاویدالاثر.
گفت: "میخوام ازشون اجازه رفتن بگیرم."😌
دنبالش میرفتم و برای خودم #گریه میکردم و زار میزدم.
🔹️برگشت بازویم را گرفت و گفت: "زهرا تو رو خدا گریه نکن. دارم میمیرم."😭
گفتم: "چیکار کنم محسن. ناآرومم. تو که نباشی انگار منم نیستم. انگار هیچ و پوچم. نمیتونم بهت بگم نرو. اما بگو با #عشقت چیکار کنم؟"😩
♦️رفتیم خانه. تا رسیدیم کاغذ و خودکاری برداشت و رفت توی اتاق. بهم گفت: "میخوام #تنها باشم."
فهمیدم میخواهد #وصیت_نامه اش را بنویسد.
💥مقداری بعد از اتاق آمد بیرون. نگاه کردم به #چشمانش. سرخ بود و پف کرده بود.
معلوم بود حسابی گریه کرده. 😭😭
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊