eitaa logo
روایتگری شهدا
23.1هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
5.1هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از خبرگزاری تسنیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ببینید| رهبرانقلاب در منزل شهدا: من با این اسم بزرگ و ریش سفید و این مسئولیت سنگین، حسرت این حالات شما را میخورم 📡, @tasnimnews
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✾ ﷽✾ صبح ڪه مےشود باز ڪبوتر دلمان پر مےڪشد بہ بام یاد شما شهدا بہ یادمان باشید گرداب دنیا دارد غرقمان مےکند 🌷 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا @shahidabad313 ┏━━━🍃🌷🍃━━━┓ 🌷 @majnon313 ┗━━━🌷🍃🌷━━━┛ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شهیدی که هر شب "نماز امام زمان (عج)" می خواند🍃🌹🍃 ‌🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا @shahidabad313 ┏━━━🍃🌷🍃━━━┓ 🌷 @majnon313 ┗━━━🌷🍃🌷━━━┛ 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
✍آینده ما به شما تحصیل کرده ی اسلامی احتیاج دارد... 📚منبع:فيس نما 🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊 💥روایتگری شهدا ┏━━━🕊🏴🕊━━━┓ 🏴 @shahidabad313 ┗━━━🏴🕊🏴━━━┛ 🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊
✍یکی از بچه ها می خواست سید را موقع نماز شب ببیند؛ برای همین شب ها راه می افتاد دنبالش تا موقع نماز از دور تماشایش کند. بعد از چند شب که دنبال سید رفت، گفت: دنبال سید می رفتم تا نماز شب خوندنش رو ببینم. دست هایش را بالا برده بود و پشت سر هم این دعا را می خواند «اللهم اجعل وفاتی قتلا فی سبیلک» و اشک تمام صورتش را پوشیده بود. سید آن قدر این دعا را تکرار کرد که من هم به گریه افتادم. داشتم از دیدن حالت سید گریه می کردم که یک مرتبه متوجه من شد و دید دارم نگاهش می کنم و اشک می ریزم. خیلی آرام بلند شد و بدون این که چیزی بگوید از آن جا دور شد. 📚منبع : کتاب سید پا برهنه 🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊 💥روایتگری شهدا ┏━━━🕊🏴🕊━━━┓ 🏴 @shahidabad313 ┗━━━🏴🕊🏴━━━┛ 🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایتی عجیب و جانکاه، از مظلوم ترین مادر شهید ایران شهید یوسف داور پناه #شهدا_رهبرمون_رو_دعا_کنید 🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊 💥روایتگری شهدا ┏━━━🕊🏴🕊━━━┓ 🏴 @shahidabad313 ┗━━━🏴🕊🏴━━━┛ 🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطره عجیب #حجت_الاسلام_عالی درباره مقام معنوی #شهید_بُرنسی و رابطه ایشان با حضرت #زهرا (س) 🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊 💥روایتگری شهدا ┏━━━🕊🏴🕊━━━┓ 🏴 @shahidabad313 ┗━━━🏴🕊🏴━━━┛ 🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊
🔴 زیارت عاشورا 🔴👆👆👆 🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊 💥روایتگری شهدا ┏━━━🕊🏴🕊━━━┓ 🏴 @shahidabad313 ┗━━━🏴🕊🏴━━━┛ 🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍سرباز ولایت سید‌علی باشید، صحبت های حضرت آقا را خوب بشنوید و به جان دل بگیرید که چراغ هدایت شما خواهد بود. 📚منبع:سايت تبيان 🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊 💥روایتگری شهدا ┏━━━🕊🏴🕊━━━┓ 🏴 @shahidabad313 ┗━━━🏴🕊🏴━━━┛ 🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊
✍يك روز وقتي به خانه آمد ديديم فقط قبا بر تن ايشان است. پرسيدم: «آقاجان! پس عبايتان كجاست؟» با كمي تأمل پاسخ دادند: «در مسيري كه از مسجد باز مي‌گشتم مرد فقيري را ديدم كه به علت نداشتن لباس گرم، از سرما مي‌لرزيد. عبايم را به او دادم. چون من قبا داشتم.» يك بارنيز همسايه‌مان كه راننده تاكسي و مرد نيازمندي بود، به من گفت: «يك شب ديدم صداي نفس نفس زدن مردي در راه پله ساختمان مي‌آيد، وقتي به راهرو آمدم،‌ ديدم حاج آقا سعيدي يك گوني زغال را روي دوشش گرفته و براي ما مي‌آورد. خيلي شرمنده شدم. او كه مي‌دانست ما در سرماي زمستان نياز به زغال داريم، شخصاً آن را تهيه كرده و برايمان آورده بود.» آيت الله سعيدي رحمه الله مرد آشناي شب كوچه‌هاي خلوت بود و فقط ماه و خدا مي‌دانستند كه او در نيمه شب با كوله‌بارش كجا خواهد رفت. 📚منبع : برگرفته از سايت ابنا 🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊 💥روایتگری شهدا ┏━━━🕊🏴🕊━━━┓ 🏴 @shahidabad313 ┗━━━🏴🕊🏴━━━┛ 🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊
﷽؛ 🍒 دنبال حور العین 🍒 💛 نمی ‌توانستیم نفس بکشیم. سریع زدیم از مسجد بیرون اما قربان علی باز هم نیامد. دوستم که تازه وارد گردان شده بود، با تعجب پرسید: «ما توی این هوای گرم خوزستان نمی ‌تونیم نفس بکشیم، اون وقت این پسره چطوری نیم ساعت سجده می ره؟» 💛 خندیدم و گفتم: «دنبال حورالعینه». اما می ‌دانستم که قربانعلی دنبال شهادته. وقتی شب عملیات آب قربان علی را برد و دیگر نیاورد، فهمیدم که دعای سجده ‌های طولانی او مستجاب شده. 📚 فرهنگنامه شهدای سمنان، ج1، ص72، #شهید_قربان_علی_ابک #نماز_شهیدان #سجده 🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊 💥روایتگری شهدا ┏━━━🕊🏴🕊━━━┓ 🏴 @shahidabad313 ┗━━━🏴🕊🏴━━━┛ 🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷| بعضی وقت ها که حرف از رفتن و می زد،🕊 دلتنگ می شدم و می گفتم : تو بگو من با این سه تا بچه چی کار کنم؟😔💔 می گفت : ببین ‼️ من فقط وسیله هستم ، همسرتم💍، خونه تم ، امیدتم ، سایه بالا سرتم؛ اما سرپرست تو ، سرپرست همه ما خداست☝️ : ملیحه! پشت صحنه زندگی من تو که می تونم فعالانه قدم بردارم👌 اگه من توی ، پشتوانه گرمی نداشته باشم، اگه همسرم، خانواده ام رو نگردونه و بچه ها رو بر عهده نگیره و به کار من خدشه وارد کنه. باش هیچ موفقیتی به دست نمیاد💯 اینها رو که می شنیدم یکم آروم می شدم 😌 و تحمل دوریش برام شیرین می شد 😍✌️ |🌷 🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊 💥روایتگری شهدا ┏━━━🕊🏴🕊━━━┓ 🏴 @shahidabad313 ┗━━━🏴🕊🏴━━━┛ 🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊
💠اسم زیبا #شهید_علی_پورحبیب 📚برگرفته از فلش کارت #دوران_طلایی 🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊 💥روایتگری شهدا ┏━━━🕊🏴🕊━━━┓ 🏴 @shahidabad313 ┗━━━🏴🕊🏴━━━┛ 🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍خواب #شهید_مدافع_حرم_حزب الله لبنان #ذوالفقار_حسن_عزالدین و بریدن سر توسط داعشی ها 🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊 💥روایتگری شهدا ┏━━━🕊🏴🕊━━━┓ 🏴 @shahidabad313 ┗━━━🏴🕊🏴━━━┛ 🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊
✍بارالها، مرگ مرا زندگی برای دیگران ساز، برای ملتم! دینم، برای آن سیاه دربند! برای آن ضعیف بی‌چیز! برای آن فقیر غمین! برای آنان که جز اشک،‌ سلاحی و جز ذکر تو دوایی ندارند. 📘منبع:اسك دين 🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊 💥روایتگری شهدا ┏━━━🕊🏴🕊━━━┓ 🏴 @shahidabad313 ┗━━━🏴🕊🏴━━━┛ 🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊
✍روزی بعد از بازگشت از شناسایی، خواستیم از آب منبع برای شستشو استفاده كنیم؛ زیرا عراق در بین راه ما آب انداخته و لباس و بدن ما با گل و لجن آغشته شده بود. وقتی به آب منبع دست زدم، آن قدر داغ بود كه دست را می‌سوزاند. درچنین گرمایی بعضی از بچه‌ها روزه می‌گرفتند و عده‌ای دیگر برای تأدیب نفس، اگر خطایی از آنها سر می‌زد، لب به غذا نمی‌زدند. راوی: سردار رضا غزلی، 📘منبع : ر. ك: قطعه‌ای از بهشت (جرعه‌ای از كوثر 3) ، ص 163 🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊 💥روایتگری شهدا ┏━━━🕊🏴🕊━━━┓ 🏴 @shahidabad313 ┗━━━🏴🕊🏴━━━┛ 🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊
و احترام به پدر و مادر...👆👆👆 🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊 💥روایتگری شهدا ┏━━━🕊🏴🕊━━━┓ 🏴 @shahidabad313 ┗━━━🏴🕊🏴━━━┛ 🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊
💠 نماز جلوی بچه ها 😍 یک بار با عصبانیت ایستادم بالای سر منصور و نمازش که تمام شد، گفتم «منصور جان، مگه جا قحطیه که می‌آی می‌ایستی وسط بچه‌ها نماز؟ خُب برو یه اتاق دیگه که منم مجبور نشم کارم رو ول کنم و بیام دنبال مهر تو بگردم.» تسبیح را برداشت و همان طور که می‌چرخاندش، گفت «این کار فلسفه داره. من جلوی این‌ها نماز می‌ایستم که از همین بچگی با نماز خوندن آشنا بشن. مهر رو دست بگیرن و لمس کنن. من اگه برم اتاق دیگه و این‌ها نماز خوندن من رو نبینن، چه طور بعداً به‌شان بگم بیایین نماز بخونین!؟» هم که می‌خواست بخواند، همین طور بود. ماه رمضانها بعد از سحر  کنار بچه‌ها مینشست و با صدای بلند و لحن خوش قرآن می‌خواند. همه دورش جمع می‌شدیم. من هم قرآن دستم میگرفتم و خط به خط با او میخواندم. اصلاً اهل نصیحت کردن نبود. می‌گفت به جای این که چیزی را با حرف زدن به بچه یاد بدهیم، باید با عمل خودمان نشانش بدهیم. 📚منبع: ابر و باد (خاطرات شهدا ) 🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊 💥روایتگری شهدا ┏━━━🕊🏴🕊━━━┓ 🏴 @shahidabad313 ┗━━━🏴🕊🏴━━━┛ 🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊
#شهید_مغفوری_کرمانی و تعبیر سفارتخانه امام زمان عجل الله تعالی فرجه 🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊 💥روایتگری شهدا ┏━━━🕊🏴🕊━━━┓ 🏴 @shahidabad313 ┗━━━🏴🕊🏴━━━┛ 🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊🏴🕊