امر به نماز 🌺
گفت: من باید یهجوری بهش بگم که نماز بخونه. گفتم: ممکنه ناراحت بشه. رفت و آرام دست روی شانههايش گذاشت و گفت: اگه میخواهی با ما باشی، عصری بیا مسجد. خیلی بااحتیاط از جلوي مأمورها گذشتیم و وارد مسجد شدیم. منتظر نشسته بود؛ صف اول!
شهید ناصر قاسمی
«گمنام مثل من»، ص6
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
┏━━━🍃🌷🍃━━━┓
🌷 @shahidabad313
┗━━━🌷🍃🌷━━━┛
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥🚨 فیلمی ویژه از #امید_اکبری و #علیرضا_بروجی از شهدای حادثه تروریستی جاده خاش-زاهدان
🔹اگر ما شهید شدیم این فیلم را از ما به یادگار داشته باشید. سلام ما را هم به آقای خامنهای برسونید.
@Afsaran_ir
🌹دلتنگیهای دختر شهید «داوود شجاعی علیآبادی» برای پدر جانباز شیماییاش که چند سالی است از داغ فراقش میگرید:
✍️ آيا ميتوان چون تو زيست؟ چه شبها كه به همراه مادرم ديده بر هم ننهادي تا مرا در خواب ناز نگهداري، چه اشكها به رخسار پرمهرت فرو ريخت تا من ناراحت نباشم.
ماههاي محرم در ايام كودكي را دوست داشتم به همراه پدرم به هيئت رفته و زنجير بزنم؛ پدر مرا با خود ميبرد. من وقتي كه زنجير ميزدم براي جانبازان شيميايي دعا ميكردم و خواستار شفايشان ميشدم؛ چون ذرّه ذرّه آب شدن پدرم را ميديدم و در كنارش فداكاري مادر در مراقبت از او. وقتي در كنكور قبول شدم، پدرم گفت: «دخترم لطف خدا و سعي و تلاش خودت بود كه توانستي قبول بشوي».
اگر روزي غيرت او خرمشهر را آزاد كرد و سلامتي خويش را در راه اسلام و ميهن نثار كرد، حال، من هم به اميد خدا ميخواهم رشته مورد علاقهام را تا دكترا ادامه دهم تا روح پدرم با موفقيتهاي من شاد گردد.
@Afsaran_ir
محمودرضا در خدمت مستضعفان
💠میدان انقلاب سر خیابان کارگر جنوبی باهم قرار داشتیم.
یک پراید سفید رنگ داشت که آن روز با همان آمد . سوار شدم و راه افتادیم سمت اسلامشهر.
همیشه می نشستم توی ماشین و بعد روبوسی می کردیم، آن روز موقع روبوسی دیدم #چشم هایش سرخ است و سر و ریشش پُر از #خاک.
از زورِ خواب به سختی حرف می زد. حتی کلمات را اشتباه ادا می کرد.
مرتب دستش را می کشید روی سرش، به زور چشم هایش را باز نگه داشته بود.
گفتم : چرا اینطوری هستی؟
گفت : سه چهار روز است درست نخوابیده ام و خانه هم نرفته ام .
گفتم : بیابان بودی؟
گفت: آره.
می دانستم دروه آموزشی برگزار کرده است.
گفتم : خب اینطوری درست نیست، زن و بچه هم حق و حقوقی دارند ،چرا خانه نرفته ای؟
🌷گفت : بعضی از اینهایی که مهمان ماهستند ، (منظورش نیروهای مقاومت بود) خیلی مستضعفند ، طرف کاپشنش را فروخته آمده .
چطور این ها را وِل کنم بروم خانه بخوابم ؟!!
📚کتاب تو شهید نمی شوی ،حیات جاودانه شهید محمودرضا بیضائی به روایت برادر /صفحه ۶۴
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
┏━━━🍃🌷🍃━━━┓
🌷 @shahidabad313
┗━━━🌷🍃🌷━━━┛
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💠 اسفندعجب ماهى است!
#شهادت
🌷حمیدباکری:6اسفند
🌷حسین خرازی:8 اسفند
🌷امیرحاج امینی: 10 اسفند
🌷ابراهیم همت: 17 اسفند
🌷حجت اله رحیمی: 18 اسفند
🌷عبدالحسین برونسی: 23اسفند
🌷عباس کریمی: 24 اسفند
🌷مهدی باکری: 25 اسفند
💠شهادت همه آنها گرامی باد...
#نثار_شهدای_اسفندماه
#صلوات
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
┏━━━🍃🌷🍃━━━┓
🌷 @shahidabad313
┗━━━🌷🍃🌷━━━┛
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊
🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱
#شادی_روح_شهدا_صلوات
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
@shahidabad313
┏━━━🍃🌷🍃━━━┓
🌷 @majnon313
┗━━━🌷🍃🌷━━━┛
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
روایتگری شهدا
بعضیها پنـجشنـبه که میشود هوایی روزهای وداع میشوند ... به یاد آخرین نگاه از آنها که رفتند تا بما
❁﷽❁
عجب ماهیه این اسفند ماه😍
★ شهید حمید باکری : 6 اسفند ✔ عملیات خیبر
★ شهید حاج حسین خرازی : 8 اسفند ✔ عملیات کربلای 5
★ شهید امیر حاج امینی : 10 اسفند ✔ عملیات کربلای 5
★ شهید محمد ابراهیم همت : 17 اسفند ✔ عملیات خیبر
★ شهید حجت الله رحیمی : 18 اسفند ✔ راهیان نور
★ شهید عبدالحسین برونسی : 23 اسفند ✔ عملیات بدر
★ شهید عباس کریمی : 23 اسفند ✔ عملیات کربلای 5
★ شهید مهدی باکری : 25 اسفند ✔ عملیات بدر
ماهی به رنگ شهدا....
آغازش با حمید و پایانش با مهدی...
اسفند ماه بوی شهادت میدهد...
⚘السلام علی الشهداء و الصدیقین..⚘
#یادشهداباصلوات
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
@shahidabad313
┏━━━🍃🌷🍃━━━┓
🌷 @majnon313
┗━━━🌷🍃🌷━━━┛
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🕊🌷
🌷
#کلام_از_شهدا
✍ شهيد انرژي لازم براي حركت به سوي كمال را به كالبد جامعه اسلامي ميدمد.
#شهيد_مصطفي_رداني_پور
📚منبع:سايت وصيت
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
┏━━━🍃🌷🍃━━━┓
🌷 @shahidabad313
┗━━━🌷🍃🌷━━━┛
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🕊🌷
🌷
#خاطره_از_شهدا
✍ابراهیم بعضی اوقات مداحی هم می کرد. یک روز بعد از مداحی، چند نفر از دوستانش درباره خواندنش با او شوخی کردند. ابراهیم از صحبت های آن ها کمی بهم ریخت و همان جا گفت: این ها مجلس حضرت زهرا سلام الله علیها را شوخی گرفتند! قسم می خورم دیگر مداحی نکنم. گذشت و فردای همان روز، بعد از نماز صبح، ابراهیم شروع کرد به خواندن، آن هم در وصف حضرت زهرا سلام الله علیها. خیلی تعجب کردم. بعد از مراسم او وقتی چهره من را دید، بدون این که سوالی کنم، گفت: می خواهی بپرسی چرا با این که قسم خوردی، دوباره روضه خواندی؟ بعد ادامه داد: چیزی را که می گویم، تا زنده هستم، جایی نقل نکن. دیشب خواب وجود مقدس حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها را دیدم که تشریف آوردند و به من گفتند: نگو نمی خوانم، ما تو را دوست داریم، هرکس گفت بخوان، تو هم بخوان. و دیگر گریه امانش نداد.
#شهید_ابراهیم_هادی
📚منبع : کتاب هادی
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
┏━━━🍃🌷🍃━━━┓
🌷 @shahidabad313
┗━━━🌷🍃🌷━━━┛
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
📎 شهیدی که برای رفتنش به سوریه نذر کرد لب به آب نزند.
✍۸ دی ماه ۷۰ درتهران به دنیاآمد، روحیه اش جهادی بود و ارادت خاصی به شهدا داشت، مخصوصا شهید بابایی، شهیدکشوری و شهید کلهر.
💠اهل نماز اول وقت و امر به معروف بود، با جذبه، خوشرو و کم حرف بود و در رشته های هاپکیدو و جودو و کونگ فو فعالیت داشت و استادهم بود، چندین بار مقام اول کشوری را بدست آورد. از ۲۱سالگی مشتاق دفاع از حرم و اعزام به سوریه بود، ولی بدلیل اینکه تک پسر بود و پدرش جانباز ۸ سال دفاع مقدس بود اعزامش نمیکردند، بعد از ۳ سال تلاش، در سفرش به کربلا، با توسل و مددگرفتن از امام حسین (ع) و حضرت عباس (ع) نذر کرده بود تا زمانی که پایش به حرم حضرت زینب (ع) نرسد آب به لبانش نزند، نذرش هم قبول شد، فردای روزی که از کربلای برگشت پدرش او را همراه خود برای آموزش به پادگان برد، بعد از یک ماه در تاریخ ۱۲دی ماه ۹٤ ساعت ۱۱ ظهر تماس گرفتند که سریع به محل گفته شده برود، سریع غسل شهادت کرد و راه افتاد.
🔷سرانجام در۱۳ دی ماه ۹٤ به سوریه اعزام شد. همیشه آرزو داشت روی شناسنامه اش مهر شهادت بخورد که درتاریخ ۲۱دی ماه ۹۴به آرزویش رسید.
🌷 #شهید_عباس_آبیاری 🌷
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
┏━━━🍃🌷🍃━━━┓
🌷 @shahidabad313
┗━━━🌷🍃🌷━━━┛
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#شهادت_اتفاقی_نیست
✍دست نوشته بسیجی شهیـــد محمدحسین حدادیان که هر بار که #زیارت_عاشورا میخواند به نیابت از یک شهید ثبت و تاریخ گذاری میکرد.
💠دوست شهید: محمدحسین زندگی اش وقف اهل بیت (ع) و خدمتگزاری به مردم بوده است و بسیجیوار و بدون منت آنچه که در توانش بود برای دیگران کار میکرد.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
┏━━━🍃🌷🍃━━━┓
🌷 @shahidabad313
┗━━━🌷🍃🌷━━━┛
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💠عشق به سپاه
🔸زمانی که حسین میخواست وارد #سپاه بشه، ما مخالفت🚫 بودیم. دایی ها و عموهایش هم که سپاهی هستند, مخالف بودند. میگفتیم: حسین تحصیلات دانشگاهیت📚 رو تمام کن و با تحصیلات بالا برو #سپاه. این برات بهتره
🔹زمانیکه میخواست وارد سپاه بشه, در کنکور سراسری رشته #تکنسین اتاق عمل قبول شده بود. یه روز به من گفت: #بابا من اگر دکتر هم بشم, میخواهم برم سپاه. پس قبول کنید الان برم سپاه و تو اونجا ادامه تحصیل📖 بدم.
🔸من در انتخاب #شغل و تحصیل, بچه هام رو مختار گذاشته بودم و گفته بودم خودتان انتخاب کنید✅ و من هم #حمایتتان میکنم. راجع به #حسین هم همین کار رو انجام دادم. بهش گفتم اگه الان وارد سپاه بشی یک نیروی جزئی خواهی بود ولی اگر با #مدرک_دکتری وارد بشی فرد تاثیر گذاری میشی.
🔹حسین گفت: بگذار وارد سپاه بشم, قول میدم اونجا تا دکتری ادامه تحصیل بدم🙂 گفتم : چرا؟ گفت: "هیچ اعتباری نیست که من وارد دانشگاه بشم و با این #عقیده از دانشگاه خارج بشم. " و ما #قبول کردیم طبق خواسته ی خودش عمل کند.
به نقل از: پدر بزرگوار شهید
#شهید_حسین_معزغلامی
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
┏━━━🍃🌷🍃━━━┓
🌷 @shahidabad313
┗━━━🌷🍃🌷━━━┛
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
روایتگری شهدا
💠عشق به سپاه 🔸زمانی که حسین میخواست وارد #سپاه بشه، ما مخالفت🚫 بودیم. دایی ها و عموهایش هم که سپا
5⃣0⃣0⃣1⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠کرامات شهید
🔰من امسال نا امید بودم ودل شکسته💔 مدتیه پدر و همسرم #اختلاف خیلی بزرگی پیداکرده بودند. طوری که حاضر نمی شدن هم دیگر رو ببینن😔 من هم چون #همدان زندگی می کنم به ناچارقبول کردم که از خانوادم دور💕 باشم. خیلی سخت گذشت.
🔰یه شب داشتم #کانال_شهدای مدافع حرم و نگاه می کردم که متوجه شهادت شهید غلامی🌷 شدم. دلمـ❤️ ازبس گرفته بود گفتم: ان شاءالله به تشییع⚰ #شهید میرم و کلی آروم میشم که بعد متوجه شدم مراسم تهران برگزارمیشه. بازم دلم شکست💔
🔰گفتم : حتما #لیاقت نداشتم تومراسم حضور داشته باشم. یک روزقبل خاک سپاری #شهید داشتم می رفتم🚗 شهرمون البته با شوهرم ولی از اول طی کرده بود من تورو می رسونم خونه #پدرومادرت برو تا عصری بشین غروب میام دنبالت بریم. منم هیچی نگفتم.
🔰ولی نزدیک های راه ی دفعه #یاد_شهید افتادم بهش #متوسل شدم که شهیدغلامی بهم لطف کن، کاری کن پدرم وهمسرم باهم آشتی کنن💞 من ۱۰۰ تا #زیارت_عاشورا هدیه می کنم به روح مطهرت✨
🔰هرچند ته دلم می دونستم نمی شه چون هم پدرم وهم همسرم هردو #مغرور و یه دنده بودند وقتی نزدیک خونه پدرم🏡 شدیم یه دفعه پدرم اومد بیرون و با #همسرم روبوسی کرد باورم نمی شد انگار داشتم خواب میدیدم😦 خیلی راحت هردوباهم #آشتی کردن چیزی که امکان نداشت⭕️
🔰ولی آنقدرکه شهید #پیش_خدا با آبرو بودن که روی من گناه کار رو زمین ننداختن و خدا به حرمت خون پاک #شهید_غلامی به من عنایت ویژه ای کردند😍
#شهید_حسین_معزغلامی
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
┏━━━🍃🌷🍃━━━┓
🌷 @shahidabad313
┗━━━🌷🍃🌷━━━┛
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊