طلبه شهید علی خلیلی
تو این روزای کرونایی به نیابت از شهیدعلی خلیلی کار میکنم
#خاطره
به نقل از دوست شهید آقای #حسن_لطفی
اربعین آخر تو یکی از موکب ها خوابیده بودیم تو مسیر پیاده روی کربلا شب بیدار شدم دیدم شدید داره گریه میکنه!
ازش پرسیدم ، نمیتونست جواب بده...
رفتم وضو گرفتم و برگشتم
کلی مسخره بازی در آوردم گفتم دلت برا مامانت تنگ شده!؟ چرا گریه میکنی...
قسم داد که این داستانو به کسی نگم، منم تا شهادتش به کسی نگفتم
گفت امام حسین رو خواب دیدم، به آقا عرض کردم نمیخواید منو بخرید!؟
منو با خودتون نمیبرید!!؟
حاج خانوم مادر علی نقل میکرد وقتی از کربلا برگشته بود، بهم میگفت مامان چرا منو سپردی به امام حسین!
چرا از من دل نمیکنی ...
و بالاخره #مادر اجازه داد و علی پر کشید ...
#شهیدعلی_خلیلی
#امام_حسینی_شدن
@ShahidAliKHalilii