eitaa logo
❮شـھیـد علـے خلیلی❯
1.2هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
1.3هزار ویدیو
45 فایل
هیچکی پشتتون نیست؛ فقط خدا هست کانال رسمی شهید علی خلیلی ولادت:۱۳۷۱/۸/۹ شهادت:۱۳۹۳/۱/۳ تحت نظارت خانواده محترم شهید -اینجا‌ دعوت‌ شدہ‌ۍ‌خو‌د‌ِ شھیدی دلت‌ کہ‌ نمیاد دعوتشون‌ رد‌ کنی💔:) خـادم کانال:↶ 〖 @martyr_gheirat 〗 کانال‌وقفِ‌مادرمون‌حضرت‌زهـراست﴿♥️﴾
مشاهده در ایتا
دانلود
❮شـھیـد علـے خلیلی❯
🌙| قࢪاࢪِ شبانہ #ناے_سوختہ📚 #قسمت_پنجاه‌وسوم #فصل_ششم :جوانی🧔🏻📿 «یکی از برنامه‌های ثابتش بود که قبل
🌙| قࢪاࢪِ شبانگاھ :جوانی🧔🏻📿 –آی آی! پام...پام له شد.😩 +ای وای ببخشید.عه عه! این چی بود!؟😜 –آآ.....ی! بمیری ! پامو شیکوندی!😣 +پاشید ببینم، کی بود گفت نماز شب بیدار میشم😏، یادتون رفت.😒 –نزن جون! له شدیم؛ خوبه حالا پیامبری چیزی نشدی،😣 وگرنه فکر کنم قومتو با کتک هدایت می‌کردی!😒 بالاخره این قرار چه با شوخی😉 و چه با دعوا! به همت آقا هر شب برقرار بود.🌴 ارتباط با مردم هم برای او در سایه ارتباط با خدا رنگ می‌گرفت.😇 خلق و خوی او، نگاه، بر خورد و کلام دلنشین او، همه و همه رنگ و بوی خدایی داشت.🌈 –چرا پشت این بنده خدا این حرف زدی!؟😞 چشم‌‌های جوان بهت زده را زُل زُل نگاه می کرد،😳 توقع این برخورد را نداشت. آخر به خیال خودش حرفی نزده بود.☹️ +قبلا ازش عذرخواهی کن!✨ –شوخی کردم آقا، حرف بدی نزدم، اصلاً اشتباه شد!! خوبه؟ +برو برادر من،☺️برو عاقبت خودتو خراب نکن.☀️ این بنده خدا که هنوز اینجا نشسته، برو کارت سخت میشه‌ها!! –ول کن جون! الان که فرصت این کارا نیست، حالا یه اشتباهی کردیم فوقش صدقه می‌دیم! خوبه!؟ جون خودم روم نمی‌شه بهش بگم!😞 +باید فکرشو می‌کردی.😇 وکیل همه‌ی مردم بود، اصلا خودش را نمی‌دید. غصه دلش فکر این و آن بود.🍃 ترازوی همه کارهایش هم رضایت خدا بود و بس.⚖🌼 محرم که می شد سر از پا نمی‌شناخت، گاهی چشم‌هایش از خستگی و خواب آلودگی کاسه خون می‌شد.☄ سه روز مانده بود به محرم و هنوز آشپزخانه هیئت برپا نبود، باید داربست می‌زدند و یک برزنت هم روی آن می‌کشیدند. –زنگ بزن بیان داربست رو بزنن، بگو وقت نداریم.⌛️ +مگه من مردم!؟ خودم انجامش میدم.😎 –سخت جون زمان نداریما، حواست هست!؟ مگه چند بار داربست بستی تا حالا!؟🤔 –کاری نداره. مثل این که نفست از جای گرم درمیادا🔥!!حواست به بودجه‌مون نیست!؟ –نه اینم حرفیه، راست میگی؛👌🏻 حواسم نبود، پس بسم الله.💪🏻 سه روز گذشته و غروب اولین روز محرم.🌄 و وقت برپایی هیئت، مراسم و پذیرایی بود.🏴☕️ –آقای خلیلی کجاست!؟ بچه‌ها!! رو ندیدین!؟ –نه آقا! اجازه! همین جا بودن، الان میرم دنبالش.🚶🏻‍♂ خلیلی بعد از سه شبانه روز🌅 کار از فرط خستگی، مثل کودکی در پشت یکی از دیگ ها آرام به خواب رفته بود.😴 بی ریای بی ریا بود. یکی نبود بگوید: پسر جون این همه کار!؟؟🌟 ...🎈 ╭━═━⊰🦋***🌷***🦋⊱━═━╮ 📚* @shahidegheirat *📚 ╰━═━⊰🦋***🌷***🦋⊱━═━╯