فرمانده!
با ما که مرثیهخوانِ
در قفس ماندنِ خویشیم
از پرواز بگو...
و برای بالهای زخمیمان دعا کن😔
#حاج_قاسم💔
صبحتون شهدایی🕊
@shahidan_e
این دیار سربلند،
فصلهای سرخ و خونینی را
پشت سر گذاشته است ...🥀
روزگاری این پهناور دلیر،
انارستان بود ...
انارهای عاشق، با سینههای خونین
در همه جا رسته بودند!🥀
خزان که نه، اما موسمی رسید
که انارها همه بر خاک افتادند
و خونشان در تمام ایران زمین جریان گرفت
و از آن همه خون بیباک ،
مرز تا مرز ، شقایق رویید
و سرفرازی و سربلندی رواج گرفت...
#ایران
#انارستان
#دفاع_مقدس
#شهیدانه
@shahidan_e
#زندگیبهسبکشهدا🕊
تا آنجا که به یاد دارم هیچوقت ندیدم ایشان کنار سفره ای که پدر و مادرش نشسته اند دستش را زودتر از آنها به سفره برده باشد.✋🏻✨
شبهایی که در منزل پدری حاجی میهمان بودیم ، بنا بر شرایط شغلی پدرش دیرتر به خانه می آمد اما حاج مهدی را می دیدم که همینطور با لباس بیرون نشسته است می گفتم چرا نمی خوابی؟🤔
می گفت می ترسم پدرم بیاید و در حالت دراز کش خواب باشم ، آن وقت جواب این بی احترامی را چه طور بدهم؟🍃
بعد صبر می کرد و وقتی پدرش می آمد چراغ را خاموش می کرد ایشان هم می رفت بخوابد.
صبح هم قبل از همه بیدار می شد و به نماز می ایستاد .👣📿
[راوی : همسر شهید زهرا سلطان زاده]
#معرفی_شهید✍🏻
{شهید عبدالمهدی مغفوری}
📝ولادت : ١٣٣۵
محل تولد : کرمان
📝شهادت : ١٣۶۵/١٠/۵
محل شهادت : کربلای ۴
#معرفی_کتاب_شهید✍🏻
{📚عشق و دیگر هیچ _عبدالمهدی}
#شهیدانه
@shahidan_e
#امام_زمانے_ها ❤️
#وصیت_شهید
باید خاکریزهای جنگ را بکشانیم به شهر!
یعنی نسل جدید را با شهدا آشنا کنیم؛در نتیجه جامعه بیمه می شود و یار برای امام زمان "عجل الله تعالی في فرجه الشریف" تربیت می شود.....
#شهیدسیدمجتبی_علمدار
#شهیدانه
@shahidan_e
دخترش زار زار گریه میکرد . . .
ازش پرسیدن : چی میخوای ؟ !
گفت : میخوام صورت پدرمو بوس کنم !
جیغ و دادِش دل همه را کباب کرده بود
یکی رفت و به سرباز روی سر تابوت گفت :
خب بگذارید صورت پدرش را ببیند ، دخترش است!
چه میشود مگر ! ! ؟
سرباز اشکش جاری شد .
گفت : آخ که من برایش بمیرم ،
پدرش سر ندارد !
_شهیدجواداللهکرمی:)💔
#شهیدانه
@shahidan_e
🌴🥀🌹🕊🌹🥀🌴
#مادرانه
#شهید_گمنام
#مادر_شهید_گمنام
ای آنـــڪہ مـــرا
بــرده ای از یاد ، ڪـجـایــی ؟
بیــگانـہ #شــدی ؟
دست مریـــزاد ، ڪـجـایـی ؟
از دام تــوأم نـیـسـت
مــرا راه گـریــــزی . . .
مــن عاشـــق ایــن دام
و تو صـیّــاد .... ڪـجـایــی ؟
#مادران_دلسوخته_شهدا
#پنجشنبه_های_دلتنگی
شادی روح #مادران_شهدا که #آسمانی شده اند و سلامتی و طول عمر #مادران_شهدا که هنوز برکت زندگی ما هستند .
#صلوات
#شهیدانه
@shahidan_e
و سلام بر او که می گفت:
«یادمون باشه که هر چی
برای خدا کوچیکی و بندگی کنیم
خدا در نظر دیگران بزرگمون میکنه»
• شهید حسین خرازی🕊•
#شهیدانه
@shahidan_e
#هادےدڵ 🕊'
|هرکے آرزو داشتہ باشہ خیلے خدمت کنہ،
شهید میشہ...
یہ گوشہ دلت پا بده؛
شهدا بغلت کردند.
ما بہ چشم دیدیم اینارو ؛
از این شهدا مدد بگیرید...
+مدد گرفتن از شهدا رسم بزرگے است.
دست بزار رو خاک قبر شهید بگو:
[ ••حسین،بہ حق این شهید ،یہ نگاه بہ ما کن•• ]
#حاجآقاپناهیان
_خدایابہحقاینشهیدبشنوتنہادعـآۍمرا
+شہادٺ..♥️
#شهیدانه
@shahidan_e
🍃در هیاهوے این شهرِ آلوده هوا!
که نه دستت به مشـــــهد میرسد
نه به کـــــربلا
نه به نـــــجف
و نه حتے به قم !
دنج ترین جا
براے پر کردن خلاءقلبت❤️
همیـن جاست ..
جایے کنار #شـــــهدا...
#شبتون_و_عاقبتمون_شهدایی🕊
#شهیدانه
@shahidan_e
#سلام_بر_ابراهیم
✍هادی شده ای
راه کسی گم نکند..... 🌱
سلام خدا بر تو ای برگزیده خدا ✨
سلام خدا بر کسانی که انقدر اوج گرفتند
که رفيق خدا شدند... 🕊
دست ما را بگیر ای که نزد خدا و مادر سادات ابرو داری
#شهید_گمنام_سلام🕊
★ صبحتون شهدایی ★
#شهیدانه
@shahidan_e
1_2325510251.mp3
4.04M
توقنوتٺدعامڪنباهموندستاےخستہ😭💔
#شهیدانه
@shahidan_e
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
#اخلاص_شهدا
#سردار_جاویدالاثر
#حاج_احمد_متوسلیان
پرستار به صورت رنگ پریده و لب های ترک خورده و مجروح #حاج_احمد نگاه کرد و بعد به پاهای زخمی اش و گفت :
#برادر اجازه بدهید داروی بی هوشی تزریق کنم ، این طوری کمتر درد می کشید .
#حاجی هم ناله ای کرد و گفت :
نه ، بی هوشم نکن ، دارویت را نگهدار برای آنهایی که زخم های عمیق تری دارند .
#ایثار
#مردان_بی_ادعا
#شهیدانه
@shahidan_e
🌹🕊🌴🥀🌴🕊🌹
#در_محضر_استاد
حجت الاسلام پناهیان
#رفتند
#تا_بمانیم
شاید بزرگترین اثری که #شهدا برای ما دارند این است که ما را به #فکر وا می دارند!
این که #شهیدی آلبوم عکس های خود را از بین می برد که نکند حالا بعد از #شهادتش ، اسمش بر سر زبان ها بیفتد و دیده شود ...
و یا #شهیدی پلاکش را پرت کند در کانال #پرورش_ماهی که در فکرش #تشییع با شکوهی برای خودش متصور شد و می خواهد با این کارش #شهوت_شهادت را بخشکاند...
و فرماندهان #شهیدی که حاضر شدند در جمع سربازان سینه خیز بروند و در #پوتین بسیجی ها آب بخورند ...
و ...
و ...
و ...
اینها همه درس #قربانی_کردن_خود است!
#نباید هوای #قدرت داشتن ، داشت ...
#نباید هوای #دیده شدن داشت ...
و برای ما سخت است قربانی کردن #هوای_نفس
چون برای ما #لذت تقرب به خداوند از لذت های کم ارزش دنیا #کمتر است .
حالا ما چه کار ها که نکردیم برای #دیده_شدن و #شهدا از آن سو به ما #بیچارگان میخندند و شاید #اشک میریزند که در #خودمان ماندیم و لباس #هوای_نفس را از تن در نیاوردیم ...
#شهیدانه
@shahidan_e
••
راه گم کرده ایم...
قرار بود؛
جا پای شما راه برویم،
اما به بیراهه قدم گذاشتیم...
#نگاهیکنید...
#شهیدانه
@shahidan_e
✍دلنوشته مهدوے...
آقای من
قرار نیست فقط
غروبهای پنجشنبه تا غروب جمعه
سراغت را بگیریم
قرار نیست فقط جمعهها
انتظار ظهورت را بکشیم
آری
شنبه هم میشود از دوریت
ناله سر داد
یکشنبه هم میشود
انتظارت را کشید
دوشنبه هم میشود
دنبال گمشده گشت
سهشنبه هم میشود
با آقا درد دل کرد
چهارشنبه هم میشود
به خاطر آقا گناه نکرد
یابن الحسن؛دوریت
درد بی درمان است...
#اللهم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج
#شهیدانه
@shahidan_e
از مادر شهید حسن باقری پرسیدند:
چی شد که پسری مثل آقا حسن تربیت کردی؟!
جمله خیلی قشنگی گفتند:
نگذاشتم امام زمان در زندگیمان گم شود :)
#شهیدانه
@shahidan_e
#شهیدانه
شهید است که مصداق شیدایی است .(شین )او شوق وصال را می نماید و (حاء)او حریم وصل را نمایان است و (یاء) او یار را تجلی می کند (دال ) او هم دلالت بر حق بودنش است…
🌺سلام صبحتون شهدایی🌺
#شهیدانه
@shahidan_e
🌴🕊🌹🥀🌹🕊🌴
#عاشقانه_های_شهدا
#همسرانه
#سردار_شهید
#عباس_بابایی
یک سالی از #زندگی مشترکمان می گذشت که یکی از دوستانش دعوت کرد، #برویم خانه شان
گفته بود ( یک مهمانی ساده گرفتیم به مناسبت سالگرد ازدواجمان )
همراه #عباس و دختر چهل روزه مان رفتیم
از در که وارد شدیم، فهمیدیم آن جا جای ما نیست . خانم ها و آقایان #مختلط نشسته بودند و خوش و بش می کردند
از سر اجبار و به خاطر تعارف های صاحب خانه رفتیم نشستیم ، ولی نتوانستیم آن #وضعیت را تحمل کنیم . خدا حافظی کردیم و آمدیم بیرون
پیاده راه #افتادیم سمت خانه
#عباس ناراحت بود . بین راه حتی یک کلمه هم حرف نزد
قدم هایش را بلند بر می داشت که #زود تر برسد
به خانه که رسیدیم دیگر طاقت نیاورد زد زیر #گریه
مدام خودش را سرزنش می کرد که چرا به آن #مهمانی رفته
کمی که آرام شد، #وضو گرفت
سجاده اش را گوشه ای پهن کرد و ایستاد به #نماز
تا نزدیک صبح صدایش را می شنیدم
#قرآن می خواند و اشک می ریخت
آن شب خیلی از دوستانش آنجا ماندند . برای شان مهم نبود که شاید #خدا راضی نباشد .
ولی #عباس همیشه یک #قهرمان بود ، حتی در مبارزه با #نفس_اماره_اش
راوی :
#همسر_شهید
#شهیدانه
@shahidan_e