فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍هم اکنون تولد سردار شهید حاج حسین بادپا منزل مادر شهید
@shahidan_kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍دعای مادر سردار شهید حاج حسین بادپا برای شهادت فرزندش
✅دعایی که فقط پانزده روز طول کشید تا شهید بادپا در سوریه به شهادت رسید.
@shahidan_kerman
✍شهیدی که بخاری خراب بچه هایش را روشن کرده بود.
🌹شهید غلامعباس امانی
⭕️در روز سرد زمستانی هر چه تلاش کردیم نتوانستیم بخاری را روشن کنیم.
🔹لذا یکی از دوستان شهید را به منزل آوردیم تا شاید او بتواند بخاری را روشن به کنند.
⭕️ولی هر چه تلاش کرد نتوانست آن را روشن بکند.
🔸بالاخره آن شب سرد را با بخاری خاموش به خواب رفتیم.
🟢در عالم خواب همسرم را دیدم که با لبخند فرمودند : نتوانستید بخاری را روشن کنید نگران نباشید من آن را روشن کردم.
🟠وقتی از خواب بیدار شدم بلافاصله به سراغ بخاری رفتم به طوری غیره منتظره دیدم بخاری روشن شده.
✅راوی همسر شهید غلامعباس امانی
@shahidan_kerman
36.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍تولدت مبارک دردانه کرمان
🌹هدیه به روح مطهر و ملکوتی سردار شهید حاج حسین بادپا صلوات
@shahidan_kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍روایت تو شهید نمی شوی سردار شهید حاج حسین بادپا
✅راوی پدر سردار شهید محمد رضا کاظمی زاده
@shahidan_kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍خاطره ی شهید مصطفی صدر زاده از نماز عجیبی که سردار شهید حاج حسین بادپا می خواند.
#شهید_حسین_بادپا
@shahidan_kerman
✍مادر شهیدی که فرزندان پسر شهیدش را بزرگ و افرادی مؤثر پزشک و تحصیلکرده تحویل جامعه داد.
✅حاجیه خانم ربابه ارجمند که مربی جهاد و شهادت بود.
🌹مادر شهیدان سردار شهید احمد لری گوئینی و شهید امان الله لری گوئینی
🔸بانوی مکرمه دو فرزند رشید خود را تقدیم انقلاب اسلامی کرد و درس صلابت و ایثار به ما آموخت.
🔹زمانی که امان الله شهید شد برادرش احمد از خدا خواست تا شش ماه دیگر به او بپیوندد و چنین شد.
🌹بعد از شهادت امان الله همسرش در اثر تصادف به رحمت خدا می رود و مادر شهید فرزندان او را تحت سرپرستی خود در می آورد تحصیلکرده تحویل می دهد و سر به بالین می گذارد.
🔹دختر بزرگ شهید متخصص گوش و حلق و بینی
🔸پسر دوم دندانپزشک
🔹پسر سوم هم دندانپزشک
🔸چهارمین فرزند زهرا متخصص داروسازی و دارای چندین مقاله علمی که در ایران ، آلمان و ترکیه مقام نخست را کسب نموده است.
🔹و پسر آخر شهید علی هم مهندس نفت می باشد.
@shahidan_kerman
🌹شهید رضا اتحادی به حلال و حرام اهمیت زیادی می داد.
🔹و می گفت:بابا می دانم از مردم امانت زیادی در دست شما است.
⭕️نکند خدای ناکرده شیطان شما را فریب دهد.
🔸من و بچه ها راضی هستیم از گرسنگی بمیریم ولی از مال مردم سیر نشویم.
🟢در پرداخت خمس و زکات خیلی حساس بود.
✅راوی پدر شهید رضا اتحادی
@shahidan_kerman
✍مادر شهیدی که در هفت سالگی فوت شد و از آن دنیا بازگشت.
🌹مادر سردار شهید حاج حسین بادپا
🟢در سن هفت سالگی در اثر بیماری کاملاً از دنیا می رود پدرش دبه ای نفت را نذر سقاخانه آقا ابوالفضل علیه السلام می کند.
🔸او که قبر و کفنش آماده و برای دفن آماده شده بود در همین فاصله رفتن پدر برای ادای نذر ناگهان به دنیا باز می گردد و اطرافیان خود را در شوک فرو می برد.
🔹مادری که تا خودش راضی نشد و دعا نکرد حاج حسین در سوریه به شهادت نرسید.
🔸جهت سلامتی مادر سردار شهید حاج حسین بادپا صلوات
@shahidan_kerman
🌹شادی روح شهید عبدالله روح الهی صلوات
@shahidan_kerman
✍شهیدی که آن دنیا معطل یک پتو نگه داشته شده بود.
🌹شهید غلامعباس امانی
🔹صحرای عجیبی بود احساس تنهایی میکردم.
🔸لحظه به لحظه ترسم بیشتر می شد بی هدف قدم برمیداشتم.
🟢ناگهان شهید را دیدم چهرهاش آرامش خاصی داشت.
⭕️به طرف او رفتم اما وقتی نزدیک شدم مثل همیشه نگاهم نمی کرد با ناراحتی گفت:
🔹میدانی من معطل یک پتو هستم؟!
⭕️چرا آن را تحویل ندادی؟!
🔸با اضطراب از خواب بیدار شدم.
🔹حرفهایش را تکرار می کردم.
🔸خیلی دقت کردم تا بالاخره یادم آمد؛
🟢مجروح که شده بود او را از تیپ با پتویی آوردند و من هم فراموش کرده بودم آن را برگردانم صبح اول وقت پتو را تحویل دادم.
✅راوی همسر شهید غلامعباس امانی
@shahidan_kerman
✍همسر شهیدی که از ذوق خواستگاری شهید از او سه روز سردرد شد.
🟢می خواهیم برویم سراغ داستان زیبای خواستگاری روحانی عارف سردار شهید حجت الاسلام محمد شیخ شعاعی از همسرش خانم نرگس عامری
🌹شهید عارفی که به افرادی که بچه دار نمی شدند عنایت ویژه داشته از جمله خانمی از قم که هم اکنون دارای دختر دوقلو می باشد.
🌹شهیدی که بعد از تفحص به خواب دخترش آمد تا در گلزار شهدای کرمان به خاک سپرده شود.
🔹شیخ محمد طلبه قم شدهبود اما ارتباطش را با زادگاهش قطع نکرده بود.
🔸تعطیلات تابستان بر میگشت برای نوجوانان و جوانان همشهری کلاسهای قرآن، اخلاق، احکام و... برپا میکرد.
🔹با همکاری دوستان طلبهاش یک کتابخانه خوب و مجهز هم ایجاد کرده بودند که به بچهها کتاب امانت میداد.
🔸خانواده ما هم جزو متدینین شهر بود و به همین خاطر من هم با اجازه پدر و مادرم در آن کلاس های قرآن و اخلاق شرکت میکردم.
🔹آن روز صبح و عصر کلاس اسلحه شناسی داشتیم.
🔸ظهر که به خانه آمدم تا برای امتحان عصر آماده شوم مادرم گفت: حاج آقا برخورداری معتمد محله یک پیغام فرستاده.
🔹گویا شیخ محمد رفته پیش ایشان و موضوع خواستگاری از تو را مطرح کرده است.
🔸بقیه صحبتهای مادرم را نمی شنیدم باورم نمیشد.
🔹ما خانمهای کلاس هیچ ارتباط رو در رویی با شیخ محمد نداشتیم.
🔸باور میکنید شاگردانش را از روی صدا تشخیص میداد بس که محجوب بود و اصلاً سرش را بالا نمیگرفت.
🔹خلاصه عصر رفتم سر امتحان اتفاقاً خواهر شیخ محمد ردیف جلوی من نشسته بود.
🔸گفت: من هیچی نخوندم حواست به من باشه.
🔸جواب دو سئوال را هم به او گفتم.
💢ادامه دارد...
@shahidan_kerman
✍شهیدی که با وجود اینکه خودش زخمی و شکمش پاره بود مادرش را کول می کرد و کارهایش را انجام می داد.
🌹شهید یونس زنگی آبادی
🔹من در طول زندگی مان فقط به خاطر یک موضوع غصه خوردن و ناراحتی عمیق حاج یونس را کاملاً حس کردم.
🔸در آنجا بود که در سراسر وجود حاج یونس رنج و عذاب را میدیدم.
⭕️آن هم زمانی بود که مادر حاج یونس سکته کرد.
🔹وقتی مادر حاج یونس سکته کرد دست و پایش سنگین شده بود زبانش هم کمی سنگین کار میکرد.
🟢حاج یونس میبایست یک ماه مادرش را برای معالجه به کرمان می برد تا زیر برق بیندازند.
⭕️آن موقع حاج یونس خودش به شدت زخمی و شکمش پاره شده بود؛ امّا همیشه مادرش را کول میگرفت و کارهایش را انجام میداد.
🔹من هم هر وقت میخواستم این کار را بکنم میگفت: نه تو نمیتوانی این کارها وظیفهی من است مادر من است.
🔸او از این که مادرش ناراحت بود به سختی رنج میکشید و تحمّل ناراحتی مادرش را نداشت.
✅راوی طاهره زنگی آبادی همسر شهید
@shahidan_kerman
شهدای کرمان
✍شهیدی که حضرت زینب سلام الله را در بیداری دید شهید مدافع حرم محمد علی حسینی... 🔹شهید هجده ساله ای
شهیدی که حضرت زینب سلام الله را در بیداری مشاهده نمود.
✍خدایا کی شود از دام خود گردم آزاد...
🌹شهید حاج قاسم سلیمانی علاقه عجیبی به شهید حاج حسین بادپا داشت یک سال پیش از شهادت حسین برایش از دلتنگی اش نوشت.
🟢من هر شب دعایت می کنم و تو دعایم کن اگر رفتی مرا یادت نرود قول دادی.
🔹سلام مرا به یونس، حسین، حاج احمد، میرحسینی، همه و همه را سلام برسان.
🔸بگو: معرفت هم حدی دارد.
🔹به آنها بگو :
⭕️غریبم با روح و جان خسته
🔸غروبه وقت پرواز با بال شکسته
🔹کبوترها رفته اند من در دام صیاد
🔸خدایا کی شود از دام خود گردم آزاد
✅دوستت دارم برادرت قاسم سلیمانی
@shahidan_kerman
شهدای کرمان
✍همسر شهیدی که از ذوق خواستگاری شهید از او سه روز سردرد شد. 🟢می خواهیم برویم سراغ داستان زیبای خواس
✍عرض سلام و احترام خدمت همسر محترمه و فرزندان بزرگوار شهید محمد شیخ شعاعی افتخار داریم در کانال عضو هستند.
✅ان شاءالله جوانان عزیز بخوانند و از مطالب بهره و استفاده لازم را ببرند.
✍شهید حمیدرضا سلطانی نشسته پایین پای شهید حاج قاسم سلیمانی
🌹فرازی از وصیت نامه شهید حمیدرضا سلطانی پور
🟢با كدامین وصیت می توان هدف شهید را رساند و با چه كلامی می توان راه و هدف اسلام را بیان نمود.
🔹و با چه قلمی می توان راه واقعی را نوشت و با چه سخنی می توان وصیت را كامل نمود.
🔸و با چه گفتاری می توان حسین سید الشهداء علیه السلام را معرفی كرد.
🌹با چه بیانی می توان كلمات شهید و شهید شدن و به كجا رفتن را فهماند.
🟢آیا راهنمایی به جز یادگار پیامبر اكرم صلی الله و قرآن مجید می توان یافت كه هر كلامش چه اسرار و چه تفسیرهایی در بردارد و ای كاش در پی آن بودیم كه یكی از آیات قرآن كریم را درک نماییم.
⭕️ای مردم مگر قرآن برای همه نیامده؟
🔹پس همه باید عصاره شویم و این چیزی است كه حق تعالی می خواهد.
🔸عصاره یعنی شیره چیزی را گرفتن شیره چیزی را كه می خواهند بگیرند آن را در فشار قرار می دهند تا عصاره اش گرفته شود.
⭕️آیا پیامبر الگویی از رنج و زحمت نشد تا عصاره شود؟
🟢ما هم باید با دنبال كردن راه انبیاء روح خود را عصاره نماییم.
🔹سختی های زندگی با دادن دست و پا و زخمی شدن و شهید شدن روح را سفید می گرداند.
🔸شهیدان این گونه برای خود اثبات كردند و به چشم بصیرت می نگرند و می گویند كه شكر او به جای آورید.
@shahidan_kerman
✍همسری شهیدی که از ذوق خواستگاری شهید از او تا سه روز سردرد شد.
🟢داستان زیبای خواستگاری روحانی عارف سردار شهید حجت الاسلام محمد شیخ شعاعی از همسرش خانم نرگس عامری قسمت دوم
✅قند در دلم آب شده بود.
🔹بعد از امتحان خواهر شیخ محمد گفت: ایشان در کتابخانه با من کار دارد.
🔸گفتم: وای! من دو هفته قبل یک کتاب امانت گرفتم هنوز بر نگردانده ام حتماً میخواهد سراغ آن را بگیرد آبرویم پیش شیخ محمد رفت.
🔹من یک دختر ساده ۱۵، ۱۶ ساله بودم که واقعاً در ذهنم فقط همین چیزها بود.
🔸همراه خواهر شیخ محمد به کتابخانه رفتیم و این بار برخلاف همیشه ایشان مستقیم مرا خطاب قرار داد حالم را پرسید و گفت: حتماً امروز در خانه به شما گفتهاند.
🔹تازه یادم افتاد مادرم موضوع خواستگاری را مطرح کرده.
🔸شیخ محمد ادامه داد: خواستم از شما سؤال کنم اگر راضی هستید با خانواده به طور رسمی به منزلتان بیاییم اگر نه حرفمان سر زبان ها نیفتد.
🟠هیچی نگفتم شوکه شده بودم.
⭕️از آن موقع تا سه روز سر درد شدید داشتم و سر کلاس هم نرفتم.
🔹آنقدر خجالت میکشیدم که نمی توانستم به روی پدر و مادرم نگاه کنم!
🔸بالاخره موضوع را به مادرم گفتم خلاصه بعد از یک هفته و پیغام مجدد شیخ محمد پدرم به واسطه مادرم نظرم را پرسید گفتم: هرچه شما بگویید.
✅اما خدا میدانست که قند در دلم آب شده بود.
🔹باورم نمیشد بین آن همه دختر فعال و پرشور شیخ محمد مرا انتخاب کرده.
🔸هرکدام از دخترهای شهر هم جای من بود همین قدر خوشحال میشد.
@shahidan_kerman
✍شهیدی که مهره قیمتی هدیه امام حسین علیه السلام بود.
🌹شهید احمد سلیمانی
🔹مادربزرگم مادر شهید؛ زمانی که پدر را باردار بودند در خواب میبیند که یک مهره قیمتی به ایشان هدیه میدهند.
🟢در خواب متوجه میشوند که این مهره قیمتی هدیه امام حسین علیه السلام است.
🔸وقتی پیگیر تعبیر خواب میشود به او میگویند: فرزندت ان شاءالله در خط امام حسین علیه السلام خواهد بود.
✅راوی زینب سلیمانی دختر شهید احمد سلیمانی
@shahidan_kerman
✍شهید زنده ای که خودش شهید بود اما به دنبال شهادت در میدان جهاد و نبرد بود.
🌹سردار شهید حاج حسین بادپا
🔹از سنین نوجوانی و مدرسه در جبهه حضور داشت در شانزده سالگی چشمش را در جبهه های جنگ تحمیلی از دست داد با بدنی پر از ترکش به مقام جانباز هفتاد درصد رسیده بود.
🔸او سالهای بعد از جنگ را هم در جنوب شرق و مبارزه با اشرار باز به دنبال شهادت می دوید.
🔹بعد از حمله داعش و جنگ در سوریه با التماس از حاج قاسم می خواست تا اجازه دهد برای دفاع از حریم آل الله به سوریه اعزام شود اما حاج قاسم موافقت نمی کرد.
🔸همسرش را واسطه قرار داد تا توانست رضایت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی را بدست آورد.
🔹چندین بار تا مرحله ی شهادت می رفت و با وجود تیری که به سینه ی وی خورده بود و از پشت کمر وی در آمده بود باز هم شهادت در میدان نصیبش نشده بود.
⭕️در دفاع مقدس وقتی سر پست خواب افتاده بود شهید یوسف الهی متوجه می شود شهید محمدرضا کاظمی را از اهواز می فرستد و می بیند بیست و پنج دقیقه را که خواب افتاده بود اعداد را از پیش خودش نوشته.
🟢شهید محمدرضا کاظمی به او می گوید تو شهید نمی شوی.
🔹شهید محمدرضا کاظمی را خواب می بیند به او می گوید برای شهادتش دعا کند محمدرضا کاظمی چیزی نمی گوید.
🔸شهید بادپا می گوید من دعا می کنم شما آمین بگو باز هم محمدرضا کاظمی سکوت می کند.
🔸دست آخر دست به دامان مادر شهید محمدرضا کاظمی می شود مادر شهید کاظمی برای او دعا می کند.
🔸مادر خودش هم با رضایت قلبی برای شهادت او دعا می کند تا مزد سالها جهاد را در میدان با شهادت می گیرد.
@shahidan_kerman
✍هدیه به روح مطهر سردار شهید علی شفیعی
🔹سلام بر عشق که از میان عطش پرواز در وجودت دمیده شد.
🔸نمی دانم آیا هرکسی که پر باز کرد و اوج گرفت یقینا پرواز خواهد کرد یا نه؟
🔹اما می دانم که قلب تو مفتخر به لمس عاشقانه ذرات آسمان شد.
⭕️پرواز در تعبیر من و امثال من نمی گنجد.
🔸پرواز یعنی گرایش بسوی بینهایت گرایشی که تمام وجود را محبوس تلاطم آفرینش می کند.
🔹نمی دانم که هنگام عروج آسمان را چگونه می دیدی؟
🟢شاید پدیده های صبحگاهی و ریسه نورهای سبز الهی در آسمان دلت رقص می کردند.
🔸شاید از میان پاره ابر ها رنگین کمان را رصد می کردی.
🔹شاید سر در دامان حسین علیه السلام داشتی.
🔸در هرحال چرخش این شاید ها باید ها در پیچ و خم ذهنم نمی تواند لطافتی که تو با دل دیدی را برایم نقش کند.
🔹شرمنده ام که هیچ از تب عشق نمیدانم طعم پرواز تو را هر گمشده ای نخواهد چشید مگر به شرط شفاعتت.
🔸ای شهید که بر قله های عشق نشسته ای می شود در دعاهایت یادم کنی؟
✅کاش منم شبیه تو کم می شدم از روزگار...
@shahidan_kerman
✍شهیدی که سراسر زندگی و شهادتش عطر و بوی حضرت عباس علیه السلام را داشت.
🌹شهید عباس عباسی
🔹نامش عباس
🔸فامیلش عباسی
🟢رمز آخرین عملیات حضرت عباس علیه السلام
🔸فرق شکافته و دستان قطع شده هنگام شهادت همانند حضرت عباس علیه السلام
🌹شادی روحش صلوات
@shahidan_kerman
✍داستان زیبای ازدواج روحانی عارف سردار شهید حجت الاسلام محمد شیخ شعاعی با همسرش خانم نرگس عامری
🟢مراسم ازدواج ساده ی مرد اول شهر
🔹مهر ماه آخرین سال دبیرستان من شروع شد.
🔸شیخ محمد به پدرم گفت: دختر شما هم دارای کمالات است هم تحصیلکرده.
🔹هرچه مِهر کنید میپذیرم.
🔸پدرم در جواب گفت: شما مرد اول شهر هستید و الگوی جوانان هرچه شما بگویید.
🟢شیخ محمد مهریه حضرت زهرا سلام الله را پیشنهاد کرد؛
✅یک جلد قرآن و ۵۰۰ گرم نقره و همان شد.
🔹اواخر همان ماه عقد کردیم علاوه بر درس هایش خیلی برای امور اجتماعی فرهنگی و سازندگی شهر وقت میگذاشت.
🔸مهرماه ۵۹ عقد کردیم و رفت و آمدها شروع شد اما خیلی کم چون شیخ محمد یک سر داشت و هزار سودا.
🔹آن دوران سه ماه آخر سال چهارم دبیرستان به شکل مطالعه آزاد برای امتحانات نهایی برگزار میشد.
🔸همین شرایط اجازه برگزاری مراسم ازدواج را به ما داد.
🔹فروردین سال ۶۰ با یک مراسم بسیار ساده ازدواج کردیم و زندگی مان شروع شد.
💢ادامه دارد...
@shahidan_kerman
✍حالت عجیب و ارتباط با عالم برزخ سه شهید لشکر ۴۱ ثارالله دو روز قبل از شهادت
🌹 شهید محمدرضا کاظمی زاده
🌹شهید حمیدرضا سلطانی پور
🌹شهید محمد حسین یوسف الهی
🔹قبل از عملیات والفجر هشت بود اطراف ساختمان نیروهای اطلاعات عملیات در کنار نهر علی شیر قدم می زدم که شهید محمد حسین یوسف الهی را دیدم.
🔸سلام و احوالپرسی کردیم به داخل ساختمان رفتیم.
🔹رزمنده ها مشغول خواندن دعا بودند تازه دعا تمام شده بود.
🔸بعضی ها هنوز از حالت دعا خارج نشده بودند.
⭕️در گوشه ای نشستم و در حالی که با شهید محمد حسین یوسف الهی صحبت میکردم بچه ها را زیر نظر داشتم دو نفر از آنها خیلی توجهم را جلب کرده بودند.
🔹یکی شهید محمدرضا کاظمی زاده و دیگری شهید حمیدرضا سلطانی که با هم مشغول صحبت بودند.
🟢حالت عجیبی داشتند انگار که در این عالم نبودند در حال و هوای دیگری سیر میکردند.
🔸با آن که فاصله زیادی با آنها نداشتم اما آنقدر آهسته و آرام صحبت میکردند که اصلاً حرفهایشان را نمی شنیدم.
⭕️شهید محمد حسین یوسف الهی متوجه شد که من خیلی به آنها خیره شده ام به خاطر همین سعی کرد ذهنم را از توجه به آنها منحرف کند.
🔹من هم اول حواسم پرت شد اما طولی نکشید که دوباره به آنها خیره شدم سعی می کردم با دقت بیشتری به حرفهایشان گوش بدهم تا بفهمم چه می گویند.
🔸اما فایده ای نداشت و فقط به صورت پراکنده چیزهایی می شنیدم شهید حمیدرضا سلطانی سوال میکرد و شهید محمدرضا کاظمی زاده برایش توضیح می داد.
🟢صحبت هایشان به طور کلی با حرفهای عادی و دنیوی نمی خورد.
💢ادامه دارد...
@shahidan_kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍روایت کمتر شنیده شده شهید حاج قاسم سلیمانی در خصوص سردار شهید مهدی زین الدین
@shahidan_kerman
✍سیره ی زندگی سردار شهید علی ماهانی
🔸برای اینکه سپاه کرمان با اعزامش به جبهه موافقت نکرد رفت و تا از طریق بسیج بندرعباس اعزام شود.
⭕️زخمی شده بود پاشنه پایش از بین رفته بود.
🔹ولی با دوچرخه ای که از کرمان به بندرعباس آورده بود رفت و آمد می کرد تا از ماشین بیت المال استفاده نکند.
🔸جلوی مرکز بسیج بلوار بود و موتور ها و دوچرخه ها از شکستگی وسط جدول ها رد می شدند.
🟢علی آقا با دوچرخه می رفت تا انتهای بلوار و دور میزد تا برسد به مرکز بسیج.
🔸می گفت: رعایت این موارد طبق شرع و عرف جامعه است بهتر از هر کسی هم بسیجی ها باید رعایت کنند.
✅از کتاب پیراهن خاکی سردار شهید علی ماهانی
@shahidan_kerman