شهدای کرمان
✍شهیدی که حضرت زینب سلام الله را در بیداری دید شهید مدافع حرم محمد علی حسینی... 🔹شهید هجده ساله ای
شهیدی که حضرت زینب سلام الله را در بیداری مشاهده نمود.
✍خدایا کی شود از دام خود گردم آزاد...
🌹شهید حاج قاسم سلیمانی علاقه عجیبی به شهید حاج حسین بادپا داشت یک سال پیش از شهادت حسین برایش از دلتنگی اش نوشت.
🟢من هر شب دعایت می کنم و تو دعایم کن اگر رفتی مرا یادت نرود قول دادی.
🔹سلام مرا به یونس، حسین، حاج احمد، میرحسینی، همه و همه را سلام برسان.
🔸بگو: معرفت هم حدی دارد.
🔹به آنها بگو :
⭕️غریبم با روح و جان خسته
🔸غروبه وقت پرواز با بال شکسته
🔹کبوترها رفته اند من در دام صیاد
🔸خدایا کی شود از دام خود گردم آزاد
✅دوستت دارم برادرت قاسم سلیمانی
@shahidan_kerman
شهدای کرمان
✍همسر شهیدی که از ذوق خواستگاری شهید از او سه روز سردرد شد. 🟢می خواهیم برویم سراغ داستان زیبای خواس
✍عرض سلام و احترام خدمت همسر محترمه و فرزندان بزرگوار شهید محمد شیخ شعاعی افتخار داریم در کانال عضو هستند.
✅ان شاءالله جوانان عزیز بخوانند و از مطالب بهره و استفاده لازم را ببرند.
✍شهید حمیدرضا سلطانی نشسته پایین پای شهید حاج قاسم سلیمانی
🌹فرازی از وصیت نامه شهید حمیدرضا سلطانی پور
🟢با كدامین وصیت می توان هدف شهید را رساند و با چه كلامی می توان راه و هدف اسلام را بیان نمود.
🔹و با چه قلمی می توان راه واقعی را نوشت و با چه سخنی می توان وصیت را كامل نمود.
🔸و با چه گفتاری می توان حسین سید الشهداء علیه السلام را معرفی كرد.
🌹با چه بیانی می توان كلمات شهید و شهید شدن و به كجا رفتن را فهماند.
🟢آیا راهنمایی به جز یادگار پیامبر اكرم صلی الله و قرآن مجید می توان یافت كه هر كلامش چه اسرار و چه تفسیرهایی در بردارد و ای كاش در پی آن بودیم كه یكی از آیات قرآن كریم را درک نماییم.
⭕️ای مردم مگر قرآن برای همه نیامده؟
🔹پس همه باید عصاره شویم و این چیزی است كه حق تعالی می خواهد.
🔸عصاره یعنی شیره چیزی را گرفتن شیره چیزی را كه می خواهند بگیرند آن را در فشار قرار می دهند تا عصاره اش گرفته شود.
⭕️آیا پیامبر الگویی از رنج و زحمت نشد تا عصاره شود؟
🟢ما هم باید با دنبال كردن راه انبیاء روح خود را عصاره نماییم.
🔹سختی های زندگی با دادن دست و پا و زخمی شدن و شهید شدن روح را سفید می گرداند.
🔸شهیدان این گونه برای خود اثبات كردند و به چشم بصیرت می نگرند و می گویند كه شكر او به جای آورید.
@shahidan_kerman
✍همسری شهیدی که از ذوق خواستگاری شهید از او تا سه روز سردرد شد.
🟢داستان زیبای خواستگاری روحانی عارف سردار شهید حجت الاسلام محمد شیخ شعاعی از همسرش خانم نرگس عامری قسمت دوم
✅قند در دلم آب شده بود.
🔹بعد از امتحان خواهر شیخ محمد گفت: ایشان در کتابخانه با من کار دارد.
🔸گفتم: وای! من دو هفته قبل یک کتاب امانت گرفتم هنوز بر نگردانده ام حتماً میخواهد سراغ آن را بگیرد آبرویم پیش شیخ محمد رفت.
🔹من یک دختر ساده ۱۵، ۱۶ ساله بودم که واقعاً در ذهنم فقط همین چیزها بود.
🔸همراه خواهر شیخ محمد به کتابخانه رفتیم و این بار برخلاف همیشه ایشان مستقیم مرا خطاب قرار داد حالم را پرسید و گفت: حتماً امروز در خانه به شما گفتهاند.
🔹تازه یادم افتاد مادرم موضوع خواستگاری را مطرح کرده.
🔸شیخ محمد ادامه داد: خواستم از شما سؤال کنم اگر راضی هستید با خانواده به طور رسمی به منزلتان بیاییم اگر نه حرفمان سر زبان ها نیفتد.
🟠هیچی نگفتم شوکه شده بودم.
⭕️از آن موقع تا سه روز سر درد شدید داشتم و سر کلاس هم نرفتم.
🔹آنقدر خجالت میکشیدم که نمی توانستم به روی پدر و مادرم نگاه کنم!
🔸بالاخره موضوع را به مادرم گفتم خلاصه بعد از یک هفته و پیغام مجدد شیخ محمد پدرم به واسطه مادرم نظرم را پرسید گفتم: هرچه شما بگویید.
✅اما خدا میدانست که قند در دلم آب شده بود.
🔹باورم نمیشد بین آن همه دختر فعال و پرشور شیخ محمد مرا انتخاب کرده.
🔸هرکدام از دخترهای شهر هم جای من بود همین قدر خوشحال میشد.
@shahidan_kerman
✍شهیدی که مهره قیمتی هدیه امام حسین علیه السلام بود.
🌹شهید احمد سلیمانی
🔹مادربزرگم مادر شهید؛ زمانی که پدر را باردار بودند در خواب میبیند که یک مهره قیمتی به ایشان هدیه میدهند.
🟢در خواب متوجه میشوند که این مهره قیمتی هدیه امام حسین علیه السلام است.
🔸وقتی پیگیر تعبیر خواب میشود به او میگویند: فرزندت ان شاءالله در خط امام حسین علیه السلام خواهد بود.
✅راوی زینب سلیمانی دختر شهید احمد سلیمانی
@shahidan_kerman
✍شهید زنده ای که خودش شهید بود اما به دنبال شهادت در میدان جهاد و نبرد بود.
🌹سردار شهید حاج حسین بادپا
🔹از سنین نوجوانی و مدرسه در جبهه حضور داشت در شانزده سالگی چشمش را در جبهه های جنگ تحمیلی از دست داد با بدنی پر از ترکش به مقام جانباز هفتاد درصد رسیده بود.
🔸او سالهای بعد از جنگ را هم در جنوب شرق و مبارزه با اشرار باز به دنبال شهادت می دوید.
🔹بعد از حمله داعش و جنگ در سوریه با التماس از حاج قاسم می خواست تا اجازه دهد برای دفاع از حریم آل الله به سوریه اعزام شود اما حاج قاسم موافقت نمی کرد.
🔸همسرش را واسطه قرار داد تا توانست رضایت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی را بدست آورد.
🔹چندین بار تا مرحله ی شهادت می رفت و با وجود تیری که به سینه ی وی خورده بود و از پشت کمر وی در آمده بود باز هم شهادت در میدان نصیبش نشده بود.
⭕️در دفاع مقدس وقتی سر پست خواب افتاده بود شهید یوسف الهی متوجه می شود شهید محمدرضا کاظمی را از اهواز می فرستد و می بیند بیست و پنج دقیقه را که خواب افتاده بود اعداد را از پیش خودش نوشته.
🟢شهید محمدرضا کاظمی به او می گوید تو شهید نمی شوی.
🔹شهید محمدرضا کاظمی را خواب می بیند به او می گوید برای شهادتش دعا کند محمدرضا کاظمی چیزی نمی گوید.
🔸شهید بادپا می گوید من دعا می کنم شما آمین بگو باز هم محمدرضا کاظمی سکوت می کند.
🔸دست آخر دست به دامان مادر شهید محمدرضا کاظمی می شود مادر شهید کاظمی برای او دعا می کند.
🔸مادر خودش هم با رضایت قلبی برای شهادت او دعا می کند تا مزد سالها جهاد را در میدان با شهادت می گیرد.
@shahidan_kerman
✍هدیه به روح مطهر سردار شهید علی شفیعی
🔹سلام بر عشق که از میان عطش پرواز در وجودت دمیده شد.
🔸نمی دانم آیا هرکسی که پر باز کرد و اوج گرفت یقینا پرواز خواهد کرد یا نه؟
🔹اما می دانم که قلب تو مفتخر به لمس عاشقانه ذرات آسمان شد.
⭕️پرواز در تعبیر من و امثال من نمی گنجد.
🔸پرواز یعنی گرایش بسوی بینهایت گرایشی که تمام وجود را محبوس تلاطم آفرینش می کند.
🔹نمی دانم که هنگام عروج آسمان را چگونه می دیدی؟
🟢شاید پدیده های صبحگاهی و ریسه نورهای سبز الهی در آسمان دلت رقص می کردند.
🔸شاید از میان پاره ابر ها رنگین کمان را رصد می کردی.
🔹شاید سر در دامان حسین علیه السلام داشتی.
🔸در هرحال چرخش این شاید ها باید ها در پیچ و خم ذهنم نمی تواند لطافتی که تو با دل دیدی را برایم نقش کند.
🔹شرمنده ام که هیچ از تب عشق نمیدانم طعم پرواز تو را هر گمشده ای نخواهد چشید مگر به شرط شفاعتت.
🔸ای شهید که بر قله های عشق نشسته ای می شود در دعاهایت یادم کنی؟
✅کاش منم شبیه تو کم می شدم از روزگار...
@shahidan_kerman
✍شهیدی که سراسر زندگی و شهادتش عطر و بوی حضرت عباس علیه السلام را داشت.
🌹شهید عباس عباسی
🔹نامش عباس
🔸فامیلش عباسی
🟢رمز آخرین عملیات حضرت عباس علیه السلام
🔸فرق شکافته و دستان قطع شده هنگام شهادت همانند حضرت عباس علیه السلام
🌹شادی روحش صلوات
@shahidan_kerman
✍داستان زیبای ازدواج روحانی عارف سردار شهید حجت الاسلام محمد شیخ شعاعی با همسرش خانم نرگس عامری
🟢مراسم ازدواج ساده ی مرد اول شهر
🔹مهر ماه آخرین سال دبیرستان من شروع شد.
🔸شیخ محمد به پدرم گفت: دختر شما هم دارای کمالات است هم تحصیلکرده.
🔹هرچه مِهر کنید میپذیرم.
🔸پدرم در جواب گفت: شما مرد اول شهر هستید و الگوی جوانان هرچه شما بگویید.
🟢شیخ محمد مهریه حضرت زهرا سلام الله را پیشنهاد کرد؛
✅یک جلد قرآن و ۵۰۰ گرم نقره و همان شد.
🔹اواخر همان ماه عقد کردیم علاوه بر درس هایش خیلی برای امور اجتماعی فرهنگی و سازندگی شهر وقت میگذاشت.
🔸مهرماه ۵۹ عقد کردیم و رفت و آمدها شروع شد اما خیلی کم چون شیخ محمد یک سر داشت و هزار سودا.
🔹آن دوران سه ماه آخر سال چهارم دبیرستان به شکل مطالعه آزاد برای امتحانات نهایی برگزار میشد.
🔸همین شرایط اجازه برگزاری مراسم ازدواج را به ما داد.
🔹فروردین سال ۶۰ با یک مراسم بسیار ساده ازدواج کردیم و زندگی مان شروع شد.
💢ادامه دارد...
@shahidan_kerman
✍حالت عجیب و ارتباط با عالم برزخ سه شهید لشکر ۴۱ ثارالله دو روز قبل از شهادت
🌹 شهید محمدرضا کاظمی زاده
🌹شهید حمیدرضا سلطانی پور
🌹شهید محمد حسین یوسف الهی
🔹قبل از عملیات والفجر هشت بود اطراف ساختمان نیروهای اطلاعات عملیات در کنار نهر علی شیر قدم می زدم که شهید محمد حسین یوسف الهی را دیدم.
🔸سلام و احوالپرسی کردیم به داخل ساختمان رفتیم.
🔹رزمنده ها مشغول خواندن دعا بودند تازه دعا تمام شده بود.
🔸بعضی ها هنوز از حالت دعا خارج نشده بودند.
⭕️در گوشه ای نشستم و در حالی که با شهید محمد حسین یوسف الهی صحبت میکردم بچه ها را زیر نظر داشتم دو نفر از آنها خیلی توجهم را جلب کرده بودند.
🔹یکی شهید محمدرضا کاظمی زاده و دیگری شهید حمیدرضا سلطانی که با هم مشغول صحبت بودند.
🟢حالت عجیبی داشتند انگار که در این عالم نبودند در حال و هوای دیگری سیر میکردند.
🔸با آن که فاصله زیادی با آنها نداشتم اما آنقدر آهسته و آرام صحبت میکردند که اصلاً حرفهایشان را نمی شنیدم.
⭕️شهید محمد حسین یوسف الهی متوجه شد که من خیلی به آنها خیره شده ام به خاطر همین سعی کرد ذهنم را از توجه به آنها منحرف کند.
🔹من هم اول حواسم پرت شد اما طولی نکشید که دوباره به آنها خیره شدم سعی می کردم با دقت بیشتری به حرفهایشان گوش بدهم تا بفهمم چه می گویند.
🔸اما فایده ای نداشت و فقط به صورت پراکنده چیزهایی می شنیدم شهید حمیدرضا سلطانی سوال میکرد و شهید محمدرضا کاظمی زاده برایش توضیح می داد.
🟢صحبت هایشان به طور کلی با حرفهای عادی و دنیوی نمی خورد.
💢ادامه دارد...
@shahidan_kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍روایت کمتر شنیده شده شهید حاج قاسم سلیمانی در خصوص سردار شهید مهدی زین الدین
@shahidan_kerman
✍سیره ی زندگی سردار شهید علی ماهانی
🔸برای اینکه سپاه کرمان با اعزامش به جبهه موافقت نکرد رفت و تا از طریق بسیج بندرعباس اعزام شود.
⭕️زخمی شده بود پاشنه پایش از بین رفته بود.
🔹ولی با دوچرخه ای که از کرمان به بندرعباس آورده بود رفت و آمد می کرد تا از ماشین بیت المال استفاده نکند.
🔸جلوی مرکز بسیج بلوار بود و موتور ها و دوچرخه ها از شکستگی وسط جدول ها رد می شدند.
🟢علی آقا با دوچرخه می رفت تا انتهای بلوار و دور میزد تا برسد به مرکز بسیج.
🔸می گفت: رعایت این موارد طبق شرع و عرف جامعه است بهتر از هر کسی هم بسیجی ها باید رعایت کنند.
✅از کتاب پیراهن خاکی سردار شهید علی ماهانی
@shahidan_kerman
✍حالت عجیب و ارتباط با عالم برزخ دو روز قبل از شهادت
🌹شهید محمد حسین یوسف الهی
🌹شهید محمد رضا کاظمی زاده
🌹شهید حمید رضا سلطانی پور
🟢دقیق تر که شدم دیدم مثل اینکه دارند از برزخ و قیامت حرف میزنند!
⭕️اما با حالتی آنقدر عجیب که گویی حرف نمی زنند بلکه دارند صحنه ای را در مقابلشان تماشا می نمایند.
🔹شهید یوسف الهی دائم سعی میکرد با حرف هایش ذهنم را از توجه به آنها باز دارد آنقدر محو حالت آن دو شده بودم که دیگر نمی توانستم چشم برگردانم.
🔸در همین موقع هر دو ساکت شدند و شروع کردند به گریه؛
🔹اشک همینطور بی وقفه روی گونه هایشان می ریخت حدود بیست دقیقه به همین شکل ادامه داشت تا اینکه شهید محمد حسین یوسف الهی دستم را گرفت و بیرون برد.
🔸وقتی از اتاق خارج شدیم به شهید یوسف الهی گفتم: موضوع چی بود؟ این چه حالتی بود؟ من تا حالا چنین چیزی ندیده بودم وی گفت: چیز خاصی نبود بعد از دعا گریه می کردند.
🔹گفتم: معمولاً کسی گریه می کند یک دقیقه دو دقیقه آن هم با وقفه یا اینکه حداقل دادی میزند فریاد می کند نه اینکه بیست دقیقه مدام گریه کند و اشک بریزد آن هم بی صدا.
🔸لبخند زد و گفت: فراموش کن گفتم: نمی توانم فراموش کنم بگو ببینم قضیه چه بود.
🟢گفت: فقط یک جمله می گویم دیگر چیزی نپرس این ها آدم شده اند اینها هر دویشان آدم شده اند.
🌹دو روز بعد یوسف الهی و کاظمی زاده شهید شدند و به معبود خویش پیوستند.
✅راوی آقای علی نجیب زاده
@shahidan_kerman
شهدای کرمان
✍شهید حمیدرضا سلطانی نشسته پایین پای شهید حاج قاسم سلیمانی 🌹فرازی از وصیت نامه شهید حمیدرضا سلطانی
✍ایستاده از راست حسین متصدی، شهید مهرداد خواجویی، رضانژاد، شهید حسن یزدانی، سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی، جانباز ۷۰ درصد حسن حسنی سعدی،جانباز اکبر حسن زاده
✍نشسته از راست، شهید حسینعلی عالی، شهید حمیدرضا سلطانی
✍باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی...
🟢نذر خاک آستان شهدا در سجده شوی در سجده شوی...
🔹وآنگه که با عاشقان هم خانه شوی هم خانه شوی...
🔸آنگاه به صد شوق چو مرغ سبکبال پر بگیری جانانه شوی جانانه شوی...
🔹قرار عاشقی با شهیدان به همراه غبارروبی گلزار شهدای کرمان
🔸چهارشنبه بیستم اردیبهشت ساعت ۲۱
✅قدم هایمان نذر ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف
@shahidan_kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍سالروز شهادت شهید مدافع نظم و امنیت شهید محمد سعید دهقان اناری با صلوات هدیه محضر روح مطهر و ملکوتی شهید
@shahidan_kerman
شهدای کرمان
✍مادر شهیدی که در هفت سالگی فوت شد و از آن دنیا بازگشت. 🌹مادر سردار شهید حاج حسین بادپا 🟢در سن هفت
✍مادر شهیدی که تمام لحظات پس از مرگ را مشاهده و با جزییات یادش مانده است.
✍داستان زیبای ازدواج روحانی عارف سردار شهید حجت الاسلام محمد شیخ شعاعی با همسرش خانم نرگس عامری
✅قسمت چهارم
🟢اولین مهمان عزیز خانه ما حاج قاسم بود.
🔹اولین مهمان عزیزی که قدم به خانه ما گذاشت و شام مهمان ما شد حاج قاسم سلیمانی بود.
🔸هیجانم بسیار زیاد بود وقتی شیخ محمد گفت: مهمان داریم تدارک شام ببینید.
⭕️این برای من که تا قبل از ازدواج عزیز دردانه خانه پدرم بودم و دست به سیاه و سفید نزده بودم کار سخت و اضطرابآوری بود.
🔹خود شیخ محمد هم دست کمی از من نداشت مدام میگفت: نکنه غذا خراب بشه آبرومون پیش حاج قاسم برود.
🔸اوایل جنگ بود و حاج قاسم لشکر ۴۱ ثارالله علیه السلام را با محوریت نیروهای کرمانی تشکیل داده بود.
🔹شیخ محمد حاج قاسم را دعوت کرده بود تا در مسجد سخنرانی کند و شام هم ایشان را وعده گرفت.
🔸همین طور بی مقدمه قرار شد من اولین شام مهمانی زندگی متاهلی را برای پذیرایی از حاج قاسم درست کنم.
🔹خلاصه با کمک مادر شوهرم چلو مرغ درست کردم و الحمدلله خیلی هم خوب شد.
🔸سی و چند سال بعد که حاج قاسم به خانهمان آمدند یاد آن شب را زنده کردیم.
🔹گفتم: حاج آقا! یادتان است به منزل ما آمدید و من اولین غذای مهمانی متاهلی را برای شما درست کردم؟
🔸یادتان است شیخ محمد چقدر نگران بود نکند غذا خوب نشده باشد؟
🟠حاج قاسم هم در مقابل صحبتهای من فقط میخندید.
@shahidan_kerman
29.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍ بیستم اردیبهشت سالروز شهادت شهید محمد سعید دهقان اناری
🌹شهيدان ای سبک بالان عاشق
🔹زمين با همه عظمت و بزرگی اش با همه قدرت و جاذبه اش توان جذب شما را نداشت.
🔸نه مال توانست شما را جذب كند و نه مقام نه زيبا رويان توانستند شما را جذب كنند و نه طنازان
🔹شما آسمانی بوديد شما خدا را ديديد و من هوا را شما عاشقی كرديد و پرواز نموديد و من هوس بازی كردم و در جا ماندم شما برنده از رفتنتان شديد و من شرمنده از بودنم.
🔸پس شرمنده ام شهيدان شرمنده ام.
@shahidan_kerman
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍شهیدی که پیکرش در قبر سالم و از آن عطر خوشی به مشام رسید انگار همین تازه او را دفن کرده باشند.
🟢شهیدی که لات بود حضرت زهرا سلام الله در خواب به او گفت بیاید جبهه در سالروز شهادت حضرت زهرا سلام الله به شهادت رسید.
🌹شهید سید حمید میر افضلی سید پابرهنه
🔹در هنگام شهادت نه چشم داشت، نه دست، نه پهلو...
🔸همانند جدش آخر مادر هرکار کند بچه هایش یاد میگیرند...
🔹حسین باقری شهید شد که می خواستیم کنار شهید سید حمید خاکش کنیم.
🔸وقتی قبر را کندیم و رسیدیم به لحد شروع کردیم به کندن پایین پای سید حمید.
🟢یک لحظه آنجا سوراخ شد و من دیدم یک بوی عطری آمد من دیگر نفهمیدم چی شد.
🟠فردی که مسئول تدفین شهید حسین باقری بود گفت: این بوی عطر از کجا آمد؟ گفتم: از اینجا.
🔹گفتم: برود بالا بعد دست کردم در آن حفره که ببینم بدن آن سید اولاد پیغمبر سالم است.
🟢حس کردم انگار همین یک ساعت پیش او را دفن کردهاند به این تازگی بود.
✅راوی بردار شهید سید حمید میرافضلی
@shahidan_kerman
✍داستان زندگی روحانی عارف سردار شهید حجت الاسلام محمد شیخ شعاعی با همسرش خانم نرگس عامری
✅قسمت پنجم
🟢خانم توقع نداشته باش دربست در اختیار شما باشم!
🔹شش ماه بعد از ازدواج برای زندگی به قم کوچ کردیم.
🔸زندگیمان را شروع کردیم یک زندگی کوتاه و ساده اما خیلی شیرین.
🔹همه زندگی من شیخ محمد بود اما من تمام زندگی او نبودم!
🔸درس مردم و بعدها هم جبهه سه موضوع مهم زندگی او بودند.
🔹از همان اول با اینکه خیلی مرا دوست داشت یک چیز را برای همیشه روشن کرد.
🔸گفت: از من توقع نداشته باش ۲۴ ساعته در خانه و پیش شما باشم.
🔹من وظایفی دارم وقتی بیرون هستم وقتم متعلق به مردم است آسان نبود اما من هم از همان اول پذیرفتم.
🔸گفتم: میدانم شما متعلق به مردم هستید مردم به شما نیاز دارند پیش خودم هم میگفتم: میدانم هر قدمی برمیدارد برای رضای خداست.
🔹خب من هم همسرش هستم و حتماً در اجر این کارهایش سهیم میشوم پس گلایه نمیکنم که اجر خودم را ضایع نکرده باشم.
🔸واقعاً هم خودش را وقف مردم کرده بود کمک به مردم برایش اصل بود.
💢ادامه دارد...
@shahidan_kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍شهیدی که سردار شهید حاج قاسم سلیمانی برای شهادت او خیلی گریه کرد.
🌹سردار شهید محمد نصرالهی
@shahidan_kerman
✍بیست و یکم اردیبشهت سالروز شهادت مرد شماره یک خلیج فارس سردار سرافراز اسلام دریادار شهید حاج محمد ناظری گرامی باد.
@shahidan_kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹شادی روح سردار شهید حاج قاسم سلیمانی صلوات
@shahidan_kerman
✍سه شهیدی که هر وقت کارتون گیر کرد بروید پیششون دست خالی بر نمی گردید.
✅سه شهیدی که از دوستان سردار شهید محمد حسین یوسف الهی بودند و هر سه با هم در بیست و سوم ماه رمضان به شهادت رسیدند.
🌹شهید علی اصغر صانعی
🌹شهید عبدالمجید اسلاملو
🌹شهید مهدی جلال مآب
@shahidan_kerman