eitaa logo
کانال‌رسمی‌شهید‌بابک‌نوری‌و شهیدمصطفی‌صدر‌زاده❤️
6.7هزار دنبال‌کننده
19.4هزار عکس
6.5هزار ویدیو
43 فایل
○•|﷽|•○ ❁کانال‌رسمی‌مصطفی‌بابک‌قلبها❁ بزرگترین‌کانال‌رسمی‌شهیدان!):-❤️ 🔹💌شهید مصطفی صدر زاده! 🔹💌شهید بابک نوری هریس! 🌸ڪانال‌ٺحٺ‌مدیریٺ‌مسٺقیم #خانواده‌شہیدان فعاݪیٺ‌دارد🌸 حالا‌که‌دعوتت‌کرده‌بمون!🦋 تبادل @khoday_man8 تبلیغات هم پذیرفته میشه 🌸
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نوشته‌بود: رفیق‌اونی‌هست‌که‌به‌رشد دینت‌کمک‌کنه‌،نه‌اینکه تورونسبت‌به‌دینت‌بی‌تفاوت‌کنه؛)! 🌿♥️ @shahidanbabak_mostafa🕊
به خون خیانت نکنیم با رأی اشتباه آقای پزشکیان همون حسن روحانی هست .. اینها فقط میگن ما همه مشکلات رو حل میکنیم !! بابا شما همون خوده مشکل هستین شماهایی که به خون اعتقادی ندارید فقط دروغ میگید..
امروز هم رهبر تذکر دادند که نمایندگان از حرف های دشمن شاد کن پرهیز کنند..
رئیس جمهور تنها خودش ملاک نیست مهمترین اصل رئیس جمهور وزرای اون هستند . وزیر امور آقای پزشکیان ظریف هست کسی که زانو زد جلوی کشورهای حوزه خلیج فارس و همیشه شکست خورد تو وزارت خارجه .. ولی شهید امیر عبدالهیان عزت و سربلندی و اقتدار رو به ایران برگردوند
چه کسانی از آقای پزشکان حمایت کردند ؟؟ همه میدونن میر حسین موسوی و کروبی و خاتمی و غیره ؟؟ آیا این اصلح هست برای رأی ؟؟ ما به رأی خودمون مسولیت داریم !! مث ۳ سال پیش با افتخار به شهید رئیسی رأی دادیم و وقتی شهید شد همه خوشحال بودیم که انتخاب درست کردیم 🌿💔
یا جلیلی یا قالیباف یه نفر باید به طرف دیگری بکشن کنار و هر دو خوب هستند و هر دو شناسنامه خوبی دارند و خدمت کردند .. إن شاء الله که راه شهید رئیسی ادامه خواهد داشت با یکی از این دو بزرگوار 🌸
نباید بین انقلابی ها دو دستگی به وجود بیاد یا آقای جلیلی یا قالیباف این دوتا حتما یکیشون میرن کنار و ما باید به یکی از اینها رأی بدیم هر دو انقلابی و رزمنده ۸ سال دفاع مقدس هستند و خیلی خدمت کردند ..
آقای جلیلی خیلی با تقوا هست چون ستادش مردمی هست و هیچ خرجی نکرده ولی من احساس میکنم بنفع آقای قالیباف بره کنار چون خیلی خطرناک میشه اگه دوتایی باشند ضد انقلاب ها همه به پزشکیان رای میدن آزادی خواه ها و باز میریم تو دولت روحانی ..
خب آقای قالیباف هم ۱۰۰ درصد نمیره کنار..! نمیدونم چی میخواد امسال سرمون بیاد پزشکیان رأی آورد یعنی باید بشینه جای شهید ریسی 😕
شیعه به دنیا آمدیم که موثر در تحقق ظهور مولا باشیـــــم... @shahidanbabak_mostafa🕊
تا میتوانی مهربان باش! خدا مهربانی را پس انداز ذخیره عمرت میکند...✨ تا میتوانی دستگیر باش! خدا درهای رحمتش را تا بینهایت برویت باز میکند…♥🌿 @shahidanbabak_mostafa🕊
🕊⃟ |صدای را که مــــی‌شنید ســـرگرم هــر کاری کهـ بود رهایــش مــی‌کرد و آرام و بیـــصدا میرفـــت و مشــــغول مــــی‌شد.. 🌿 @shahidanbabak_mostafa🕊
سلام .. این فکر اشتباه هست چون الان وضعیت فرق میکنه پزشکیان از مجموعه خاکستری که اصلاح طلبان هستند داره حمایت میکنه و ما هم خیلی ببخشید کم آدم احمق نداریم که برای لجبازی رای میدن و خیلی ها انقلاب رو قبول ندارند عمدا رای میدن به پزشکیان نه بخاطر اینکه قبولش دارند بخاطر اینکه رای خراب بدن باید خیلی مواظب باشیم طرف وقتی هیچی براش مهم نیست فقط دنبال آزادی هست قطعا رأی الکی میده
سال ۹۶ هیچکس روحانی رو قبول نداشت فقط رای بهش دادن که شهید رئیسی نیاد یعنی همشون میگفتن به این دلیل رای روحانی دادیم امسال هم خیلی خطرناک هست مخصوصا اینکه آقای جلیلی و آقای قالیباف اعلام کردند تا آخر هستند
من از صبح دنبال همچی بودم الان یه سردرد شدید دارم چون همه ستادها بنر و همچی دارند آقای جلیلی خیلی کم تبلیغات انجام داده زنگ زدم تهران میگن که هزار تومن هم بودجه نیست آقای جلیلی مردمی هست و گفته تبلیغات ندارم و اینکه با بچه ها مسجد اینقد تلاش کردیم که بنر و پوستر بزنیم پول جمع کردیم ولی خیلی بازم کمه .. یادم به سال ۹۶ اومد که آقای ریسی هیچی تبلیغات نداشت و مظلوم بود الان آقای جلیلی هم مظلوم هست واقعا ..
الانم عکس دادم بچه ها ادیت کانال طراحی کنند کمتر حداقل ازمون پول بگیره برای بنر .. إن شاء الله که آقای جلیلی هم رو سفیدمون خواهد کرد مث شهید رئیسی 🌸
دوستان من کارت میزارم کسی در توانش بود دوست داشت برای اینکار کمک کنه همراهی کنه إن شاء الله🌸 ۵۰۰ هم جمع بشه کمک زیادی هست برای تبلیغ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍄رمان جذاب 🍄 قسمت ۹۲ مسعود اینها رو از کجا میدونست؟ یعنی منو تعقیب میکرد در این مدت؟خنده ی پیروزمندانه ای کرد و گفت: _چیه؟؟ جا خوردی؟؟ آره عسل خانوووم! وقتی بهت میگم همه چی رو میدونم یعنی واقعا همه چی رو میدونم..ولی خوشم اومد از انتخابت.اولش که فهمیدم با اون آخونده ای. باخودم گفتم نکنه جدی جدی متحول شدی!! ولی بعد دیدم نه باباااا آخونده حسابی از پول مردم مال ومکنت جمع کرده! _تو یک احمقی!!! چون اینها فقط زاده ی خیالته! وقتت رو تلف کردی جناب زرنگ! چون من دیگه دنبال این کثافت کاریها نیستم.بهتره وقتی هم میخوای از اون روحانی حرف بزنی مراقب کلماتت باشی! اون آدم، خیلی محترم تر از اون حرفهاست که بخوای تو دهن نجست اسمش رو بیاری، میری از این خونه بیرون یا به زور بندازمت بیرون؟! 🍃🌹🍃 او دوباره خندید کف زد: _عهههه؟؟ باریکلا باریکلا..میبینم که وکیل مدافعش هم شدی.!! بدبخت نکنه فکر کردی اون آخونده، دخترای خشگل مشگل آفتاب مهتاب ندیده رو ول میکنه میچسبه به تو؟!! خیلی به دردش بخوری صیغه ی یک هفته ایت کنه!! دیگه داشت زیادی حرف میزد.خودم به درک هرچه میشنیدم حقم بود ولی او حق نداشت مرد پاک و اهورایی قلب منو، متهم به هوسرانی کنه.با حرص گفتم: _خفه شوووووو او تهدیدم کرد: _ببین من دارم باهات راه میام ولی تو خودت نمیخوای ها..تو بدون من نمیتونی به جایی برسی! کم میاری!  پس نزار.. بلند داد زدم: _گفتم برووووو بیرووووون!!! نفس نفس میزدم.او با خشم به سمت در رفت. _به حرفهام فکر کن..من آدم کینه توزی هستم. از زرنگ بازی هم خوشم نمیاد..اگر بنا باشه من چیزی نخورم نمیزارم از گلوی تو هم چیزی پایین بره.. با نفرت گفتم: _تو یک دیوانه ای!! ازبس تو کثافت رقصیدید پاک شدن آدمها براتون باورنکردنیه!! او دوباره خندید: _حرفهای خنده دار نزن عسل طلا..خشگل بلا…تو شاید دختر باهوش وبازیگر قهاری باشی ولی یادت باشه که من بازیگری رو یادت دادم خاله سوسکه! هیچ وقتم اون چادرچاقچورتو باور نمیکنم! _به درک!!! کی خواست تو باور کنی؟ _د..نه دیگه…نشد!!! اگه من باورم نشه هیچکی باورش نمیشه!!! 🍃🌹🍃 و بعد در رو باز کرد. به سمت در دویدم تا به محض خروجش در رو قفل کنم که دیدم همسایه ی واحد بالا، کنار راه پله ایستاده و مارو تماشا میکند.کاملا پیدا بود که او مدتها اونجا ایستاده بوده تا علت سرو صدا رو جویا بشه..مسعود با بدجنسی تمام، در حضور او برایم بوسه ی خداحافظی فرستاد و گفت: _خداحافظ عسل طلا!! از شرم سرخ شدم. از رفتار زن همسایه، هم عصبانی بودم هم خجالت زده. سلام دادم و تا خواستم در رو ببندم، او جلو آمد پرسید: _کی بود عسل خانوم؟ آب دهانم رو قورت دادم و گفتم: _هیچکی..برادرم بود.. بلافاصله گفت: _شما که میگفتی کسی رو نداری! عصبانی از فضولی اش گفتم: _ناتنیه!!! شب خوش.!! ومحکم در رو بستم! 🍃🌹🍃 هردم از این باغ بری میرسید!!! از پشت در صداش رو شنیدم که به تمسخر گفت: _چقدرم ماشالله برادر ناتنی داره! همشونم براش بوس می‌فرستن! ما تو این ساختمون امنیت نداریم. پشت در نشستم و چاقوی در دستم رو گوشه ای پرت کردم!سوت آغاز یک بازی جدید به صدا در اومده بود واینبار هم من تنها بودم! 🍃🌹🍃 تنها امیدم، شغلم بود و وقتی دلم میگرفت به سالن موزه میرفتم و با شهدا درددل میکردم.اونها هم با نگاه پاک و آسمونیشون ازتوی قاب دلداریم میدادند. ازشون کمک خواستم تا بتونم با ناملایمات کنار بیام. برای اونها ختم برداشتن، همیشه حالم رو خوب میکرد. ولی روزگار دست بردار من نبود. کم کم داشت مصایب و مشکلات رو وارد میدون زندگیم میکرد .اوضاع وقتی بدتر شد که من تصمیم گرفتم قوی تر باشم. چند وقتی میشد فاطمه رو ندیده بودم.در شب احیا فاطمه باهام تماس گرفت وازم خواهش کرد برای مراسم به مسجد برم تا با هم باشیم.من که دیگه مثل سابق به مسجد اون محل نمیرفتم از شوق دیدار او قبول کردم. 🍃🌹🍃 اون شب چند خانوم مسجدی، با اینکه بعد از مدتها منو میدیدند، سمتم نیومدند.گمان کردم که متوجه ی حضورم نشدند و خودم به رسم ادب، نزدیکشون رفتم و احوالپرسی کردم ولی اونها خیلی سرد و سنگین جوابم رو دادند. چرا حالا که تغییر کردم همه ی آدمها از من فاصله میگیرند؟؟ به فاطمه گفتم.او گفت: _تو حساس شدی! همه چیز عادیه!چون خودت فکر میکنی قبلا گناه کردی به خیالت همه خبر دارند. دلم میخواست قضیه ی مسعود و حرفها وتهدیدهاش رو برای فاطمه بگم ولی چون ربط به حاج مهدوی داشت نمیتونستم حرفی بزنم و مجبور بودم، تنهایی این اضطراب رو تحمل کنم. 🍁🌻ادامه دارد… نویسنده: .