فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#لحظاتی_قبل
دلگویه های جانسوز مادر شهید دانيال رضا زاده با فرزند شهیدش در هنگام تدفین شهیدان دانیال رضازاده و حسین زینال زاده در بهشت رضا مشهد😔😭😭
#مشهد
«🚘 ⃟♥»
-
-
اِ؎ڪآشدِلَمشَبیہِیہفرشفَقَط
اَزداخـِلِصَحنهایتوواردمیشـُد...シ!
-
-
⸾🖍 ⃟📕⸾↫ #مشہد"
در هیاهوی این شهرِ آلودههوا !
که نه دستت به#مشهد میرسد
نه به کربلا
نه به نجف
و نه حتی به قم!
دنج ترین جا
برای پر کردن خلا قلبت
همیـنجاست..
جایی کنار #شهدا..
آن هم از نوع #گمنام!🌹
#پنجشنبه_شهدایی
@shahidanbabak_mostafa🕊
#خاطره_شهید
یک بار کنار سفره غذا🥘 با بچه ها نشسته بودیم که سید با خنده گفت: "من از اون آدمایی هستم که هر کی رو بیشتر دوست داشته باشم، میفرستمش جلوی گلوله💥 تا #شهید بشه. مثلا همین #ابوعلی! چون دوستش دارم میفرستمش جلوی گلوله😅
این را که گفت، یکی از بچه ها گفت: "ابوعلی خواب دیدم با هم از #کربلا برگشتیم، توی فرودگاهیم🛩 و تو کت و شلوار پوشیدی که بری #مشهد. منم برم قم!"
سید یه دفعه زد زیر خنده و گفت: "من خواب دیدم دارم با #ابوعلی میرم کربلا، احتمالا من رو توی کربلا جا گذاشته!"😄
بچه ها همه گفتند به به و تعبیر به شهادت کردند🕊
بعد سید با افسوس گفت: "خیالتون راحت! من اونقدر آنتی #شهادت زدم که حالا حالا ها هستم! :) " بعد با خنده اضافه کرد: "ولی ابوعلی تو حتما پیکرت⚰ میره مشهد!" دستی به ریش هاش کشید و گفت: "اصلا نگران مراسما نباش!😉
برای #مداحی محمود کریمے رو میاریم، سخنران آقای پناهیان خوبه⁉️بنر ها رو هم میدم داداشم محمد حسین بزنه. تو #شهید شو ما حسابی برات سنگ تموم میزاریم😁"
من هم با خنده گفتم: "شهادت همه رو دیدم بعدا میرم" غذا که تمام شد با شوخی گفتم : "آقایون اگه سیر نشدید به ما چه غذا همین بود😅همه خندیدند و سفره را جمع کردیم
راوی: شهید ابوعلی(مرتضی عطایی)
#شهید_مصطفی_صدرزاده
#شهید_مرتضی_عطایی
@shahidanbabak_mostafa🕊
کانالرسمیشهیدبابکنوریو شهیدمصطفیصدرزاده❤️
تُـــ♥️ـــو رفیــقتـرین رفیــق دنیـامے :)🌍 #شهیدمصطفےصدرزاده #رفیقشهیدمـ♡ @shahidanbabak_mostaf
خاطـــــره📚
یک بار کنار سفره غذا با بچه ها نشسته بودیم که سید با خنده گفت:
"من از اون آدمایی هستم که هر کی رو بیشتر دوست داشته باشم، میفرستمش جلوی گلوله تا #شهید بشه..!
مثلا همین ابوعلی! چون دوستش دارم میفرستمش جلوی گلوله😅
این را که گفت ، یکی از بچه ها گفت: "ابوعلی خواب دیدم با هم از#کربلا برگشتیم، توی فرودگاهیم و تو کت و شلوار پوشیدی که بری مشهد...
منم برم#قم!"
سید یه دفعه زد زیر خنده و گفت: "من خواب دیدم دارم با ابوعلی میرم کربلا ، احتمالا من رو توی کربلا جا گذاشته!
بچه ها همه گفتند به به و تعبیر به#شهادت کردند..(:
بعد سید با افسوس گفت: "خیالتون راحت! من اونقدر آنتی شهادت زدم که حالا حالا ها هستم! :) "بعد با خنده اضافه کرد : "ولی ابوعلی تو حتما پیکرت میره#مشهد!"
دستی به ریش هاش کشید و گفت: "اصلا نگران مراسما نباش!
برای مداحی محمود کریمے رو میاریم ، سخنران آقای پناهیان خوبه؟😂 بنر ها رو هم میدم داداشم محمد حسین بزنه
تو شهید شو ما حسابی برات سنگ تموم میزاریم!
من هم با خنده گفتم: "شهادت همه رو دیدم بعدا میرم!
غذا که تمام شد با شوخی گفتم : "آقایون اگه سیر نشدید به ما چه غذا همین بود!😅"
همه خندیدند و سفره را جمع کردیم..(:
#رفیقآسموننشینِمَندستموبگیر
@shahidanbabak_mostafa🕊
#جهاد مشهد را خیلی دوست داشت. هر وقت دلش می گرفت و وقت آزاد داشت، می گفت بریم#مشهد.. خودش می رفت. گاهی هم به من زنگ میزد و میگفت فاطمه، بریم مشهد؟ می رفتیم.. خیلی سفرهای خوبی هم می شد.✨
خواهر#شھیدجھادمغنیه🌿
#شهیدانهـ
@shahidanbabak_mostafa🕊
❌ نمايندگي تبريك ندارد!!!
به دنبال شناسنامه اش كه آمدند،
گمان كردم مي خواهد#ازدواج كند..(:
گفتم عبدالحميد چه خبر است شناسنامه را
براي چه ميخواهي؟ ميخواهي داماد شوي؟
خنديــ😅ـد و گفت :" نه مادر چند تا از علماي
#مشهد با من صحبت كردند كه نماينده شدن
براي تو واجب است."
وقتي هم مردم مشهد به او راي دادند و به
خانه آمد ، خواهرش رفت جلو و گفت :
"مباركه داداش" رو كرد به دخترم و گفت :
و"نمايندگي يعني مسئوليت ، تبريك نداره !"
#شهیدعبدالحمیددیالمه
#شهیدانهـ
@shahidanbabak_mostafa🕊
کانالرسمیشهیدبابکنوریو شهیدمصطفیصدرزاده❤️
لبخنـدتو رویاےشیرینےست ڪہ معجزه دیدن بهشت را برایم ترسیم میڪند...🍃🥲
خاطـــره📚#برادرشھید
یبار به نیابت از بابک رفتیم#مشهد.موقع
برگشت به خودم میگفتم یادش بخیر بابک
هروقت میرفت زیارت یه چیزی با خودش
برام میاورد..(: رسیدیم خونه، شب خواب
دیدم بابک با یه ساک بزرگ داره میاد. وقتی
رسید یه کتاب بهم داد و گفت اینو برای تو
آوردم..تشکر کردم و گذاشتمش رو میز کنار
دستم.صبح که بیدار شدم دیدم همون کتاب
روی همون میزه!!با تعجب کتاب رو برداشتم
دیدم روش نوشته ارتباط باخدا، به مادرم
گفتم این کتاب ازکجااومده؟گفت مال بابکمه
گذاشتمش دم دست..💔🥲'
#رفیقآسموننشینِمَندستموبگیر
@shahidanbabak_mostafa🕊