eitaa logo
شـھیـــــــدانــــــہ
1.2هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
37 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم تبلیغات ارزان در کانال های ما😍😍 مجموعه کانالای مذهبی ناب👌👌 💠 تعرفه تبلیغات 👇 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 🍂 🍂 🌸🌷🌸اللهم عجل لولیک الفرج 🌸🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
 °•|🍃🌸 #برگی_از_خاطرات 🌿 وقتی شهید ملاآقایی از خاطرات خودش می‌گفت، دوست داشتیم در کنارش بنشینیم و به حرفهای صمیمانه‌اش گوش دهیم. 🌿 شبی می‌گفت: ماههای اول جنگ، ما در غرب مستقر بودیم، سرما تیغ می‌کشید و تا مغز استخوان نفوذ می‌کرد؛ حتی نگهبانها با وجود خطرات فراوان و احتمال شبیخون دشمن نمی‌توانستند بیرون از سنگر نگهبانی بدهند. آب کمیاب بود و عبور و مرور به سختی انجام می‌گرفت. گاه می شد که چند شبانه روز آب و آذوقه مورد نیاز به بچه‌ها نمی‌رسید. برف همه جا را پوشانده بود بیرون از سنگر بیست دقیقه هم نمی‌شد دوام آورد. بعضی وقتها آنقدر برف می‌بارید که در سنگر به کلی بسته می‌شد. 🌿 اما هیچ یک از این مشکلات باعث نمی‌شد که بچه‌ها نماز شبشان را ترک کنند. برفها را روی چراغ گذاشته آب می کردند و با آن وضو می‌ساختند. 🔻شگفتا که سوز سرمای کوهستان هم نمی‌توانست نوای گرم مناجات بچه‌ها را خاموش کند. °•{سردار رشیداسلام #شهید_حجت‌الله_ملاآقایی🕊🌹}•° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🌙به رسم هر شب انتظار، برگی دیگر از شبهای انتظار را ورق میزنیم، به امید ظهور مولای غریبمان.. 👈میخوانیـــــم #دعــاےفرج را به نیابت از ⇩⇩ 🔻دفاع مقدس🔻 #شهیـد_جـــــواد_خلیلـــــی🌷 《سالروز شهـــــادت》 #الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــ_الْفَــرَج🍃✨ #شبتـــــان_بخیـــــر #عاقبتتان_شهدایی ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
﷽ #حدیـــــث_روز ⇧⇧ #چھارشنبـــــہ ☀️ ۲۳ مـــــــرداد ۱۳۹۸ 🌙 ۱۲ ذی‌الحجه ۱۴۴۰ 🌲 14 اوت 2019 ذڪــــــر روز ⇩⇩ 《 #یاحَـــــےّیـاقَیـّــــوُمـ 》 ✨روز زیارتی ⇩⇩ ▫️امام ڪاظم (ع) ▫️امام رضــــا (ع) ▫️امام جــواد ‌(ع) ▫️امام هــادی ‌‌(ع) #اَلسَّلامُ‌عَلَیْکَ‌یااَباعَبْدِاللَّه‌ِالْحُسَیْنْ #السلام‌علیک‌یا‌اباصالح‌‌المهــدی #الّلهُــمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَــ‌الْفَـــــــرَج ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌸🍃 #سݪام_بر_شھـــــدا دنیا بدون شما  تنورِ داغی‌ است  که هیچ نانی از آن در نمی‌آید . . . #ســــــلامــ #صبحتـــون_بخیـــــر #دلاتـــــون_شھـــــدایـــــے ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸 °•{مدافع حرم 🕊🌹}•° ◽️یک روز ظهر که پدرش از مأموریت برگشته بود دیدم آقا سجاد که حدود یک سال و خرده‌ای داشت م، مشغول نماز خواندن است و دارد میخواند: "ای زنبور طلایی، نیش بزنی بلایی". ◽️رفتم بالای سرش گفتم: چی داری میخونی قربونت برم؟ گفت: دارم نماز میخونم، گفتم: این که نماز نیست، شعر است، او با ناراحتی گفت: پس خدا قبول نمیکنه؟ گفتم چرا، خدا بچه‌ها را دوست دارد.😚 راوی 👈 مادر شهید °•{ نشــــربمنــــاسبتــــــــ 💚}•° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
°•|🍃🌸 #پوستر | #شهدایی #پیامهای_بهشتی #شهید_سیدمجتبی_شربتی🕊🌹 《خدایا! سری که قرار باشد در راه تو ف
°•|🍃🌸 #پوستر | #شهدایی #هشت_سال_دلدادگی 🔸هزار سر به فدای غبارے از خاڪــم 🔸وطـن نباشد اگر تن چه ارزشے دارد 🔸به هشت سال دفاع مقدسم سوگند 🔸هوای خـــاڪ مرا ثامن‌الحجج دارد #یا_ثامن‌_الحجج ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
✨﷽✨ #داستان_مذهبی #رمان_عاشقانه_دو_مدافع ════════ ✾💙✾💙✾ #قسمت_یازدهم وقتے چشمام و باز کردم تو ب
✨﷽✨ ════════ ✾💙✾💙✾ _با همیـݧ افکار به خواب😴 رفتم... چند روزم با همیـݧ افکار گذشت هر روز کانال‌هاے تلوزیون و این ور و اونور می‌کردم که شاید یہ برنامہ‌اے مستندے چیزے درباره‌ے شهدا🌷 نشوݧ بده اما خبرے نبود😔 _بعد از مدتها رفتم سراغ گوشیم📱 پیداش نمی‌کردم همہ جاے کشو کمد و گشتم نبود کہ نبود رفتم سراغ مامانم می‌خواستم ازش بپرسم کہ گوشیم کجاست اما نمیشد نمیتونستم بعد دو ماه حرف بزنم مظلومانہ نگاش می‌کردم و نمیتونستم حرف بزنم آخرم پشیموݧ شدم و رفتم تو اتاقم😔 _بعد از مدت‌ها یہ بغض کوچیکے تو گلوم بود دلم می‌خواست گریہ کنم اما انگار اشک چشام خشک شده بود😑 _تنهاچیزے کہ ایـݧ روزها یکم آرومم میکرد فکر کردݧ به اوݧ برنامہ‌اے کہ درباره‌ے شهداے گمنام🌷 بود. اوݧ شب بعد از مدتها با خدا حرف زدم: "خدا جوݧ منم اسماء هنوز منو یادت هست❓یادم نمیاد آخریـݧ دفعہ کے باهات حرف زدم بگذریم... حال و روزم و میبینے اسماء همیشہ شاد و خندوݧ افسردگے گرفتہ و نمیتونہ حرف بزنہ اسمائے کہ شاگرد اول کلاس بود و همہ بهش میگفتـݧ خانم مهندس الاݧ افتاده گوشہے اتاقش حتے اشک هم نمیتونہ بریزه😔 نمیدونم تقصیر کیه❓مخالفت ماماݧ یا بے معرفتے رامیـݧ یا شاید حماقت خودم یا حتی شاید قسمت نمیدونم..."🤔 _خدایا نقاشیام همہ سیاه و تاریکـݧ نمیدونم قراره آینده چہ اتفاقے براے خودم و زندگیم بیوفتہ کمکم کـݧ نزار از اینے کہ هستم بدتر بشم همونطور خوابم😴 برد...اون شب یہ خوابے دیدم کہ راه زندگیمو عوض کرد خواب دیدم یہ مرد جوون کہ چهرش مشخص نیست اومد سمت مـݧ و ازم پرسید اسم شما اسماء خانمہ❓ _بلہ اسمم اسماست بعد در حالے کہ یه چادر مشکے دستش بود اومد سمت مـݧ و گفت بیا ایـݧ یہ هدیه🎁 است از طرف مـݧ بہ تو چادر و از دستش گرفتم و گفتم ایـݧ چیہ حضرت _زهرا شما کے هستید چرا چهرتوݧ مشخص نیست؟😳 مـݧ یکے از اوݧ شهداے گمنامم🌷 ک چند روزپیش تشیعش کردݧ _خب مـݧ چرا باید ایـݧ چادر و سر کنم❓ مگہ دیشب از خدا🍃✨ کمک نخواستے چرا اما... اما نداره خیلے وقت پیشا باید ازش کمک میخواستے خیلے وقت بود منتظرت بود ایـݧ چادر کمکت میکنہ کمکت میکنہ کہ گذشتت و فراموش کنے و حالت خوب بشہ مـݧ و بقیہ‌ے شهدا🌷 بخاطر حفظ حرمت ایـݧ چادر جونموݧ و دادیم اوݧ پیش تو امانتہ مواظبش باش ...😳 باصداے اذاݧ صبح🍃✨ از خواب بیدار شدم حال عجیبے داشتم بلند شدم وضو گرفتم کہ نماز بخونم آخریـݧ بارے کہ نماز خوندم سہ سال پیش بود _نمازم و کہ خوندم احساس آرامش میکردم تا حالا ایـݧ حس و تجربہ نکردم سر سجاده‌ے نماز بودم تسبیح و گرفتم📿 دستم و مشغول ذکر گفتـݧ شدم _بہ خوابے کہ دیدم فکر میکردم ماماݧ بزرگ همیشہ می‌گفت خوابے کہ قبل اذاݧ صبح ببینے تعبیر میشہ اشک تو چشام😭 جم شد یکدفہ بغضم ترکید و بعد از مدتها گریہ کردم😭😭 بلند بلند گریہ میکردم اما دلیلش و نمیدونستم مطمعـݧ بودم بخاطر رامیـݧ نیست ماماݧ و بابا اردلاݧ سریع اومدݧ تو اتاق کہ ببیننـݧ چہ اتفاقے افتاده وقتے من و رو سجاده نماز در حالے کہ هق هق گریہ میکردم😭 دیدݧ خیلے خوشحال شدݧ ماماݧ اشک میریخت و خدا رو شکر میکرد اردلاݧ و بابا هم اشک تو چشماشوݧ جمع شده بود و همو در آغوش کشیده بودند.... 📝 ... ⇩↯⇩ ✍ خانم علی‌آبـــــادی ════════ ✾💙✾💙✾ 👇👇 🆔 @Zahrahp http://eitaa.com/joinchat/2033647630C22e0467286
شـھیـــــــدانــــــہ
°•|🍃🌸 #پوستر | #شهدایی #سرافرازان 💔 #درددل_خود_عباس ⇩↯⇩ ◽️دلم نمی‌خواهد از سختی‌ها با همسرم حرفی
°•|🍃🌸 #پوستر | #شهدایی #سرافرازان 📃 #فــــرازےازوصیتنـــــامہ⇩↯⇩ ‌《هنگامی که پرواز می‌کنم احساس می‌کنم همچون عاشق به سوی معشوق خود نزدیک می‌شوم و در بازگشت هر چند پروازم موفقیت‌آمیز بوده باشد، مقداری غمگین هستم؛ چون احساس می‌کنم هنوز خالص نشده‌ام تا به سوی خداوند برگردم》 °•{امیـــــرخلبـــــان #شهید_علی‌اکبر_شیـــــرودی🍃🌹}•° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸 °•{سردار والامقام #شهید_منصـــور_ســـــودی🕊🌹}•° #فرازی_از_وصیتنامه ◽️اى برادران پاســـــدار از شما نیز عاجزانه مى‌خواهم که مواظب کارهاى خود و برخورد خود با مردم باشید و بدانید که حاصل خون و تلاش این ملت است که شما به این مرتبه رسیده‌اید و بدانید که این مکانى که شما در آنجا خدمت مى‌کنید در آن مکان قبل از شما برادرانى خدمت مى‌کردند که بندگان خالص خـــــدا بودند و از این مکان شهیـــــدانى چون «قامت بیات» و «ابوالفضل پاکداد» و «اصغر محمدیان» و «اکبر منصورى‌»ها و غیره رفته‌اند و این خدمت و کار و مکان مقدس را به شما سپرده‌اند. ◽️برادر تویى که اکنون چگونه راه آنها را ادامه بدهى و برادرم شمایى که اکنون در پشت میز نشسته‌اى! بدان که این میز، میز ریاست نیست. مواظب باش که یادت نرود این میز حاصل خون این جوانان عزیز و برومند است. 🔻فرمانده اطلاعات و عملیات تیپ انصار المهدی(عج) از لشکر ۳۱ عاشورا ‌°•{نــشــــربمنــــــاسبتــــــــ #ســالــــروزشھــــادتــــــــــــــ💔}•° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
°•|🍃🌸 🔴 #قدم_به_قدم با تاریخ واقعه #ڪربلا ◾️قدم به قدم با قافله امام حسین(ع) از مکه تا کربلا
°•|🍃🌸 ⬇️ 🔻 ◾️ عمروبن سعید-حاکم مکه- برادرش یحیی بن سعید را برای بازگرداندن امام و همراهانش مأمور کرد. این گروه راه را بر امام بستند و گفتند: ای حسین، آیا از خدا پروا نمی‌کنی! از جماعت بیرون می‌روی و در امت تفرقه می‌افکنی؟ امام به راه ادامه داد و درگیری با تازیانه اتفاق افتاد که یاران یحیی، شکست خوردند. امام در پاسخ یحیی که قیام امام را محکوم کرد این آیه شریفه را قرائت کرد: 《عمل من از آن من است و عمل شما از آن شما؛ شما از عملی که می‌کنم بیزارید و من از عمل شما》 🔻 ◾️ یزید به محض اطلاع از حرکت امام، به عبیدالله زیاد نوشت: شنیده‌ام از مکه قصد سرزمین تو کرده است. ۱. در راه نگهبانان قرار بده. ۲. جاسوسان بگمار تا مسائل را اطلاع دهند. ۳. همه روزه اخبار را برای من بنویس. ۴. هرکس با تو جنگ کند با او بجنگ. ... ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸 #دلنوشته ◽️صدای پایت سکـــوت #شـــــب را شکســـت و تو بودی که آموختی برای بودن باید رفت و با رفتنت مانـــــدنی شدی... 🔻خوزستان، ۲۶ اسفنــد ۱۳۶۳، اردوگاه شهید رضا محرمی، رزمندگان تیــــپ ۳۲ انصارالحسین با لبانی خندان؛ شبِ رفتن به #عملیات_بدر ◽️شاید بعضی از این خنــــده‌ها، خنـده آخر بود... ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸 #دلنوشته ◽️وقتی #راهیان_نور برای ما فقط یک مسافرت شده و تـو از همین مسیر راهی نور می‌شوی ... ◽️ما اهل زمینیم و تـو اهل #آسمـــــان شفاعتمون کنید ای شهـــــدا °•{خادم الشهدا #شهید_حجت‌اله_رحیمی🕊🌹}•° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸 زره بر تن کن ای ســردار دگـربـــــاره عَلـــــم بردار بسوزان ریشه ی داعــش قلم کن دست استکبــــار عراق و سوریه غوغاست ولی دست خـدا با ماست حـــرم را پاســـــداری کن سپــاه قدس پا برجاست حرم را جلوه‌ی غیـــــرت تویی قاسم سلیمــــــانی تویی عاشق‌ترین سـردار که از نســل شهیـــــدانی 🌙به رسم هر شب انتظار، برگی دیگر از شبهای انتظار را ورق میزنیم، به امید ظهور مولای غریبمان.. 👈میخوانیـــــم #دعــاےفرج را برای سلامتی ⇩⇩ 🔻عاشقترین سردار🔻 🔺ذوالفقار سیدعلی🔺 #حاج‌قاســـــم_سلیمانـــــی🌷 #الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــ_الْفَــرَج🍃✨ #شبتـــــان_بخیـــــر #عاقبتتان_شهدایی ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
﷽ #حدیـــــث_روز ⇧⇧ #پنج‌شنبـــــہ ☀️ ۲۴ مـــــــرداد ۱۳۹۸ 🌙 ۱۳ ذی‌الحجه ۱۴۴۰ 🌲 15 اوت 2019 ذڪــــــر روز ⇩⇩ 《 #لااِله‌َاِلا‌اللّه‌ُالْمَلِكُ‌الْحَـــقّ‌الْمُبیـــنْ 》 ✨روز زیارتی ⇩⇩ ▫️امام حســن عسڪری (ع) #اَلسَّلامُ‌عَلَیْکَ‌یااَباعَبْدِاللَّه‌ِالْحُسَیْنْ #السلام‌علیک‌یا‌اباصالح‌‌المهــدی #الّلهُــمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَــ‌الْفَـــــــرَج ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌸🍃 #سݪام_بر_شھـــــدا آنقدر بزرگے ڪہ براے #لمس نامت وضو باید داشت ای #شهیـــــد... #ســــــلامــ #صبحتـــون_بخیـــــر #دلاتـــــون_شھـــــدایـــــے🌷 ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸 °•{غـــــواص دلاور #شهید_سعیـــــد_شمـــــس🕊🌹}•° #فرازی_از_وصیتنامه ◽️فقط با مردم حزب‌الله باشید و خواستار طولانی‌تر شدن عمر امام باشید و هیچ وقت اسلام و امام را تنها نگذارید. °•{ نشــــربمنــــاسبتــــــــ #ســــالــــروزولادتــــــــــــ💚}•° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸 #نحوه_شهادت ◽️پیڪر مطهرش را به روی نارنجڪ پرتابی از طرف منافقین انداخت تا تلفات رزمندگان به حداقل برسد . . . °•{عملیات مرصاد #شهید_محسن_صادقی🕊🌹}•° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
✨﷽✨ #داستان_مذهبی #رمان_عاشقانه_دو_مدافع ════════ ✾💙✾💙✾ #قسمت_دوازدهم _با همیـݧ افکار به خواب😴
✨﷽✨ ════════ ✾💙✾💙✾ خیلے دوست داشتم تو مراسم تشییع شهدا🌷 شرکت کنم تا حالا نرفتہ بودم براے همیـن قبول کردم. کتاب‌هایے رو کہ زهرا دوستم داده بود و شروع کردم بہ خوندن، خیلے برام جذاب و جالب بود.👌 وقتے میخوندم کہ با وجود تمام عشق و علاقہ‌اے کہ بیـن یہ شهید و همسرش وجود داشتہ😍 با ایـن حال بہ جنگ میره و اون و تنها میزاره و در مقابل همسرش صبورانہ منتظر میمونہ و شهادت شوهرش و باعث افتخار میدونہ قلبم بہ درد میومد.😔 یا پسرے کہ بہ هر قیمتے کہ شده پدر و مادرش و راضے می‌کرد کہ به جبهہ بره😳 پسر بچہ هایے کہ تو شناسنامہ‌هاشون دست میبردند تا اجازه‌ے رفتـن بہ جبهہ رو بهشون بدن. دختر بچہ‌هایے کہ هر شب منتظر برگشت پدرشون، چشمشون بہ نور بود و شهادت🌹 پدرشون و باور نمیکرد. و... واقعا ایـن ارزش‌ها قیمت نداره، هر کتابے📕 رو کہ تموم میکردم در موردش یہ نقاشے میکشیدم یہ بار عکس همون شهید و بر اساس عکسایے کہ تو کتاب بود ، یہ بار عکس دختر بچہ‌اے منتظر، یہ بار عکس مادر پیرے کہ قاب عکس پسرش دستشہ و منتظره کہ جنازه‌ے پسرے رو کہ ۲۰ سال براش زحمت کشیده و بزرگش کرده رو براش بیارن.😔 هوا خیلے گرم بود قرار بود با زهرا بریم بهشت زهرا براے مراسم تشییع شهدا🌷 خیلے چادر سرکردن برام سخت بود با ایـن کہ چند ماه از چادرے شدنم هم میگذشت ولے بازم سخت بود دیگہ هر جورے کہ بود تحمل کردم و رفتم.🍃 بهشت زهرا خیلے شلوغ بود انگار کل تهران جمع شده بودن اونجا فکر نمیکردم مردم انقدر معتقد باشـن، جدا از اون همہ جور آدم و میشد اونجا دید پیر و جوون، کوچیک و بزرگ، بی‌حجاب و باحجاب و...😳 شهدا🌹 دل همہ رو با خودشون برده بود. پیکر شهدا رو آوردن همہ دویدن بہ سمتشون، یہ عده روے پرچم ایران🇮🇷 کہ روی جعبہ رو باهاش پوشونده بودن، یہ چیزایـے مینوشتـن، یہ عده چفیہ هاشون و تبرک میکردن، یہ عده دستشون و گذاشتہ بودن رو جعبہ و یہ چیزایے میگفتـن، در عین حال همشون هم اشک میریختـن😭😭 پیرزنے رو دیدم کہ عقب وایستاده بود و یہ قاب عکس دستش بود و از گرما بے‌حال شده بود🤕 رفتم پیشش و ازش پرسیدم: مادر جان ایـن عکس کیہ⁉️ لبخند زد😊 و گفت عکس پسرمہ منتظرشم گفتہ امروز میاد، بطرے آب و دادم بهش و ازش پرسیدم شما از کجا میدونے امروز میاد⁉️ گفت: اومد بہ خوابم😴 خودش بهم گفت کہ امروز میاد، بهش گفتم خوب چرا نمیرید جلو⁉️ گفت: بهم گفتہ مادر شما وایستا خودم میام دنبالت، اشک😭 تو چشام جمع شد، دلم میخواست بهش کمک کنم، بهش گفتم: مادر جان اخہ ایـن شهدا🌹 هویتشون مشخص شده اگہ پسر شمام بود حتما بهتون میگفتـن، جوابمو نداد. بهش گفتم: مادر جان شما وایستا اینجا مـن الان میام رفتم جلو زهرا هم پیشم بود قاطے جمعیت شدیم و هولمون داد، جلو نفهمیدم چیشد سرم و آوردم بالا دیدم کنار جنازه‌ے شهدام🌹، یہ احساسے بهم دست داد دست خودم نبود، همینطورے اشک از چشام میومد😭 دستمو گذاشتم رو یکے از جعبہ‌ها یاد اون پیرزن افتادم زیر لب گفتم: خودت کمک کـن بہ اون پیرزن خیلے سختہ انتظار 😔 جمعیت مارو بہ عقب برگردوند با زهرا گشتیم دنبال اون پیرزن، پیداش نکردیم نیم ساعت دنبالش گشتیم اما نبود دیگہ ناامید شده بودیم گفتیم حتما رفتہ داشتیم برمیگشتیم کہ دیدیم یہ عده جمع شدن و آمبولانس هم اومده رفتیم ببینیم چیشده پیرزن اونجا افتاده بود...😱😳 📝 ... ⇩↯⇩ ✍ خانم علی‌آبـــــادی ════════ ✾💙✾💙✾ 👇👇 🆔 @Zahrahp http://eitaa.com/joinchat/2033647630C22e0467286
°•|🍃🌸 °•{هنرمند نقاش و خوشنویس #شهید_مصطفی_انجـم‌افروز🕊🌹}•° 🔴 #نامه_عارفانه_شهید_به_خودش 🔹مصطفی! بالاترین لذّتی که می‌توانی در زندگی کسب کنی، سوز و گدازهای عرفانی است؛ نغمه‌های عشق و سرورِ اشک نیمه‌شب است. آنجاست که به سر‌منزل بابُ‌‌القلوب رسیده،‌‌‌‌‌‌‌ راه مکاشفات بر تو باز می‌شوند و به حریم خانه قدس و ملکوت راه می‌یابی، دیگر دل را به این خانه تار دنیا بند نمی‌کنی و به دنبال حقایق، رهنمون می‌شوی. خودت را از نعمتِ آهِ نیمه‌شب، محروم مکن. 🔹مصطفی! بیشترین لذّت، در محبّت است و نشانه محبّت، این است که آنچه را دوست، خوش دارد، انجام بدهی و در آن تعجیل کنی و آنچه را خوش نمی‌دارد، رها کنی؛ چه دوست حقیقی که خدای تبارک و تعالی باشد و چه دوستِ مجازی؛ نتیجتاَ مستحبات را عمل کنی و مکروهات را دوری کنی. 🔹مصطفی! ساعت به ساعت و در هر پیشامد، خود را موعظه کن. چون کسی عیبهای نفسانی و عیبهای اعمالت را به غیر از خدا نمی‌داند. 🔹مصطفی! تا نَفْست (نفس امّاره) به مطمئنّه تبدیل نشده، همواره در خطر دام شیطان هستی. (نفس امّاره‌ات، همیشه امر به بدیها می‌کند) اگر خودت را به حال خودت واگذاری و احاطه بر نفست نداشته باشی و فرماندهی تن به دست عقلت نباشد، هیچ ارزشی نداری و هوای نفس و آرزوها، تو را به طرف خودش می‌کشاند و از حیوان هم پست‌تر می‌شوی. ‌°•{نــشــــربمنــــــاسبتــــــــ #ســالــــروزشھــــادتــــــــــــــ💔}•° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸 #پنجشنبه‌های_دلتنگی \•●گفتـــــم بهـــانه‌ای نیست تا پـــــر زنم به ســــویت \•●گفتـا تـو بـــــال بـگشـــــا راه بهــــــــــانـه با مـــــن #شهید_هـادی_ذوالفقـــــاری🌹 بر سر مزار #شهید_سیداحمد_پـــــلارک🌹 #یادش_با_ذکر_صلوات #اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
°•|🍃🌸 #قسمت_دوم ⬇️ 🔻 #نخستین_برخورد_نظامی ◾️ عمروبن سعید-حاکم مکه- برادرش یحیی بن سعید را برای بازگ
°•|🍃🌸 ⬇️ 🔻 ◾️ برادر اباعبدلله الحسین(ع) ◽️ دلیل نپیوستن او را برخی عدم توفیق یا هم افق نبودن با شهدای کربلا دانسته اند نیز نوشته اند هنگام خروج امام بیمار بود و برخی گفته اند انگشتانش بر اثر پیچیدن زره، نقص برداشت و توانایی حمل شمشیر نداشت. ◾️ ◽️ وی امام را تایید کرد. در هنگام حرکت اباعبدالله چشمانش دچار کم بینی یا نابینایی شده بود. در هیچ روایتی امام او را دعوت به همراهی نکرد و هیچ معصومی وی را به سب شرکت نکردن در کربلا سرزنش نکرده است. قرائن تاریخی نابینا بودن وی و داشتن راهنما در هنگام حرکت را تصریح کرده است. ◾️ همسر حضرت زینب(ع) ◽️ وی نیز همچون محمد حنیفه و ابن عباس، موید و طرفدار اباعبدالله بود و فرستاد دو فرزندش برای شرکت در کربلا گواه این فهم و معرفت و تایید است. علت شرکت نکردن او را نابینایی یا کم بینایی نوشته اند. ◾️ ◽️ در بستان بنی عامر نزدیک مکه با امام ملاقت کرد. وی همراه مادرش قصد شرکت در مراسم حج داشت. پس از دیدار با امام و توضیح درباره کوفه و بی وفایی مردم و طرح چند پرسش درباره مناسک حج، از امام جدا شد. ◾️ ◽️ وی یار پیامبر بود و در دوازده غزوه شرکت داشت و در سال 64 یا 74 درگذشت شخصیت برجسته وی را همه ستوده اند. او از ولایت امیر مومنان دفاع کرد. عدم حضور وی در کربلا به درستی معلوم نیست. ائمه او را تایید کرده اند و معلوم می شود عذری مانند پیری و شکستگی، چشم کم سو و ... سبب عدم شرکت اوست. ... ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯