eitaa logo
شـھیـــــــدانــــــہ
1.2هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
37 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم تبلیغات ارزان در کانال های ما😍😍 مجموعه کانالای مذهبی ناب👌👌 💠 تعرفه تبلیغات 👇 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 🍂 🍂 🌸🌷🌸اللهم عجل لولیک الفرج 🌸🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
شـھیـــــــدانــــــہ
﷽ #داستان_مذهبی #رمان_هادی_دلها ═════ ✾❤️✾❤️✾ ═════ #قسمت_هفتم 🍀راوےحسین🍀 روز تاسوعا، قرار بود ی
═════ ✾❤️✾❤️✾ ═════ امروز حال خانواده عطایی فرد داغون بود... مادر و پدر با چشمای گریون.. و زینب با هق هق..😩😭 آماده اعزام حسین بودن. حسین ساک رو روی زمین گذاشت و دستاشو واسه زینب از هم باز کرد.. زینب به آغوش حسین پناه برد. اشکهاش به حدی زیاد بودن که جلوی لباس نظامی حسین خیس شد😭 حسین تو گوش زینب گفت: _خانم رضایی هواتو داره.. همیشه همه جا هواتو دارم.. موقع عقدت میام.. دوست دارم دکتر بشی باعث افتخارم بشی.. مواظب خودت و حجابت باش..😊 حسین رفت.. و زینب رفتنش را تماشا کرد.. غافل از اینکه تو این رفت دیگه برگشتی وجود نداره.. حدود ده روزی از اعزام حسین میگذشت.. چند باری زنگ☎️ زده بود. از اون طرف توسکا پریشان حال بود.. حدود دوهفته بود ذهن و فکر توسکا بهم ریخته بود. توسکا بعد از تشییع 🌷محمد🌷 خواب عجیبی دیده بود.. «خواب دیده بود تو یه باتلاق گیر افتاده و یه دست فقط .. استخوان بود.. که اومده بود توسکا را نجات داد.. بعد یه صدا گفت: 🕊"خواهرم! برو به همسنات بگو".. اگه نباشن شما تو خفه میشین..🕊 توسکا میخواست به زینب بگه اما روش نمیشد.. دم دفتر منتظر خانم مقری بود خانم مقری از دفتر خارج شد، توسکا پرید و خوابش و تعریف کرد😔 خانم مقری وارد کلاس شد _بچه‌ها قبل از شروع درس میخوام دوتا نکته بگم 🍃اول اینکه برادر زینب جان که هستن چند روزیه هیچ تماسی نداشتن و قرار بوده واسه عملیات برن واسشون دعا کنین 🍃دوم اینکه خواب شهدا رو دیدن یعنی چی⁉️ هرکس نظری داد.. خانم مقری پای تخته رفت و نوشت: ✍" ولاتحسبن الذین قُتِلوا فی سبیل الله امواتا ًبلْ أحیاءُعند ربهم یرزقون.." _بچه ها خدا این مورد رو واسه شهدا فرموده.. تو جنگ تحمیلی، عموهام شهید میشن، با توسل بهشون بارها مشکلاتم حل شد چرا که شهدا زنده‌ان. زنگ آخر بود.. موقع خروج قلب زینب لرزید😥😭 حالش بد شد.. در خطر افتادن بود که خانم مقری و بچه‌ها گرفتنش... ═════ ✾❤️✾❤️✾ ═════ 🍀راوے زینب🍀 توسکا با من همراه شد تا منو برسونه خونه، تا رسیدیم سر کوچمون دنیا رو سرم آوار شد😨 دو تا آقا با لباس سبز پاسداری دم در خونمون وایستاده بودن 🌹🕊یا حضرت زهرا، داداش منو انتخاب کردی؟🕊🌹 فاصله سر کوچه تا خونمون زیاد نبود ولی همون فاصله کم رو بارها خوردم زمین.😭 هربار که میخوردم زمین.. یه خاطره از این شانزده سال کنار🌷داداش حسین🌷 یادم میومد. تا رسیدم دم در خونه.... یکی از اون پاسدارا گفت: _"خانم عطایی فرد بهتون تسلیت و تبریک میگم.. وقتی چشمامو باز کردم سرم تو دستم بود.. چشمای مامان بابا قرمز😭 مراسمات حسینِ من شروع شد روز سوم تازه فهمیدم پیکرش قرار نیست برگرده😭💔 🥀عزیز خواهر.. حسین من.. کجا دنبالت بگردم.. کدوم خاکو بو کنم.. تا آروم بشم.. مزار نداری.. تا نازتو بکشم.. برات سر کدوم مزار گریه کنم😭😭😭 حسییییییییین😭😭😭 برگشتم به عکس بی بی زینب نگاه👀 کردم.. که خودش برام گرفته بود قاب کرده بودم بی بی جان منم داغ حسینم و دیدم.. بی بی.. حسین منو چجوری کشتن حسین من.. الان پیکرش کجاست😭😭😭 دستم رو روی عکس بی بی کشیدم و گفتم: "مراقب حسینم باش"😭💔 📝 ... ⇩↯⇩ ✍ بانو مینودری ═════ ✾❤️✾❤️✾ ═════ 👇👇 🆔 @Zahrahp http://eitaa.com/joinchat/2033647630C22e0467286
°•|🌿🌹 #شهید_علی_عبدالهی #آرپی_جی_زن #راننده_آمبولانس #ولادت : ۱۳۳۲/۱/۳ #محل_تولد : روستای طزره دامغان #شهادت : ۱۳۶۵/۱۰/۳ #محل_شهادت : شلمچه - عملیات کربلای۴ 🔹🔷💠🔷🔹 💢 #فرازی_از_وصیتنامه 🔹شما مردم مقاوم وحدت و همبستگی خود را حفظ کنید که منافقین سدی در مقابل شما نشوند که کسانی در پشت سر از انقلاب دو دستگی می‌‌کنند خوار و ذلیل شوند... #سالروز_شھادت #یادش_با_ذکر_صلوات #اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌿🌹 💢 #در_محضر_شهدا 🔴 #توسل_به_حضرت_زهرا(س) 🔸یقین کردم که قطع نخاع شده‌ام، چون هیچ حسی نداشتم، خون از صورت و گردنم جاری بود. در همان حال به مادر سادات توسل پیدا کردم و گفتم: "خدایا اگر صلاح میدانی به حق مادر پهلو شکسته مرا شفا بده تا دستگیر دیگران باشم" 🔸این حرفها را با خودم زمزمه کردم، یکباره دیدم که حس به دستانم برگشت بعد پاهایم و... دستم را دراز کردم و اسلحه را برداشتم. 🔸افسر عراقی کمی جلوتر از من ایستاده بود، هدفگیری کرده و شلیک کردم، با کشته شدن افسر عراقی بقیه سربازان دشمن فرار کرده و رزمندگان ما جلو آمدند بعد هم مرا به بیمارستان آوردند. 🔸پزشکان می‌گویند گلوله به گردن و نخاع تو اصابت کرده، اما اینکه قطع نخاع نشدی یک #معجزه است. #یاد_شهدا_با_ذکر_صلوات #اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
‌°•|🌿🌹 #شهید_محرم_رحمانی #ولادت : ۱۳۳۹ #محل_تولد : تاکستان #شهادت : ۱۳۶۵/۱۰/۳ #محل_شهادت : خرمشهر 🔺فرمانده گروهان 🔹🔷💠🔷🔹 💢 #فرازی_از_وصیتنامه ◽️عزیزان من! این اختلافات را کنار بزنید؛ دشمن هر لحظه منتظر نقطه ضعف ماست که همان باعث می‏‌شود خون شهداى عزیز به هدر رود. #سالروز_شھادت #یادش_با_ذکر_صلوات #اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
﷽ #کتاب #شهید_گمنام 👈 ۷۲ روایت از شهــداے 💚 #گمنــام و #جاویدالاثــــر💚 🔴✾||➼‌┅═🕊═┅┅───
👈 ۷۲ روایت از شهــداے 💚 و 💚 🔴✾||➼‌┅═🕊═┅┅───┄ 📃 📌 : «خاکهای نرم کوشک» 🎙 : معاون شهید 🔻قبل از عملیات رمضان بود، فرماندهی سپاه در منطقه تشکیل جلسه داد، در آنجا اعلام شد که عراق تانکهای پیشرفته‌ای به نام تی ۷۲ مجهز شده، هر لحظه ممکن است با این تانکها به مواضع ما حمله کنند و از طرفی دیگر این تانکها که گلوله آرپی جی روی آن اثر ندارد و مانع پیروزی عملیات رمضان خواهد شد، لذا باید نیروهای ما حمله کرده و طی یک عملیات ایذایی با از بین بردن آن تانکها برگردند. 🔻سه گردان برای این کار انتخاب شد فرمانده یکی از گردانها بود، کارها انجام شد، شناسایی، تجهیز و... 🔻شب وقتی نیروها جلو رفتند یک گردان مسیر را اشتباه رفت، فرمانده گردان دوم هم روی مین رفت، لذا هر دو گردان رفتند. 🔻تنها گردانی که حرکت خود را ادامه داد گردان بود. وسط دشت در حال حرکت به سوی خاکریز دشمن بودیم، فاصله ما با دشمن خیلی کم بود، یکدفعه یک منور بالای سر ما روشن شد، همه ستون روی زمین خوابید. ما را دیده بودند، با تمام توان آتش می‌ریختند. گفته بود کسی شلیک نکند. 🌷 @shahidane1 🌷 🔻خاک منطقه رملی و بسیار نرم بود. خیلیها توی خاک فرو رفته بودند. دشمن برای چند دقیقه شدید آتش می‌ریخت، دقایقی بعد صدای تیراندازی دشمن کم شد و آنها فکر کردند نیروهای گشتی بوده و از بین رفته‌اند. به گفتم: برگردیم عقب؟ اما حاجی سرش را گذاشته بود روی زمین انگار تو این نبود. 🔻سینه‌خیز تا انتهای ستون رفتم و برگشتم، ما فقط تعداد کمی داده بودیم لحظاتی بعد حاجی دستوری داد که هیچ کسی فکر آن را نمیکرد! 🔻گفت: برو سر ستون از آنجا بیست و پنج قدم به سمت راست برو! بعد هم چهل قدم به سمت خاکریز دشمن حرکت کن!! :حاجی چی میگی؟! الان دشمن آماده است، چند تا از بچه‌های ما شهید شدند، اما دوباره همان حرف قبلی را تکرار کرد. 🔻با نگرانی به سمت جلو رفتم، به سر ستون رسیدم دقیق بیست و پنج قدم به سمت راست رفتم. در آنجا نشانه‌ای گذاشتم و به سمت دشمن حرکت کردم. چهل قدم که تمام شد دیدم خود با چند آرپی جی زن جلو آمدند. 🌷 @shahidane1 🌷 گفت: به سمت روبه‌رو آماده شلیک باشید، هوا آنقدر تاریک بود که نمی‌دانستیم آنجا چه خبر است، با فریاد حاجی همه شلیک کردند و در مقابل ما نفربر و سنگر فرماندهی عراقیها در آتش می سوخت! بعد هم وارد دشمن شدیم، بچه‌ها حمله کردند نیروهای دشمن هم فرار. آن شب دو گردان زرهی دشمن شامل تانکهای تی ۷۲ را نابود کردیم. هوا هنوز ر‌وشن نشده بود که برگشتیم. 🔻صبح فردا دوباره به سوی خاکریز دشمن رفتیم. رسیدیم به همان جایی که حاجی دستور حرکت داد. خوب به اطراف نگاه کردم در میان میدان مین و موانع دشمن فقط یه مسیر عبور وجود داشت. وقتی ۲۵ قدم به سمت راست می‌رفتیم به یک معبر می رسیدیم. چهل قدم که جلو می‌رفتیم. به نزدیکی خاکریز دشمن و به نفربر فرماندهی می‌رسیدیم!! 🔻خیلی بود با تعجب به اطراف نگاه کردم یعنی از کجا میدانستـ چه کسی به او گفته بود از این مسیر برود؟! 🌷 @shahidane1 🌷 🔻برگشتم پیش حاجی با تعجب پرسیدم: مسیر را از کجا میدانستی؟! جواب درستی نداد، گفتم تا جواب ندی از اینجا نمی‌روم. وقتی اصرار من را دید اشک در چشمانش حلقه زد و بعد گفت: دیشب در آن شرایط سخت که حرف از بازگشت بود سرم را روی خاکها گذاشتم. از همه جا قطع امید کردم، فقط داشتم به وجود مقدس (س)... 🔻همینطور که در حال خودم بودم یکدفعه صدای خانمی را شنیدم که گفت: فرمانده! بعد فرمودند: اینطور وقتها که به ما می‌شوید ما هم از شما دستگیری میکنیم وبعد همان حرفهایی را زدند که به تو گفتم، برو راست برو جلو و... 🔻بعد در حالی که صورتش خیس از اشک بود گفت: اما راضی نیستم که حالا چیزی از آن بگویی، بگذار برای آیندگان! روز بعد خبرنگاران و چند نفر از فرماندهان سپاه به سراغ آمدند. خبر عملیات موفق بچه‌ها حتی به پشت جبهه هم رسیده بود. اما حاجی خیلی محکم میگفت: ما هیچ کاره بودیم. این نتیجه کار بسیجی‌ها و فرمانده اصلی آنهاست. این که ما با کمترین تلفات پیروز شدیم خداست. 🔵 شادے روح صلوات ⇩↯⇩ ✍ "گروه فـرهنگی شهید ابراهیم هادے" 🔴✾||➼‌┅═🕊═┅┅───┄ 👇👇 🆔 @Zahrahp http://eitaa.com/joinchat/2033647630C22e0467286
°•|🌿🌹 #شهید_عبدالرحمن_رحمانیان #سردار #ولادت : ۱۳۴۲ #محل_تولد : جهرم - فارس #شهادت : ۱۳۶۵/۱۰/۳ #محل_شهادت : شلمچه - کربلای ۴ 🔺فرمانده گردان ابوذر لشکر ۳۳ المهدی(عج) 🔹🔷💠🔷🔹 💢 #برگی_از_خاطرات 🔸قایقها به گل نشسته بود و دشمن یک نفس روی آنها آتش می‌ریخت... رحمان رفت توی آب... قایق اول را که آزاد کرد، عقب عقب توی آب شروع کرد به سمت قایق دوم راه رفتن... گفتم چرا این جوری؟ گفت: نمیخوام قیامت اسمم جزء کسایی باشه که به دشمن پشت کردن!! #سالروز_شھادت #یادش_با_ذکر_صلوات #اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🌙به رسم هر شب انتظار، برگی دیگر از شبهای انتظار را ورق میزنیم، به امید ظهور مولای غریبمان.. 👈میخوانیـــــم #دعــاےفرج را به نیابت از ⇩⇩ 🔻غــــــواص🔻 #شهید_علی_میرزاترابی_کلیشمی🌷 [سالروز شهادت] #الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــ_الْفَــرَج🍃✨ #شبتـــــان_بخیـــــر #عاقبتتان_شهدایی ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
﷽ #حدیث_روز ⇧⇧ #چھارشنبـــــہ ☀️ ۴ دی ۱۳۹۸ 🌙 ۲۸ ربیع‌الثانی ۱۴۴۱ 🌲 25 دسامبـــــر 2019 📿 ذڪــــــر روز ⇩⇩ 《 #یاحَـــــےّیـاقَیـّــــوُمـ 》 ✨روز زیارتی ⇩⇩ ▫️امام ڪاظم (ع) ▫️امام رضــــا (ع) ▫️امام جــواد ‌(ع) ▫️امام هــادی ‌‌(ع) #اَلسَّلامُ‌عَلَیْکَ‌یااَباعَبْدِاللَّه‌ِالْحُسَیْنْ #السلام‌علیک‌یا‌اباصالح‌‌المهــدی #الّلهُــمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَــ‌الْفَـــــــرَج ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌿🌹 #سلام_بر_شهدا و امروز . . . اروند کربلاست دریادلان عاشـــق ؛ به شکارِ گوهر ناب شهادت ؛ می‌روند تا صید معشوق شوند ... #آغاز_عملیات_کربلای_چهار #رمز_یامحمدرسول‌اللهﷺ #ســــــلامــ #صبحتون_بخیـــــر #دلاتـــــون_شھـــــدایـــــے ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌿🌹 : ۱۳۴۴/۷/۱۰ : رامسر ــــــــــــــــــــــــ : رامسر ــــــــــــــــــــــــ : ۱۳۶۵/۱۰/۴ : ام الرصاص 🔺 دو برادری که در یک شب در عملیات کربلای ۴ به شهادت رسیدند… http://eitaa.com/joinchat/2033647630C22e0467286
شـھیـــــــدانــــــہ
°•|🌿🌹 #شهید_عقیل_پروانه #سردار #ولادت : ۱۳۴۴/۷/۱۰ #محل_تولد : رامسر ــــــــــــــــــــــــ #شهید_ا
🔻🔻🔻 💢 ◽️وصیتنامه سردار شهید : اگر خداوند لیاقت شهید شدن را به من داد که در راه او جان بسپارم دستانم را از تابوت بیرون بگذارید که دنیا پرستان و مال اندوزان بدانند که یک شهید هیچ چیز را با خود نمی‌برد و فقط عمل اوست که با او خواهد رفت. ◽️شما ای پیام رسانان خون شهیدان و ای کسانیکه رسالت زینبی دارید پیام ما و پیام تمام شهیدان را به گوش جهانیان برسانید و پیام ما را به رنج دیدگان و زحمت کشان برسانید. ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌿🌹 #شهید_قاسم_تیموری #مدافع_حرم #جانباز_دفاع_مقدس #ولادت : ۱۳۴۸/۱/۴ #محل_تولد : گرگان #شهادت : ۱۳۹۴/۱۰/۴ #محل_شهادت : حلب العبس - سوریه 🔺فرمانده دلاور گردان تخریب‎چی تیپ ۴۵ جوادالائمه 🔹🔷💠🔷🔹 💢 #برگی_از_خاطرات 💠 در سوریه بودیم که برای کاشت تله انفجاری و مینهای ضد تانک مامور شدیم. آقا قاسم با اینکه سنشان از همه ما بیشتر بود و مجروحیت هم داشت بیشتر از ما مین کاشت، مینهای پنجاه کیلویی را به راحتی جابجا میکرد و حدودا دو برابر ما مین کاشت. 💠 وقتی برای استراحت کنار هم نشستیم پای مصنوعی‌اش را درآورد با فشاری که روی پایش آمده بود درد زیادی را تحمل میکرد ولی به روی خودش نمی‌آورد، یکی از دوستانی که با ما بود با تعجب به پاهای شهید نگاه میکرد، باورش نمیشد با یک پا اینقدر کار کرده باشد و با حالتی از تعجب سوال کرد حاجی با این وضع سختت نیست؟ 💠در آن حال شهید تیموری حرفی زد که تا به حال از او نشنیده بودیم، تا به آن روز از نقص عضوش حرفی نزده بود اما آنجا چندبار روی پای مصنوعیش زد و گفت: «ای پا اگر سالم بودی جای امنی را برای داعشی ها نمی گذاشتم» #سالروز_شھادت #یادش_با_ذکر_صلوات #اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯