eitaa logo
شـھیـــــــدانــــــہ
1.2هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
37 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم تبلیغات ارزان در کانال های ما😍😍 مجموعه کانالای مذهبی ناب👌👌 💠 تعرفه تبلیغات 👇 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 🍂 🍂 🌸🌷🌸اللهم عجل لولیک الفرج 🌸🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹|• #زندگینـــامـــہ👇👇 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔸 متولد سال ۱۳۴۸ بود که در سن ۱۵ سالگی به جبهه‌های نبرد حق علیه باطل شتافت و در لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) به عنوان دیدبان مشغول جهاد در راه خدا شد. 👌 💠او در سال ۶۶ در عملیات کربلای ۵ از ناحیه پا #مجروح شد و مدال پر افتخار #جانبازی را به گردن آویخت. 💔 #شهید_ضیایی پس از دوران دفاع مقدس در عرصه‌های فرهنگی و اجتماعی فعالانه حضوری چشمگیر و تاثیرگذار داشت و خدماتی ارزشمند از خود بر جای گذاشت. 🍃🌹 #شهید_ضیایی چندین بار به صورت داوطلبانه عازم #سوریه شده بود و در قسمت‌ها و یگان‌های مختلف از حریم #اهلبیت (ع) دفاع می‌کرد. او در حالی که فرماندهی ادوات #تیپ_زینبیون را بر عهده داشت، در آخرین مرحله #پاکسازی_داعش در سوریه، در ۳۰ آبان امسال در "شهر #بوکمال" بر اثر اصبات تیر تک تیرانداز‌های داعشی به آرزوی دیرینه اش رسید و به فیض #شهادت💔 نائل شد. #شهیدحمیدرضاضیایی🌹🍃 #سالــــروزشهادتــــــــــ💔ـــ 🌷اینجاکانال شَــهیـــدانِـــــہ است👇 http://eitaa.com/joinchat/2033647630C22e0467286
🌹🍃 ♀که آرزوش بودخدابهش دختری بده واسمشو بذاره به آرزوشم رسید تو بحبوحه جنگ شب یکی ازعملیاتابهش گفتن امکان تماس هست نمیخوای صداے کوثرتوبشنوی📞 👈جواب داد ..گذشتم😭 🍃🌸↬ @shahidane1
#برگـــےازخــــاطـــراتــــ🔻🔻🔻 ⚜قبل از پرواز به #سوریه، به دوستان خود گفت اولین شهید(مدافع حرم) تیپ و شهرستان #باغملک خودم هستم.🌷 وی اولین شهید مدافع حرم تیپ امام حسن مجتبی (ع) خوزستان و شهرستان باغملک شد.💔 دقیقا 10 روز مانده به شهادت #امام_حسن_مجتبی(ع) به خیل #شهدا پیوست.😭 🔹مــدافــــــ حـــــرمـ ــــــــع🔹 #شهیدمجتــبــےزڪـوےزاده🌹🍃 🔲سالـــروز #شـهـادتـــــــ...💔 🍃🌸↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖️
🔶🔹🔻🔹🔶 #مادرشهید←: برای علی شرط گذاشتم اگر نماز صبح‌هایش را «#اول_وقت» بخواند اجازه رفتن به #سوریه می‌دهم فرزندم را برای دفاع از #اسلام و #رهبر دادم. #ادامـــــــہ🔻🔻🔻 روزی که علی رفت، 15 فروردین بود. بعد از رفتنش رفتم مسجد #دو_رکعت نماز شکر و #زیارتــــ_عــاشورا و #دعاےتــوســـل خواندم و بدرقه راهش کردم، 💞احساس می‌کردم قلبم💖 در حال پرواز است. گفتم: #خدایاشکرت که چنین فرزندی به من دادی.😘 [مـــدافـــــــ🔻حــرمـ🔻ـــــــع #شهیدعلـــےجمشیــــدی🌹🍃 #شادےروحش_صلواتــــــ🕊 🍃🌸↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖️
🌹🍃🍃🌹 🌼⇦بار آخر که گفت هند می‌رود و در واقع #سوریه می‌رفت، #اشک‌هایش را دیدم، لرزش دستانش را لمس کردم. 😔 👈به من سفارش کرد که هوای خودم را داشته باشم، نکند بیمار شوم. گفت نیایم ببینم غصه خورده‌ای و مثل همیشه لاغر شده‌ای.😊 خودت را خوب نگه دار. مراقب خودت باش️ امیر به هیچ کس نگفت که کجا می‌رود.🌷 🌾⇦راوی: #همسرشهید #شهید_امیر_سیاوشی🌹🍃 🍃🌸↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
🍃✍خاطره ای از مدافع حرم از ▫️🌹بنده و شهید قربانی از حدود سال 1392 به طور جدی دنبال رفتن به سوریه بودیم، وقتی هم که بحث عراق پیش آمد، به ایشان گفتم حاجی بریم ،  گفت من را خیلی مهمتر از عراق می‌دانم؛ اولا" اینکه عراق مردم خوب و خصوصا" زیادی دارد و خیلی به کمک ما نیازی ندارند، دوما" اهمیت سوریه از نظر موقعیت و شرایط، خیلی مهمتر از عراق است؛ سوریه خط مقدم و پل ارتباطی ما با است، به همین دلایل ایشان مصمم بود که فقط جهت اعزام به جبهه سوریه اقدام کنیم... بالاخره تلاش‌های ما نتیجه داد و مهرماه 1394 عازم سوریه شدیم.🔶 🔻مدافع حرم🔻 🌹🍃 🌷سالروزشهادت🌷 🍃🌹↬ @shahidane1
👈 ۷۲ روایت از شهــداے 💚 و 💚 🔴✾||➼‌┅═🕊═┅┅───┄ 📃 📌 : «خورشید دوکوهه» 🎙 : دوستان شهید 🔻تمام بدنش آثار بود. آثاری بود به جامانده از زندانهای ساواک. سال۵۸ و روز اول درگیریهای به مریوان آمد فرماندهی سپاه آنجا را به عهده گرفت. 🔻فرماندهی سخت کوش، دقیق، شجاع و پرتلاش بود، با شروع جنگ در همان منطقه در مقابل دشمنان سدی محکم ایجاد نمود. 🔻دی ماه سال ۶۰ به جنوب آمد، تیپ محمد رسول‌الله(ص) را در دوکوهه پایه گذاری کرد، حماسه آفرینی نیروهای مثال زدنی بود. درعملیاتهای بیت المقدس و فتح المبین کاری کرد که کارشناسان جنگی دنیا را به تعجب واداشت. خرمشهر که به یک دژ نظامی نفوذ ناپذیر تبدیل شده بود را آزاد کرد. 🔻نیروها عاشق او بودند، همیشه میگفت من در خط نبرد برادر بزرگتر شما هستم، درپشت جبهه برادر کوچکتر شما لذا کارهای مقر را بین بچه‌ها تقسیم کرده بود. یک روز در هفته کار نظافت مقر وظیفه خود حاجی بود، از شستن ظرفها تا تمیز کردن دستشویی‌ها و... 🌷 @shahidane1 🌷 🔻بچه بسیجی تازه به جبهه آمده بود، اسلحه را اشتباه به دست گرفته بود احمد در حال عبور از کنار او بود گفت: فرمانده تو کیه!؟ چرا به تو یاد نداده چطور اسلحه دست بگیری؟ آن جوان هم که حاجی رو نمی‌شناخت گفت: تو چیکار به فرمانده من داری؟ اصلا فرمانده من .، اگر اینجا بود حال تو رو میگرفت که بی خود حرف نزنی! معذرت خواهی کرد و رفت. 🔻دو روز بعد تو مراسم صبحگاه دوکوهه اعلام شد که فرماندهی لشکر صحبت خواهند کرد و جوان بسیجی سرک می‌کشید تا فرمانده لشکر را برای اولین بار ببیند. 🔻یکدفعه چشمش از تعجب گرد شد، بعد با خودش گفت: وای! من با کی اینطور صحبت کردم نکنه بعدا بخواد من رو تنبیه کنه!؟ اما حاجی اهل این حرفها نبود، همیشه میگفت: تو آموزش و نظم نیرو سخت بگیریم تا توی عملیات نتیجه بهتری بگیریم. 🌷 @shahidane1 🌷 🔻دوران اوج ترورهای منافقین بود، هر روز خبر از عده‌ای مظلوم در شهرها به گوش میرسید، در تهران با به ستاد منطقه ۱۰ سپاه رفتیم. قرار شد از آنجا با یک خودرو غنیمتی عراقی به یکی از مقرهای سپاه برویم،شیشه‌های اتومبیل خرد شده بود. 🔻حرکت با آن هیچ اعتباری نداشت، به حاجی گفتم: این ماشین امنیت ندارد ممکن است در سر یک چهارراه یا در طی مسیر منافقین نارنجکی داخل آن بیاندازند. 🔻 لبخندی زد و گفت: قبل از ساواک نتوانست با ما کاری کند با یاریخدا در مریوان ضد انقلاب نتوانست مارا شکست دهد. بعثی‌ها نتوانستند حریف ما شوند، مطمئن باش هم نمی‌توانند کاری از پیش ببرند. 🔻اگر قرار باشد اتفاقی بیفتد در جبهه نبرد با خواهد بود!! 🔻این حرف زمانی بود که هنوز خبری از اعزام قوای به و نبود. 🔻 اسطوره دوران دفاع مقدس ما و از بهترین فرماندهان نظامی بود، سال۶۱ به سوریه و لبنان رفت. سپاه اسلام سالهاست که در سرزمین مانده، به امید روزی که از او خبری بیاید...🙏 ⇩↯⇩ ✍ "گروه فـرهنگی شهید ابراهیم هادے" 🔴✾||➼‌┅═🕊═┅┅───┄ 👇👇 🆔 @Zahrahp http://eitaa.com/joinchat/2033647630C22e0467286
═════ ✾❤️✾❤️✾ ═════ امروز حال خانواده عطایی فرد داغون بود... مادر و پدر با چشمای گریون.. و زینب با هق هق..😩😭 آماده اعزام حسین بودن. حسین ساک رو روی زمین گذاشت و دستاشو واسه زینب از هم باز کرد.. زینب به آغوش حسین پناه برد. اشکهاش به حدی زیاد بودن که جلوی لباس نظامی حسین خیس شد😭 حسین تو گوش زینب گفت: _خانم رضایی هواتو داره.. همیشه همه جا هواتو دارم.. موقع عقدت میام.. دوست دارم دکتر بشی باعث افتخارم بشی.. مواظب خودت و حجابت باش..😊 حسین رفت.. و زینب رفتنش را تماشا کرد.. غافل از اینکه تو این رفت دیگه برگشتی وجود نداره.. حدود ده روزی از اعزام حسین میگذشت.. چند باری زنگ☎️ زده بود. از اون طرف توسکا پریشان حال بود.. حدود دوهفته بود ذهن و فکر توسکا بهم ریخته بود. توسکا بعد از تشییع 🌷محمد🌷 خواب عجیبی دیده بود.. «خواب دیده بود تو یه باتلاق گیر افتاده و یه دست فقط .. استخوان بود.. که اومده بود توسکا را نجات داد.. بعد یه صدا گفت: 🕊"خواهرم! برو به همسنات بگو".. اگه نباشن شما تو خفه میشین..🕊 توسکا میخواست به زینب بگه اما روش نمیشد.. دم دفتر منتظر خانم مقری بود خانم مقری از دفتر خارج شد، توسکا پرید و خوابش و تعریف کرد😔 خانم مقری وارد کلاس شد _بچه‌ها قبل از شروع درس میخوام دوتا نکته بگم 🍃اول اینکه برادر زینب جان که هستن چند روزیه هیچ تماسی نداشتن و قرار بوده واسه عملیات برن واسشون دعا کنین 🍃دوم اینکه خواب شهدا رو دیدن یعنی چی⁉️ هرکس نظری داد.. خانم مقری پای تخته رفت و نوشت: ✍" ولاتحسبن الذین قُتِلوا فی سبیل الله امواتا ًبلْ أحیاءُعند ربهم یرزقون.." _بچه ها خدا این مورد رو واسه شهدا فرموده.. تو جنگ تحمیلی، عموهام شهید میشن، با توسل بهشون بارها مشکلاتم حل شد چرا که شهدا زنده‌ان. زنگ آخر بود.. موقع خروج قلب زینب لرزید😥😭 حالش بد شد.. در خطر افتادن بود که خانم مقری و بچه‌ها گرفتنش... ═════ ✾❤️✾❤️✾ ═════ 🍀راوے زینب🍀 توسکا با من همراه شد تا منو برسونه خونه، تا رسیدیم سر کوچمون دنیا رو سرم آوار شد😨 دو تا آقا با لباس سبز پاسداری دم در خونمون وایستاده بودن 🌹🕊یا حضرت زهرا، داداش منو انتخاب کردی؟🕊🌹 فاصله سر کوچه تا خونمون زیاد نبود ولی همون فاصله کم رو بارها خوردم زمین.😭 هربار که میخوردم زمین.. یه خاطره از این شانزده سال کنار🌷داداش حسین🌷 یادم میومد. تا رسیدم دم در خونه.... یکی از اون پاسدارا گفت: _"خانم عطایی فرد بهتون تسلیت و تبریک میگم.. وقتی چشمامو باز کردم سرم تو دستم بود.. چشمای مامان بابا قرمز😭 مراسمات حسینِ من شروع شد روز سوم تازه فهمیدم پیکرش قرار نیست برگرده😭💔 🥀عزیز خواهر.. حسین من.. کجا دنبالت بگردم.. کدوم خاکو بو کنم.. تا آروم بشم.. مزار نداری.. تا نازتو بکشم.. برات سر کدوم مزار گریه کنم😭😭😭 حسییییییییین😭😭😭 برگشتم به عکس بی بی زینب نگاه👀 کردم.. که خودش برام گرفته بود قاب کرده بودم بی بی جان منم داغ حسینم و دیدم.. بی بی.. حسین منو چجوری کشتن حسین من.. الان پیکرش کجاست😭😭😭 دستم رو روی عکس بی بی کشیدم و گفتم: "مراقب حسینم باش"😭💔 📝 ... ⇩↯⇩ ✍ بانو مینودری ═════ ✾❤️✾❤️✾ ═════ 👇👇 🆔 @Zahrahp http://eitaa.com/joinchat/2033647630C22e0467286
👈 ۷۲ روایت از شهــداے 💚 و 💚 🔴✾||➼‌┅═🕊═┅┅───┄ 📃 📌 : «گمشده مجنون» 🎙 : دوستان و خانواده شهید 🔻زمستان سال ۱۳۳۴ در ارومیه به دنیا آمد. هنوز یک سال از تولدش نگذشته بود که مادرش را در یک سانحه رانندگی از دست داد. 🔻برادر بزرگتری داشتند به نام . او در تهران دانشجو بود بعدها استاد دانشگاه شد، هر بار می‌آمد ارومیه برای برادرانش کتابهای مذهبی می‌آورد. از نماز و مسائل دین میگفت بعضی وقتها هم برادرانش را به تهران میبرد. 🔻مدتی بعد علی راهی فرانسه شد، وقتی برگشت او را دستگیر کرد، هیچ خبری از او نشد. از علی فقط یک ساک و یک قرآن به خانواده برگشت! او اولین خانواده هاست. 🌷 @shahidane1 🌷 🔻 رشته ریاضی را به پایان رساند به سربازی رفت بعد هم رفت تبریز پیش آقا ، از آنجا بود که با نوارها و اعلامیه‌های امام و مبارزه آشنا شد. چند بار ساواکی‌ها او را با قصد کشت زدند. 🔻با یکی از اقوام صحبت کرد، برای ادامه تحصیل راهی ترکیه سپس به شهر آخن آلمان رفت. وقتی وارد فرانسه شد حمید آلمان را رها کرد و به پاریس رفت. مدتی در خدمت امام بود و از انجا هم برای آموزش نظامی و دوره راهی و شد. 🔻چند مرتبه سلاح و مهمات را از طریق مرز وارد ایران میکرد و تحویل برادرش میداد. یک بار هم توسط پلیس ترکیه دستگیر شد. با پیروزی انقلاب به ایران آمد ازدواج نمود و پیگیر مسائل انقلاب گردید. 🔻 استان را بنیانگذاری کرد، در کردستان حماسه آفرید‌ و در اوج ناامنی با یک فروند هواپیمای نظامی ۱۵۰ نیرو را به سنندج منتقل کرد و نزدیک به یک ماه درگیر مبارزه بود، بعد با شروع جنگ به آبادان رفت. 🔻خط مقدم مبارزه را در آنجا بنیانگذاری کرد. بعدها به تیپ نجف رفت و فرمانده گردان شد. 🔻 بسیار اهل خودسازی بود، بارها بعد از نماز سر سجاده می‌نشست و مشغول راز و نیاز میشد. در عملیات فتح المبین در منطقه رقابیه با نیروهایش محاصره شدند. اما با یاری خدا نجات پیدا کردند. در بیت المقدس حماسه تصرف خرمشهر پاکسازی آن را با نیروهای گردان به یادگار گذاشت. 🌷 @shahidane1 🌷 🔻فراموش نمیکنم در سنگر کمین نشسته بودیم، ماشین حامل غذا در راه مانده بود، بچه‌ها گرسنه بودند با بیسیم از مسئول تدارکات برای بچه‌ها غذاخواست، ساعتی گذشت اما خبری نشد. 🔻این بار را به آسمان برد از خدا درخواست کرد، دعایش شد! یک نفر بر عراقی راه را گم کرده بود، به خاطر مه آلود بودن هوا، اشتباها به سنگر نیروهای خودی رسید. راننده اسیر شد، بارِ نفربر چلوکباب و مرغ بود برای فرماندهان و نیروهای عراقی! 🔻مدتی بعد در جلسه فرماندهان برای اولین بار را دید با تعجب او را نگاه میکرد. حاجی هم همینطور، بعد با هم صحبت کردند، معلوم شد قبل از انقلاب هر دو در مرز بازرگان مشغول حمل سلاح به داخل کشور بودند فکر میکرده حمید است! هم فکر می‌کرده مامور دولت است، لذا در آنجا هر دو از هم فرار میکنند. 🔻زمستان ۶۲ رو به پایان بود، به خانه‌ای که در پشت جبهه برای آنها آماده شده آمد. از و خداحافظی نمود، پسرش لحظه‌ای از او جدا نمی‌شد، این آخرین دیدار آنها بود. 🌷 @shahidane1 🌷 🔻در عملیات خیبر کاری کرد بسیار عجیب. معاون لشکر بود اما با نیروهای یک گروهان سوار بر قایق را دور زد. راه عبور دشمن را به خوبی بست، بسیاری از نیروهای آنها را به اسارت درآورد. حمید خیره کننده بود. یک سرتیپ عراقی به اسارت درآمده بود. او از نیروها خواسته بود فرمانده ایرانیها را ببیند. وقتی مقابل قرار گرفت باور نمیکرد او فرمانده باشد. پرسید: ما همه راه‌ها را بسته بودیم شما از کجا وارد جزیره شدید؟ حمید هم به شوخی : ما از سمت اردن بصره را دور زدیم و آمدیم توی جزیره! 🔻عراق به هر وسیله ممکن میخواست جزیره را پس بگیرد، بمباران شیمیایی، بمبهای خوشه‌ای، و.... بالاخره حمید در عملیات پس از یک عمر مجاهدت در راه اسلام به آرزویش رسید. 🔻او برای همیشه در جزایر ماند سالهاست امانتدار خوبی برای خوبان این امت است، انها که فرمان را بر مصلحت خود ترجیح دادند و تا پای جان مقاومت کردند. 🔵 شادے روح صلوات ⇩↯⇩ ✍ "گروه فـرهنگی شهید ابراهیم هادے" 🔴✾||➼‌┅═🕊═┅┅───┄ 👇👇 🆔 @Zahrahp http://eitaa.com/joinchat/2033647630C22e0467286
✨﷽✨ من راستش باهاش آشنا نبودم ولی در ماموریت اخیر که به #سوریه رفتم، اولین بار تو حرم حضرت زینب (س) دیدمش☺️ و بعد دو سه بار تو حرم حضرت رقیه (س)☺️ و چند باری هم در حلب. یک بار هم که تو حلب احتیاج به کمک داشتیم، به او گفتیم و انصافا با جون و دل اجابت کرد🌹محسن خزایی رو در این مدت کوتاه، انسانی بی ریا، بدون غرور و بدون هیچ تکلفی دیدم👌 و خب البته از یک سیستانی خیلی هم عجیب نیست.محسن خزایی بدون هیچ ژست و سروصدایی، در حلب، درست در وسط معرکه جنگ و چسبیده به خط مقدم نبرد با تروریستها👺در حین تهیه گزارش به #شهادت رسید و آرزوش برآورده شد🕊🌹 #خبرنگارشهیدمحسـن_خزایی #سالروزشهادت #یادش_باصلوات @ebrahimhemmat_ir 🌷کانال شهید همت🌷
#به_سردار_زیارت_قبول_نمیگی⁉️😭😭😭 🔻#سردار ما در حال #زيارت_دوره است  پنجشنبه شب از #سوريه شروع كرد  به #كاظمين💚 آمد  به #كربلا💚 رفت #نجف به  زیارت #امیرالمومنین💚 رفت به #زيارت خاكهای خون آلود #خوزستان آمد  به #مشهد_الرضا💚 آمد  قم به پابوس #حضرت_معصومه خواهد رفت ودرآخر برا‌ی #زیارت #پدر و #مادرش آغوش می گشاید سپس بدن خسته اش را درڪنار یارانش، آنها ڪه درفراقشان بی صبرانه اشڪ میریخت به آرامش می رساند . ▪#زيارتت_قبول_سردار آسمانی ما #فـــرمـــانـــــده_سپـــاه_قــــدس 🇮🇷 iD ➠ @sepaheghodss iD ➠ @sepaheghodss
🍃🌺🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 🌺خاطرات_شهدا🌷 🌹 🔹طول مدت عمرش کوتاه ولی بسیار مفید بود. 🔸او همواره اطرافیانش را به و کردن از نیازمندان و فقرا و در زندگی و بدگویی دیگران را نکردن سفارش میکرد. 🔹او در اواخر عمر شریفش به امام رضا هر شب میرفت آرزوی رفتن به داشت زیرا نمی‌توانست بی حرمتی به اهل بیت را ببیند سربازان امام زمان که در حال دفاع از ولایت بودن را تنها بگذارد به گفته ی دوست نزدیکش شبها به حرم میرفت و نماز شب میخواند و دعا میکرد تا زودتر برود. ۱۳۹۴/۸/۱۹ محل شهادت حلب @shahidane1
••• 🌱از آنجایـے ڪہ بہ شهید محمودرضــا بیضایـے خیلے علاقہ داشت، از همان اسم پسرش را محمودرضا انتخاب ڪرد،، بعد از اینڪہ پسرش محمودرضا بہ‌دنیا آمـــــــد، برادرم قصد داشت به ایـــران بیاید، امّـا وقتے بہ فرودگاه دمشق رسید درگیرے سختے پیش آمد و دوباره بہ جبهہ‌ے مقاومت بازگشت.. از آنجا پیام کوتاهے براے پسرش مے‌فرستد و مےگوید:" بـــــــابــــــا، محمودرضا! من الان بعد از به فرودگاه دمشق آمدم تا بیایم ڪرمـــان و تو را ببینم، ...ولے دو ساعت مانده به پرواز خبر دادند ڪه دوباره حمله شده و من باید برگردم.. {محمودرضا، من تو را خیلے دوست دارم، بابا، ڪار رو زمین است.. لبیڪ‌یازینب، لبیڪ‌یازینب..♥️✨ . . 🍃غلامرضا در شهریور ماه ۱۳۹۶ پس از گذراندن آموزش های لازم به سوریه اعزام گردید و تا لحظه شهادت به ایران برنگشت. . . 🍃ایشان به دلیل شرایط کاری و احساس  مسئولیت که می کرد، پس از تولد فرزندش درخواست کرد تا زمینه حضور خانواده اش در سوریه فراهم شود. سرانجام پس از دو هفته از برگشت خانوادشان همانطور که خودش به خانواده اش عنوان کرده بود که "شما  به سوریه بیایید و برگردید من به شهادت می رسم"، در پنجم بهمن ماه سال ۱۳۹۶ در حین انجام وظیفه به درجه رفیع شهادت نایل امد. @shahidane1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 (سلام‌الله‌علیها) 🌸 دختر امام حسین (علیه‌السلام) 🕊🌷بریم زیارت 🌷 ❤️ رو بفرستیم 🏴🕯 🏴 وفات دختر عزیز امام حسین (علیه‌السلام) بر تمام شیعیان تسلیت باد🌷🕊 @shahidane1 @shahidane1