🔶🔹🔻🔹🔶
#مادرشهید←: برای علی شرط گذاشتم اگر نماز صبحهایش را «#اول_وقت» بخواند اجازه رفتن به #سوریه میدهم فرزندم را برای دفاع از #اسلام و #رهبر دادم.
#ادامـــــــہ🔻🔻🔻
روزی که علی رفت، 15 فروردین بود. بعد از رفتنش رفتم مسجد #دو_رکعت نماز شکر و #زیارتــــ_عــاشورا و #دعاےتــوســـل خواندم و بدرقه راهش کردم،
💞احساس میکردم قلبم💖 در حال پرواز است. گفتم:
#خدایاشکرت که چنین فرزندی به من دادی.😘
[مـــدافـــــــ🔻حــرمـ🔻ـــــــع
#شهیدعلـــےجمشیــــدی🌹🍃
#شادےروحش_صلواتــــــ🕊
🍃🌸↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖️
🌹🍃🍃🌹
🌼⇦بار آخر که گفت هند میرود و در واقع #سوریه میرفت، #اشکهایش را دیدم، لرزش دستانش را لمس کردم. 😔
👈به من سفارش کرد که هوای خودم را داشته باشم، نکند بیمار شوم. گفت نیایم ببینم غصه خوردهای و مثل همیشه لاغر شدهای.😊
خودت را خوب نگه دار. مراقب خودت باش️ امیر به هیچ کس نگفت که کجا میرود.🌷
🌾⇦راوی: #همسرشهید
#شهید_امیر_سیاوشی🌹🍃
🍃🌸↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
🍃✍خاطره ای از
مدافع حرم
#شهیدمحمدکیهانی
از #شهیدمدافع_حرم
#حاج_علی_محمدقربانی
▫️🌹بنده و شهید قربانی از حدود سال 1392 به طور جدی دنبال رفتن به سوریه بودیم، وقتی هم که بحث عراق پیش آمد، به ایشان گفتم حاجی بریم #عراق،
گفت من #سوریه را خیلی مهمتر از عراق میدانم؛ اولا" اینکه عراق مردم خوب و خصوصا" #شیعیان زیادی دارد و خیلی به کمک ما نیازی ندارند، دوما" اهمیت سوریه از نظر موقعیت و شرایط، خیلی مهمتر از عراق است؛ سوریه خط مقدم #جبهه_مقاومت و پل ارتباطی ما با #حزبالله است، به همین دلایل ایشان مصمم بود که فقط جهت اعزام به جبهه سوریه اقدام کنیم...
بالاخره تلاشهای ما نتیجه داد و مهرماه 1394 عازم سوریه شدیم.🔶
🔻مدافع حرم🔻
#شهیدعلی_محمدقربانی🌹🍃
🌷سالروزشهادت🌷
🍃🌹↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
شـھیـــــــدانــــــہ
﷽ #کتاب #شهید_گمنام 👈 ۷۲ روایت از شهــداے 💚 #گمنــام و #جاویدالاثــــر💚 🔴✾||➼┅═🕊═┅┅───
﷽
#کتاب
#شهید_گمنام
👈 ۷۲ روایت از شهــداے
💚 #گمنــام و #جاویدالاثــــر💚
🔴✾||➼┅═🕊═┅┅───┄
📃 #روایت_ششم
📌 #عنوان : «خورشید دوکوهه»
🎙 #راوی : دوستان شهید
🔻تمام بدنش آثار #شکنجه بود. آثاری بود به جامانده از زندانهای ساواک.
سال۵۸ و روز اول درگیریهای #کردستان به مریوان آمد فرماندهی سپاه آنجا را به عهده گرفت.
🔻فرماندهی سخت کوش، دقیق، شجاع و پرتلاش بود، با شروع جنگ در همان منطقه در مقابل دشمنان سدی محکم ایجاد نمود.
🔻دی ماه سال ۶۰ به جنوب آمد، تیپ محمد رسولالله(ص) را در دوکوهه پایه گذاری کرد، حماسه آفرینی نیروهای #حاج_احمد مثال زدنی بود. درعملیاتهای بیت المقدس و فتح المبین کاری کرد که کارشناسان جنگی دنیا را به تعجب واداشت. خرمشهر که به یک دژ نظامی نفوذ ناپذیر تبدیل شده بود را آزاد کرد.
🔻نیروها عاشق او بودند، همیشه میگفت من در خط نبرد برادر بزرگتر شما هستم، درپشت جبهه برادر کوچکتر شما لذا کارهای مقر را بین بچهها تقسیم کرده بود. یک روز در هفته کار نظافت مقر وظیفه خود حاجی بود، از شستن ظرفها تا تمیز کردن دستشوییها و...
🌷 @shahidane1 🌷
🔻بچه بسیجی تازه به جبهه آمده بود، اسلحه را اشتباه به دست گرفته بود #حاج احمد در حال عبور از کنار او بود گفت: فرمانده تو کیه!؟ چرا به تو یاد نداده چطور اسلحه دست بگیری؟
آن جوان هم که حاجی رو نمیشناخت گفت: تو چیکار به فرمانده من داری؟
اصلا فرمانده من #حاج_احمد_متوسلیانه.، اگر اینجا بود حال تو رو میگرفت که بی خود حرف نزنی!
#حاج_احمد معذرت خواهی کرد و رفت.
🔻دو روز بعد تو مراسم صبحگاه دوکوهه اعلام شد که فرماندهی لشکر #حاج_احمد_متوسلیان صحبت خواهند کرد و جوان بسیجی سرک میکشید تا فرمانده لشکر را برای اولین بار ببیند.
🔻یکدفعه چشمش از تعجب گرد شد، بعد با خودش گفت: وای! من با کی اینطور صحبت کردم نکنه بعدا بخواد من رو تنبیه کنه!؟
اما حاجی اهل این حرفها نبود، همیشه میگفت: تو آموزش و نظم نیرو سخت بگیریم تا توی عملیات نتیجه بهتری بگیریم.
🌷 @shahidane1 🌷
🔻دوران اوج ترورهای منافقین بود، هر روز خبر از #شهادت عدهای مظلوم در شهرها به گوش میرسید، در تهران با #حاج_احمد به ستاد منطقه ۱۰ سپاه رفتیم. قرار شد از آنجا با یک خودرو غنیمتی عراقی به یکی از مقرهای سپاه برویم،شیشههای اتومبیل خرد شده بود.
🔻حرکت با آن هیچ اعتباری نداشت، به حاجی گفتم: این ماشین امنیت ندارد ممکن است در سر یک چهارراه یا در طی مسیر منافقین نارنجکی داخل آن بیاندازند.
🔻 #حاج_احمد لبخندی زد و گفت: قبل از #انقلاب ساواک نتوانست با ما کاری کند با یاریخدا در مریوان ضد انقلاب نتوانست مارا شکست دهد. بعثیها نتوانستند حریف ما شوند، مطمئن باش #منافقین هم نمیتوانند کاری از پیش ببرند.
🔻اگر قرار باشد اتفاقی بیفتد در جبهه نبرد با #اسرائیل خواهد بود!!
🔻این حرف #حاج_احمد زمانی بود که هنوز خبری از اعزام قوای #ایرانی به #سوریه و #لبنان نبود.
🔻 #حاج_احمد اسطوره دوران دفاع مقدس ما و از بهترین فرماندهان نظامی بود، سال۶۱ به سوریه و لبنان رفت.
#یوسف سپاه اسلام سالهاست که در سرزمین #کنعان مانده، به امید روزی که از او خبری بیاید...🙏
#ڪاری_از ⇩↯⇩
✍ "گروه فـرهنگی شهید ابراهیم هادے"
🔴✾||➼┅═🕊═┅┅───┄
#ارسال_انٺقاداٺ_و_پیشنهاداٺ_به
#آیدی_خادم_کانال👇👇
🆔 @Zahrahp
http://eitaa.com/joinchat/2033647630C22e0467286
شـھیـــــــدانــــــہ
﷽ #داستان_مذهبی #رمان_هادی_دلها ═════ ✾❤️✾❤️✾ ═════ #قسمت_هفتم 🍀راوےحسین🍀 روز تاسوعا، قرار بود ی
﷽
#داستان_مذهبی
#رمان_هادی_دلها
═════ ✾❤️✾❤️✾ ═════
#قسمت_نهم
امروز حال خانواده عطایی فرد داغون بود...
مادر و پدر با چشمای گریون.. و زینب با هق هق..😩😭 آماده اعزام حسین بودن.
حسین ساک رو روی زمین گذاشت و دستاشو واسه زینب از هم باز کرد.. زینب به آغوش حسین پناه برد. اشکهاش به حدی زیاد بودن که جلوی لباس نظامی حسین خیس شد😭
حسین تو گوش زینب گفت:
_خانم رضایی هواتو داره.. همیشه همه جا هواتو دارم.. موقع عقدت میام.. دوست دارم دکتر بشی باعث افتخارم بشی.. مواظب خودت و حجابت باش..😊
حسین رفت.. و زینب رفتنش را تماشا کرد.. غافل از اینکه تو این رفت دیگه برگشتی وجود نداره..
حدود ده روزی از اعزام حسین میگذشت.. چند باری زنگ☎️ زده بود.
از اون طرف توسکا پریشان حال بود..
حدود دوهفته بود ذهن و فکر توسکا بهم ریخته بود.
توسکا بعد از تشییع 🌷محمد🌷 خواب عجیبی دیده بود..
«خواب دیده بود تو یه باتلاق گیر افتاده و یه دست فقط .. استخوان بود..
که اومده بود توسکا را نجات داد..
بعد یه صدا گفت:
🕊"خواهرم! برو به همسنات بگو"..
اگه #شهدا نباشن شما تو #باتلاق_روزگار خفه میشین..🕊
توسکا میخواست به زینب بگه اما روش نمیشد..
دم دفتر منتظر خانم مقری بود
خانم مقری از دفتر خارج شد، توسکا پرید و خوابش و تعریف کرد😔
خانم مقری وارد کلاس شد
_بچهها قبل از شروع درس میخوام دوتا نکته بگم
🍃اول اینکه برادر زینب جان که #سوریه هستن چند روزیه هیچ تماسی نداشتن و قرار بوده واسه عملیات برن واسشون دعا کنین
🍃دوم اینکه خواب شهدا رو دیدن یعنی چی⁉️
هرکس نظری داد..
خانم مقری پای تخته رفت و نوشت:
✍" ولاتحسبن الذین قُتِلوا فی سبیل الله امواتا ًبلْ أحیاءُعند ربهم یرزقون.."
_بچه ها خدا این مورد رو واسه شهدا فرموده.. تو جنگ تحمیلی، عموهام شهید میشن، با توسل بهشون بارها مشکلاتم حل شد چرا که شهدا زندهان.
زنگ آخر بود..
موقع خروج قلب زینب لرزید😥😭
حالش بد شد..
در خطر افتادن بود که خانم مقری و بچهها گرفتنش...
═════ ✾❤️✾❤️✾ ═════
#قسمت_دهم
🍀راوے زینب🍀
توسکا با من همراه شد تا منو برسونه خونه، تا رسیدیم سر کوچمون دنیا رو سرم آوار شد😨
دو تا آقا با لباس سبز پاسداری دم در خونمون وایستاده بودن
🌹🕊یا حضرت زهرا، داداش منو انتخاب کردی؟🕊🌹
فاصله سر کوچه تا خونمون زیاد نبود ولی همون فاصله کم رو بارها خوردم زمین.😭
هربار که میخوردم زمین..
یه خاطره از این شانزده سال کنار🌷داداش حسین🌷 یادم میومد.
تا رسیدم دم در خونه....
یکی از اون پاسدارا گفت:
_"خانم عطایی فرد بهتون تسلیت و تبریک میگم..
وقتی چشمامو باز کردم سرم تو دستم بود.. چشمای مامان بابا قرمز😭
مراسمات حسینِ من شروع شد
روز سوم تازه فهمیدم پیکرش قرار نیست برگرده😭💔
🥀عزیز خواهر..
حسین من..
کجا دنبالت بگردم..
کدوم خاکو بو کنم..
تا آروم بشم..
مزار نداری..
تا نازتو بکشم..
برات سر کدوم مزار گریه کنم😭😭😭
حسییییییییین😭😭😭
برگشتم به عکس بی بی زینب نگاه👀 کردم.. که خودش برام گرفته بود قاب کرده بودم
بی بی جان
منم داغ حسینم و دیدم..
بی بی..
حسین منو چجوری کشتن
حسین من..
الان پیکرش کجاست😭😭😭
دستم رو روی عکس بی بی کشیدم و گفتم: "مراقب حسینم باش"😭💔
📝 #ادامـــــهدارد ...
#نویسنـــــده⇩↯⇩
✍ بانو مینودری
═════ ✾❤️✾❤️✾ ═════
#ارسال_انٺقاداٺ_و_پیشنهاداٺ_به
#آیدی_خادم_کانال👇👇
🆔 @Zahrahp
http://eitaa.com/joinchat/2033647630C22e0467286
شـھیـــــــدانــــــہ
﷽ #کتاب #شهید_گمنام 👈 ۷۲ روایت از شهــداے 💚 #گمنــام و #جاویدالاثــــر💚 🔴✾||➼┅═🕊═┅┅───
﷽
#کتاب
#شهید_گمنام
👈 ۷۲ روایت از شهــداے
💚 #گمنــام و #جاویدالاثــــر💚
🔴✾||➼┅═🕊═┅┅───┄
📃 #روایت_دوازدهم
📌 #عنوان : «گمشده مجنون»
🎙 #راوی: دوستان و خانواده شهید
🔻زمستان سال ۱۳۳۴ در ارومیه به دنیا آمد. هنوز یک سال از تولدش نگذشته بود که مادرش را در یک سانحه رانندگی از دست داد.
🔻برادر بزرگتری داشتند به نام #علی.
او در تهران دانشجو بود بعدها استاد دانشگاه شد، هر بار میآمد ارومیه برای برادرانش کتابهای مذهبی میآورد. از نماز و مسائل دین میگفت بعضی وقتها هم برادرانش را به تهران میبرد.
🔻مدتی بعد علی راهی فرانسه شد، وقتی برگشت #ساواک او را دستگیر کرد، هیچ خبری از او نشد. از علی فقط یک ساک و یک قرآن به خانواده برگشت! او اولین #شهید_جاویدالاثر خانواده #باکری هاست.
🌷 @shahidane1 🌷
🔻#حمید رشته ریاضی را به پایان رساند به سربازی رفت بعد هم رفت تبریز پیش آقا #مهدی، از آنجا بود که با نوارها و اعلامیههای امام و مبارزه آشنا شد. چند بار ساواکیها او را با قصد کشت زدند.
🔻با یکی از اقوام صحبت کرد، برای ادامه تحصیل راهی ترکیه سپس به شهر آخن آلمان رفت. وقتی #امام وارد فرانسه شد حمید آلمان را رها کرد و به پاریس رفت. مدتی در خدمت امام بود و از انجا هم برای آموزش نظامی و دوره #چریکی راهی #سوریه و #لبنان شد.
🔻چند مرتبه سلاح و مهمات را از طریق مرز وارد ایران میکرد و تحویل برادرش #مهدی میداد. یک بار هم توسط پلیس ترکیه دستگیر شد. با پیروزی انقلاب به ایران آمد ازدواج نمود و پیگیر مسائل انقلاب گردید.
🔻#بسیج استان را بنیانگذاری کرد، در کردستان حماسه آفرید و در اوج ناامنی با یک فروند هواپیمای نظامی ۱۵۰ نیرو را به سنندج منتقل کرد و نزدیک به یک ماه درگیر مبارزه بود، بعد با شروع جنگ به آبادان رفت.
🔻خط مقدم مبارزه را در آنجا بنیانگذاری کرد. بعدها به تیپ نجف رفت و فرمانده گردان شد.
🔻#حمید بسیار اهل خودسازی بود، بارها بعد از نماز سر سجاده مینشست و مشغول راز و نیاز میشد. در عملیات فتح المبین در منطقه رقابیه با نیروهایش محاصره شدند. اما با یاری خدا نجات پیدا کردند. در بیت المقدس حماسه تصرف خرمشهر پاکسازی آن را با نیروهای گردان به یادگار گذاشت.
🌷 @shahidane1 🌷
🔻فراموش نمیکنم در سنگر کمین نشسته بودیم، ماشین حامل غذا در راه مانده بود، بچهها گرسنه بودند #حمید با بیسیم از مسئول تدارکات برای بچهها غذاخواست، ساعتی گذشت اما خبری نشد.
🔻این بار #دستها را به آسمان برد از خدا درخواست کرد، دعایش #مستجاب شد!
یک نفر بر عراقی راه را گم کرده بود، به خاطر مه آلود بودن هوا، اشتباها به سنگر نیروهای خودی رسید. راننده اسیر شد، بارِ نفربر چلوکباب و مرغ بود برای فرماندهان و نیروهای عراقی!
🔻مدتی بعد در جلسه فرماندهان برای اولین بار #حاج_همت را دید با تعجب او را نگاه میکرد. حاجی هم همینطور، بعد با هم صحبت کردند، معلوم شد قبل از انقلاب هر دو در مرز بازرگان مشغول حمل سلاح به داخل کشور بودند #همت فکر میکرده حمید #ساواکی است! #حمید هم فکر میکرده #همت مامور دولت است، لذا در آنجا هر دو از هم فرار میکنند.
🔻زمستان ۶۲ رو به پایان بود، #حمید به خانهای که در پشت جبهه برای آنها آماده شده آمد. از #همسر و #فرزندش خداحافظی نمود، پسرش لحظهای از او جدا نمیشد، این آخرین دیدار آنها بود.
🌷 @shahidane1 🌷
🔻در عملیات خیبر کاری کرد بسیار عجیب. معاون لشکر بود اما با نیروهای یک گروهان سوار بر قایق #جزایر_مجنون را دور زد. راه عبور دشمن را به خوبی بست، بسیاری از نیروهای آنها را به اسارت درآورد.
#شجاعت حمید خیره کننده بود. یک سرتیپ عراقی به اسارت درآمده بود. او از نیروها خواسته بود فرمانده ایرانیها را ببیند. وقتی مقابل #حمید قرار گرفت باور نمیکرد او فرمانده باشد. پرسید: ما همه راهها را بسته بودیم شما از کجا وارد جزیره شدید؟
حمید هم به شوخی #گفت: ما از سمت اردن بصره را دور زدیم و آمدیم توی جزیره!
🔻عراق به هر وسیله ممکن میخواست جزیره را پس بگیرد، بمباران شیمیایی، بمبهای خوشهای، و.... بالاخره حمید در عملیات #خیبر پس از یک عمر مجاهدت در راه اسلام به آرزویش رسید.
🔻او برای همیشه در جزایر ماند #جزایر_مجنون سالهاست امانتدار خوبی برای خوبان این امت است، انها که فرمان #امام را بر مصلحت خود ترجیح دادند و تا پای جان مقاومت کردند.
🔵 شادے روح #شهید_علی_و_حمید_باکری صلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
#ڪاری_از ⇩↯⇩
✍ "گروه فـرهنگی شهید ابراهیم هادے"
🔴✾||➼┅═🕊═┅┅───┄
#ارسال_انٺقاداٺ_و_پیشنهاداٺ_به
#آیدی_خادم_کانال👇👇
🆔 @Zahrahp
http://eitaa.com/joinchat/2033647630C22e0467286
✨﷽✨
من راستش باهاش آشنا نبودم ولی در ماموریت اخیر که به #سوریه رفتم، اولین بار تو حرم حضرت زینب (س) دیدمش☺️ و بعد دو سه بار تو حرم حضرت رقیه (س)☺️ و چند باری هم در حلب.
یک بار هم که تو حلب احتیاج به کمک داشتیم، به او گفتیم و انصافا با جون و دل اجابت کرد🌹محسن خزایی رو در این مدت کوتاه، انسانی بی ریا، بدون غرور و بدون هیچ تکلفی دیدم👌 و خب البته از یک سیستانی خیلی هم عجیب نیست.محسن خزایی بدون هیچ ژست و سروصدایی، در حلب، درست در وسط معرکه جنگ و چسبیده به خط مقدم نبرد با تروریستها👺در حین تهیه گزارش به #شهادت رسید و آرزوش برآورده شد🕊🌹
#خبرنگارشهیدمحسـن_خزایی
#سالروزشهادت
#یادش_باصلوات
@ebrahimhemmat_ir
🌷کانال شهید همت🌷
هدایت شده از هنرکده صبا🔸️روباندوزی
#به_سردار_زیارت_قبول_نمیگی⁉️😭😭😭
🔻#سردار ما در حال #زيارت_دوره است
پنجشنبه شب از #سوريه شروع كرد
به #كاظمين💚 آمد
به #كربلا💚 رفت
#نجف به زیارت #امیرالمومنین💚 رفت
به #زيارت خاكهای خون آلود #خوزستان آمد
به #مشهد_الرضا💚 آمد
قم به پابوس #حضرت_معصومه خواهد رفت
ودرآخر برای #زیارت #پدر و #مادرش آغوش می گشاید
سپس بدن خسته اش را درڪنار یارانش،
آنها ڪه درفراقشان بی صبرانه
اشڪ میریخت به آرامش می رساند .
▪#زيارتت_قبول_سردار آسمانی ما
#فـــرمـــانـــــده_سپـــاه_قــــدس 🇮🇷
iD ➠ @sepaheghodss
iD ➠ @sepaheghodss
🍃🌺🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌺خاطرات_شهدا🌷
#شهید_محمد_سخندان 🌹
#شهید_مدافع_حرم
🔹طول مدت عمرش کوتاه ولی بسیار مفید بود.
🔸او همواره اطرافیانش را به #نماز_اول_وقت و #دست_گیری کردن از نیازمندان و فقرا و #قناعت در زندگی #غیبت_نکردن و بدگویی دیگران را نکردن سفارش میکرد.
🔹او در اواخر عمر شریفش به #حرم امام رضا هر شب میرفت آرزوی رفتن به #سوریه داشت زیرا نمیتوانست بی حرمتی به اهل بیت را ببیند سربازان امام زمان که در حال دفاع از ولایت بودن را تنها بگذارد به گفته ی دوست نزدیکش #حامد شبها به حرم میرفت و نماز شب میخواند و دعا میکرد تا زودتر برود.
#شهید_مدافع_حـرم_محمد_سخندان
#سید_ذاکر
#شهادت ۱۳۹۴/۸/۱۹
محل شهادت حلب
@shahidane1
••• 🌱از آنجایـے ڪہ بہ شهید محمودرضــا بیضایـے خیلے علاقہ داشت، از همان #سوریـــــــہ اسم پسرش را محمودرضا انتخاب ڪرد،،
بعد از اینڪہ پسرش محمودرضا بہدنیا آمـــــــد، برادرم قصد داشت به ایـــران بیاید، امّـا وقتے بہ فرودگاه دمشق رسید درگیرے سختے پیش آمد و دوباره بہ جبهہے مقاومت بازگشت..
از آنجا پیام کوتاهے براے پسرش مےفرستد و مےگوید:" بـــــــابــــــا، محمودرضا!
من الان بعد از #صــــد_روز به فرودگاه دمشق آمدم تا بیایم ڪرمـــان و تو را ببینم،
...ولے دو ساعت مانده به پرواز خبر دادند ڪه دوباره حمله شده و من باید برگردم.. {محمودرضا، من تو را خیلے دوست دارم، بابا، ڪار #بـےبـےزینب رو زمین است.. لبیڪیازینب، لبیڪیازینب..♥️✨ .
.
🍃غلامرضا در شهریور ماه ۱۳۹۶ پس از گذراندن آموزش های لازم به سوریه اعزام گردید و تا لحظه شهادت به ایران برنگشت. .
.
🍃ایشان به دلیل شرایط کاری و احساس مسئولیت که می کرد، پس از تولد فرزندش درخواست کرد تا زمینه حضور خانواده اش در سوریه فراهم شود.
سرانجام پس از دو هفته از برگشت خانوادشان همانطور که خودش به خانواده اش عنوان کرده بود که "شما به سوریه بیایید و برگردید من به شهادت می رسم"، در پنجم بهمن ماه سال ۱۳۹۶ در حین انجام وظیفه به درجه رفیع شهادت نایل امد.
#شهید_غلامرضا_لنگری_زاده
@shahidane1
7.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 ببینید | فیلم آخرین دیدار #شهیدمحمودرادمهر با مادرشان در شب اعزام به #سوریه .... ۱۳۹۵/۱/۱۴
❤️ #عشق_قیمت_نداره
❤️ #دوست_شهید_من
❤️ #همه_چی_خدا
16.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏴#وفات_حضرت_سکینه (سلاماللهعلیها)
🌸 دختر امام حسین (علیهالسلام)
🕊🌷بریم زیارت
🌷#دلمون ❤️ رو بفرستیم #سوریه 🏴🕯
🏴 وفات دختر عزیز امام حسین (علیهالسلام) بر تمام شیعیان تسلیت باد🌷🕊
@shahidane1
@shahidane1