eitaa logo
شـھیـــــــدانــــــہ
1.2هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
37 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم تبلیغات ارزان در کانال های ما😍😍 مجموعه کانالای مذهبی ناب👌👌 💠 تعرفه تبلیغات 👇 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 🍂 🍂 🌸🌷🌸اللهم عجل لولیک الفرج 🌸🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ #حدیث_روز ⇧⇧ #پنج‌شنبـــــہ ☀️ ۵ دی ۱۳۹۸ 🌙 ۲۹ ربیع‌الثانی ۱۴۴۱ 🌲 26 دسامبـــــر 2019 📿 ذڪــــــر روز ⇩⇩ 《 #لااِله‌َاِلا‌اللّه‌ُالْمَلِكُ‌الْحَـــقّ‌الْمُبیـــنْ 》 ✨روز زیارتی ⇩⇩ ▫️امام حســن عسڪری (ع) #اَلسَّلامُ‌عَلَیْکَ‌یااَباعَبْدِاللَّه‌ِالْحُسَیْنْ #السلام‌علیک‌یا‌اباصالح‌‌المهــدی #الّلهُــمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَــ‌الْفَـــــــرَج ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌿🌹 #سلام_بر_شهدا چونڪہ صبح آمد و چشمم باز شد قلـــــب من با چشم تو همــــراز شد غرق رحمـــــت میشود آنــــروز ڪہ صبحــــش با یــــــاد تو آغــــــاز شد #شهید_مصطفی_صدرزاده #ســــــلامــ #صبحتون_بخیـــــر #دلاتـــــون_شھـــــدایـــــے ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌿🌹 #شهید_امیر_حاج‌امینی #ولادت : ۱۳۴۰/۱۰/۵ #محل_تولد : زرند - ساوه #شهادت : ۱۳۶۵/۱۲/۱۰ #محل_شهادت : شلمچه 🔺بیسیمچی گردان انصار لشگر ۲۷ محمد رسول‌الله(ص) 🔹🔷💠🔷🔹 💢 #فرازی_از_وصیتنامه ◽️"اگر به واسطه خونم حقی بر گردن دیگران داشته باشم، به خدای کعبه قسم، از مردان بی‌غیرت و زنان بی‌حیا نمیگذرم..." #سالروز_ولادت #یادش_با_ذکر_صلوات #اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌿🌹 #شهید_محمدرضا_فتحى‏ #سردار #ولادت : ۱۳۳۷ #محل_تولد : زنجان #شهادت : ۱۳۶۱ 🔺فرمانده عمليات سپاه‏ و گردان جندالله سقز 🔹🔷💠🔷🔹 🔴 فرمانده ای که ۱۲ زن اسیر ایرانی را از دست کومله‌ها نجات داد 🔸روز هفده شهريور ماه ۱۳۶۱ افراد حزب كومله، ۱۲ تن از زنان مسلمان را اسير كرده و به محل استقرارشان می‌برند. اين خبر وقتی به سپاه رسيد مسئولين سپاه، محمدرضا و دوستانش را مأمور آزاد كردن اسراء كردند. 🔸محمدرضا و يارانش بعد از درگيرى و به هلاكت رساندن يكى از افراد كومله، زنان مسلمان را آزاد كرده و به سوى مقر خود در زنجان حركت دادند. 🔸هنگام بازگشت، افراد كومله در منطقه سقز به خودروى آنها كمين زده و نارنجكى به داخل آن انداختند، كه پس از انفجار، خودرو آتش گرفت و همراهانش به شهادت رسيدند. 🔸در اين انفجار ماشين محمدرضا كاملاً سوخته بود و به زحمت قابل شناسایی بود. در آن ايام هركس كه خبر شهادت محمدرضا را مى‏‌شنيد، اشك می‌ريخت و ناله میکرد. مردان و زنان زيادى از اهالى روستاها و شهرهاى دور و نزديك زنجان براى تشييع جنازه او به زنجان آمدند و شهر زنجان تا يك هفته سياه پوش بود. #سالروز_ولادت #یادش_با_ذکر_صلوات #اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
﷽ #داستان_مذهبی #رمان_هادی_دلها ═════ ✾❤️✾❤️✾ ═════ #قسمت_یازدهم نامه رو باز کردم.. با همون خط
═════ ✾❤️✾❤️✾ ═════ ساعت ۶ غروب بود... جلوی در ساختمان منتظر خانم رضایی بودم پنج دقیقه بعد خانم رضایی رسید.😊 خانمی ۲۹_۳۰ ساله با چهره معمولی ولی یه مهربونی کاملا مشخص بود. تا نشستم توماشین دستاشو باز کرد، به آغوشش پناه بردم. شاید یه ربع بیست دقیقه‌ای فقط گریه کردم😭😭 خانم رضایی: _آروم شدی عزیز دلم؟ فقط با اشک نگاش کردم😢 _میبرمت جایی که بوی🌷حسین و🌷 بده😊 بعد از گذشت ۴۵ دقیقه روبه‌روی نگه داشت وارد که شدیم خیلیا داشتن میومدن سمتم که بهار نذاشت. به سمت حسینیه معراج الشهدا🌹 راهنماییم کرد. خانم رضایی با یه باکس جلوم نشست. در و دیوارای معراج رو حسین قبل محرم سیاه پوش کرده بود.. خانم رضایی: _اینکه چطوری تو رو سپرد دست من بمونه واسه بعد..اما فعلا میخوام امانتهای دستم رو بدم بهت.. به بچه‌ها گفتم نیان خودمم یک ساعت دیگه بهت سر میزنم.😊 این باکس همون امانتاییه که حسین چند روز قبل اعزام بهم داد و گفت اگه واسش اتفاقی بیفته یک هفته بعد خبرش، اینو بهت بدم. خودش از حسینیه رفت بیرون. باکس رو باز کردم یه نامه✉️ بود با یه بسته.. نامه رو باز کردم.. ✍بسم رب الشهدا والصدیقین ما را بنویسید فداے زینب آماده‌ترین افسر رزم آور زینب باید به مسلمانی خود شک کند آنکه یک لحظه‌ی کوتاه شود کافر زینب کافیست که با گوشه‌ی ابرو بدهد اذن فرماندهی کل قوا؛ زینب از بیخ درآورده و خوآهیم درآورد چشمےڪه چپ افتد دور و بَر زینب😡☝️ آن کشور سوریه و این کشور ایران مجموع دو کشور بشود کشور زینب رهبر بدهد رخصت میدان؛ بگذاریم مرحم به زخم دل مضطر زینب ✍سلام خواهر گلم.. زینب قشنگم.. تو این دوسال که لیاقت مدافع بی بی داشتم تمام نگرانیم تو بودی خواهر جانم آنقدر بچه حساسی بودی هیچوقت نتوانستم از سوریه بهت بگم. بعد از شهادت آقا سیدمحمدحسین اونقدر نگرانت😔 بودم.. که نمیتوانم بیان کنم.. زینبم این نامه را زمانی میخوانی که یا اسیر شدم یا شهید🕊.. امیدوارم دومیه باشه زینبم... بعد از رفتنم آنقدر حرف میشنوی؛ دوست دارم ادامه بدی و به حرف خانم رضایی گوش بدی.. و باهاش همقدم بشی برای شناخت بقیه شهدا. امیدوارم اون چیزایی که مدنظرم است رو بتونم واست یادگاری بخرم. همراه این نامه یه تابلو هست بزن به اتاقت🖼 دوست دارم پیکرم هیچوقت برنگرده اگه برنگشت قرار من و تو هر موقع دلت گرفت💔 قطعه ۵۰ بهشت زهرا مزار‌ دوست دارم.. گل نازم❤️ ═════ ✾❤️✾❤️✾ ═════ 🍀راوے توسڪا🍀 تو مسیر مدرسه تا خونه فقط به حرفای خانم مقری فکر میکردم🤔 مامان: توسکا بیا ناهار _نمیخورم😕 نشستم روی تخت. مگه خانم مقری نمیگه شماها زنده‌اید؟ اگه واقعا زنده‌اید یه یا نشونم بدین😢 تنها کسی که میدونستم به شهدا خیلی ارادت داره زینبه☺️ گوشیمو برداشتم پروفایلای زینیو باز کردم، 🌺اولیش با حسین بود تو یک دریاچه مصنوعی، نوشته بود👇 "بعد از تو با خاطراتمان چه کنم برادرم" 🌺بعدش یک عکس آقایی بود زیرش نوشته بود👇 "مراقب عزیز من باش تو سوریه جامونده" زوم کردم رو عکسش: مگه نمیگن زنده‌ای بهم نشون بده..😢 تو همین فکرا بودم که خوابم برد..😴 تو یه بیابون ماسه‌ای بودم.. یه آقا اومد گفت:🕊_این همون نشانه آشکاره _اسمتون چیه؟؟😟 🕊_ سلام علے ابراهیم. از خواب پریدم😰 فقط جیییییغ زدم😵😭 که با سیلی بابا بیهوش شدم. دیگه هیچی نفهمیدم.... چند ساعت بعد که چشمامو باز کردم دیدم بیمارستانم🏥. 🍀راوے خانم رضایے🍀 نیمه‌های شب بود... که یک دختر نوجوان آوردن بیمارستان میگفتن به اونم شوک عصبی واردشده پرستار وقتی داشت بهش سرم میزد💉 میگفت: _نمیدونم والا چرا این دهه هفتادیا اینقدر عجیبن.. شوک عصبی تو این سن یه مقداری عجیبه😐 در حالیکه موهای زینب رو ناز میکردم گفتم : _اون دختر رو نمیدونم ولی زینب من برادرش رو گم کرده😊 _کجا گم کرده؟؟😕 _برادرش تو سوریه شده پیکرشم هنونجا مونده😒 _وای طفلک😢 📝 ... ⇩↯⇩ ✍ بانو مینودری ═════ ✾❤️✾❤️✾ ═════ 👇👇 🆔 @Zahrahp http://eitaa.com/joinchat/2033647630C22e0467286
قطعا شهدای طول تاریخ انسان هایی ویژه و محترم هستند اما برای من #ابراهیم_همت چیز دیگریست.... 🆔 @ebrahimhemmat_ir
مگر نه آنکه از پسر آدم؛ عهدی ازلی ستانده‌اند که "حسین" را از سرِ خویش بیشتر دوست داشته باشد ... #عزاداری #سردار_بی_سر #شهید_محمدابراهیم_‌همت 💠 @ebrahimhemmat_ir
#لبخندهای_خاڪی 🍃در سال‌های دفاع مقدس ... #چای مرهمِ #خستگی جسمیِ رزمندگان اسلام بود. در میان لشکرها رزمندگان لشکر ۳۱ عاشورا اُنس و الفت بیشتری با چـای داشتند. 🍃روزی در محضر آقا مهدی باکری و شهید حاج ابراهیم همت (فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول الله ﷺ) بودیم که در آن صحبت از #کنترل مناطق عملیاتی بود. 🍃حاج همت به آقا مهدی گفت : نگهبانان لشکر شما برای نیروهـای سایر لشکرها #سخت می‌گیرند و اجازه نمی‌دهند راحت عبور و مرور کنند مگر #ترکی بلد باشند 🍃آقای مهدی در پاسخ گفت: شما #یقین دارید که آنها نگهبانان لشکر ما هستند؟! حاج همت گفت: من نه تنها نگهبانان لشکر شما را می‌شناسم حتی حدّ خط #لشڪر_عاشورا را هم می‌شناسم! 🍃آقا مهدی با تعجب پرسید چطور چگونه می‌شناسید؟ حاج همت در جواب گفت : شناختن حد و حدود لشکر شما کاری ندارد، اصلاً #مشڪلی نیست! 🍃هر خطی ڪہ از آن دود به هوا بلند شده باشد آن خطِ لشکر عاشوراست چون همیشه #کتری‌های_چای_لشکر شما روی آتش می‌جوشد ... همگی خندیدیم 😂😂 #سرداران_دفاع_مقدس #شهید_‌ابراهیم_همت🌷 #شهید_مهدی_باکری🌷 یاد شهیدان با صلوات🌷 🆔 @ebrahimhemmat_ir
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ابا صالح دلــــم سامان نـــدارد مگر هجر تــو را پايـــان نـــدارد ابا صالـــح بيـــا دردم دوا کــن مرا از ديدنـــت حاجــت روا کن 🌺 #اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج 🌺
☘حاج حسین یکتا: مےگفت در عالم رویا؛ بہ #شهید گفتم❗️ چرا براۍ ما دعا نمےکنید کہ شهید بشیم...⁉️ مےگفت ما دعا مےکنیم براتون #شهادت مینویسن... ولے گناه مےکنید... پاک میشہ...🌱😔 @ebrahimhemmat_ir
تفحصی‌که‌به‌شهادت سیدعلی‌ختم شد/ شکرگزار فرزندانم بودم مادر شهیدان موسوی گفت: پسرم داماد سه ماهه بود که برای شهدا به دوکوهه رفت. به او گفتم کمی بیشتر کنار همسرش بماند اما گفت که: «مادران شهدا چشم‌انتظار بازگشت پیکر پسرانشان هستند، باید بروم.»
🍂❤️ السلام علیک یا اباعبدالله..🍁 🌷سلام میدهم از بام خانه سمت حرم ببخش نوکرتان را،بضاعتش اینست.. 🍂 السلام علی الحسین 🍃وعلی علی بن الحسین 🍂وعلی اولادالحسین 🍃وعلی اصحاب الحسین 💫اللّـهـمَّ‌عَـجِّـلْ‌لِـوَلِیِّـڪَ‌الفَـرَج iD ➠ @sahebzamane iD ➠ @sahebzamane