﷽
#حدیـــــث_روز ⇧⇧
#چھارشنبـــــہ
☀️ ۱۲ تیـــــر ۱۳۹۸
🌙 ۲۹ شــوال ۱۴۴۰
🌲 3 ژوئیــه 2019
ذڪــــــر روز ⇩⇩
《 #یاحَـــــےّیـاقَیـّــــوُمـ 》
✨روز زیارتی ⇩⇩
▫️امام ڪاظم (ع)
▫️امام رضــــا (ع)
▫️امام جــواد (ع)
▫️امام هــادی (ع)
#السلامعلیکیااباصالحالمهدی
#الّلهُــمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَــالْفَـــــــرَج
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🌺🌾
°•{سردار رشید اسلام
#شهید_تقـــــی_بهمنـــــی🍃🌹}•°
💌 #فــــرازےازوصیتنـــــامہ
🔹انقلاب ما، مانند نهالی نو است که احتیاج به آب دارد و ما مسلمانان برای آبیاری آن باید خون بدهیم تا این نهال بعد از چند زمانی ثمر خود را بدهد.
🔹حقیقتا شهید قلب تاریخ است زیرا با خون خود آزادی و انسانی زیستن را برای بازماندگان آموزش میدهد بنابه به قول شهید تاریخ دکتر شریعتی «خدایا خوب زیستن را به ما بیاموز خود بهتر مردن را خواهیم آموخت».
●فرمانده عملیات سپاه همدان
°•{ نشــــربمنــــاسبتــــــــ
#ســــالــــروزولادتــــــــــــ💚}•°
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🌸🍂
#بــــرگــےازخاطــــراتــــــ 📄
#شهید_دکتر_سیدمحمد_شکری🍃🌹
◽️خیره شده بود به آسمان
حسابی رفته بود توی لاک خودش...
بهش گفتم: «چی شده محمد؟»
انگار که بغض کرده باشه، گفت: «بالاخره نفهمیدم ارباً اربا یعنی چی؟ میگن آدم مثل گوشت کوبیده میشه یا باید بعد از عملیات کربلای ۵ برم کتاب بخونم یا همین جا توی خط مقدم بهش برسم»
◽️توی بهشت زهرا که میخواستند دفنش کنند، دیدمش؛ جواب سؤالش رو گرفته بود با گلوله توپی که خورده بود به سنگرش، "ارباً اربا" شده بود مثل مولایش حسین (علیهالسلام).
#یاد_شهدا_با_صلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
﷽ #داستان_مذهبی #رمان_از_سوریه_تا_منا ══💖══════ ✾💖 ✾ 💖✾ #قسمت_چهلویکم 🔹سلما نامزد کرده بود و
﷽
#داستان_مذهبی
#رمان_از_سوریه_تا_منا
══💖══════ ✾💖 ✾ 💖✾
#قسمت_چهلودوم
🔹صالح آرام و قرار نداشت، آنقدر طول و عرض حیاط را قدم زده بود که کلافه شده بودم.😩 سلما و علیرضا بازگشته بودند و حال سلما هم تعریف چندانی نداشت. علیرضا مدام دلداریاش میداد و سعی میکرد مانع از این شود که پدرجون اشکها و ناراحتی سلما را ببیند.
🔸دکتر گفته بود قلب پدرجون ضعیف و کم توان شده بود و افتادنش بابت حملهی قلبی بوده که به خیر گذشته اما امکان این را دارد که دوباره این حملات ادامه داشته باشد چه بسا در ابعاد بزرگتر😔
🔹زهرا بانو و بابا هم آمده بودند و کنار رختخواب پدرجون نشسته بودند. پدرجون اصرار داشت روی مبل بنشیند اما پزشک، استراحت تجویز کرده بود.☝️🏻
🔸قرار بود صالح فردا در اولین فرصت، پدرجون را به پزشک متخصص ببرد که تحت نظر باشد.
🔹ــ صالح جان... عزیزم بیا بشین یه چیزی بخور ناهارمون که هنوز دست نخورده، بیا که پدرجون هم اذیت نشه.😘
🔸نمیتونم چیزی از گلوم پایین نمیره.
ــ بچه شدی؟ پس توکلت چی شده؟ من همیشه به ایمان محکم تو غبطه میخوردم. حالا باید اینجوری رفتار کنی؟ خودتو نباز؛ خدا رو شکر که هنوز اتفاقی نیفتاده.😒
🔹بهم حق بده مهدیه. نمیخوام ناشکری کنم. اول که دستم... ای خدا منتی نیست... من خودم خواستم و به نیت شهادت رفتم ولی جانباز شدن خیلی سختتره😔 بعدش که بچه😭 اگه بود یه ماه دیگه دنیا میاومد. حالا هم پدرجون😔
🔸بخدا مهدیه بعد از فوت مامان دلم به پدرجون خوش بود. اگه بلایی سرش بیاد من دق میکنم.😢 سلمای بیچاره رو بگو که تو این شرایط سردرگمه. میدونی به من چی میگفت؟
🔹اشکش سرازیر شد😭 و ادامه داد:
ــ میگفت نامزدیش و بهم بزنم که بتونه از بابا مراقبت کنه. میگفت چطور میتونم برم سر خونه زندگیم؟ اصلا پاک قاطی کرده. خودت میدونی که چقدر علیرضا رو دوست داره😔
🔸نگران نباش. اونم الان مثل تو ناراحته و سردرگم. تازه، سلما دختره و عاطفیتر از تو... قبول داشته باش خیلی تحملش براش سخته. پدرجون هم که چیزیش نیست... شما از همین حالا خودتون و باختید😒 تو اگه محکم باشی مثل همیشه، دل سلما هم گرم و امیدوار میشه. انشاءالله این بحران هم رفع میشه. حالا بیا یه لقمه شام بخور پدرجون همش میگه صالح کجاست. بیا قربونت برم.😘
🔹دستم را دور کمرش حلقه کردم و باهم به بقیه پیوستیم. چشمان سلما همچنان خیس و متورم بود و خودش را در کنار علیرضا پنهان کرده بود.
#فدایی_خانم_زینـــــب
✍ ادامه دارد ...
══💖══════ ✾💖 ✾ 💖✾
#ارسال_انٺقاداٺ_و_پیشنهاداٺ_به
#آیدی_خادم_کانال👇👇
➣ @MODAFEH14
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🌸🍂
°•{مدافـــــع حـــــرم
#شهید_سیدمهدی_جـــــودی🍃🌹}•°
♦️ آخرین پیامک مهدی به مادر ⇩⇩
💠مهدی ساعت چهار بعد از ظهر از مشهد به مقصد سوریه به راه افتاد و ساعت ۴:۳۷ این پیامک را برای من فرستاد:
《سلام. اگر خوبی و بدی از من دیدید من را حلال کنید و هر موقع شما را اندوه گرفت به یاد حضرت زینب(س) بیفتید و طوری اشک نریزید که دشمنان شاد شوند و صبر زینبی پیشه کنید. خدانگهدار ای یاران. "لبیک یا زینب(س)"》
راوی 👈 مادر شهید
°•{نــشــــربمنــــــاسبتــــــــ
#ســالــــروزشھــــادتــــــــــــــ💔}•°
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
°•|🍃🌸 #پوستر | #شهدایی #سرافرازان 📜 #فــــرازےازوصیتنـــــامہ⇩↯⇩ 《راه شهیدان را ادامه دهید كه آن
°•|🍃🌸
#پوستر | #شهدایی
#سرافرازان
✍ #دݪنوشتـــــہ⇩↯⇩
《کاش بیاید روزی که نابودی رژیم منحوس صهیونیستی را با تو جشن بگیریم سردار!
شاید هم با یاد تو …!
اصلا کاش خبری بیاید از تو …》
°•{ســـــردار جاوید نشان
#احمــــد_متوسلیــــــــــان🍃🌹}•°
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🌺🍃
°•{مدافـــــع حـــــرم
#شهید_صفــــدر_حیــــدری🍃🌹}•°
●گفتنـــــد ڪـہ تا صبـــــح
فقط یڪـــــ راہ اسٺـــــــ
با #عشـــــــــــق فقـــــط
فاصلہها ڪـــــوتاہ است●
●هرچند ڪــــہ رفتنــــد،
ولـــــــے بعــــــــــد از آن
هر #قطعہے این خاڪــ
زیارتــــــــــگاہ اسٺــــــــ ●
#یاد_شهدا_با_صلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🌸🍃
#بــــرگــےازخاطــــراتــــــ 📄
🔹چند روز بعد از عملیات بود، یه نفر رو دیدم که کاغذ و خودکار دستش بود
هر جا میرفت همراه خودش میبرد
▪️از یکی پرسیدم: این بچه چشه؟
▫️گفت: آر پی جی زن بوده، توی عملیات اون قدر آر پی جی زده که دیگه نمیشنوه؛ باید براش بنویسی تا بفهمه.
🔹گوشهاش رو داد تا چشم و گوشمون باز بشه!
چشم و گوشمون باز نشد که هیچ؛
بماند ...
#یاد_شهدا_با_صلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🌙به رسم هر شب انتظار، برگی دیگر از شبهای انتظار را ورق میزنیم، به امید ظهور مولای غریبمان..
میخوانیـــــم
#دعــاےفرج به نیابت از ⇩⇩
🔻ســرداررشیــــــداســلام🔻
#شهیــد_محمـــــد_زاهـــــدی🌷
#الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــ_الْفَــرَج🍃✨
#شبتـــــان_بخیـــــر
#عاقبتتان_شهدایی
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
﷽
#حدیـــــث_روز ⇧⇧
#پنجشنبـــــہ
☀️ ۱۳ تیــــــــــر ۱۳۹۸
🌙 ۱ ذیالقعده ۱۴۴۰
🌲 4 ژوئیــــــه 2019
ذڪــــــر روز ⇩⇩
《 #لااِلهَاِلااللّهُالْمَلِكُالْحَـــقّالْمُبیـــنْ 》
✨روز زیارتی ⇩⇩
▫️امام حســن عسڪری (ع)
#السلامعلیکیااباصالحالمهدی
#الّلهُــمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَــالْفَـــــــرَج
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌸🍃
#سݪام_بر_شھـــــدا
به پاسِ هر وجب خاڪے از این مُلڪ
چه بسیار است آن سَرهــــا ڪه رفته!
زِ مَستے بر سرِ هر قطعه زیــــن خاڪ
خـــــدا داند چه افسَـــــرها ڪـه رفته...
#مدافـــــع_حـــــرم
#شهید_احمـــــد_مشلـــــب
#ســــــلامــ
#صبحتـــون_بخیـــــر
#دلاتـــــون_شھـــــدایـــــے🌷
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🍂🌼🌿
🌼
🌿
💛قم کویر است کویری که تلاطم دارد
💚چادرت را بتکان قصــد تیمـــــم دارد
🌸✨خجسته میلاد
بانوی قدسیه مطهره،
#حضرتفاطمهمعصومه (س)
که بارگاه نورانیش
محل دائمی نزول فرشتگان
بر زمین و دروازه بهشت است
تبریک و تهنیت باد✨🌸
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🌸🌾
°•{مدافـــــع حـــــرم
#شهید_محمدحسین_میردوستی🌹}•°
💌 #فــــرازےازوصیتنـــــامہ
◽️از خواهران و برادرم میخواهم که در راه ولایت و پشتیبان آن باشند و حجاب خود را نگه دارند و مراقب همدیگر باشند و با هم باشید.
°•{ نشــــربمنــــاسبتــــــــ
#ســــالــــروزولادتــــــــــــ💚}•°
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
﷽ #داستان_مذهبی #رمان_از_سوریه_تا_منا ══💖══════ ✾💖 ✾ 💖✾ #قسمت_چهلودوم 🔹صالح آرام و قرار نداشت
﷽
#داستان_مذهبی
#رمان_از_سوریه_تا_منا
══💖══════ ✾💖 ✾ 💖✾
#قسمت_چهلوسوم
🔹صالح، پدرجون را به دکتر متخصص برده بود. دکتر هشدار داده بود که قلب پدرجون در خطر است و هر نوع هیجانی برای او مضر و آسیب رسان میشد.
🔸خیلی باید مراقب باشیم و محیط را برای پدرجون آرام و بیاسترس فراهم میکردیم. خودم حواسم به همه چیز بود و غذا ها را با وسواس بیشتری درست میکردم. قرصها را سر ساعت به پدرجون میدادم و گاهی اوقات که صالح نبود با هم به پارک و پیاده روی میرفتیم.🚶🚶♀
🔹صالح هم در طول روز چند بار به منزل میآمد و سری به پدرجون میزد. به خواست پدرجون، سلما و علیرضا در اولین فرصت به زندگی مشترکشان رسیدند💞 و مراسم کوچک و زیبایی برایشان برگزار کردیم.
🔸لحظهای که سلما میخواست منزل پدرش را ترک کند خیلی گریه کرد و دلتنگیاش همهی ما را بیتاب و گریان کرد. دستش را دور گردن پدرجون حلقه کرده بود و از او جدا نمیشد.😭
🔹سلما جان... هیجان برا پدرجون خوب نیست. قربونت برم علیرضا گناه داره ببین چه دستپاچهای شده😔 صالح هم دست سلما را گرفت و توی دست علیرضا گذاشت. اشکشان سرازیر شده بود😭😭صالح سلما را بوسید😘 و او را راهی کرد.
🔸بعد از سلما خانه خیلی خلاء داشت. حس دلتنگی از در و دیوار خانه سرازیر شده و خفه کننده بود. صالح و پدرجون هم در سکوت گوشهای کِز کرده بودند و بیصدا نشسته بودند. مثل دو بچه که مادرشان تنهایشان گذاشته باشد.😔 خانه بهم ریخته بود و من هم خسته.
🔹کمی میوه شستم و آوردم، با خنده کنارشان نشستم و گفتم:
ــ چه خبره جفتتون رفتین تو لاک خودتون؟ دلم گرفت به خدا.💔
صالح لبخندی زد و پدرجون گفت:
ــ الهی شکرت... حالا دیگه راحت میتونم سرمو زمین بذارم و برم پیش مادر بچه ها.😔😭
🔸صالح بغض داشت و نتوانست چیزی بگوید. من ابروهایم را هلال کردم و گفتم:
ــ خدا نکنه پدرجون. الهی عمرتون دراز باشه و در سلامت و عزت زندگی کنید.🍃✨ حالاهم میوهتون و بخورید که صالح ببردمون بیرون یه دوری بزنیم.
🔹صالح جان...
ــ جانم.
ــ فردا نری آژانس. باید صبحانه برای سلما ببریم. در ضمن نگران نباشید😂 سلما و علیرضا از فردا اعضای ثابت اینجا هستن. خودم دختر خانوادهام بهتر میدونم حال و هواشو😂
🔸فردا که صبحانه را با زهرا بانو برای سلما بردیم، سلما و علیرضا هم با ما به منزل پدرجون آمدند. سلما دوباره در آغوش پدرجون جای گرفت و دل سیر اشک ریخت.😔😭
#فدایی_خانم_زینـــــب
✍ ادامه دارد ...
══💖══════ ✾💖 ✾ 💖✾
#ارسال_انٺقاداٺ_و_پیشنهاداٺ_به
#آیدی_خادم_کانال👇👇
➣ @MODAFEH14
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🌸🍂
°•{ســـــردار
#شهید_علیاصغـــــر_درودی🍃🌹}•°
#بــــرگــےازخاطــــراتــــــ 📄
◽️عراق مهران را گرفته بود. ما در سنگر نشسته بودیم که ناگهان علیاصغر آمد و پرده را محکم کنار زد و بلند گفت: چرا نشستید؟ عراق مهران را گرفت و شما اینجا صحبت میکنید؟
◽️با سرعت به همراه شهید قدمیاری و بچهها رفتند خط و از آن لحظه دیگر شهید نائب را ندیدم.
◽️قبل از ارتفاعات قلاویزان بچههای سیدالشهدا(ع) به عراق تک زده بودند و ما در امامزاده حسن مستقر شدیم. از برادر حامد پرسیدم که آقای نائب کجاست؟ گفت:خوابیده.
◽️نگاه کردم و دیدم روی صورت او خون خشکیده. برادر حامد گفت که در عبور از اولین ارتفاعاتی که از مهران میگذشت تا به قلاویزان برسد، ترکشی به صورت او اصابت کرد.
راوی 👈 همرزم شهید
●مسئول حفاظت اطلاعات لشکر ۵ نصر
°•{نــشــــربمنــــــاسبتــــــــ
#ســالــــروزشھــــادتــــــــــــــ💔}•°
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🌸🌾
°•{ #زندگینـــــامہ_شهید
#محمدحسین_مردی_ممقانی🍃🌹}•°
🔸با پیروزی انقلاب اسلامی، وارد سپاه پاسداران انقلاب شد، پس از به پایان رسانیدن دوره پزشکیاری، در دی ماه ۱۳۵۸ جهت مبارزه با فتنه انگیزان، راهی شهرستان پاوه شد.
🔸او در تمامی عملیاتهای آزادسازی شهرهای کردستان در کنار #سردار_احمد_متوسلیان به نبرد با ضد انقلابیون پرداخت. وی که از دست پروردگان حاج احمد بود، به همراه او به جبهه جنوب رفت و در تشکیل تیپ ۲۷ محمد رسولالله(ص) او را یاری داد.
🔸در این تیپ، از سوی حاج احمد، مسئولیت (واحد بهداری) به عهدهی او قرار گرفت.
●فرمانده بهداری تیپ ۲۷ محمد رسولالله(ص)
°•{نــشــــربمنــــــاسبتــــــــ
#ســالــــروزشھــــادتــــــــــــــ💔}•°
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌸 🍃
#بــــرگــےازخاطــــراتــــــ 📄
#شهید_محمدرضا_تورجیزاده🍃🌹
🔸همیشه اشکهایش تمنای روضهی مادر میکرد و ضجه میزد درد غربت را ...
🔸از سِرّ عاشقیش همین بس که آنقدر غصه داره مادر و پهلو و بازوی کبود بود که "زهراگونه پهلویش و بازویش شکافته شد.
🔻عمق عشقش را لمس میکنی وقتی که نام "یازهـــــرا" طبق وصیتش دلربایی میکند، روی مزارش..
📚 برگرفته از کتاب یازهرا(س)
#یازهـــــرا
#اَللّهُمَّارْزُقْناتَوْفِیقَالشَّهادَةِفِیسَبِیلِکَ
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🌙به رسم هر شب انتظار، برگی دیگر از شبهای انتظار را ورق میزنیم، به امید ظهور مولای غریبمان..
👈میخوانیـــــم
#دعــاےفرج را به نیابت از ⇩⇩
🔻ســرداررشیــــــداســلام🔻
#شهید_سیدمحمدرضا_دستواره🌷
《سالـــــروز شهـــــادت》
#الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــ_الْفَــرَج🍃✨
#شبتـــــان_بخیـــــر
#عاقبتتان_شهدایی
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯