eitaa logo
شـھیـــــــدانــــــہ
1.2هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
37 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم تبلیغات ارزان در کانال های ما😍😍 مجموعه کانالای مذهبی ناب👌👌 💠 تعرفه تبلیغات 👇 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 🍂 🍂 🌸🌷🌸اللهم عجل لولیک الفرج 🌸🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
°•|🌿🌹 : ۱۳۶۵/۱/۹ : زنجان - خدابنده : ۱۳۹۴/۹/۴ : سوریه ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ◽️خطاب به برادران و خواهرانم و تمام عزیزان و مردم سرزمینم عرض می‌کنم که پیرو ولایت باشید و تا زمانیکه پشت ولی‌فقیه و رهبر فرزانه، امام خامنه‌ای باشید هیچ قدرتی با هر تجهیزاتی که باشد، توان مقابله با شما را نخواهد داشت، چون سلاح شما وحدت و ایمان است که در سایه ولایتمداری حاصل می‌گردد. ◽️دشمن زبون ایمان و اعتقاد شما را نشانه گرفته است، پس نگذارید بین شما و اهل‌بیت(ع) و قرآن فاصله ایجاد نمایند. ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شب است و سکوت است و ماه است و من .mp3
4.44M
🎧🎧🎧 #فایل_صوتی 🎤حاج صادق #آهنگران 🔹شب است و سکوت است و آه هســـــت و مــــــــــن .... #فوق_زیبا👌 #پیشنهاد_ویژه_دانلود💯 ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🌙به رسم هر شب انتظار، برگی دیگر از شبهای انتظار را ورق میزنیم، به امید ظهور مولای غریبمان.. 👈میخوانیـــــم #دعــاےفرج را به نیابت از ⇩⇩ 🔻خبرنگار🔻 #شهید_علیرضا_افشار🌷 [سالروز ولادت] ▫️شهید علیرضا افشار از خبرنگاران صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران در تاریخ ۱۵ آذرماه سال ۸۴ هنگامی که برای تهیه گزارش مانور پیروان ولایت از تهران عازم چابهار بود با دیگر همکاران عرصه خبر بر اثر سانحه سقوط هواپیمای سی_۱۳۰ نیروی هوایی به درجه رفیع شهادت نائل گشت. #الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــ_الْفَــرَج🍃✨ #شبتـــــان_بخیـــــر #عاقبتتان_شهدایی ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
﷽ #حدیث_روز ⇧⇧ #سه‌شنبـــــہ ☀️ ۵ آذر ۱۳۹۸ 🌙 ۲۸ ربیع‌الاول ۱۴۴۱ 🌲 26 نوامبـــــر 2019 📿 ذڪــــــر روز ⇩⇩ 《 #یااَرْحَـــــم‌َالرّاحِمیـــــٖنْ 》 ✨روز زیارتی ⇩⇩ ▫️امام سجـاد (ع) ▫️امام باقــــر (ع) ▫️امام صادق (ع) #اَلسَّلامُ‌عَلَیْکَ‌یااَباعَبْدِاللَّه‌ِالْحُسَیْنْ #السلام‌علیک‌یا‌اباصالح‌‌المهــدی #الّلهُــمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَــ‌الْفَـــــــرَج ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌿🌹 #سلام_بر_شهدا میگویند که ابتدای صبــح رزق بندگانت را تقسیم میکنی!! میشود رزق من امـروز رفاقتی️ باشد از جنس شهـیدان .. با عطـر شهــــــادت .. #ســــــلامــ #صبحتون_بخیـــــر #دلاتـــــون_شھـــــدایـــــے ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌿🌹 : ۱۳۶۸/۲/۴ : قزوین : ۱۳۹۴/۹/‌‌۴ : حلب، ناحیه العیس سوریه ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 💢 🔺یادت باشه، یادم هست ◽️ساعات آخر بدرقه، همسرم گفت «دوری از تو برایم سخت است، من آنجا در کنار دوستانم و پشت تلفن نمی‌توانم بگویم دوستت دارم، نمی‌توانم بگویم دلم برایت تنگ شده، چه کنم؟» ◽️یاد همسر یکی از شهدا افتادم، به حمید گفتم: «هر زمان دلت تنگ شد بگو یادت باشه و من هم خواهم گفت یادم هست…» ◽️این طرح را پسندید و با خوشحالی هنگام پایین رفتن از پله‌های خانه بلندبلند میگفت «یادت باشه، یادت باشه» و من هم با لبخند در حالی که اشک می‌ریختم و آخرین لحظات بودن با معشوقم را در ذهن حک می‌کردم پاسخ می‌دادم «یادم هست … یادم هست …» و حمیدم رفت… ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
﷽ #داستان_مذهبی #رمان_عشق_که_در_نمیزند 💜══════ ✾💜 ✾ 💜✾ #قسمت_اول بدو ابجی دیر شد دیگه ...! وایس
💜══════ ✾💜 ✾ 💜✾ تو فکر بودم که بابا گفت -نرجس دخترم علی آقا رو تا اتاقت راهنمایی نمیکنی⁉️ به خودمم اومدم و گفتم چشم😊 در اتاق و باز کردم و گفتم بفرمایید خانما مقدم‌ترن؟! خندم گرفته بود😁 سرمو پایین انداختم و رفتم داخل، کنار تختم نشسته بود و منتظر که آقا حرفشون و بزنن.... خب بخوام از خودم واسه شما بگم، در کل یه پسر مذهبی معمولی‌ام و زیاد خشک نیستم.😓 یه کار دارم و یه ماشین🚗 میتونم با حمایت بابام عروسی آنچنانی بگیرم ولی به شخصه مخالف این کارم و دوست دارم رو پای خودم وایسم😌 چقدر خوب این خیلی خوبه که رو پای خودش وایسه😊 در آمدمم واسه یه زندگی معمولی خوبه اهل اسراف و مدگرایی نیستم، اگه میتونین با زندگی عادی من کنار بیایید یا علی.... سرم پایین و غرق حرفاش بودم که با یا علی بلندش به خودم اومدم، دیدم جلوم ایستاده!!! چیزی شده⁉️ منتظرم جواب شمارو بگیرم😊 باید روش فکر کنم باشه، یاعلی👋🏻 ........... یه ساعتی میشد رفته بودم هنوز قلبم💓 اروم و قرار پیدا نکرده بود.از وقتی دیده بودمش اصلا غرق افکار بچگیم شده بودم. انگار دوباره برگشته بودم به پنج، شش سال پیش که تو مقطع راهنمایی.. مادرش معلممون بود و ما واسه دیدن پسر چه کارا که نکردیم🙊😌😀 اون روز که دیدمش نظری نداشتم بدم ولی امروز.... 😍 نمیدونم چرا اصلا فکرش و نمیکردم که بخوام یه روز عروس معلمم بشم....🙈 با صدای در مامان به خودم اومدم - خب دخترم نظرت چی بود؟! به نظر من و بابات که پسر خوبی بود مخصوصا که شناختیمشون دیگه.... -نمیدونم مامان گیچ و منگم بزار بیشتر فکر کنم🤔 یه احساسی دارم که نمیدونم چیه از وقتی دیدمش آروم و قرار نداشتم. مامان یه نیش خند زد و همون جور که داش میرفت بیرون با خنده گفت😁 - عشـــــ❤️ــــق که در نمیرنه... یعنی من عاشق شدم؟؟؟؟ 📝 ... ⇩↯⇩ ✍ بانو shiva_f@ 💜══════ ✾💜 ✾ 💜✾ 👇👇 🆔 @Zahrahp http://eitaa.com/joinchat/2033647630C22e0467286
°•|🌿🌹 ▫️فرمانده عملیات سپاه ارومیه ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 💢 ◽️هرکس از ما پیامی و کلامی می‌خواهد، آن را در امام بجوید. سخن را سخن‌سرایان بسیار گفته‌اند و شعر و سرود، شاعران بسیار سروده‌اند و آهنگ و آواز را نغمه سرایان زیاد سرداده‌اند. ◽️هان! ما نه شاعریم و نه سخنران و نه نغمه‌خوان. امانتی بودیم که باید تحویل صاحب اصلی‌مان می‌شدیم. وظیفه‌ای داشتیم که می‌باید عمل می‌کردیم. ◽️خونی داشتیم که می‌باید در راه اسلام بر خاک اسلام می‌ریختیم تا فردا و فرداها، هزاران هزار حسینی سر از زمین بردارند و دوباره همه جا را کربلا و هر روز  را عاشورا سازند. ◽️عبدی بودیم که می‌بایست خواسته یا ناخواسته به مولا رجوع داده می‌شدیم و خدای تعالی بر ما منّت گذارد و این رجوع ما را احسن قرار داد و رجوع ما را معراج و پرواز از خاک تا آن سوی افلاک. ◽️این عرصه، عرصه عمل است. میدان، میدان جهاد است و آنانی که در نهایت راحت این دنیا به سر دادن سرود عرفان، عشق، اخلاص، صفا، لقا و هزاران القاب و عناوینی چنین و چنان پرداخته‌اند، جز لاف و گزاف به چیز دیگر مشغول نیستند و آنها که کتاب و مقاله و گفتار در مراتب سیر و سلوک می‌نویسند و دل خود را به این عناوین و القاب و مشغولیت‌ها خوش کرده‌اند، بسی در غفلتند و فراوان در خواب. ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°•|🌿🌹 🎞 کلیپی بسیار زیبــــا از سه برادر شهیـــد گمنـــــام علی، مهدی، حمید 🔺نکته قابل تأمل در مورد شهدای باکری این است که علی رغم تقدیم سه پسر در راه اسلام، پیکر هیچ کدام به آغوش خانواده بر نگشت و هر سه گمنام و مفقود الجسد هستند. 👈بسیار زیبا و شنیدنی😭😭 💯 ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌿🌹 #مدافع_حرم #شهید_محمدرضا_دهقان ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔺شهیدی بر مزار شهیدی دیگر روزی به لطف بیا بر مــــزار من شایـــد بِرویَد آن گل سرخـــــے که بر مـــــــزارم نیست ... #یاد_شهدا_با_ذکر_صلوات #اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🌙به رسم هر شب انتظار، برگی دیگر از شبهای انتظار را ورق میزنیم، به امید ظهور مولای غریبمان.. 👈میخوانیـــــم #دعــاےفرج را به نیابت از ⇩⇩ 🔻مدافع حرم🔻 🔺فاطمیـــون🔺 #شهید_رسول_جعفری🌷 [سالروز شهادت] #الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــ_الْفَــرَج🍃✨ #شبتـــــان_بخیـــــر #عاقبتتان_شهدایی ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
﷽ #حدیث_روز ⇧⇧ #چھارشنبـــــہ ☀️ ۶ آذر ۱۳۹۸ 🌙 ۲۹ ربیع‌الاول ۱۴۴۱ 🌲 27 نوامبـــــر 2019 📿 ذڪــــــر روز ⇩⇩ 《 #یاحَـــــےّیـاقَیـّــــوُمـ 》 ✨روز زیارتی ⇩⇩ ▫️امام ڪاظم (ع) ▫️امام رضــــا (ع) ▫️امام جــواد ‌(ع) ▫️امام هــادی ‌‌(ع) #اَلسَّلامُ‌عَلَیْکَ‌یااَباعَبْدِاللَّه‌ِالْحُسَیْنْ #السلام‌علیک‌یا‌اباصالح‌‌المهــدی #الّلهُــمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَــ‌الْفَـــــــرَج ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌿🌹 #سلام_بر_شهدا خودت که نمی دانی، اما به صبح می‌مانی! نگاهت لبخندت گرما و روشنی است که جان می‌بخشد مرا بتاب بر من آفتاب من... #ســــــلامــ #صبحتون_بخیـــــر #دلاتـــــون_شھـــــدایـــــے ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌿🌹 : ۱۳۴۶/۷/۱ : روستای آوه از توابع الموت قزوین : ۱۳۹۴/۹/۶ : سوریه ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔺عجیب‌ترین شرط ازدواج "بخشیدن کلیه" ◽️شهيد اولين شرطش برای ازدواج اين بود كه من اجازه بدهم تا ايشان طبق عهدی كه سالها پيش با دوستانش بسته است كليه‌اش را ببخشد. ◽️دومين شرطش هم سفر به لبنان برای مجاهدت بود. وقتی به اين شرطش رسيد با تعجب گفتم مگر هنوز جنگ داريم؟ گفت بله هست فلسطين همچنان در جنگ به سر می‌برد. در جنگ خودمان به خاطر شرايط سنی كه امكان حضور چندانی برايم فراهم نشد. ◽️سومين در‌خواست ايشان هم دعا برای شهادت بود. ◽️همانطور كه عبدالرشيد گفته بود نبودن‌هايش در زندگی بيشتر از بودن‌هايش شد. در اين مدت شرط‌هايش يكی پس از ديگری محقق شد. عبدالرشيد سال ۱۳۷۷ برنامه هديه كليه‌ا‌ش را به يكی از بستگانمان انجام داد، به دكتر گفته بود بهترين كليه‌ام را اهدا كنيد. ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
﷽ #داستان_مذهبی #رمان_عشق_که_در_نمیزند 💜══════ ✾💜 ✾ 💜✾ #قسمت_دوم تو فکر بودم که بابا گفت -نرجس د
💜══════ ✾💜 ✾ 💜✾ نرجس، نرجس بدو بیا ببینم😲😲 - بله مامان ۲روز گذشته، و من هرچی میگمت بازم میگی میخوام فکر کنم🤔🤔 خب مردم الاف من و تو که نیستن دختره‌.... سرم و پایین انداختم و گفتم -بگو واسه بار دوم بیان من بازم باهاش حرف دارم تنها جوابم این بود و رفتم. بعدِ سلام رو‌مبل نشستم سرم پایین بود که مامان گفت مگه نمی‌خواستی صحبت کنی⁉️ - چی؟! بله!؟ اره بلند شدم و علی هم پشت سرم بلند شد و اومد تو اتاق، باید فکر و خیال یه دختر ۱۵ ساله رو کنار میزاشتم من الان ۲۱ سالم بود دیگه باید عاقلانه فکر میکردم و‌ خوب علی رو میشناختم بعد جوابمو میدادم بهش. خب خانم محمدی بهتره اینبار شما صحبت کنید من سراپا گوشم😊 - راستش من به حرفای شما خیلی فکر کردم و تفاهم‌های زیادی رو بین خودم و و شما پیدا کردم. -خب، میشه منم چنتا سوال کنم؟ بله بفرمایید -شما از دین و اعتقاد🍃 چقدر پایبندید ما تحقیق هامون و کردیم ولی واسه من چادری بودن همسر آیندم خیلی مهمه. - من چادری هستم و نماز و روزه‌هام سرجاشه. - خیلی خوب نظر اخرتون چیه⁉️ سرم و از خجالت پایین انداختم بلند شدم چادرمو مرتب کردم و رفتم سمت در و اون متعجب نگاهم میکرد😳 به دم در که رسیدم سرم و برگردونم و گفتم: -من ایرادی نمیبینم تا ببینم نظر بزرگترا چیه؟! یه لبخندی زد و گفت مبارکه....😊😍 ................ همه چی زودتر از اونی که فکر میکردم گذشت. خواستم در ماشین و باز کنم که پیش قدم شد و در رو واسم باز کرد یه تشکر کردم و سوار شدیم. هنوز احساس غریبی و خجالت میکردم. دستشو گذاشت رو دستم و گفت: ملکه دستور میدن کجا بریم⁉️ خندم گرفته بود😁 از ملکه گفتنش -هرجا شما بگید بهتر نیس بریم نشونه ما شدنمون و بگیریم؟! -موافقم ................ این عالیه ملکه اگه پسندید حساب کنیم؟! - خوشم اومده نظر شما چیه؟! شما نه و تو ؟! اگه بخوای اینجور صحبت کنی منم بهت میگم خانم محمدی خوبه؟! -وای نهههه همیشه بدم میومد بهم بگن خانم محمدی همیشه دوست داشتم اسممو صدا کنن؟! چون عاشق😍 اسمم بودم. باشه پس سر به سرم نزار تا منم اذیتت نکنم رو دستات میاد به نظر من عالیه -باشه پس همین و بگیر چشم ملکه من....🌼 📝 ... ⇩↯⇩ ✍ بانو shiva_f@ 💜══════ ✾💜 ✾ 💜✾ 👇👇 🆔 @Zahrahp http://eitaa.com/joinchat/2033647630C22e0467286
°•|🌿🌹 #آرپی‌جی_زن #شهید_احمد_جعفرنژاد #ولادت : ۱۳۳۸/۹/۶ #محل_تولد : روستای فخرآباد گیلان #شهادت : ۱۳۶۰/۹/۹ #محل_شهادت : عملیات طریق القدس - بستان، که بر اثر اصابت ترکش، سر از بدنش جدا شد ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 💢 #فرازی_از_وصیتنامه ◽️آری شهادت شربتی است که هر کس توان آنرا ندارد که بنوشد مگر اینکه بتواند در یک لحظه خود را از تمام قید و بند ظاهری اعم از مال و جان خود گذشته و در راه حق علیه باطل فدا کند. بله این راه راه سعادت و راه رسیدن به پیروزی است. #سالروز_ولادت #یادش_با_ذکر_صلوات #اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
‍ °•|🌿🌹 #مدافع_حرم #ملقب_به_شهید_ابوالفظلی #شهید_حامد_جوانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ #فرازی_از_وصیتنامه ◽️یاحسین تا آخرین قطره‌ی خون نمی‌گذاریم دوباره خواهرت به اسارت برود. ◽️ای عاشقان اهل بیت رسول الله! من خیلی آرزو داشتم که ۱۴۰۰ سال پیش بودم و در رکاب مولایم امام حسین(ع) می‌جنگیدم تا شهید شوم و حال، وقت آن رسیده که به فرمان مولایم امام خامنه‌ای لبیک گفته و از اهل بیت پیامبر دفاع بکنم. لذا به همین منظور عازم دفاع از حرمین به سوریه می‌شوم و آرزو دارم همچون حضرت ﻋﺒﺎﺱ(ﻉ) ﺩﺭ ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺑﺰﺭﮔﻮﺍﺭﺷﺎﻥ ﺷﻬﯿﺪ ﺑﺸﻮﻡ. ◽️حاج «جعفر جوانی» پدر شهید با اشاره به این‌که حامد از ابتدا علاقه خاصی به قمر منیر بنی هاشم (ع) داشت، گفت: پسرم همانگونه که در وصیت‌نامه‌اش نوشته بود و در دفتر نقاشی‌هایش که هنگام شهادت در جیبش بود، نحوه شهادت خود را نقاشی کرده بود که ابوالفضل‌گونه به شهادت می‌رسد که در میان سوری‌ها و ایرانیان نیز لقب «شهید ابوالفضلی» گرفت. 🔺همانگونه که دوست داشت به شهادت رسید. #یادش_با_ذکر_صلوات #اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌿🌹 #مدافع_حرم #شهید_علیرضا_قلی‌پور #ولادت : ۱۳۶۴/۲/۵ #محل_تولد : قیر و کارزین - فارس #شهادت : ۱۳۹۴/۹/۶ #محل_شهادت : حلب - سوریه ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 💢 #برگی_از_خاطرات ◽️علیرضا آماده شد بریم عملیات.. توی راه یکی از بچه‌ها بهش آجیل تعارف کرد، علیرضا گفت: من فقط بادام میخورم، میخوام وقتی دشمن حمله کرد، کم نیارم…   #سالروز_شھادت #یادش_با_ذکر_صلوات #اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌿🌹 #مدافع_حرم #سردار #مفقودالاثر #جانباز_دفاع_مقدس #شهید_حاج_عباس_عبداللهی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 💢 #دلنوشته ▫️ڪاش مےشد زمانـــہ بر مےگشت ▫️آن مسافــــــر بہ خانہ بر مےگشت ▫️نــور مےشد و صبــــــح مےتابیــــد ▫️مـــــاه مےشد! شبــــانہ بر مےگشت.... #یادش_با_ذکر_صلوات #اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🌙به رسم هر شب انتظار، برگی دیگر از شبهای انتظار را ورق میزنیم، به امید ظهور مولای غریبمان.. 👈میخوانیـــــم را به نیابت از ⇩⇩ 🔺سردار🔺 🌷 ▪️فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شهرستان نیک شهر ▪️ترور توسط ضدانقلاب [سالروز شهادت] 🍃✨ ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
﷽ #حدیث_روز ⇧⇧ #پنج‌شنبـــــہ ☀️ ۷ آذر ۱۳۹۸ 🌙 ۱ ربیع‌الثانی ۱۴۴۱ 🌲 28 نوامبـــــر 2019 📿 ذڪــــــر روز ⇩⇩ 《 #لااِله‌َاِلا‌اللّه‌ُالْمَلِكُ‌الْحَـــقّ‌الْمُبیـــنْ 》 ✨روز زیارتی ⇩⇩ ▫️امام حســن عسڪری (ع) #اَلسَّلامُ‌عَلَیْکَ‌یااَباعَبْدِاللَّه‌ِالْحُسَیْنْ #السلام‌علیک‌یا‌اباصالح‌‌المهــدی #الّلهُــمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَــ‌الْفَـــــــرَج ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌿🌹 #سلام_بر_شهدا ‌صبح ؛ هجوم چشم‌های شماست وقتی ناگهـان در من شعری می‌شوید به وسعتِ طلوع یک زندگی صبح را دوست دارم ! وقتی ... سرآغازش شما شھیدان باشید ... #ســــــلامــ #صبحتون_بخیـــــر #دلاتـــــون_شھـــــدایـــــے ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌿🌹 #سردار #شهید_محمدابراهیم_همتی #ولادت : ۱۳۲۹ #محل_تولد : سمنان #شهادت : ۱۳۵۹/۹/۷ #محل_شهادت : آبهای خلیج فارس 🔺فرمانده ناوچه پیکان ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 💢 #برگی_از_خاطرات 🔹 #قصه_شهادت ◽️عملیات مروارید به پایان رسیده بود و ما از اسکله‌های البکر و الامیه عراق دور می‌شدیم که شهید همتی مرا صدا زد تا بر روی عرشه بروم، ۴۸ ساعت از آغاز عملیات گذشته بود و من چون افسر مخابرات و مسئول رادار ناوچه بودم در طول این ۴۸ ساعت استراحت نکرده بودم. از من تشکر کرد و با دست بر روی شانه‌ام زد و بیشترین علت موفقیت ناوچه و عملیات را به من نسبت داد، در این حین ناگهان صدای فریاد بچه‌های ناوچه بلند شد که موشک به سمت ما می‌آید، انتظار حمله را نداشتیم. ◽️شهید حفیظی که معاون شهید همتی بود به سمت سکان دوید و آن را به طور کامل به سمت چپ تکان داد اما متاسفانه موشک به قسمت انتهایی ناوچه اصابت کرد و من به داخل آب پرتاب شدم. زمانی که به خود آمدم ناوچه در حال غرق شدن بود و هواپیماهای دشمن با شلیک خود به سمت ناوچه آن را مورد اصابت قرار داده بودند. ◽️شهید همتی را در آخرین لحضات بر روی ناوچه که در حال غرق شدن بود دیدم اما هیچوقت پیکر محمد ابراهیم پیدا نشد و به مانند پیکان در قعر آبهای خلیج همیشه فارس، مأوا گرفت. #سالروز_شھادت #یادش_با_ذکر_صلوات #اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شـھیـــــــدانــــــہ
﷽ #داستان_مذهبی #رمان_عشق_که_در_نمیزند 💜══════ ✾💜 ✾ 💜✾ #قسمت_سوم نرجس، نرجس بدو بیا ببینم😲😲 - بل
💜══════ ✾💜 ✾ 💜✾ تقریبا یه ۲ ماهی از نامزدیمون💞 میگذشت و خونمونم کم‌کم آماده بود، فقط مونده بود چیدن وسایلش که قرار شد نازی کارش و تموم کنه. امسال بهترین سال تحویل رو‌ کنار علی و خانواده‌هامون گذروندم تو این مدت واقعا خوب شناخته بودمش و به این انتخاب خودم افتخار میکردم.👌 .......... ملکه خانم بدو ساکها رو بیار دیگه؟! -اومدم اومدم نازی اینا، کجان دارن میان؟؟ دیرمون نشه‌ها جاده شلوغ میشه⁉️ -زنگ زدم تو راهن با شنیدن صدای بوق گفتم بیا اومدن.... علی ساکهارو‌ ازم گرفت و راه افتادیم. اولین سفری بود که با علی میرفیم واسه تنها نبودن از نازی و احسانم خواستیم با فسقلیشون با ما بیان. مقصدمون مشهد🍃 بود و قرار بود بعد اون یه سر به شمال🌊 هم بریم. ................ ۳روز بودنمون تو مشهد عالی گذشت تو راه شمال بودیم. هوا بارونی🌧 بود جاده لغزنده. تو دلم صلوات میفرستادم که سالم برسیم به شمال.... به خاطر تاریک بودن جاده نازی اینارو‌ گم کرده بودیم و فقط میدونیستیم که پشت سر مونن فقط فاصلشون دور بود از ما. به گردنه رسیدیم قلبم اصلا اروم و قرار نداشت💓💓 نمیدوستم قراره چی بشه که با صدای بوق شدید کامیون به خودم اومدم و فقط تونستم داد بزنم علییییی و دیگه چیزی ندیدم😱😱 .......... نور چراغ به شدت چشمام و اذیت میکرد به سختی چشمام و باز کردم و مامان و دیدم که چشماش خیس اشک😭 بود با دیدن من گفت -بهتری دخترم؟! خداروشکر به هوش اومدی! به هوش ! اصلا مگه من چم بوده؟! اینجا کجاست؟!😳😳 علی علی علی من کجاس؟! -اروم باش الان همه چیرو برات میگم‌. هیچی نگو فقط بگو علی کجاست؟! حالش خوبه؟! خواستم بلند بشم که پاهام مانع حرکتم شد یه نگاه انداختم پاهام شکسته بود. اشک از گوشه چشمام😢 پایین اومد و اروم گفتم -التماست میکنم مامان علی رو‌ نشونم بده! بدون حرف اتاق و ترک کرد.😔 تنها چیزی که تو ذهنم بود برخورد کامیون به ماشینمون بود و اخرین کلمه دوستت دارم علی بود صداش تو گوشم میپیچید و صورتم خیس اشک😭 بود. یعنی علی اینقدر زود رفت؟! نه نه علی زندس .... پس چرا مامان حرفی نزند. داد زدم😲 میگم علی کجاس ؟! علیییی علی پرستار اومد داخل و گفت ساکت باش و با ارام بخش آرومم کرد. چشمامو بسته بودم فقط گریه😭😭 میکردم. نازی اومد داخل اتاق چشماش سرخ شده بود. کنارم نشست و گفت: ابجی بهتری⁉️ دستاشو گرفتم و گفتم جون هستیا بگو علی من کجاس؟! حالش خوبه؟! زندس؟! همون جور که اشک از چشماش پایین میومد😭 گفت -حالش خوبه زندس ولی.... ولی چی؟! تو رو خدا یکیتون جوابم بدید؟! خواست بلند بشه که دستاشو کشیدم و گفتم: -نازی جون هستیا قسم‌ خوردم تو رو خدا بگو ولی چی... 😭😭😭😭😭😭 📝 ... ⇩↯⇩ ✍ بانو shiva_f@ 💜══════ ✾💜 ✾ 💜✾ 👇👇 🆔 @Zahrahp http://eitaa.com/joinchat/2033647630C22e0467286