eitaa logo
شـھیـــــــدانــــــہ
1.2هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
37 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم تبلیغات ارزان در کانال های ما😍😍 مجموعه کانالای مذهبی ناب👌👌 💠 تعرفه تبلیغات 👇 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 🍂 🍂 🌸🌷🌸اللهم عجل لولیک الفرج 🌸🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🍃 #سلام_امام_زمانم💗 بیا ای وارث حیدر که زخم پهلوی زهرا به شمشیر تو می گردد مداوا یااباصالح 🍃 تعجیل در فرج #پنج صلوات ✨الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ✨ 🍃🌹↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
🍃🌹 ▫️ڪاش می شد بچہ ها را جمع ڪرد سنگر آن روزها را گــــــرم ڪرد ... ▫️ڪاش می شـد بار دیگـر جبهہ رفت جنگ عشقــے ڪرد و تیرے خـورد و رفتـــ ... #جمع_شهیدانمان_آرزوست ســــــلامــ ... #صبحتــــــون_شهــــدایــــے🌼 🍃🌹↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
🌹🍃 #شهید_پیشرو_و_پیشتاز 🔶شهید سید محمد سعید جعفری به تعبیر زیبا و عمیق مقام عظمای ولایت، علاوه بر دارا بودن عنوان شهید پیشرو و پیشتاز دارای خصیصه های مهم و ارزشمندی همچون » زود فهمیدن، به وقت فهمیدن و به هنگام عمل کردن، پاسخ به نیاز دادن« بود. 🔸(گزیدهای از فرمایشات مقام معظم رهبری در خصوص سردار شهید سید محمد سعید جعفری و یارانش). #شهید_سید_محمد_سعید_جعفری🌺 《ســــالــــروزولادتــــــــ》 🍃🌹↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
1_45804910.mp3
7.39M
♻️ حرف دل 👈(اگه شهید نشیم، انحرافمون قطعیه) بی بی امشب شهادتنامه ما رو بنویس...😭😭 با نوای: 🔺🔺🔺 🍃🌹↬ @shahidane1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🌹 #خاطرات_شهـــــدا 💠 پدرم یک بار در سال 63 به مناطق درگیری کردستان در شهر «بانه» رفت و با نیروهای حزب «کومله» درگیر شد و به اسارت آنها درآمد. 🔹آنها پدرم را پس از گذشت حدود سه تا چهار ماه از اسارتش، در فصل زمستان و در برف‌ سنگین کردستان و بدون لباس و کفش رها کردند. 🔹پدرم پاسدار بود و در مدت اسارتش به هیچ وجه این مسئله را بازگو نکرد چون اگر ضدانقلاب پاسدار بودندش را می‌فهمیدند قطعا به طور معمول که سر پاسداران را می‌بریدند سر او را نیز از تنش جدا می‌کردند. 🔹پدرم فرمانده یکی از گروهان‌های «گردان ادوات» «تیپ 2 قائم آل محمد (ص)» سمنان بود و روزی که خبر تولدم را می‌شنود خیلی خوشحال می‌شود و چون شیرینی پیدا نمی‌کند، به جای شیرینی، خرما پخش می‌کند. 🔹قبل از این که برای دیدن من به مرخصی بیاید، به خط مقدم می‌رود تا وظایف خود را قبل از مرخصی انجام بدهد که ناگهان نیروهای دشمن بعثی حمله می‌کنند و دست و پای پدرم در حین درگیری بر اثر اصابت گلوله خمپاره قطع شده و شهید می‌شود. راوی 👈 محمد مجیدزاده #شهید_محمد_تقی_مجیدزاده🌺 《ســــالــــروزشهــــادتــــ》 🍃🌹↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
شـھیـــــــدانــــــہ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻 #قسمتــــ_شصـــت_و_ششم ۶۶ 👈این داستان⇦《 محمد مهدی 》 ـــــــــــــــ
🔻 👈این داستان⇦《 رقیب 》 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎آقا محمدمهدی ... که همه آقا مهدی صداش می کردن ... از نوجوانی به شدت شیفته و علاقه مند به مادرم بوده ... یکی دو باری هم خاله کوچیکه با مادربزرگم صحبت کرده بوده ... دیپلم گرفتن مادرم و شهادت پدربزرگ ... و بعد خواستگاری پدرم ... و چرخش روزگار ... وقتی خبر عقد مادرم رو به همه میگن ... محمدمهدی توی بیمارستان، مجروح بوده 🤕... و خاله کوچیکه هم جرات نمی کنه بهش خبر بده ... حالش که بهتر میشه ... با هزار سلام و صلوات بهش خبر میگن ... آسیه خانم عروس شد و عقد کرد 💍... و محمد مهدی دوباره کارش به بیمارستان می کشه ... اما این بار ... نه از جراحت و مجروحیت ... به خاطر تب 40 درجه ...🤒 ❤️🌸داستان عشق آقا مهدی چیزی نبود که بعد از گذشت قریب به 20 سال ... برای پدرم تموم شده باشه ... و همین مساله باعث شده بود ... ما هرگز از وجود چنین شخصی توی فامیل خبر نداشته باشیم ...😔 نمی دونم آقا مهدی ... چطور پای تلفن☎️ با پدر حرف زده بود... آدمی که با احدی رودربایستی نداشت ... و بی پروا و بدون توجه به افراد و حرمت دیگران ... همیشه حرفش رو می زد و برخورد می کرد ... نتونسته بود محکم و مستقیم جواب رد بده ...🍃 💠اون شب حتی از خوشی فکر جنوب رفتن خوابم نمی برد ... چه برسه به اینکه واقعا برم ... اما...😔 از دعای ندبه که برگشتم ... تازه داشت صبحانه می خورد ... رفتم نشستم سر میز ... هر چند ته دلم غوغایی بود ...💓 اگر این بار آقا مهدی زنگ زد ... گوشی رو بدید به خودم ... خودم مودبانه بهشون جواب رد میدم ...☎️📞 🍃جدی؟ ... واقعا با مهدی نمیری جنوب؟ ... از تو بعیده ... یه جا اسم شهید بیاد و تو با سر نری اونجا ...😳😳 لبخند تلخی زدم ...😏 تا حالا از من دروغ شنیدید؟ ... شهدا بخوان ... خودشون، من رو می برن ...🕊🌹 ۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰ ـ ـ ✨💠✨ 🍃🌹↬ @shahidane1
🌹🍃 #ڪلام_شـهید 🔷امیدوارم که خدای متعال، رحمت خود را نصیب بنده گناه کار خود بفرماید و مرا به آرزوی قبلی خود یعنی شهادت فی سبیل الله برساند که (این را) تنها راه نجات خود میدانم. 🔹و آرزوی دیگرم این است که اگر خداوند شهادت را نصیب بنده گنهکار خود کرد، دوست دارم با بدنی پاره پاره به دیدار الله و ائمه معصومین به خصوص حضرت سید الشهدا (ع) بروم. #شهید_سید_یوسف_کابلی🌺 《ســــالــــروزشهــــادتــــ》 🍃🌹↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
🍃🌹 #مادر اسٺ دیگر ! دݪ تنگ شانه هاے مردانہ ی پسرش ڪہ میشود سر بروے سنگ سرد مزار میگذارد و لبریز مےشود حرف هاے ناگفته اش ازآسماڹ نگاهش.. پنج شنبه های دلتنگے🌺 📎 یاد شــــهدا با صـــلوات 🍃🌹↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🍃 #رهبـــــــرانه ▪️سالها گریه ی بر آل علــی جرم تلقی میشد ▪️روضه ی هفتگی از برکت #روح_الله است #فاطمیه #دهه_فجر #چهل_سالگی_انقلاب 🍃🌹↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
شـھیـــــــدانــــــہ
🌹 #لحظه_های_جـــــــاودانه 🌹 4⃣1⃣ ⇦ #فناء_فی_المعشوق 🔸نزدیک عملیات بود، می دانستم تازه دخترش به دن
🌹 #لحظه_های_جـــــــاودانه 🌹 5⃣1⃣ ⇦ #شهیدان_شیمیایی 🔸وقتی آمده بود جبهه، رفت تخریب. 🔹پایش که رفت روی مین برگشت عقب. 🔸بار دوم که آمد جبهه، تک تیرانداز شد با یک پا. خمپاره که خورد به سنگرش، آن یکی پایش هم معیوب شد و برگشت عقب. 🔹بار سوم که آمد، رفت توی آشپزخانه برای سیب زمینی پوست کندن. 🔸آشپزخانه را که هواپیماها بمباران کردند و شیمیایی شد. 🔻رفت عقب درسش را خواند تا وقتش برسد و زخم های شیمیایی باعث شود برود پیش دوستان شهیدش. 🍃🌹↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖‌‌
🌹🍃 ✨بعضی ها ستاره فوتبال می شوند؛ ✨بعضی ها ستاره سینما؛ ✨بعضی هم ستاره #آسمان آیا روزی ما هم ستاره می شویم؟! عاقبتمان #شهدایی 🍃🌹↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
#دعــاےفرج به نیابت از #شهید دفاع مقدس🔻 #امیــــر_سرلشگــــر🔻 #شهیــد_حسن_آبشناسان🌷 🔶 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج🔶 #شبتون_شهدایی💔🍃 🍃🌹↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖️
🔅✨ ﷽ ✨🔅 🌺 وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ وَلَا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَسَارًا 🍃 و ما آنچه را براى مؤمنان مايه درمان و رحمت است از قرآن نازل مى‌كنيم، ولى‌ ستمگران را جز زيان نمى‌افزايد. 🍃🌹↬ @shahidane1
🌹🍃 #سلام_حضرت_آفتاب❤️ سرانجام طلوع خواهی کرد و این بغضهای ماسیده در گلو و این اشکهای نشسته درحریم دیدگان جای خود را به شادی و آرامش و زندگی خواهد داد وتنها این امید است که هر صبح بیدارمان می کند #السلام_علیڪ_یاصاحب_الزمان ❣ #اللهم_عجل_لوليڪ_الفرج🌼 🍃🌹↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
🌹🍃 💔 پیداسٺ .. از آن بــالا هــم هوایمان را دارید... آی شھدا!! دلمان تنگ است.... #ســــــلامــ ... #صبحتــــــون_شهــــدایــــے🌼 🍃🌹↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹🍃 🔻خوشا بر شهیدی که در سینه خود 🔻به جز مهـــــر اولاد حیــــدر نـدارد... #مدافع_حرم #شهید_محسن_حججی #شهادت_روزیتان🌹 🍃🌹↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
🍃✍خاطره ای از مدافع حرم از ▫️🌹بنده و شهید قربانی از حدود سال 1392 به طور جدی دنبال رفتن به سوریه بودیم، وقتی هم که بحث عراق پیش آمد، به ایشان گفتم حاجی بریم ،  گفت من را خیلی مهمتر از عراق می‌دانم؛ اولا" اینکه عراق مردم خوب و خصوصا" زیادی دارد و خیلی به کمک ما نیازی ندارند، دوما" اهمیت سوریه از نظر موقعیت و شرایط، خیلی مهمتر از عراق است؛ سوریه خط مقدم و پل ارتباطی ما با است، به همین دلایل ایشان مصمم بود که فقط جهت اعزام به جبهه سوریه اقدام کنیم... بالاخره تلاش‌های ما نتیجه داد و مهرماه 1394 عازم سوریه شدیم.🔶 🔻مدافع حرم🔻 🌹🍃 🌷سالروزشهادت🌷 🍃🌹↬ @shahidane1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شـھیـــــــدانــــــہ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻 #قسمتــــ_شصـــت_و_هفتم 👈این داستان⇦《 رقیب 》 ـــــــــــــــــــــ
🔻 👈این داستان⇦《 یه الف بچه 》 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎با حالت خاصی بهم نگاه کرد ... چرا نمیری؟ ... توی مراسم مادربزرگت که خوب با محمد مهدی ... خاله خان باجی شده بودی ... نمی دونستم چی باید بگم ... می خواستم حرمت پدرم رو حفظ کنم ... و از طرفی هم نمی خواستم بفهمه از ماجرا با خبر شدم ... با شرمندگی سرم رو انداختم پایین ...😔 جواب من رو بده ... این قیافه ها رو واسه کسی بگیر که خریدارش باشه ...😖 همون طور که سرم پایین بود ... گوشه لبم رو با دندون گرفتم...😔😔😑 خدایا ... حالا چی کار کنم ... من پا رو دلم گذاشتم به حرمت پدرم ... اما حالا ... یهو حالت نگاهش عوض شد ... - تو از ماجرای بین من و اون خبر داری ...😳 ✨برق از سرم پرید ... سرم رو آوردم بالا و بهش نگاه 👀 کردم ... من صد تای تو رو می خورم و استخوان شون رو تف می کنم ... فکر کردی توی یه الف بچه که مثل کف دستم می شناسمت .... می تونی چیزی رو از من مخفی کنی؟ ... اون محمد عوضی ... ماجرا رو بهت گفته❓... 🔸با شنیدن اسم دایی محمد ... یهو بهم ریختم ... نه به خدا دایی محمد هیچی نگفت ... وقتی هم فهمید بقیه در موردش حرف می زنن دعواشون کرد ... که ماجرای ۲۰ سال پیش رو باز نکنید ... مخصوصا اگر به گوش خانم آقا محمد مهدی برسه ... خیلی ناراحت میشه ...😞😣 تا به خودم اومدم و حواسم جمع شد ... دیدم همه چیز رو لو دادم ... اعصابم حسابی خورد شد ... سرم رو انداختم پایین... چند برابر قبل، شرمنده شده بودم ...😞😔 هیچ وقت ... احدی نتونست از زیر زبونت حرف بکشه ... حالا ... الحق که هنوز بچه ای ... 🔹پاشو برو توی اتاقت ... لازم نکرده تو واسه من دل بسوزونی... ترجیح میدم بمیرم ولی از تو یکی، کمک نگیرم ...😳 ۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰ ـ ـ 🔹💠🔹 🍃🌹↬ @shahidane1
🏴🏴🏴 💠 گام برداشتن در جاده عشــــــق هزینہ مے خواهـد  هزینہ هایـــــے ڪہ  انسان را عاشـــــق  و بعد مےڪند 🌺 《ســــالــــروزشهــــادتــــ》 ⚫️↬ @shahidane1
🏴🏴🏴 ⬅️ فرازی از #وصیت_نامه_شهید ✍ از خداوند می خواهم جنازه ای از حقیر باز نگردد و همچون حضرت زهرا (س) بی قبر و نشان باشم و امیدوارم کسی برای جنازه ام که به وطن باز گردد تلاش نکند . ▪️خواهران و برادرانم به تسلیت گویندگان تبریک و تهنیت گویند چرا که من شهیدم و امیدوارم هنگام ظهور و قیام حجت ابن الحسن (ع) بیایم با سپاهی از شهیدان. ▪️از خواهرانم میخواهم با حجابشان، اخلاق و رفتارشان الگوی فاطمی باشند برای دیگران. #مدافـــع_حــــرم #شهید_عبـــاس_کردانــــی🌺 《ســــالــــروزشهــــادتــــ》 ⚫️↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖