#خاطراټشهدا
#صداےپاےآب🖤
یک گروهان از #گردان یا زهرا3 به ما ملحق شد. با شوق به سمت آنها رفتم.
حال خودم را نمیفهمیدم.
باخوشحالی سراغ آب را گرفتم. گفتم: دبه های آب ڪجاست!؟ يڪی از
فرماندهاݩ با تعجب گفت: دبه آب!؟
بعد ادامه داد: ما خودمان را هم به سختی تا اینجا رساندیم. قمقمه آب بچه هاے
ما همـ خالی شده! بعد مسیرش را عوض کرد و رفت!
باتعجب به او #نگاه میڪردم. #خستگی این مدت روی دوشم نشست.
💔 نگاهی به
سنگر انداختم. بچه هاے مجروح همگی منتظر آب بودند. نشستم روی زمین.
بی #اختیار قطرات اشڪ از چشمم جاری شد. به یاد کربلا🖤💔 افتادم. در دل فقط
میگفتم: یا حسین(علیهالسلام)
چقدر #سخت بود اشتیاق #اهل حرم! آنها که منتظر آب بودند. اما امیدشان ناامید شد!
رفتم به سمت #سنگر. همه #مجروحین سراغ آب را میگرفتند. گفتم: دیگه
حرف آب نزنید. آبی در ڪار نیست!😔💔
#شهیدمحمـــدرضاتورجیزادهـ
#ڪتابیازهرا(س).
@shahidaneh_313🌱🌙🖤