سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش سعید هست🙂✋
*تو برو مَکّه ، من میروم فَکّه*🕊️
*شهید سعید شاهدی*🌹
تاریخ تولد: ۱۷ / ۱۲ / ۱۳۴۷
تاریخ شهادت: ۲ / ۱۰ / ۱۳۷۴
محل تولد: قصرالدشت تهران
محل شهادت: فکه
*🌹مادرش← بچه که بود لقمه هم به مدرسه نمیبرد🍂میگفت شاید کسی نداشته باشد و دلش بخواهد🥀به بیت المال خیلی حساس بود💫 در حد توانش با جمع آوری کمکهای دیگران و گرفتن وام به آنها کمک می کرد🍃می گفت: یک عده مستاجرند ، کرایه خانه ندارند بدهند یا سقف خانه شان دارد پایین می آید🥀نمی دانید چه سختی هایی می کشند.🥀همرزم← من و سعید در همه لحظات با هم بودیم و قرار بود با هم برای تفحص به فكه برویم.💫 وقتی رفتم سر كار به من گفتند كه در قرعهكشی اسمم برای مكه درآمده🌙به سعید گفتم كه قرار است به مكه بروم🕊️از آنجا كه برگشتم حتماً به فكه میآیم💫سعید با لبخند همیشگی پاسخ داد: تو برو مكه من هم میروم فكه🕊️ ببینیم كدامیك از ما زودتر به خدا می رسیم؟🕊️ تازه از حج بازگشته بودم كه تلفن زنگ زد📞 آقای بیگدلی از فكه بود‼️اشک از چشمانم سرازیر شد🥀باور كردنش برایم مشكل بود🥀سعید به خدا رسیده بود🕊️ یک مین والمری منفجر میشود💥 و شهید غلامی مجروح میشود سعید برای کمک به او به سمتش میرود🍃 که ترکش مین به گلو🥀سینه و پهلویش میخورد🥀و هر دو به شهادت میرسند*🕊️🕋
*شهید سعید شاهدی*
*شادی روحش صلوات
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
#اسم_تو_مصطفاست
#قسمت:۷۳
صدای آژیر آمبولانسا رو که شنیدم، به زور لای چشمام رو باز کردم. یکی داد زد: بخواید ببرینش، می کشیمش. دوستم اومد جلو که اون رو هم با چاقو زدن. این رو از فریادش فهمیدم،
وقتی داد زد: سوختم، سوختم. بعد دیگه از هوش رفتم و ظاهرا از پنج عصر تا یازده شب اون گوشه افتاده بودم. وقتی گذاشتنم توی آمبولانس و شماره تلفن خواستن، تازه به هوش اومده بودم. شماره داییم فقط یادم اومد.
تو تعریف می کردی و من اشک می ریختم و التماس میکردم: «تو رو خدا خوب شو آقامصطفی!»
دیگر پابه ماه بودم. هر روز منتظر که دردم بگیرد، اما خبری نبود. آخرین توصیه دکتر، خوردن روغن کرچک بود. شب نوزده رمضان بود، برایم آب میوه گرفتی و با روغن کرچک مخلوط کردی و می خواستی به زوربه خوردم بدهی.
- شب قدره.
نمی خورم.
می خوام باهات بیام احيا! با قربان صدقه وادارم کردی بخورم.
روغن کرچکی را که آب میوه هم نتوانسته بود خوشمزه اش کند سر کشیدم، اما نگران به هم ریختن وضع مزاجم بودم.
- آقامصطفی باید تا صبح همین جا بشینی و از من مواظبت کنی؟ تا ساعت یک نیمه شب ماندی، اما یک مرتبه بلند شدی و زنگ زدی به مادرم
سمیه رو بیارم پیش شما؟»
اول مقاومت کردم بعد تسليم شدم، اما در دلم نقشه ای ریختم. به محض اینکه رسیدیم خانه مامان، جفت پاهایم را کردم توی یک کفش که من هم می آیم.
⬅️#ادامه_دارد...
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
#کلام_شهید
هر کس خسته شده است، جمع کند برود، ما پای این انقلاب، نظام و خون شهدا ایستادهایم.
#شهید_حسن_باقری🌷
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
✍عنایت حضرت ابالفضل علیه السلام
قبل از عملیات، یک گلوله خورده بود توی بازوش. اعزامش کرده بودند به یک بیمارستان در یزد. دکتر عکس گرفته و به او گفته بود: «گلوله بین استخوان وگوشت گیر کرده و خیلی خطرناکه، حتماً باید عمل بشی.» ولی عبدالحسین نه به درد شدیدش فکر می کرده، نه به این که حتماً باید عمل بشود؛ فقط می خواسته تا عملیات شروع نشده، خودش را برساند به منطقه، ولی دکتر این اجازه را به او نداده بود. متوسل به اهل بیت- علیهم السلام- شده بود. مثل ابر بهاری اشک ریخته بود. خواسته بود گشایشی در کارش بدهند. در حال گریه خوابش برده بود. شاید هم درحالتی بین خواب و بیداری بوده که حضرت عباس- علیه السلام- می آیند پیشش. دست می برند طرف بازویش. چیزی بیرون می آورند و می فرمایند: « بلندشو، دستت خوب شده.» مجبور شده بود موضوع شفای خود را به دکتر بگوید. دکتر باور نکرده بود. گفته بود: «تا از دستت عکس نگیرم، نمی گذارم بری.» عبدالحسین گفته بود: «به شرط این که به کسی چیزی نگی.» عکسش را گرفته و هیچ اثری از گلوله ندیده بود. عبدالحسین را با گریه بدرقه کرده بود.
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
💠 قرار شبانه
زمزمه می کنیم دعای فرج را به نیابت از تمام #شهدا
🌸بسم الله الرحمن الرحيم🌸
🌸الـهي عَظُمَ الْبَلاءُ
🌸 وبَرِحَ الْخَفاءُ
🌸وانْكَشَفَ الْغِطاءُ
🌸 وانْقَطَعَ الرَّجاءُ
🌸وضاقَتِ الاْرْضُ
🌸ومُنِعَتِ السَّماءُ
🌸واَنْتَ الْمُسْتَعانُ
🌸 واِلَيْكَ الْمُشْتَكى
🌸 وعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ
🌸اللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد
🌸اولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ
🌸 وعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم
🌸ففَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريبا
🌸 كلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ
🌸يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ
🌸اكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ
🌸وانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ
🌸يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ
🌸الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ
🌸ادْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني
🌸السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ
🌸 الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل
🌸يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ
🌸بحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ