eitaa logo
امام زادگان عشق
98 دنبال‌کننده
14.2هزار عکس
3.7هزار ویدیو
313 فایل
خانواده های معظم شهداء و ایثارگران محله مسجد حضرت زینب علیها سلام . ستاد یادواره امام زادگان عشق ارتباط با مدیر کانال @ya110s تاریخ تاسیس ۱۳۹۷/۱۰/۱۶
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴〰🏴〰🏴〰🏴 بسم الله الرحمن الرحيم 🌹 🌹 آیات 38تا41 سوره آل عمران 🌹 بخش دوم 📚 : قصه حضرت زکریا علیه السلام 🌸 هنالك دعا زکریا ربه قال رب هب لی من لدنك ذرية طيبة إنك سميع الدعآء (38) فَنَادَتْهُ الْمَلَائِكَةُ وَهُوَ قَآئِمٌ يُصَلِّى فِى الِْمحْرَابِ أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيى مُصَدِّقاً بِكَلِمَةٍ مِّنَ اللَّهِ وَ سَيِّداً وَ حَصُوراً وَ نَبِيّاً مِّنَ الصالحينَ (39) قال رب أنى يكون لی غلام و قد بلغنى الكبر و امرأتى عاقر كذلك الله يفعل ما يشآء (40) قال رب اجعل لى ءاية قال ءايتك ألا تكلم الناس ثلاثة أيام إلا رمزا و اذكر ربك كثيراً و سبح بالعشى و الإبكار (41) 🔴 ترجمه آیات و کلمات در جلسه قبلی بیان شد. 🌸 حنة همسر عمران با اشياع همسر زکریا خواهر بودند و هر دو عقیم و نازا. حنة با ديدن صحنه ى غذا دادن پرنده به جوجه هایش منقلب شد و به درگاه خدا کرد ، خداوند هم اجابتش کرد و به او مریم عطا کرد. قبل از تولد مریم ، عمران از دنیا رفت. مریم که کمی بزرگتر شد برای خدمتگزاری به بیت المقدس سپرده شد و سرپرستی مریم به سپرده شد. هر گاه زکریا در محراب عبادت بر مریم وارد می شد میوه هایی نزد او می یافت که مربوط به فصل های دیگر است. می پرسید: ای مریم این از کجا آمده است؟ مریم در پاسخ می گفت: آن از نزد خداست. همانا خداوند به هر کسی بخواهد بی شمار روزی می دهد. حضرت زکریا علیه السلام وقتی مقام و مرتبه علیه السلام را دید ، با ایمان به پروردگار از خداوند طلب فرزند کرد تا شاید در فصل پیری خداوند که بر همه چیز قادر است به او فرزند دهد. هنا لك دعا زكريا ربه قال رب هب لى من لدنك ذرية طيبة إنك سميع الدعآء: آنجا بود که زکریا پروردگارش را خواند و گفت: پروردگارا! از جانب خودت فرزندی پاک به من عطا کن که همانا تو شنوای دعایی. 🌸 فنادته الملائكة و هو قائم یصلی فی المحراب أن الله يبشرك بيحيى: پس فرشتگان او را ندا دادند در حالی که زکریا در محراب عبادت به نماز ایستاده بود، که خداوند تو را به فرزندی به نام یحیی بشارت می دهد. یعنی حیات بخش و این اسم را خود خداوند تعیین کرده است. خداوند هم دعاى زكريا را اجابت کرد و هم اسم فرزند او را تعیین کرد و هم اوصاف این فرزند پاکیزه را بیان نمود: 1⃣ : تصديق کننده کلمة الله منظور از کلمة الله در اينجا حضرت عيسى عليه السلام است. به مخلوقات كه آثار خداوند هستند كلمات گفته می شوند. انبيا یکدیگر را تصدیق می کنند. 2⃣ : یحیی آقا و پیشوا خواهد بود. 3⃣ : پارسا و خویشتندار و باعفت خواهد بود 4⃣ : و پیامبری از شایستگان خواهد بود. 🌸 از شنیدن این بشارت غرق شادی شد و عرض کرد: قال رب أنى يكون لى غلام و قد بلغنى الكبر و امرأتى عاقر كذلك الله يفعل ما يشآء: زکریا گفت:پروردگارا! چگونه برای من فرزندی خواهد بود، در حالی که پیری من فرا رسیده و همسرم نازا است؟ (خداوند) فرمود: این چنین خداوند هر چه را بخواهد انجام می دهد. با این پاسخ کوتاه که تکیه بر نفوذ اراده ی الهی داشت ، زکریا قانع شد. قال رب اجعل لی ءاية قال ءايتك ألا تكلم الناس ثلاثة أيام إلا رمزا و أذكر ربك كثيرا و سبح بالعشى و الإبكار: گفت: پروردگارا! برای من نشانه ای قرار ده. فرمود: نشانه ی تو آن است که تا سه روز با مردم سخن نگویی، مگر از طریق اشاره و پروردگار خود را بسیار زیاد یاد کن و هنگام شامگاه و بامداد او را تسبیح کن. به این ترتیب درخواست زکریا را پذیرفت و سه شبانه روز زبان او از سخن گفتن با مردم باز ماند در حالی که فقط ذکر خدا می گفت. این نشانه ای از قدرت پروردگار بر همه چیز بود ، خدایی که می تواند زبان بسته را به هنگام ذکرش باز کند ، پس می تواند در رحم زن نازا، فرزندی با ایمان و پیامبری شایسته بوجود آورد که مظهر یاد پروردگار باشد. ⬅️ پیام های آیات در جلسه بعدی... 🏴〰🏴〰🏴
هدایت شده از سالن مطالعه
KayhanNews759797104121495652135407.pdf
15.51M
بسم الله الرحمن الرحیم امروز شنبه‌ ۱۴ آبان ۱‌۴۰۱ ۱۰ ربیع‌الثانی ۱۴۴۴ ۵ نوامبر ۲۰۲۲ تمام صفحات 🔸🌺🔸-------------- 🖋"سالن مطالعه محله زینبیه" با کلی رمان، داستان، مقاله و ... مفید و خواندنی @salonemotalee
هدایت شده از  امام زادگان عشق
در این شلـــــــوغے دنیـــــــا فراموشتــــــــان نڪردیم در شلوغـــــــــــے قیامتـــــ فراموشمــــــــان نڪنید آے شہــــــــــداء ... . 🌠☫﷽☫🌠 🕊زیارتنامه ی _شهدا🕊 🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ🌷 اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ🌷 اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ🌷 اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ🌷 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ🌷 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ🌷 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ🌷 بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم🌷وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا🌷 فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱 🌟شادے ارواح مطهر 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌‌‌‌صبحت به خیـر باد که صبح منی هنوز در بامداد شب زده ام روشنـی هنوز.... ســــلام ✋ 🌹ـــدایی 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
✍ یڪ خط وصیـت : راه سعادت‌بخشِ حسیـن (ع) را ادامــه دهیــــد و زینـب وار زندگـی ڪنـیـد ، تمـام شهیـــدان مـا از این راه پرورش یافته انـد .. ... 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹سنگ مرقد حضرت معصومه(سلام الله علیها) 🌹اسامی مطهر14معصوم،حدیثی ازپیامبراکرم(ص)، نام‌های چهارزن بهشتی ونام آن حضرت روی سنگ نوشته شده است. 🌺نام:فاطمه 🌺لقب:معصومه،محدثه،رشیده 🌺نام پدر:حضرت موسی بن جعفر(امام هفتم شیعیان) 🌺نام مادر:نجمه خاتون 🌺تاریخ ولادت: سال 173ه.ق 🌺محل ولادت: مدینه 🌺مدت عمر:28سال 🌹تاریخ شهادت:دهم ربیع الثانی سال201ه.ق(به روایتی 12ربیع الثانی و8شعبان) 🇮🇷 کانال قرارگاه اساتید و طلاب انقلابی 🍂 @gharar_a
✊آیت الله مشکینی:ثواب گفتن مرگ بر آمریکا کمتر از صلوات نیست. 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‏به وقت تشییع فرزند؛ مادری زیر لب میگفت: "اللهم عجل لولیک الفرج" 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
37.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌹🌹🌹🌹 🎥 نماهنگ ۲ بازخوانی سرود رفیق شهیدم در رسای شهدای حادثه تروریستی حرم مطهر شاهچراغ "علیه السلام" منم یه آرشامم... 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
روایتی از زندگی ۴۰ساله همسر گرامی سرلشکر شهید حاج حسین همدانی : چهل و ششم پدرم از سرویس که آمد، صدای یک نوزاد، سردی و سکوت خانه ما را شکست. دومین برادرم رضا، چراغ خانه مان را روشن تر کرد. حالا مادرم سه دختر و دو پسر داشت اما توی خانه حرف از حسین بود. حتی مامانم برای او گریه می کرد و نامه می نوشت. برای سلامتی اش صدقه کنار می گذاشت. ولی آقام خونسرد و تودار بود و می گفت: «حسین هیچش نمیشه، چون مرده» و برای دل قرصی مامان، خاطرات کودکی تا نوجوانی حسین را برایمان مرور می کرد:«یه شب از سرویس اومدم. حسین هفت ساله بود. بهش گفتم این یه قرون رو بگیر و برو ماست بخر. توی اون وقت شب، همه جا بسته بود، الا همون دکان بقالی که حسین باید میرفت، حسین رفت و با یه کاسه ماست برگشت. انگشت به ماست زدم و گفتم ترشه، برو پسش بده. از سرما میلرزید و بغض کرده بود. خواهرم در گوشی بهش گفت: حسین برو، اگه نری، دایی فکر می کنه که مرد نیستی. حسین کاسه ماست رو برد، پس داد. اومد اما گریه اش گرفته بود. یه قرون رو به خودش هدیه کردم و گفتم میخواستم امتحانت کنم که قبول شدی. حسین جاهای دیگه امتحانات بزرگتری داد که برای من که داییش هستم درس بود. حسین که پارکابی من شد، بار افتاد و شمال رفتیم. کنار دریا ماهی ریخته بود. گفتم حسین از این ماهی ها که امواج به ساحل آورده، چند تا بیار کباب کنیم. خیلی جدی گفت: مگه این ماهیها حلالن؟ گفتم آبی دریا و ماهی همه مال خداست مال کسی نیست که ما دزدیده باشیم. گفت ولی ما که بازحمت خودمون اونا رو صید نکردیم، شاید سهم ماهیگیرها باشن نه مال ما. این تقوای حسین بود. 👇👇👇
و اما شجاعتش؛ به خرمشهر رفتیم بار رو توی گاراژ خالی کردیم که با گاراژدار که یه عرب بود، دعوام شد. توی یه چشم به هم زدن، چهار پنج نفر گرفتنم زیر مشتولگد. فکر نمی کردم از اون زیر، زنده بیرون بیام. ناله و دادوهوار میکردم. عربا هم میزدن و گوششون بدهکار نبود که حسین به دادم رسید و با بیل به جونشون افتاد. همه شونو درو کرد. اگر حسین نبود، زیر دست و پاشون له میشدم. لباس هام رو تکوندم و خون رو از لب و دهنم پاک کردم و پرسیدم زبل خان، بیل از کجا آوردی؟ گفت از زیر یکی از کمپرسیها.» پدرم از تقوا و شجاعت حسین تعریف می کرد؛ و مرا به یاد روزی می انداخت که محو نماز خواندنش شدم. کم کم معنی دوست داشتن را می فهمیدم. خواستگارها پاشنه در را ول نمی کردند، بیشترشان پولدار و آدمهای اسم و رسم دار بودند. از گاراژدار و راننده کامیون تا کارمند و بازاری. سرآمد آنها که خیلی سمج بود پسر یک خان معروف بود که گاراژ، ملک، باغ، مغازه و حیاط بزرگ را یک جا با هم داشت مارفت و آمد دوری با آنها در ایام عید داشتیم. و آرزو می کردیم که عید برسد و برویم حیاط زیبایشان را تماشا کنیم. به جای سگ، گرگ جلوی درب بزرگ حیاط بسته بودند و به اصطلاح پولشان از پارو بالا می رفت. پدرم به این وصلت راضی بود. اما مادرم می گفت: «این پول و پله، پروانه رو خوشبخت نمی کنه.» من در اتاق بغلی فال گوش ایستاده بودم ومی شنیدم که مادرم می گفت: داماد من حسینه. حسین همه جوره، تیکه تن ماست.» و پدرم جواب میداد «حسین پسر خوبیه، خواهرزادمه، بزرگش کردم، هیچ مشکلی نداره، اما دست و بالش خالیه.» و مامانم صدایش را بلندتر می کرد «دو رکعت نماز حسین به یه دنیا پول می ارزه، من راضی به وصلت با غریبه ها نیستم. اصلا جواب خواهرت روچطور می خوای بدی؟ میخوای بگی که برای پول، پروانه رو دادم به غریبه ها؟!» ⬅️ ادامه دارد..... 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا