روضه خانگی - امام حسن(ع) - 2037.mp3
6.33M
#بفرمائید_روضه
🔻روضه #امام_حسن(ع)
🔻روضه #امام_حسین(ع)
⏱ #ده_دقیقه | 07:22
👤 استاد #میرباقری
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰🌷
خاطرات مینا زین الدین
خواهر شهیدان سرلشکر پاسدار مهدی و پاسدار شهید مجید زین الدین
صدای بابا را که شنیدم، تعجب کردم. با بهت نگاهی به ساعت انداختم و نگاهی به زهره وبا تعجب پرسیدم:(( بابا جان چطور شده شما خونه این؟ هنوز ساعت پنج و نیمه که؟ خوبین؟مامان خوبن؟))
پدرم همیشه سه بعدازظهر میرفتن کتابفروشی. صدای بابا یک جوری بود. سرحال نبود انگار ته دلم لرزید.گفت خوبم ، امّا معلوم بودکه خوب نیست! غم و آشوبی در صدایش بودکه به دلم چنگ انداخت. کار بابا ساعت داشت، حساب و کتاب داشت. همیشه منظّم وطبق ساعت صبح ها مغازه را باز می کردو ساعت هشت شب آن را تعطیل می کردوبرمی گشت خانه. چه اتفاقی این ساعت روز او را به خانه کشانده؟ دوباره پرسیدم:(( بابا چیزی که نشده؟)) زهره به دهانم خیره مانده بود و صورتش از نگرانی رنگ به رنگ می شد.گرفتگی صدای بابابیشترشد وگفت:((چرا بابا، مجید مجروح شده، خودتونو برسونین)). دلم بی هوا در سینه پایین ریخت و کوبیدم توی صورتم نفهمیدم چطور خداحافظی کردم و گوشی را گذاشتم. در دل پاییز تنم یکدفعه مثل آتش داغ شد و بغضم ترکید زهره متحیّر نگاهم می کرد ودست پاچه پشت سرهم می پرسید:(( چی شده؟)).
زبانم مثل یک تکّه گوشت به کف دهانم چسبیده بود. به زور تکانش دادم وبریده بریده گفتم:(( مجیدمجروح شده، باید بریم قم)).ماشین شوهرخواهرم تعمیرگاه بود.رفت دنبال ماشین، ولی آماده نبود. ماشین همسایه را گرفت و راه افتادیم.
قطره های ریز باران پاییزی با اشک های گرممان فرو می ریخت.بعدمدّت ها با دوتا بچّه کوچک آمده بودم اصفهان تا چند روزی کنار خواهرم باشم. با غصّه به زهره نگاه می کردم و اشک هایم دانه دانه می ریخت روی چادرم. احساس خفگی گلویم را چنگ می زد و کاری جز دعا از دستم برنمی آمد. وای اگر مجید آسیب جدّی دیده باشد! آخرین بار همین دو هفته ی قبل بود که دیدمش رفته بود اثاثه ی مهدی را ببرد خانه ی جدیدشان . منیره خانم به خاطر اینکه بیشتر اوقات تنها بود، خواست به خانه ای برود که همسر شهید حمیدباکری و همسر شهیدهمّت درآن زندگی می کردند. وسایل را که جابه جا کرده بود، آمدپیش من. کمرش درد می کرد. کمی ماندو بعد خداحافظی کردو رفت. همیشه وقتی که می رفت، تا چندروز پکر بودم و حوصله ی هیچ کاری را نداشتم؛ هربارکه می رفت پُر می شدم از دلتنگی. این بارهم با اینکه موقع رفتن محکم بغلش کردم، امّا تا از در بیرون رفت، بغض دو دستی چسبیدبه گلویم...
دلم نجابت نگاهش را می خواست، لب های خندانش را. تن ماشین روی جاده سرمی خورد و دل تاریکی را می شکافت وپیش می رفت. ساعت دو نیمه شب بود که رسیدیم قم. مامان اشک می ریخت و دعا می کرد که مجید آسیب جدّی ندیده باشد، امّا حال بابا اصلاً خوب نبود. طوفان مهیبی در دلش داشت و چشمانش گاه و بی گاه میان حلقه های اشک گم می شد. حالاتش شک برانگیز بود! خبر باید مهمتر و جدّی تر از زخمی شدن مجید باشد که این طور او را به هم ریخته. با زهره به این نتیجه رسیدیم که مجید باید شهیدشده باشد. از بابا که پرسیدم. چانه اش لرزید و رفت توی اتاق قفسه ی سینه ام در حال انفجار بود، یعنی مجید من ، برادرمن، مجیدمظلوم من دیگر برنمی گردد؟! یعنی دیگر او را نخواهم دید؟! امّا نه ! نباید امیدم را از دست بدهم شاید خبر قطعی نباشد. دلم برای بوسیدن صورتش مثل انار ترکید. تازه بابا هم که چیزی نگفت! فقط گریه کرد؛ مامان داخل اتاق مشغول نماز و دعا بود. صدای اذان که سکوت سرد کوچه را شکست، بابا گوشی را برداشت و شماره ی دایی جان را گرفت من و زهره بغض کرده و ماتم گرفته نگاهش می کردیم. نتوانست مستقیم خبر را بدهد. به دایی جان گفت:(( حسین جان امروز اخبار رو حتماً نگاه کن)). بعدهم بغض کردوگوشی را گذاشت. به بابا گفتم:(( بابا جان اگه زبونم لال مهدی چیزیش شده بود اخبار اعلام می کرد. شهادت مجیدرو که توی اخبار اعلام نمی کنن !)) . تا این حرف را زدم، شانه های بابا لرزید و هق هقِ گریه اش بلند شد، اشک مثل رودخانه از چشم هایش جاری شده بود. این یعنی چه؟یعنی هر دو به شهادت رسیده اند؟! یکدفعه رعدو برق، ردای آسمان را تکّه پاره کرد ولی خبری از باران نبود. دیگر جایی را ندیدم. بغضِ گلویم توی همه ی بدنم منتشر شد دلم می خواست ابرها و ستاره ها را کنار بزنم و ببینمشان، یعنی مهدی هم؟ به مطهره نگاه کردم پلاک وان یکادی که مهدی همین یک ماه پیش برای تولد مطهره آورده بود، روی لباسش سنجاق کرده بودم. دستی به پلاک کشیدم. وای پاییز! چه زود دستت رو شد؛ چه بباری چه نباری حنایت دیگر رنگی ندارد. تو همان فصل غم و درد وبغضی؛ با تو فقط باید بارید باید درد کشید. بایدداغ دید. نمی دانم چقدر در حال و هوای خودم بودم که منیره خانم رسید.منیره خانم زن مهربان، کدبانو و خوش اخلاقی بود. نسبت به همه ی ما با احترام و عطوفت رفتار می کرد و ارتباط ویژه ای با پدرومادرم داشت،حتی بعد از شهادت مهدی از رفت و آمدش به خانه ی ما کم نشد.
ادامه 👇👇👇
وقتی کاری داشت، لیلا را به ما می سپرد وحتی او را در مهدکودک نزدیک منزل ما ثبت نام کرده بود. انصافاً او عروسی نمونه برای ما و مادری شایسته برای لیلا بود. تا وارد شد. سرروی شانه ی هم گذاشتیم و ناله زدیم، ولی وقتی بین گریه گفت:(( دیگه آقا مجیدرو نمی بینیم)). فهمیدم که از شهادت مهدی خبرنداردوفکر می کندکه فقط مجید شهیدشده. بابا باید به عروسش خبر می داد.مگر کاری سخت تر از این هم بود؟! تازه مامان هم از شهادت بچه هایش خبر نداشت؛ چطور می شد به مادری که فکر می کرد فقط یکی از پسرهایش مجروح شده اند، خبر داد که هردو جوانت پرپر شده اند؟!
آی پاییز ! اشک های بابایم را ببین ! او فقط همین دو پسر را داشت. ناله های مادرم را ببین! او تازه می خواست مجیدش را توی لباس دامادی ببیند. اشک های ما را ببین! دنیای بدون برادر، برای خواهرچقدر ارزش دارد؟
آی دنیا ! لیلا فقط یک سال و دو ماه دارد! هنوز درست بابایش را ندیده ؛ هنوز از عمویش خاطره ی چندانی ندارد. اشک هایم بی اختیار می ریختند. دیگر توان ضجّه زدن هم نداشتم. مبهوت به دیوار خیره مانده بودم و می باریدم. توی دلم زمزمه می کردم که وای از دنیای بدون مجید، وای از زندگی بدون مهدی ، امان از دنیای بدون برادر...
🥀
نثار ارواح مطهر شهدا ،امام شهدا و اموات بخوانیم #فاتحه با ذکر #صلوات
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰🌷
13921008_7933_128k.mp3
4.61M
🎧 انسان ۲۵۰ ساله | ویژگیهای مبارزه امام حسن علیهالسلام
🗓 ۲۸صفر، سالروز رحلت پیامبر(ص) و سالروز شهادت امام حسن(ع)
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰🌷
پیکر شهدای مدافع حرم در قم تشیع میشود
🔹پیکر شهدای مدافع حرم "نوروز حسنی" و "محمد اکبر حسینی" دوشنبه ۱۲ شهریور ساعت ۸:۳۰ صبح همزمان با تجمع دسته عزای نیروهای مسلح در شبستان حرم مطهر حضرت معصومه (س) تشیع میشود.
🔹همچنین پیکر این شهدا بعد از اقامه نماز بر پیکر آنها با حرکت دسته عزا به سمت دفتر مقام معظم رهبری تشیع و در قطعه شهدای مدافع حرم واقع در بهشت معصومه (س) تدفین خواهد شد.
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰🌷
72.mp3
3.45M
#کتاب_صوتی
#خاطرات_ارتشبد_فردوست
💐 #قسمت72💐
#کپی و #استفاده از صوت با ذکر #صلوات ، #بلامانع است .
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰🌷
#سلام_امام_زمانم💚
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلاىَ سَلامَ مُخْلِصٍ لَكَ فِى الْوَِلايَةِ...
سلام بر تو ای مولایم،
سلام بر تو از سوی قلبی،
که جز تو در آن راه ندارد!
بپذیر سلام کسی را که قلبش،
خانه محبت توست
و چشمهایش مشتاق دیدار تو...
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰🌷
💚 زیارت رسول خدا از دور:
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّه
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا خَلِيلَ اللَّه
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نَبِيَّ اللَّهِ
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا صَفِيَّ اللَّه
ِالسَّلامُ عَلَيْكَ يَا رَحْمَةَ اللَّه
ِالسَّلامُ عَلَيْكَ يَا خِيَرَةَ اللَّه
ِالسَّلامُ عَلَيْكَ يَا حَبِيبَ اللَّه
ِالسَّلامُ عَلَيْكَ يَا نَجِيبَ اللَّه
ِالسَّلامُ عَلَيْكَ يَا خَاتَمَ النَّبِيِّين
َالسَّلامُ عَلَيْكَ يَاسَيِّدَالْمُرْسَلِينَ
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا قَائِما بِالْقِسْطِ
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا فَاتِحَ الْخَيْرِ
السَّلامُ عَلَيْكَ يَامَعْدِنَ الْوَحْي
السَّلامُ عَلَيْكَ يَامُبَلِّغاعَنِ اللَّه
السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَاالسِّرَاجُ الْمُنِير
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مُبَشِّر
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مُنْذِرُ
السَّلامُ عَلَيْكَ وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِك
الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِين الْهَادِينَ الْمَهْدِيِّين
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مُحَمَّد
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَحْمَدُ
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ
عَلَى الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِين
💚زیارت قبول التماس دعا
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰🌷
▪️▪️▪️🏴▪️▪️▪️
بسم الله الرحمن الرحم
🌹 آیه ۵۴ سوره اعراف
🌸 إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَىٰ عَلَى الْعَرْشِ يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهَارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّرَاتٍ بِأَمْرِهِٓ ۗ أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ ۗ تَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ
🍀 ترجمه: همانا پروردگار شما خداست كه آسمانها و زمین را در شش دوران آفرید، سپس بر عرش[فرمانروایی و تدبیر امور آفرینش] مسلّط شد، شب را در حالی كه همواره با شتابْ روز را میجوید بر روز میپوشاند، و خورشید و ماه و ستارگان را كه تسلیم فرمان اویند [پدید آورد]؛ آگاه باشید كه آفریدن و فرمان مخصوص اوست؛ همیشه با بركت است خداوندی که پروردگار جهانیان است.
🌷 #رَبَّكُم: پروردگار شما
🌷 #خَلَقَ: آفرید
🌷 #سمَاوَات: آسمان ها
🌷 #أَرْض: زمین
🌷 #سِتَّة: شش
🌷 #أَيَّام: جمع یوم است در زبان عربی به «نهار»، روز گفته می شود، ولى کلمه «یوم»، گاهى به معناى روز است و گاهى به معناى شبانه روز و گاهى هم به روزگار و دوره، یوم گفته شده است و در این آیه، منظور دوره است.
🌷 #العرش: تخت حکومت
🌷 #اسْتَوَىٰ_عَلَى_الْعَرْش: بر عرش مسلّط شد، کنایه از قدرت، سلطه، تدبیر، هدایت و اداره کل جهان است.در زبان فارسی هم بر تخت نشستن یعنی بر اوضاع مسلط شدن و قدرت و حکومت را به دست گرفتن.
🌷 #يُغْشِي: می پوشاند
🌷 #ليْل: شب
🌷 #نهَار: روز
🌷 #حَثِيثًا: باشتاب، سریع
🌷 #شمْس: خورشید
🌷 #قَمَر: ماه
🌷 #نجُوم: ماه
🌷 #مُسَخَّرَات: رام شدگان
🌷 #خَلْق: آفرینش
🌷 #تبَارَك: بابرکت، پرفایده
🌸 اين آيه معبود حقيقى و واقعى را با ذكر صفات خاصّش معرّفى مى كند، تا آنها كه حقيقت جو هستند قبل از فرا رسيدن #قیامت در همين جهان او را به روشنى بشناسند. نخست مى فرمايد: {إِنَّ رَبَّكُمُ اللّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيّامٍ: همانا پروردگار شما خداست که آسمان ها و زمین را در شش دوره آفرید} «معبود» كسى جز «آفريدگار» نمى تواند باشد. با توجّه به مفهوم وسيع كلمه «ايّام» در این آیه به معنى «دورانها» به كار مى رود. بنابراين خداوند مجموعه #زمين و #آسمان را در شش دوران متوالى آفريده است، هر چند اين دورانها گاهى به ميليونها يا ميلياردها سال بالغ شده است و علم امروز هيچ گونه مطلبى را كه مخالف اين موضوع باشد بيان نكرده است. سپس #قرآن مى فرماید: {ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ: سپس بر عرش مسلط شد} يعنى، نه تنها آفرينش از اوست بلكه اداره و رهبرى جهان نيز با او مى باشد.
✅ #عرش چيست؟
- عرش در لغت معانى متعدّدى دارد از جمله: به معنى سقف يا چيزى است كه داراى سقف بوده باشد، و گاهى به معنى تخت هاى بلند همانند تخت سلاطين نيز آمده است. ولى هنگامى كه در مورد #خداوند به كار مى رود و گفته مى شود «عرش خدا» منظور از آن مجموعه جهان هستى است كه در حقيقت تخت حكومت پروردگار محسوب مى شود.
بنابراين در آيه مورد بحث جمله «اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ» كنايه از احاطه كامل پروردگار و تسلّط او بر تدبير امور آسمانها و زمين بعد از خلقت آنهاست.
🌸 سپس مىفرمايد: {يُغْشِي اللَّيْلَ النَّهارَ يَطْلُبُهُ حَثِيثاً: #شب را در حالی که همواره با شتاب روز را می جوید بر روز می پوشاند سپس مىافزايد: {وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسَخَّراتٍ بِأَمْرِهِ: و خورشید و ماه و ستارگان را که تسلیم فرمان اویند پدید آورد} پس از ذكر آفرينش جهان هستى و نظام شب و روز و آفرينش #ماه و #خورشيد و #ستارگان به عنوان تأكيد مى فرمايد: {أَلا لَهُ الْخَلْقُ وَ الْأَمْرُ: آگاه باشید که آفرینش و فرمان مخصوص اوست} منظور از «الْخَلْقُ» آفرينش نخستين، و منظور از «الْأَمْرُ» قوانين و نظاماتى است كه به فرمان پروردگار بر عالم هستى حكومت می كند و آنها را در مسير خود رهبرى مى نمايد. و در پايان آيه مى فرمايد: {تَبارَكَ اللّهُ رَبُّ الْعالَمِينَ: همیشه با برکت است خداوندی که پروردگار جهانیان است}اين جمله بعد از ذكر آفرينش و تدبير جهان هستى يک نوع ستايش از مقام مقدّس پروردگار است كه وجودى مبارک، ازلى، ابدى و سرچشمه همه بركات و نيكی ها مى باشد.
🔹 پيام های آیه ۵۴ سوره اعراف 🔹
✅ آفریدگار هستى، لایق تدبیر و مدیریّت آن است.
✅ #عرش، مركز مدیریّت و تصمیم گیرى خداوند است.
✅ تعقیب دائمى شب و روز، تنها با كروى بودن و حركت داشتن زمین ممكن است.
✅ هم آفرینش به دست خداست، هم اداره و تدبیر آفریده ها
✅ #خداوند سرچشمه ى بركات است.
✅ نزول بركات، از ربوبیّت #خداوند است.
✅ تمام هستى در حال تكامل و تحت تربیت الهى است.
▪️▪️▪️🏴▪️▪️▪️
هر آمدنی رفتنی دارد..
جز شهــ🌷ــادت...
شهید که شدی میمانی؛
یعنی خدا نگهت میدارد برای همیشه...
ســــ✋ـــــــــــــلام
#ٱنس_با_شهداء_روزی_زندگیتان🤲
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰🌷
انسان شناسی ۲۶۴.mp3
11.49M
#انسان_شناسی ۲۶۴
#استاد_شجاعی
#استاد_عالی
هفتاد سال عبادت یک شب به باد میره!
بله دقیقاً این اتفاق اصلاً بعید نیست.
✘ چرا؟
🚩#هیئت_بانوان_پیشکسوت_زینبی_س
👇👇
〰💠〰🏴〰💠
@Heiat1400_p_zeinaby
〰💠〰🏴〰💠
پیرمرد بعد از فتنه ۸۸ نگران جان رهبر بود. شهیدی به خوابش آمد و گفت نگران نباش، ما محافظ او هستیم. نشانی مزارش را هم گفت. پیرمرد اعتنا نکرد. خوابها تکرار شد. سراغ همان نشانی مزار رفت. تصویر شهید همان بود که در خواب دیده بود. روی مزار نوشته بودند: محافظ رییسجمهور سیدعلی خامنهای.
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰🌷