#خاطرات_شهید
💠لباس های شسته شده سرهنگ خلیل صرّاف
●زمانی که در قرارگاه رعد بودیم.گاهی بچه ها هنگام رفتن به حمام لباسهای چرک خود را کنار حمام می گذاشتند تا بعدا آنها را بشویند.بارها پیش آمده بود که وقتی برای شستن لباس هایشان رفته بودند،آنها را شسته و پهن شده می یافتند و با تعجب از این که چه کسی این کار را انجام داده،در شگفت می ماندند.
●سرانجام یک روز معما حل شد و شخصی خبر آورد که آن کس که به دنبالش بودید،کسی جز تیمسار بابایی،فرمانده قرارگاه نیست.از آن پس بچه ها از بیم آنکه مبادا زحمت شستن لباس هایشان بر دوش جناب بابایی بیفتد،یا آنها را پنهان می کردند و یا زود می شستند و دیگر لباس چرک در حمام وجود نداشت.
#شهید_خلبان_عباس_بابایی
#سالروز_شهادت
13.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 *بوسه پدر شهید عباس بابایی برپاهای فرزندشهیدش *
◇وقتی برای خاکسپاری *شهید خلبان عباس بابایی رفتیم امیرنادری (کابین عقب * شهید بابایی)برایم تعریف کرد:"میرفتیم خاک عراق بمب هارارهاکرده بودیم وداشتیم برمی گشتیم داخل خاک خودمان .به منطقه سردشت رسیدیم .
◇*بابایی* بالهجه ی قزوینی به من گفت: نادری !
پایین رانگاه بکن، مثل بهشت است !《 الله اکبر، الله اکبر،》ناگهان چیزی گفت 《 تق》 وایشان ساکت شد.
◇حس کردم یک چیزی به هواپیما خورد.احتمال دادم گلوله خورده.》 گلوله سمت چپ گردنش خورده بود .درست روزعیدقربان .
◇ بعد امیر دادپی تعریف کردکه وقتی به ماگفتند: * بابایی شهید شده *فکرکردیم درعربستان درگیری شده و* شهید * شده،چون من ایشان رادرروز عرفه ضمن دعای عرفه دیدم . گفتم چطور؟
◇گفت (( جان سه تا بچه هام ،در عرفه دیدم ایشان چند صف جلوتر ازمن بالباس احرام اشک میریزد
ودعامی خواند. ))
#شهید_خلبان_عباس_بابایی
#پدر_شهید
#بوی_بهشت
#شوق_پرواز
،♡شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات ♡
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷