13.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 *بوسه پدر شهید عباس بابایی برپاهای فرزندشهیدش *
◇وقتی برای خاکسپاری *شهید خلبان عباس بابایی رفتیم امیرنادری (کابین عقب * شهید بابایی)برایم تعریف کرد:"میرفتیم خاک عراق بمب هارارهاکرده بودیم وداشتیم برمی گشتیم داخل خاک خودمان .به منطقه سردشت رسیدیم .
◇*بابایی* بالهجه ی قزوینی به من گفت: نادری !
پایین رانگاه بکن، مثل بهشت است !《 الله اکبر، الله اکبر،》ناگهان چیزی گفت 《 تق》 وایشان ساکت شد.
◇حس کردم یک چیزی به هواپیما خورد.احتمال دادم گلوله خورده.》 گلوله سمت چپ گردنش خورده بود .درست روزعیدقربان .
◇ بعد امیر دادپی تعریف کردکه وقتی به ماگفتند: * بابایی شهید شده *فکرکردیم درعربستان درگیری شده و* شهید * شده،چون من ایشان رادرروز عرفه ضمن دعای عرفه دیدم . گفتم چطور؟
◇گفت (( جان سه تا بچه هام ،در عرفه دیدم ایشان چند صف جلوتر ازمن بالباس احرام اشک میریزد
ودعامی خواند. ))
#شهید_خلبان_عباس_بابایی
#پدر_شهید
#بوی_بهشت
#شوق_پرواز
،♡شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات ♡
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷