#شهدای_محلمون_را_بهتر_بشناسیم
#شهید_سید_حسن_رجبی
شهید سید حسن سال ۱۳۳۶/۶/۱۸ در روستای بیوران شهرستان ساوه از توابع استان مرکزی در میان خانواده ای روستایی و مذهبی دیده به جهان گشود .
دوران کودکی و جوانی را در روستا سپری کرد در حالیکه یکی از اعضای فعال بسیج روستابود . تحصیلاتش را تا مقطع دیپلم ادامه داد ، و در همان روستا تشکیل زندگی داد .
از آنجایی که به امام و انقلاب ارادت ویژه ای داشت ، در لباس رزم بسیجی به فعالیت در پایگاه روستا مشغول شد تا اینکه تصمیم می گیرد راهی جبهه های حق علیه باطل شود در ابتدای امر همسر از وی میخواهد تا مثل خودش در پشت جبهه خدمت و فعالیت کند اما سید حسن حضور در جبهه را تکلیف می داند و به همسرش می گوید که امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف مرا صدا می زند و دوباره با تاکید قسم میخورد که صدای امام زمان " عج " را می شنوم .
لذا از وی میخواهد تا در نبودش زینب وار صبر پیشه کند و ازتنها یادگارش سید حسین مراقبت کند .
چون که تنها آرزوی شهید این بود که ان شاء الله سید حسین جزو سربازان و پادر رکابان امام زمان" عج " شود .
مدتی از حضور سید حسن در جبهه می گذرد او برای مرخصی به خانه می آید که خبر آزادسازی خرمشهر در روستا می پیچد . شهید از خوشحالی و به میمنت پیروزی رزمندگان آن روز حقوق یک ماه زندگیش را شیرینی میخرد و آن را پخش می کند و وقتی به خانه مراجعه می کند و جریان را تعریف می کند همسرش ناچار میشود برای خرج زندگی حلقه ازدواجش را بفروشد .
چندمین اعزام شهید در جبهه بود .
#شهدای_محلمون_را_بهتر_بشناسیم
#شهید_سید_حسن_رجبی
شهید سید حسن سال ۱۳۳۶/۶/۱۸ در روستای بیوران شهرستان ساوه از توابع استان مرکزی در میان خانواده ای روستایی و مذهبی دیده به جهان گشود .
دوران کودکی و جوانی را در روستا سپری کرد در حالیکه یکی از اعضای فعال بسیج روستابود . تحصیلاتش را تا مقطع دیپلم ادامه داد ، و در همان روستا تشکیل زندگی داد .
از آنجایی که به امام و انقلاب ارادت ویژه ای داشت ، در لباس رزم بسیجی به فعالیت در پایگاه روستا مشغول شد تا اینکه تصمیم می گیرد راهی جبهه های حق علیه باطل شود در ابتدای امر همسر از وی میخواهد تا مثل خودش در پشت جبهه خدمت و فعالیت کند اما سید حسن حضور در جبهه را تکلیف می داند و به همسرش می گوید که امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف مرا صدا می زند و دوباره با تاکید قسم میخورد که صدای امام زمان " عج " را می شنوم .
لذا از وی میخواهد تا در نبودش زینب وار صبر پیشه کند و ازتنها یادگارش سید حسین مراقبت کند .
چون که تنها آرزوی شهید این بود که ان شاء الله سید حسین جزو سربازان و پادر رکابان امام زمان" عج " شود .
مدتی از حضور سید حسن در جبهه می گذرد او برای مرخصی به خانه می آید که خبر آزادسازی خرمشهر در روستا می پیچد . شهید از خوشحالی و به میمنت پیروزی رزمندگان آن روز حقوق یک ماه زندگیش را شیرینی میخرد و آن را پخش می کند و وقتی به خانه مراجعه می کند و جریان را تعریف می کند همسرش ناچار میشود برای خرج زندگی حلقه ازدواجش را بفروشد .
چندمین اعزام شهید در جبهه بود .