eitaa logo
امام زادگان عشق
95 دنبال‌کننده
14.6هزار عکس
3.8هزار ویدیو
326 فایل
خانواده های معظم شهداء و ایثارگران محله مسجد حضرت زینب علیها سلام . ستاد یادواره امام زادگان عشق ارتباط با مدیر کانال @ya110s تاریخ تاسیس ۱۳۹۷/۱۰/۱۶
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷شهید مدافع حرم ابراهیم عُشریه 🌷 شهید متولد سال ۱۳۵۶/۶/۱ شهر نکا از توابع استان مازندران در میان خانواده ای مذهبی و پرجمعیت دیده به جهان گشود . نام او را " ابراهیم " گذاشتند . ابراهیم همراه با چهار برادر و دو خواهر رشد کرد و جوانی برومند شد . او بواسطه توانایی های فراوانی که در قرآن و ورزش جودو داشت برای اقشار مختلف مردم استادی نام آشنا بود . ابراهیم در زمینه مسائل اعتقادی و مذهبی خاص بود و این ویژگی او را از اعضای خانواده اش متمایز کرده بود و کانون توجه ویژه خانواده و آشنایان شده بود . در سال ۱۳۷۹ از طریق یکی از دوستان بر اساس تفکر انقلابی که داشت به سپاه معرفی شد. آنچه ابراهیم را تحت تاثیر قرار میداد اندیشه امام خمینی (ره) و راه و روش انبیای الهی و به اهتزاز درآوردن پرچم توحید بود . و لذا با آگاهی و شناخت هستی و درک فلسفه خدمت ، لباس سبز سپاه را بر تن کرد . قدرت تحلیل و توانایی های او بگونه ای بود که بعنوان فرمانده گردان آموزشی در دانشگاه امام حسین علیه السلام تهران مشغول بکار شد . نقش معلمی در این عرصه ، از او انسانی با اراده ساخته بود که با تربیت شاگردان مختلف در استانهای مازندران ، اصفهان ، قم و تهران ، افراد زیادی را از کودکی تا بزرگسال به خود جذب کرده بود .
هدایت شده از  امام زادگان عشق
علی ابادی #ت ت: 1347/1/9 تولد:ملایر :بسیجی شهادت؛۱۳۶۵/۱۲/۱۲ : کربلای ۵ :زادگاهش شهید از سن دوازده سالگی نمازمیخواندوروزه می گرفت ومکبرمسجدبود. درتلفظ صحیح نماز و اول وقت خواندن نمازمقیدبود دربرخورد با بزرگترها بخصوص پدرومادرش بسیارمهربان بودوهمیشه ادب رارعایت میکرد رئیس بنیادشهیداستان که ازهمشهری های خودشهیدبود می گفت من نمازخواندن باتلفظ صحیح واول وقت را از شهیدعلی علی ابادی یادگرفتم درحالت نمازخیلی زیبابودوهمه جذبش می شدن. از پیر مردها تاجوانان باوجوداینکه سن کمی داشت . چهاردوره به منطقه اعزام شدکه اولین اعزامش درهفده سالگی بودوبسیاربااشتیاق بود، حتی دوستان خودراهم به حضور در جبهه تشویق میکرد. در اعزام آخر به همراه دوستش به شهادت رسید. زمانی که خط مقدم بودن توگرمای سوزان شلمچه بهشون گفته بودن روزه نگیرید. شهید۲۵ روز،روزه ی قضاداشت وقتی برگشت توهمون گرمای تابستان پشت سرهم گرفت که حتی مادرش گفته بودقضای روزه هات روزمستان بگیرکه راحتره گفته بودنه تابستان میگیرم چون توتابستان روزه هام قضاشده است. 💠 پیام به جوانان: پشت ولایت فقیه باشید.پشت رهبرراخالی نذارید.دست عجانب روازکشورکوتاه کنیدواجازه ندیدکشوربدست دشمن بیوفته. شاد گرامی با ذکر 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
نام شهيد: سعید الله عابدینی  محل تولد: هشترود تاريخ تولد: 1348 مدرك تحصيلي: پایان دوره مقدماتی با حوزه علمیه رشته تحصیلی: حوزوی  وضعيت تأهل: مجرد شغل شهيد: طلبه  محل تحصیل: حوزه امام جعفرصادق(ع) تاريخ شهادت: 1/11/65 نام عمليات: كربلاي5 نحوه شهادت: اصابت تركش محل شهادت: شلمچه نشاني مزار: گلزار شهدای احمد آباد دفعات اعزام : دو بار تاریخ آخرین اعزام : 29/10/1365 ارگان اعزام کننده: سپاه پاسداران خلاصه زندگینامه شهید سعیدا... عابدینی شهید سعیدالله عابدینی در زمستان 1341 در یکی از روستاهای محروم آذربایجان شرقی و در یک خانواده مستضعف به دنیا آمد. دوران ابتدایی را در همان محل زادگاهش گذرانید تا اینکه اواخر دوران ابتدایی مصادف با ورود حضرت امام خمینی (ره) به میهن اسلامی شد که برای سلامتی و شکرانه بزرگترین حادثه تاریخ سه روز روزه نذری گرفتند و قربانی کردند و با قلب پاک خود برای پیروزی انقلاب اسلامی دعا می کردند چون شور انقلاب در اعماق وجود مردم شهید پرور روز به روز شدت می یافت این بود که جهت شرکت در راهپیمائی های بی نظیر شهرستانها و همچنین وجود مشاغل گوناگون برای انجام و امرار معاش خانواده اش تصمیم به مهاجرت به یکی ازروستاهای ساوجبلاغ به نام احمد آباد کاشانی گرفتند. در محل جدید شهید هم کار می کرد و هم تحصیلاتش را ادامه می داد
شهید محمد(منصور) اسفندیاری درتاریخ 1320/6/24 در شمیران (محله امام زاده قاسم ) تهران دیده به جهان گشود. تحصیلات خودرا تا مقطع دبیرستان ادامه داد. سپس با توجه به جو آن زمان مشغول به کسب و کار شد . شرایط اخلاقی و روحی ایشان در همان دوران مورد قبول همه ی اهالی محل بود. و توانسته بود دل همه اقشار محله رو بدست بیاره . بخاطر علاقه وافر محله او را حاج منصور می نامیدند و الآن هم به همین اسم مشهور می باشد . سال 1343 با دختر آیت الله رسولی که امام جماعت محله بود و از طرف آیت الله بروجردی انتخاب شده بودند وصلت می کند . با پیروزی انقلاب و تشکیل سپاه به عضویت سپاه در می آید وبه خدمت مشغول می شود تا اینکه جنگ تحمیلی شروع شد.حس وطن دوستی واطاعت ازرهبری اورابه جبهه کشاند وسرانجام درتاریخ 1361/3/6 در عملیات بیت المقدس پس از آزادسازی خرمشهر درشلمچه به درجه رفیع شهادت نائل وپس از ده سال انتظارپیکر مطهر وی به وطن باز میگردد ودربهشت زهرا به خاک سپرده می شود .از ایشان 3فرزند دختر و یک فرزند پسر به یادگار مانده است. درمراسم ختم شهید درسال 1371 مرحوم سید احمد خمینی (ره)ومرحوم امامی جمارانی نیزحضورداشتندکه تصاویر آنها موجود است و دلیل بر شناخت خاندان امام (ره) از این شهید بزرگوار بود . شهید در دوران جوانی بسیار ورزشهای سنگین انجام میداد تا از نظر جسمی تنومند باشد .
: سید_نظام_جلالی تاریخ تولد: ١٣٤٢/٠٣/٠١ محل تولد: دلیجان نام عملیات: کربلای 5 تاریخ شهادت: ١٣٦٥/١٠/٢٩ محل دفن: گلزار دلیجان محل شهادت: شلمچه اقشار: فرماندهان ، جانشین واحد طرح عملیات لشگر 17 زندگینامه سال 1342 در شهر محلات فرزندي از سلاله پاک رسول الله قدم به عرصه گيتي نهاد عزيزي که از همان کودکي مقدمه عروجش را فراهم کرد تا روزي آسماني شود اخلاق و رفتارش زبانزد همگان بود و متانت شرمنده نگاه باوقارش . انقلاب اسلامي ايران سرآغاز فصلي جديد از زندگي سيد نظام جلالي بود . او ديگران را به مبارزه عليه رژيم طاغوت دعوت مي نمودو خود نيز به تکثير اعلاميه ها و پخش آنها در اماکن مختلف اقدام مي کرد . از اعضاي موسس بسيج در دليجان بود در جريان فعاليتهاي منافقين در شهر ، روزها به مدرسه مي رفت و شبها در بسيج به پاسداري از آرمانهاي انقلاب و مقابله با منافقين مشغول بود .
از کودکی به همراه پدر در هیئت های مذهبی شرکت می کرد و افتخارش خادمی حسین (ع) بود. در عنفوان جوانی همزمان با تحصیل، مشغول فعالیتهای انقلابی شد. دیری نپایید که زمزمه های جنگ به گوش رسید و ایشان که خود را در قبال مردم و دین مسئول می دانست با این که ۱۶ سال بیشتر نداشت وارد بسیج شده و پس از گذراندن دوردهای آموزشی، داوطلبانه، راهی جبهه شد. در سال ۱۳۶۲ به سپاه پیوست تا بتواند منسجم تر به اقدامات خود ادامه دهد، دوره های مخصوص تخریب و شناسایی را با موفقیت پشت سر گذاشت و خدمت خود را خالصانه از مناطق جنگی کردستان، کرمانشاه، مهران، سومار، چنگوله و.... شروع کرد. از آن پس در واحد اطلاعات تیپ امیرالمومنین «ع» و نهایتا در لشگر انصار الحسین (ع) در گردان تخریب فعالیت داشت و در عملیات های مهمی همچون مسلم بن عقيل، والفجر۵، مرصاد و... حضور داشت. شهید همتی تا پایان، رزمنده جنگ و جبهه بود و بعد از امضا قطعنامه باقی عمر خود را با حسرت و دوری از دوستان شهید و جا ماندن از خیل شهدا سپری نمود. بعد از اتمام جنگ مدتی در پادگان قهرمان و نیز در پادگان قدس به عنوان مربی تخریب خدمت می کرد و سربازان و دکتر وظیفه های زیادی را آموزش می داد تا اینکه خدمت خود را با افتخار به پایان رساند و به درجه بازنشستگی نائل آمد. روح بلندش آرام و قرار نداشت، نمی توانست بیکار بماند. با توجه به سابقه درخشانش از سوی قرارگاه خاتم الانبیاء در بخش انهدام معادن و تونلها مشغول شد، علاوه بر آن کار در موزه دفاع مقدس و... تا این که در سال ۱۳۸۸ از او خواسته شد پاکسازی
🌷شهید شیدالله همتی🌷 شهید شیدالله درتاریخ 1340/4/10 درتهران(فیروز کوه)دیده به جهان گشود. شیدالله تحصیلات خود را تا پایان دوره راهنمایی در تهران سپری کرد. درسال1355 به همراه خانواده به ورامین نقل مکان کردند. دوران متوسطه را در رشته ریاضی-فیزیک در حالی به پایان رسانید که مقارن باشروع انقلاب اسلامی بود . شیداله بطور دائم درتظاهرات شرکت میکرد تا در درگیریها توسط عمال رژیم به همراه چندتن ازدوستان دستگیر و راهی زندان می شود و پس ازمدتی همزمان با آزادی زندانیان سیاسی از زندان آزاد می گردد . این شهید بزرگوار همچنان به مبارزات ادامه داد تا اینکه در 22 بهمن 1357 انقلاب به رهبری امام خمینی پیروز شد. شهید شیداله در سال 1358 قبل از ورود به دانشگاه در جریان فعالیتهای تبلیغی مجلس خبرگان جهت نصب پلاکارد به بالای طاق نصرت رفته و در حین نصب،بر اثر تصادم با سیمهای فشار قوی دچار آتش سوزی شده و به شدت مجروح می گردد و مدتی در بیمارستان بستری میشود. در تابستان 1362 باتاسی ازخطبه حاج آقا قرائتی و در سالروز ازدواج حضرت محمد(ص)تشکیل خانواده میدهد. شهید شیداله در زمان جنگ تحمیلی بعنوان بسیجی در عملیاتهای زیادی شرکت نمود . درشهریورسال1365درشرکت مخابرات استخدام شد و پس ازاستخدام درحالیکه فرزند اولش علی شش ماه بیشترنداشت،مجدداباکسب مجوز از شرکت مخابرات،عازم مناطق جنگی درشلمچه می شود .
. روز چهاردهم آبان سال ۱۳۶۲ در شهر مسجد سلیمان از توابع استان خوزستان ، پدر متوجه می شود که مادر و نوزاد تو راهی ، حالشان خوب نیست . پدر که مرد جنگ و جبهه بود کاری جز دعا از دستش بر نمی آمد . وضویی می گیرد و به سمت نماز خانه بیمارستان می رود . تنها چیزی که در آن زمان به ذهنش می رسد نماز استغاثه به در گاه امام عصر (عج) است . دو رکعت نماز حاجت میخواند و به امام عصر (عج) متوسل می شود تا نوزاد و مادرش هردو صحیح و سالم باشند . پدر دل تو دلش نبود .از خدا خواسته بود فرزند اولش پسر باشد تا اگر در میدان جنگ شهادت نصیبش شد، جای او را بگیرد و مراقب خانه و خانواده اش باشد . دعای پدر در آن شب سخت برآورده می شود و صدای گریه نوزاد پسری ساعت یک و نیم نصف شب چهاردهم آبان سال ۱۳۶۲ فضای بیمارستان را پرمی کند و حاج عبدالکریم سجده شکر به جا می آورد . بنا به عهدی که با امام زمان (عج) بسته بود نام پسرش را مهدی می گذارد. پسر می شود نذر امام زمان ارواحنا له فداه . دوران کودکی شهید در کنار خانواده ی مهربان و ولایت مدارش سپری می شد . بازیگوشی های دوران بچگی مهدی، مادر را به خنده وا می داشت . پراز شور و نشاط و انرژی بود و به قول امروزی ها آتیش می سوزوند و بیشتر اوقات سربه سر خواهرش می گذاشت . مهدی هیچوقت برای خودش لباس نمی خرید بلکه سلیقه مادر را قبول داشت .
. این شهید بزرگوار درتاریخ61/5/1در روستای تکیه ازتوابع شهرستان کمیجان استان مرکزی دیده به جهان گشود.کمتراز دوماه داشت که خانواده برای زندگی به قم مهاجرت کردند.از همان کودکی بسیار آرام ومتین بود وبرای پدر ومادر احترام خاصی قائل میشد.ایشان پس ازپایان دوره راهنمایی درسال 1378 وارد سپاه پاسداران شد و شغل پاسداری را برگزید ،تا بتواند هر چه بیشتر به انقلاب و اسلام خدمت کند. از ابتدای ورود به سپاه در گردان صابرین (که همان گردان تکاور امروز است)مشغول خدمت شد،بعد از مدتی درگردان آموزشی اندیمشک مشغول به کار شد، اما کارهای اداری طبع پر شور او را راضی نمی کرد، ودوباره به گردان صابرین بازگشت.در سال 1384با دختر دایی خود ازدواج نمود وثمره ازدواجشان دختری بنام محیا است که متولد89/5/24 می باشد. شهید مذکور در گردان تکاور ماموریتهای زیادی داشت.درسال1388 حدود 8 ماه در سیستان وبلوچستان بود و سپس در سال 1390 ماموریت سردشت(مرز بین کردستان ایران و عراق) آغاز شدوایشان که تک تیرانداز بود در درگیری با ضد انقلاب پژاک توانسته بود آنها را به هلاکت برساند . زمستان شده بود و سرما و بوران شدیدی منطقه را گرفته بود اما نگهداری و حفاظت از مرز ایران و عراق همچنان ادامه داشت و تعدادی از جوانان رشید سپاه امام علی ابن ابی طالب علیه السلام من جمله
. شهید غلامعلی رحیمی در سال 1337 در شهر مذهبی قم در جمع خانواده ای مذ هبی با پدری شجاع و متدین و عاشق و خدمتگذار در مجالس اهل بیت عصمت و طهارت در جنوب شهر قم دیده به جهان گشود و با حضور در کلاس درس، دوران ابتدائی را گذراند. او در سال 1354 با از دست دادن پدر خود مسئولیت سنگین خانواده را به دوش کشید و درکنار مادر بزرگوار و برادران و خواهر خود  سرپرستی آنان را به عهده گرفت. شهید بزرگوار غلامعلی رحیمی در جمع خانواده و محل و بین دوستان با نام داش غلام مشهور بود و خوش خلق و با وقار همه جا و دارای احترام خاصی بود و هرگز به خود اجازه نمی داد تا در مقابل دیگران با هر سن و سالی که باشند بخواهد با بلندی و تندی یا پرخاشگری سخن یا برخوردی داشته باشد. او با کارگری روزمزد ولی در کنار استادکاری مسلمان و متدین و پایبند به رعایت حق الناس و  شئونات اسلامی و داشتن اخلاق و روحیه بالای خواندن نماز و پاک بودنش خود افتخاری بر حضورش در میان همه بود و مرحوم حاج اصغر جورابچی روحش شاد. این استاد کار مهربان تا سالها پس از پیروزی انقلاب هر وقت نام شهید غلامعلی رحیمی را می شنید اشک چشمانش را فرا می گرفت و شهید غلامعلی را فرشته ای
. و در آخرین روزهای سال ۱۳۴۱، در منزلی کوچک در روستای ویریچ از توابع بخش کهک شهر مقدس قم پسری چشم به جهان گشود و فصل سرد این خانه را با تولدش به بهاری خوش بو و خرم تبدیل کرد . پدر بزرگوارش که از افراد مذهبی و متدین روستا ویریچ بود او را به عشق سرور و سالار شهیدان همنام جد بزرگوارش" حسین " نامید . سید حسین دوران کودکی را در روستا پشت سر می گذاشت که خداوند فرزند پسر دیگری به خانواده عطا نمود. پدر به عشق مولا علی علیه السلام نام کودک را "مرتضی " نهاد ، سید مرتضی متولد اولین روز از ماه شهریور سال۱۳۴۸ بود . کودکی از تبار فاطمه زهراء علیها سلام که شور و نشاط خانواده با حضور فرزند دوم چندین برابر شد . این دو برادر در دامان خانواده ای متدین و مذهبی به بهترین نحو پرورش و تربیت می یافتند . پدر که مغازه کوچک قصابی در روستا داشت ، تمام هم و غمش کسب روزی حلال بود . این دو برادر در تمام امورات یار و یاور پدر و مادر بودند . چندسالی گذشت . آن دو وارد دوران نوجوانی شده بودند سید مرتضی در کهک دوران تحصیل خود را سپری میکرد ولی سیدحسین بخاطر علاقه شدیدی که به کسب علوم دینی داشت به شهر مقدس قم مهاجرت و در مدرسه آیت الله گلپایگانی به تحصیل دروس دینی پرداخت و اما یکسال نگذشته بود که با شروع نهضت امام خمینی (ره) و تظاهرات مردمی بخصوص طلاب و روحانیون ، مدارس علمیه قم تعطیل شد.
اسطوره هجرت و مقاومت، جهادگر مخلص از تبار همانانی که به سنگرسازان بی‌سنگر و پیش‌قراولان بی‌سلاح شهرت داشتند. آنانی که جز توکل به خداوند و شوق رضای حضرت دوست چیزی در خاطر نمی‌پروراندند. همانانی که جاده‌های صعب‌العبور جبهه‌ها را هموار می‌نمودند تا جاده زندگی را و کوچه پس کوچه‌های محله‌های ما را امن سازند. آنانی که عطر گل‌های شجاعت و شهامت را در فضای غربت و مردگی پراکنده ساختند و جانی دوباره بر پیکر این نهال نوپای انقلاب بخشیدند. شهید عزیز علی‌اصغر کریمی که جزء سبقت گیرندگان حریم عشق بود. شهید علی‌اصغر کریمی پرویز در هشتم شهریورماه سال 1333 در روستای رکین فراهان به دنیا آمد. پدرش ایمان علی کشاورزی می‌کرد و در سال 1340 فوت کرد و به همین دلیل او از نوجوانی مشغول به کار شد. خواندن و نوشتن نمی‌دانست. در سال 1350 ازدواج کرد و صاحب دو پسر دو دختر شد. این جهادگر شهید همگام با سایر امت قهرمان، در حرکت توفنده و همه جانبه براندازی رژیم سفاک و معدوم پهلوی شرکت و نقش به سزایی را در راهپیمایی و تظاهرات علیه آن رژیم خائن ایفا می‌کرد. این شهید بزرگوار بعد از پیروزی انقلاب به ارکان مردمی و مقدس جهاد سازندگی وارد شد و تا آخر عمر شریف خود در این نهاد مردمی انجام وظیفه نمود. از سوی جهاد سازندگی در جبهه حضور یافت و سرانجام  در بهمن‌ماه سال 1362 به عنوان نیروی جهادگر (راننده بلدوزر) به جبهه اعزام و تا سوم بهمن‌ماه سال 1365 در عملیات پیروزمندانه کربلای 5 در جبهه شلمچه بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید.
هدایت شده از  امام زادگان عشق
شهید علی اصغر غلاملودرسال1337درشهرستان رزن درخانواده ای مذهبی متولد شد.دوران جوانی وی مصادف با انقلاب اسلامی بود وایشان درتظاهرات وفعالیتهای انقلابی حضورفعال داشت.دراولین سالهای دفاع مقدس درجبهه شرکت نمود.او دارای یک فرزنددختربود وسرانجام درسن 21سالگی در منطقه بهمن شیردرتاریخ 1359/10/28 به درجه رفیع شهادت نائل گردید. ✅خاطراتی از شهید درروستا اولین نفری که پرچم انقلاب رابلند کرد این شهید بزرگواربود. ✅خصوصیات بارزاخلاقی اهل نماز اول وقت بود ، مهربان،انقلابی بود و به بزرگترها خیلی احترام می گذاشت. مزارمطهراین شهید بزرگوار در کنار برادر شهیدش علی اوسط درشهر کرج (امامزاده محمد) می باشد. تولد : ۱۳۴۰ شهادت: ۱۳۶۰/۴/۲۰ شهادت: اندیمشک درحین ماموریت :کرج(امامزاده محمد) -گرامی باد. نثارارواح طیبه شهدا -امام شهداء و اموات # صلوات 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
(جعفری) شهید در دهم فروردين 1340، درروستاي بافران از توابع شهرستان نائین چشم به جهان گشود. وی بعد از به اتمام رساندن دوران ابتدایی جهت فراگرفتن علوم دینی وارد حوزه علمیه نایین شد و بعد از آن به حوزه علمیه قم عزیمت نمود . پیوسته در فراگرفتن علوم با هوش و ذکاوت خاصی که داشت کوشا بود و مدرسین حوزه از ایشان رضایت کامل داشته و ایشان را مورد تشویق قرار می دادند . در دوران انقلاب فعالیتهای مثمر ثمری را بر علیه رژیم ستم شاهی انجام می داد و در برگزاری راهپیماییها و تظاهرات بر ضد رژیم منحوس پهلوی شرکت فعال داشت . در کسوت نیروی بسیجی به جبهه های نبرد حق علیه باطل اعزام شد و در عملیات بیت المقدس در محل کرخه نور بر اثر اصابت تیر مستقیم دشمن در تاریخ 1361/2/16بر اثر اصابت گلوله مستقیم دشمن به فیض شهادت نائل آمد .
در سال ۱۳۴۵در روستای خواجه حصار از توابع همدان در میان خانواده ای مذهبی چشم به جهان گشود .دوران کودکی رادر روستا سپری کرد ولی به دلیل عدم امکانات آموزشی و رفاهی در سال ۱۳۵۳به اتفاق خانواده به شهر مقدس قم مهاجرت کردند . هم زمان باشکل گیری نهضت امام خمینی (ره) در سال ۱۳۵۷به تناسب سن و سالش در تظاهرات و راهپیمایی ها شرکت می کردند. با پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز جنگ تحمیلی به عضویت بسیج در آمده و در سال ۱۳۶۱در سه نوبت سه ماهه عازم جبهه های حق علیه باطل شد ، تازه از جبهه بازگشته بودند که مجددا به فرمان امام خمینی (ره) مبنی بر اینکه "جبهه ها خالی نماند " عازم جبهه شدند و در تاریخ ۱۳۶۲/۸/۱۳در مرز مهران تپه کله قندی به درجه رفیع شهادت نائل گشتند و پیکر مطهرشان پس از تشیع توسط مردم قم در گلزار علی بن جعفر علیه السلام آرام گرفت . ✅ از خصوصیات اخلاقی شهید اهل ایمان و اخلاص و حیاء بودند . حامی و دوستدار ولایت مطلقه فقیه و روحانیت بودند . دست و دل بازی و اخلاق خوش ایشان در خانواده زبانزد بود . کمک به خانواده و بستگان سر لوحه زندگیشان بود . سفارش و تاکید بر صدقه هر روز برای سلامتی آقا امام زمان(عج) داشتند . همه رابه انجام صله رحم سفارش می کردند . در مراسمات مذهبی به ویژه دعای کمیل و نماز جماعت شرکت فعال داشتند و به دیگران هم توصیه می کردند . در فعالیت های پایگاه بسیج مردمی حضور چشمگیر داشتند . شجاع و مهربان بودند.
نامه؛ روستاي سر سبز «رمنت» از توابع شهر شهيدپرور بابل، زادگاه دريادلي از مردان كارزار بود كه موج صلابتش در روزگاراني بعد، ويرانة مرداب بعثيان پليد را به ارمغان آورد؛ مرداني كه نيمه‌شب، ناز نياز مستانه‌شان را در حريم دوست به نظاره مي‌نشست و روز، بر شكوه پيكار علي‌گونه ايشان فخر و مباهات مي كرد. شهيد «سيدقاسم فضلي» مردي از تبار خطة مردانگي و غيرت مازندران است كه زندگاني سراسر نورش را به نظاره مي نشينيم: او به سال 1349 ديده به جهان گشود و در طبيعت پاك آن ديار زندگاني را آغاز كرد. 7ساله بودوشوق دبستان داشت كه فريادغريوملتي از جان گذشته، زيباترين شكوفه‌هاي عشق را با نام خميني -رحمه‌الله‌عليه- در دلش شكوفا كرد و چشم بر وصال و دل بر مرامش بست. تحصيلات ابتدايي و راهنمايي را به مدد هوش سرشار خداوندي به پايان برد و موفق به اخذ مدرك سيكل گشت. با اتمام دورة راهنمايي، روح تشنه و حقيقت‌جوي قاسم عزيز به ساحل زيباي حوزه رسيد و او با شور و شوق، دل به درياي عاشقي زد و در حوزة «حاج آقا فاضل» بابل مشغول به تحصيل گشت. حوزه، تقدس‌گاه عشق الهي بود و هر كسي را غوص در درياي عنايتش نشايد. پس از چندي توفيق حضور در فيضية بابل را پيدا كرد و در حجره‌هاي ملكوتي آن مدرسه، سجادة نياز پهن كرد. در آدينه‌هاي مدرسه، زمزمه‌هاي «يابن‌الحسن» اين نوجوان عارف، شكوه مناجات حور را واگويه مي‌كرد.
همزمان با نهضت امام خمینی (ره) علیه رژیم ستمگر پهلوی سال ۱۳۴۲ در روستای درویشان از توابع استان مرکزی دیده به جهان گشود . پدر و مادر که تازه فرزند پسرکوچکشان را از دست داده بودند نام و شناسنامه او را برای نوزاد تازه متولد شده گذاشتند و این چنین نوزاد "یداله " نام گرفت . دوران کودکی را در روستا سپری کرد و تحصیلاتش را تا پنجم ابتدایی ادامه داد. او بعنوان بهترین شاگرد مدرسه معرفی شده بود ! اما برای تامین معاش خانواده راهی تهران شد تا در کفاشی برادر شاگردی کند و کمک خرجی هم به خانواده برساند در آن زمان پدر با اهل و عیالش به قم مهاجرت کرده بود . یداله که اکنون جوانی رشید و بلند قد شده بود هر از چندگاهی از تهران به قم می آمد و با خانواده دیداری تازه میکرد . همین که به سن 18 سالگي رسید برگه ي اعزام به خدمت گرفت و داوطلبانه عازم سربازي شد ! دوره ي آموزشي را در فيروزكوه به پايان رساند . با مرخصی که گرفته بود برای عید دیدنی و دیدار دوباره با خانواده سری به قم زد . تقریبا اوایل فروردین سال ۱۳۶۵ بود . حدود ۱۳ روز ماند و این آخرین دیدار خانواده با "یداله" بود . پس از آن به دهلران منتقل شد.
. 🌹متولد 1340 مازندران (بهشهر) 🥀شهادت: 1363.04.16 اهواز از ابتدای شروع جنگ تحمیلی سال 59 در جبهه ها حضور داشت و در عملیات های بسیاری شرکت داشت. بیت المقدس و فتح المبین و ... سال 62 با خواهر شهیدان صحرایی ازدواج کرده بود. دیپلم اقتصاد داشت. ورزشکار بود(کشتی و فوتبال). در ورزش کشتی مدال نقره در مسابقات باشگاه تختی بهشهر داشت. با جهاد سازندگی همکاری فعال داشت. از بسیجیان فعال بود. از مبارزین سرسخت مبارزه با حکومت پهلوی بود. علاقه شدیدی به علما و روحانیت داشت. عاشق امام خمینی (ره) و از ارادتمندان به آیت الله ایازی(ره) موسس حوزه علمیه جعفری شهر رستمکلای بهشهر بود.
سال/۵/۶/ ۱۳۴۶ شهر تنکابن از توابع استان مازندران شاهد تولد کودکي بود که تقدير کرده تا ۱۸ سال بعد درلباس انساني کامل، حيات کوتاه دنيايي به زندگي جاودانه رخت بر کشد. وي در خانواده‌اي کشاورز رشد کرد و باليد. باغبانش پدري دلسوز بود که به پاي همسري مهربان در مزرعة دنيا، بذر صلاح مي‌کاشت تا در سرايي ديگر بر فلاح دست يابد. اين خانواده مؤمن، به دليل ارادتي که به حضرت رسول -صلی الله علیه و آله- داشتند، نوزادشان را مصطفي نام نهادند و از همان دوران کودکي مفاهيم ديني و قرآني را به وي آموختند. اين کودک دوران ابتدايي و راهنمايي را با موفقيت به پايان رساند. در همان سن و سال با معلم زبان خود که فردی کمنیست بود بحث اعتقادی میکرد . او که شيفته احکام مبين اسلام بود با داشتن چنين روحيه‌اي پس از اخذ مدرک سيکل انديشيد که براي زنده ساختن جامعه -که دوران سياه ظلمت طاغوت را پشت سرنهاده؛ ولي گرفتار ظلمت جهل است- بايد به حوزه بشتابد و با عزمي راسخ به کلام سيد ائمه اطهار -علیهم السلام- تمسک جويد. با همين شيوه به عنوان طلبه‌اي نمونه مورد احترام دوستان بود. ايشان در ابتداي طلبگي در مدرسه علميه تنکابن بود و همانجا نيز ماند و مشغول تحصيل دروس ديني شد.
سال ۱۳۴۳ در شهر همدان دیده به جان گشود . دوران کودکی تا سه سالگی در همدان و بعد از آن همراه خانواده به قم مهاجرت می کنند . بخاطر علاقه زیادش به دروس حوزه در حوزه علمیه قم مشغول به تحصیل علوم دینی می شود ،تحصیلاتش را تا سال چهارم حوزه ادامه می دهد و بعد در همسایگیشان با یک خانواده متدین و مذهبی و انقلابی وصلت می کند . در طول یکسال زندگی مشترک دوبار عازم جبهه های حق علیه باطل میشود . بخاطر عشق به ولایت مطلقه فقیه و پیروی از فرامین ایشان بعنوان روحانی بسیجی برای خدمت به مناطق محروم راهی شهر بوکان از توابع استان آذربایجان غربی میشود و در سپاه آنجا فعالیت خودش را شروع می کند . در آن مقطع ضد انقلاب در کردستان بسیاری از نیروهای انقلابی بومی و غیر بومی را ترور و یا تهدید به مرگ می کرد که شهید هم از این مسئله مستثنی نبود و بارها توسط ضد انقلاب نامه های تهدید آمیز دریافت کرده بود . اما او بی توجه به تهدیدات به فعالیت خود ادامه می داد ، چون دست خط زیبایی داشت و خطاط ماهری بود و پلاکاردهای زیادی به دست ایشان نوشته شده بود . ایشان حتی پلاکاردی با متن "شهادت علی اکبر زنجانی را به امام امت و ملت شهید پرور ایران تسلیت عرض می کنم" آماده کرده بود و آن را به مادر خانمش نشان و با اطمینان گفته بود که من شهید میشوم . در دیدار با خانواده اش به همسرش می گوید؛ اگر خداوند فرزند پسری به ما عطا کرد دوست دارم نامش را علیرضا و اگر دختر بود نامش را زینب بگذارم .
تاریخ ولادت : ۱۳۲۵ تاریخ شهادت :۱۳۵۹/۷/۵ محل شهادت: کردستان متاهل : دارای دو فرزند مزار شهید : بهشت زهرا(س) ، قطعه ۳۴، شماره ۱۵ ، ردیف ۱۰۴ سید محمد صالح نقدی در سال ۱۳۲۵ در شهرستان ساوه ، روستای کردک دیده به جهان گشود. ضمن تحصیل در دوره ابتدایی در امور کشاورزی روستا نیز فعال بود. این شهید بزرگوار از کودکی به وظایف دینی و عبادی خود آشنا بود. گاهی اوقات با برادرش مسابقه نماز می گذاشت. صوت زیبا و دلنشینی داشت و به همین جهت از دوران جوانی قاری قرآن و اذان گو بود. در اجتماعات و مجالس مذهبی همواره از او دعوت می کردند تا قرآن تلاوت کند. با اینکه سواد قرآنی خوبی داشت اما با برادر خود به آموزش قرآن می پرداخت و به او می گفت : من قرآن میخوانم ، تو هم اشکالات من را تصحیح کن تا اگر جایی قرآن خواندم بدون اشکال باشد. بعد از آنکه در ارتش استخدام شد در مراسم صبحگاه نظامی پادگان« حر» که قبل از انقلاب به باغ شاه معروف بود ، قرآن تلاوت می کرد و پس از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی نیز به این کار ادامه داد. شهید نقدی فردی توانا و ورزیده بود و از ویژگیهای بارز اخلاقی او این بود که همواره می خندید، بگونه ای که در محیط کار ، همکارانش او را محمد صالح خنده رو لقب داده بودند. دوستانش تعریف می کنند هر کاری میکردیم تا او را بگونه ای عصبانی کنیم ، او هیچگاه عصبانی نمی شد.
🌷 شهيد سعيد بزرگي‌ راد به‌ سال‌1344 در رشت‌ متولد شد. كودك‌ بود كه‌ به‌ آذربايجان‌ غربي‌ رفت‌ و به‌ همراه‌ خانواده‌ در شهرسلماس‌ اسكان‌ يافت‌. به‌ سال‌ 1350 در اين‌ شهر وارد مقطع‌ ابتدايي‌ شد و پس‌ از اتمام‌ آن‌ در سال‌ 1355، به‌ شهر فومن‌ بازگشت‌. در سال‌ 1357 دانش‌آموز پايه‌ي‌ دوم‌ راهنمايي‌ مدرسه‌ راهنمايي‌   (توحيد كنوني‌) بود كه‌ انقلاب‌ اسلامي‌ به‌ رهبري‌ امام‌ خميني‌ (ره‌) به‌ پيروزي‌ رسيد. پس‌ از اتمام‌ دوره‌راهنمايي‌، دوره‌ متوسطه‌ را در دبيرستان‌ نوربخش‌ آغاز نمود و پس‌ از آن‌ به‌ فومن‌ آمد و در اين‌ شهرادامه‌ي‌ تحصيل‌ داد و موفق‌ به‌ مدرك‌ ديپلم‌ رياضي‌ فيزيك‌ گرديد و بعد هم‌ وارد دانشگاه‌ مشهد در رشته‌ي‌ الهيات‌ شد. ....سال‌ سوم‌ نظري‌ بود كه‌ از طريق‌ مدرسه‌، براي‌ ديدن‌ مناطق‌ جنگي‌ غرب‌ كشور، در يك‌ اردوي‌ دانش‌آموزي‌ ثبت‌ نام‌ كرد و با كاروان‌ دانش‌آموزي‌ به‌ مناطق‌ جنگي‌ كردستان‌ رفت‌. در آنجا جنايات‌ گروهك‌ها و احزاب‌ مخالف‌ جمهوري‌ اسلامي‌ را كاملاً با چشم‌ ديد و احساس‌ نمود كه‌ چگونه ‌رزمندگان‌ عزيز را در نهايت‌ قساوت‌ و ناجوانمردي‌ به‌ شهادت‌ مي‌رسانند. مشاهده‌ي‌ آن‌ صحنه‌ها تاثير زيادي‌ بر حس‌ وطن‌پرستي‌ و روحيه‌ي‌ دشمن‌ ستيزي‌ سعيد گذاشت‌، از اينرو تصميم‌ گرفت‌ تا حضور خود در مناطق‌ جنگي‌ را به‌ مرحله‌ي‌ نمايش‌ بگذارد. به‌ اين‌ ترتيب‌، با كسب‌ اجازه‌ از خانواده‌ راهي‌ ميادين‌ نبرد گرديد و به‌ جبهه‌هاي‌ جنوب‌ و غرب‌ اعزام‌ شد. او كه‌ عضو بسيج‌ سپاه‌ پاسداران‌ فومن‌ بود، مدتها در جبهه جنگید.
شهید سید حسن سال ۱۳۳۶/۶/۱۸ در روستای بیوران شهرستان ساوه از توابع استان مرکزی در میان خانواده ای روستایی و مذهبی دیده به جهان گشود . دوران کودکی و جوانی را در روستا سپری کرد در حالیکه یکی از اعضای فعال بسیج روستابود . تحصیلاتش را تا مقطع دیپلم ادامه داد ، و در همان روستا تشکیل زندگی داد . از آنجایی که به امام و انقلاب ارادت ویژه ای داشت ، در لباس رزم بسیجی به فعالیت در پایگاه روستا مشغول شد تا اینکه تصمیم می گیرد راهی جبهه های حق علیه باطل شود در ابتدای امر همسر از وی میخواهد تا مثل خودش در پشت جبهه خدمت و فعالیت کند اما سید حسن حضور در جبهه را تکلیف می داند و به همسرش می گوید که امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف مرا صدا می زند و دوباره با تاکید قسم میخورد که صدای امام زمان " عج " را می شنوم . لذا از وی میخواهد تا در نبودش زینب وار صبر پیشه کند و ازتنها یادگارش سید حسین مراقبت کند . چون که تنها آرزوی شهید این بود که ان شاء الله سید حسین جزو سربازان و پادر رکابان امام زمان" عج " شود . مدتی از حضور سید حسن در جبهه می گذرد او برای مرخصی به خانه می آید که خبر آزادسازی خرمشهر در روستا می پیچد . شهید از خوشحالی و به میمنت پیروزی رزمندگان آن روز حقوق یک ماه زندگیش را شیرینی میخرد و آن را پخش می کند و وقتی به خانه مراجعه می کند و جریان را تعریف می کند همسرش ناچار میشود برای خرج زندگی حلقه ازدواجش را بفروشد . چندمین اعزام شهید در جبهه بود .
نادعلی سیاوشی شهید متولد سال 1334 روستای دوچشمه ی شهر نهاوند از توابع استان همدان در خانواده ای متدین دیده به جهان گشود . چهار سال بیشتر نداشت که از داشتن پدر محروم شد ، از همان سالها مسئولیت زندگی را در کنار دیگر اعضای خانواده برعهده گرفت و دوشادوش بزرگترها در حین تحصیل مشغول به کار شد تا نان آور خانواده باشد. با پایان مقطع ابتدایی در روستا مسئولیت او در برابر خانواده سنگین تر شد لذا برای امرار معاش از ادامه تحصیل بازماند . دوران نوجوانی و جوانی را در روستای دوچشمه سپری کرد تا در سن هیجده سالگی در حالیکه مخالف سرسخت رژیم ستم شاهی بود عازم خدمت وظیفه( سربازی ) شد . با پایان دوره سربازی در راهپیمایی ها و تظاهرات علیه رژیم ستم شاهی شرکت فعال داشت . در سال ۱۳۵۶ تشکیل خانواده داد . بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و با شروع جنگ تحمیلی در لباس رزم بعنوان یک بسیجی عازم جبهه های حق علیه باطل شد همزمان با حوزه علمیه شهرستان نهاوندنیز همکاری داشتند و از درس و محضر روحانیون بزرگوار شهرستان کسب علم می نمودند . با شدت گرفتن جنگ و حمله های ناجوانمردانه بعثیون در اقصی نقاط کشور عزیزمان ایران ، برای لحظه ای آرام ننشست و در عملیاتهای مختلفی حضور فعال داشت .
هدایت شده از  امام زادگان عشق
از حزب الله لبنان «محمود علی بیضون» رزمنده مجاهد حزب الله و برادر شهید «احمد علی بیضون» اهل شهابیه لبنان هستند که در لباس مدافعان حرم زینبی « س» در راه دفاع از مقدسات اسلامی در سوریه به درجه رفیع شهادت نائل آمدند. ذکر 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷