eitaa logo
امام زادگان عشق
98 دنبال‌کننده
14.2هزار عکس
3.7هزار ویدیو
313 فایل
خانواده های معظم شهداء و ایثارگران محله مسجد حضرت زینب علیها سلام . ستاد یادواره امام زادگان عشق ارتباط با مدیر کانال @ya110s تاریخ تاسیس ۱۳۹۷/۱۰/۱۶
مشاهده در ایتا
دانلود
خداوندا! روزی می خواهم که از همه چیز خبری هست، الا قائم مقام امور مساجد خراسان رضوی گفت : حجت الاسلام اصلانی از روحانیون فعال و جهادی حاشیه شهر و مدیر منطقه ای امور مساجد ، امروز در حادثه سوء قصد در حرم مطهر رضوی به رسید. وی از رزمندگان دفاع مقدس و یکی از مسئولین ستاد حاشیه شهر مشهد بود . این طلبه بسیجی را به پیشگاه حضرت ولیعصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف )، مقام معظم رهبری (مدظله العالی)، خانواده معظم و معزز ایشان و امت پرور تبریک و تسلیت عرض می نمائیم . 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
حاضر می شد و دعا و نماز می خواند. دست آخر درست در شب جمعه و شب اول فاطمیه، در همان مزار کمی جلوتر از قبر علامه سید علی قاضی به خاک سپرده شد. شهید ذوالفقاری وصیتهای عجیبی برای تدفین داشت که عمل کردنش مشکل بود، اما به خواست خدا همه اش تحقق یافت. او وصیت کرده بود قبر مرا سیاهی بزنید و بعد مرا در آن دفن کنید! اما امکانش نبود، قبرهای نجف به شکلی است که ماسه های سستی دارد. ممکن است خیلی ساده فرو بریزد. هادی در معرکه شهید شد و غسل نداشت. خودش قبلا پرچم سیاهی تهیه کرده بود که خیلی ناگهانی پیکرش را در میان آن پرچم پیچیدند و در قبر قرار دادند! ناخواسته كل قبرش سیاه و وصیت شهید عملی به گفته دوستانش یک شال «یا فاطم الزهرا (س)» هم بود که آن را روی صورتش گذاشتند و به خواست خودش بالای سنگ لحد شهید نوشتند: یا زهرا (س) اما همه دوستان و آشنایان بر این باورند که شاید علت این مفقودیت ارادت ویژه شهید به حضرت زهرا (س) بوده. چون وقتی پیکر او با این تأخیر چندروزه پیدا شد، آغاز ایام فاطمیه بود. شبی که او به خاک سپرده شد شب اول فاطمیه بود. دوستانش می گویند بعد از شهادت هادی وقتی به خانه اش رفتیم دیدیم حتی سجاده اش پهن بوده است. انگار که او بعد از نماز برای رفتن و جنگیدن به قدر سجاده جمع کردنی هم درنگ نکرده است. گرامی با ذکر 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
از نگهباني و دژباني گذشتيم. اكنون به جايي كه مقصد بود، يعني «قتلگاه» نزديك مي‌شديم. جايي كه 40 الي 50 نفر از بچه‌هاي بسيج كنار هم شهيد شده بودند و از قرائن پيدا بود كه برخي از آنها در زمان شهادت دست در گردن يكديگر كرده بودند و تو امروز قصد داشتي روايت مظلوميت آنان را براي مردم بخواني و به تصوير بكشي. به طرف قتلگاه پيش مي‌رفتيم و تو، سيد! اصرار داشتي كه حتما مصاحبه با بچه‌ها حتما بايد در قتلگاه انجام بپذيرد و - شايد - مي‌دانستي كه آنجا حقيقتا قتلگاه است. من مثل هميشه با كمي چاشني شوخي و خنده گفتم: سيد! قتلگاه هم شبيه به همين تپه‌ها و گودالهاست ديگه! همين جاها مصاحبه را بگير!» و تو با صبوري و طنازي مخصوص خودت گفتي: «نه اصغر جان، مي‌گرديم تا قتلگاه را پيدا كنيم.» چند لحظه بعد از اين حرف بود كه قتلگاه را يافتي و پركشيدي و رفتي ... و چه زيبا يافتني و رفتني. راوی : 🌹 🕊 با ذکر 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
معلم جدید بی حجاب بود. مصطفی تا دید سرش را انداخت پایین. خانم معلم آمد سراغش. دستش را انداخت زیر چانه اش که سرت را بالا بگیر ببینم چشم هایش را بست و سرش را بالا آورد. از کلاس بیرون زد، تا وسط های حیاط هنوز چشم هایش را باز نکرده بود. خونه که رسید گفت:دیگه نمیخوام برم هنرستان. آخه برای چی؟؟؟ معلم ها بی حجابن. انگار هیچی براشون مهم نیست، میخوام برم قم ، حوزه . 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
آقا مهدی شعر می گفت ، مداحی می کرد. دلش نمی خواست شعرهایی که برای مداحی یا برای اهل بیت (ع) می سراید به نام خودش خوانده شود. به او گفتم این اشعار زمینه خوبی برای چاپ یک کتاب اشعار آیینی می تواند باشد؛ اما آقا مهدی دلش میخواست شعری که برای اهلبیت (ع) می سراید درگمنامی باشد. مهدی جانم می دانست همه اجرها در گمنامی است و دلش میخواست در شاعری هم گمنام باشد. به دانشجوها می گفت: لبخند، فراموش نشه ... ساده ترین کاری که می توانید برای همسر و یا مادرتان انجام دهید همین است! نهم خرداد ماه 95 بود که مهدی وصیت نامه ی خودش را نوشت چون قرار بود مهدی 9 خرداد به سوریه اعزام شود، ولی سفرش کنسل شد. بعد از دو روز با مهدی تماس گرفتند که دوباره سفرت به عقب افتاده و احتمالا 13 خرداد به سوریه اعزام می شود. از نهم تا 13 خرداد که چهار روز بیشتر نبود در این مدت مهدی خیلی ناراحت بود اما وقتی مطمئن شد که قرار اعزامش حتمی است چهره اش نورانی تر شده بود. روز آخر دو تا پسرانش را روی پاهایش می نشاند و با آنها بازی می کرد، من داشتم مهدی را میدیدم و در دلم می گفتم نکند این آخرین باری باشد که مهدی را می بینم. مهدی به دختر شهید داد یک شب دختر سه ساله شهید ابراهیم عشریه را برده بود شهر بازی و کلی برایش عکس و فیلم گرفت. وقتی به خانه برگشت، گفت: به معصومه کوچولو قول دادم این بار که رفتم هر طور شده بابا ابراهیمش را با خودم بیارم. بچه رنگی به صورت نداشت خیلی لاغر شده بود. رفت جلوی قاب عکس شهید ایستاد و آه بلندی کشید. دوباره گفت: هر وقت چشمم به سه دختر قد و نیم قد ابراهیم می افتد، نمی دانی چه حالی می شوم جگرم آتش می گیرد. آستین های دستش را بالا زد همینطور که داشت به محاسنش دست می کشید، آرام گفت: خجالت می کشم تو صورت دخترها نگاه کنم. گرامی با ذکر 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
اگر خـواستی کنی، باید منتظر باشی! ولی اگر شدی ‌، دوان ‌دوان سمت شدن در راه می‌روی ! این خاصیت کسانی است که در فکر شدن هستند ... 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
می‌گفت بعد از نماز وقتی سرتون رو به سجده می‌گذارید و بدنتون آروم مےشه. اونجا با خودتون خلوت کنید چون بهترین وقت همون موقع‌ست که چیزی حواستون رو پرت نمی‌کنه ، یه مرور داشته باشید روی همه کارهایی که از صبح تا شب کردید و ببینید کارهاتون برای رضای خدا بوده یا نه. خیلی‌ها این توصیه را شنیده بودند ، عمل کرده و نتیجه‌اش را هم دیده بودند. با ذکر 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
وقتے خداوند می خواهد یه نفر باشه تولد : عید غدیر ازدواج : عید غدیر شهادت : عید غدیر تخصص : استاد نهج البلاغه با ذکر
مدتی بود که زیارت عاشورای لشکر تعطیل شده بود. حاج قاسم مرا دید و پرسید: پس زیارت عاشورا چه شده؟ گفتم به علت نبود مداح خوش صدا تعطیل است. حرفم را برید و گفت: این هم شد دلیل. در جبهه اسلام، عَلَم زیارت عاشورا نباید بر زمین بماند. از آن به بعد، هر وقت می آمد و می دید که لنگ مداحیم، خودش میکروفون را بر می داشت و شروع می کرد : السلام علیک یا ابا عبد الله راوی : 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
به گوشم رساندن که لب تشنه شده، وقتی تیر خورده بود از همرزمانش طلب میکند اما دوستانش به آب نمیدهند و میگویند الان نمیتونیم بهت بدیم چون برای بدنت ضرر داره و سریع میشی لحظاتی بعد تشنه به میرسد، این موضوع خیلی منو ناراحت کرده بود و با خودم میگفتم کاش به پسرم میدادن، تا اینکه یه شب تو خواب دیدم پایین کوه افتاده و من دارم میرم بهش بدم اما رو دیدم که عصا بدست ( آن بانو بودند ) رفت و به ، داد و برایم تکان میداد، منظورش این بود راحت به ، دادم، الان مطمئنم که به رسیده است. راوی: با ذکر 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
وقتی که نخست وزیر بود صبح روزی جهت دیدار و رساندن پیامی وارد همان خانه تاریخی (کلنگی ) وی شدم . از مشاهده صحنه ای قلبم به درد آمد. هوا کمی گرم بود. او خیلی ساده با یک زیر پیراهن که چند جای آن سوراخ بود و در گوشه حیاط خانه اش نشسته بود و داشت با دو ـ سه دانه خرما و یک لیوان شیر صبحانه می خورد! بعد از سلام و احوالپرسی و تعارف به صبحانه گفتم : ای عزیز! این چه وضعی است که شما دارید چرا به خود نمی رسید و این قدر زندگی را به خود سخت گرفته اید از شما توقع نداریم مانند نخست وزیران دوره ستم شاهی باشید لااقل یک زیر پیراهن درست و حسابی به تن کنید! مثل این که شما نخست وزیرید! آهی کشید و نکته ای گفت که سوز دل و نفوذ کلام از دل بر آمده اش همواره در خاطرم جاودان مانده است . او گفت : جانم ! از این حالم نگران نباش ! نگران آن روزم باش که میز و مسئولیت مرا بگیرد و من گذشته خویش را فراموش کنم . خدا نکند روزی بر من بیاید که یادم برود چه وظیفه سنگینی در قبال خدا و خلق دارم . از شما می خواهم در حق من دعا کنید. من تحت تاثیر این سخن از دل بر آمده اش بی اختیار از جایم برخاستم و پیشانی اش را بوسه دادم . راوی : 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
وقتی که توی سوریه شد به مادرش گفتن تیر به سینه ی پسرت خورد و نتونستیم پیکرش رو برگردونیم اما واقعیت این بود که اسیر شده بود . داعشی ها اون رو توی لاستیک گذاشته بودن بهش گفتن به فحاشی کن تا زنده بمونی وقتی که فحاشی نکرد اونو زنده زنده سوزوندن با ذکر 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
در حین عملیات محرم در مدرسه دهلران بچه های اطلاعات عملیات مقر داشتند. خیلی افراد آنجا بودند از جمله جبلی، کاظمی،صدرساداتی،عاصی زاده،ستوده،حسینی پور و بنده. حاج احمد کاظمی مرتب می امد به بچه ها سر می زد و از اوضاع و احوال می پرسید. یک روز جمعه همه نیروهای اطلاعات را جمع کرد و برایشان با همان لهجه شیرین نجف آبادی صحبت کرد. خیلی مطالب ارزشمندی گفت از انقلاب از امام از جبهه و جنگ و از فداکاری رزمندگان در عملیات های گذشته خیلی صحبت کرد؛ بعد به بچه ها گفت کی خسته است؟! بچه ها یک صدا فریاد زدند دشمن! حاج احمد گفت اگر حرفی دارید بپرسید یکی از بچه ها پرسید جنگ کی تمام می شود؟ گفت: جنگ ما با استکبار تا انقلاب حضرت مهدی(عج) ادامه دارد. بچه ها صلوات فرستادند؛ بعد رو کرد به عاصی زاده و گفت:آموزش وانتقال تجربه جلسات دینی و قران و توکل را در بین نیروهای اطلاعات عملیات واجب کن چون این ها رمز موفقیت بچه های اطلاعات عملیات می باشد. 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
در مڪتب ما مرگی نیست ڪه دشمن بر ما تحمیل ڪند ، مرگ دلخواهی است ڪه مبارز مجاهد و مومن ، با تمام آگاهی و بینش و منطق و شعورش انتخاب می‌ڪند . با ذکر 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
هدایت شده از  امام زادگان عشق
پس از آن به مبارزات خود در شهرها، می پرداخت . از آنجایی که عكس شهيد شمس در دست ساواك بود، و تحت تعقیب شهيد شمس ناچارشد تا با لباس مبدل به تبلیغ انقلاب بپردازد لذا لباس روحانيت را از تن در آورده و با لباس چريكي تغيير قيافه داد و بصورت مسلحانه به مبارزات خود ادامه داد ، انقلاب اسلامي ملت مسلمان ايران به وقوع پيوست. شهيد شمس مسئوليت گروه توحيد شهرستان مقدس قم را بعهده گرفت و محافظت از بازار شهر قم شبها بر عهده ایشان و همرزمانش بود. و لذا شهيد شمس هيچ وقت نتوانست آسوده خاطر شب را در منزل خود سپری کند. در 26 دي ماه 1357 برای ایشان حکم ماموریت از قم به شهرستان كاشان نوشته می شود که در حين ماموریت در جاده قم به كاشان توسط عوامل نفوذی آمريكائي ترور و به فيض شهادت نائل میگردد. این شهید بزرگوار در روز 26/10/57 در شهرستان قم تشيع و پیکر مطهرش در قبرستان ابوحسين ( قبرستان نو) به خاک سپرده مي شود . 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
پیروی کرده و حامی چون کوه استوار و صبور این انقلاب و اسلام و قرآن باشید که هستید. اما یک مسئله مهم که جنگ را فراموش نکنید در صدر کارهایتان قرار دهید امام عزیز فرموده امروز مسئله جنگ اهمیتش از فروع دین بالاتر است در جبهه ها شرکت جویید و از جان و مال مایه گذارید تا انشاء الله تعالی به زودی زود شاهد پیروزی نهایی حق بر باطل باشیم. و مسئله دیگر در مسجد حضور داشته باشید و مسجد سنگر است و سنگر ها را ترک نکنید مسجد خانه خداست و بیشتر توفیقات در مسجد هست و همچنین یادتان نرود که حدیثی است که می فرماید دعا سلاح مومن است خصوصا" دعای توسل و دعای کمیل و دعا برای پیروزی نهایی رزمندگان درپایان همه شما را به خدا می سپارم و از همه حلالیت می طلبم و التماس دعا خدایا تا ظهور دولت یار خمینی را برای ما نگهدار . والسلام و من الله التوفیق                               سعیدا الله عابدینی به تاریخ 29/10/65  🥀نثار ارواح طیبه شهداء امام شهداء و اموات # صلوات🥀 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
هدایت شده از  امام زادگان عشق
شهید علی اصغر غلاملودرسال1337درشهرستان رزن درخانواده ای مذهبی متولد شد.دوران جوانی وی مصادف با انقلاب اسلامی بود وایشان درتظاهرات وفعالیتهای انقلابی حضورفعال داشت.دراولین سالهای دفاع مقدس درجبهه شرکت نمود.او دارای یک فرزنددختربود وسرانجام درسن 21سالگی در منطقه بهمن شیردرتاریخ 1359/10/28 به درجه رفیع شهادت نائل گردید. ✅خاطراتی از شهید درروستا اولین نفری که پرچم انقلاب رابلند کرد این شهید بزرگواربود. ✅خصوصیات بارزاخلاقی اهل نماز اول وقت بود ، مهربان،انقلابی بود و به بزرگترها خیلی احترام می گذاشت. مزارمطهراین شهید بزرگوار در کنار برادر شهیدش علی اوسط درشهر کرج (امامزاده محمد) می باشد. تولد : ۱۳۴۰ شهادت: ۱۳۶۰/۴/۲۰ شهادت: اندیمشک درحین ماموریت :کرج(امامزاده محمد) -گرامی باد. نثارارواح طیبه شهدا -امام شهداء و اموات # صلوات 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
✍ توصیه شهیدبه قشرهای مختلف خصوصا نوجوانان و جوانان تحصیل علم و تهذیب اخلاق را به همه سفارش می کرد و خود نیز با وجود سن کمی که داشت توانسته بود در این راه قدم بردار . ⚘نثار ارواح طیبه شهداء . امام شهداء و اموات صلوات⚘ 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
در دوران طلبگي در تنکابن هر چندگاه در بيمارستان رامسر حضور پيدا مي کرد و به اهداء خون مبادرت مي‌نمود؛ اما وقتي که جنگ آغاز ‌شد، مگر مي ‌توان صلاح جامعه را از سلاح جبهه جدا دانست؟ هرگز؛ زيرا مي خواست هم فضيلت ومداد العلما وهم دماء الشهدا را يکجا داشته باشد، از اين رو به سوي جبهه‌هاي حق عليه باطل شتافت و برگي زرين بر صفحات زندگي سراسر حماسه خود ثبت نمود. او رفت تا خون خود را بر جويبار هستي روان کند تا به درياي جوشان و مواج ذرات خورشيد بپيوندد. او سري پر شور داشت و سر بلندي را جستجو مي‌کرد، سر را به سوي بلندي آسمان بالا مي‌گرفت و او را طلب مي‌کرد. او با شوقي درخشان، عشقي عميق و نمايان، سوار بر مو‌ج هاي مهيب حادثه، مي‌رفت تا حادثه بيافريند. او نمي‌توانست بماند چون ماندن در قاموس سازمان ديار بيداري، پوچترين واژه و بي‌رنگترين کلمه است. او به حق يادآور حماسه آفريني‌هاي نسل سلحشور شد که فرمان امام خويش را جانانه لبيک گفتند. او بر يزيديان خروشيد و حماسة عشق آفريد و سرانجام در تاريخ ۱۳۶۴/۵/۱۵ در تابستان سرخ عطش، در ميان آب‌هاي هورالعظيم در حین آموزش جام شهادت را همچون تشنه‌اي عطشناک نوشيد تا پيروزي را به مستضعفين خاک نويد دهد و با خون خويش، بر کارنامة حيات ننگ‌بار خيانت‌پيشگان تاريخ مهر ابطال بکوبد و چه زيبا شهادت را همچون چراغي تابان، در سينه فروزان خود ثبت کرد و در جوار مولاي خوبان مأوا گرفت. ✅ خصوصیات اخلاقی شهید؛ اهل نماز اول وقت بخصوص نماز شب بود . قاری قرآن بود و دارای صوت و لحنی زیبا . اهل مطالعه بود و هر جا که لازم بود بحث اعتقادی می کرد . به پدر و مادر و بزرگترها احترام می گذاشت. پشتیبان ولایت مطلقه فقیه بود . 📜 فرازهایی از وصیت نامه شهيد ؛ گرگ اجل يکايک از اين گله مي‌برد اين گله را نگر که چه آسوده مي‌چرد از اين که امکان دارد هر لحظه مرگ، ما را درک کند، بر آن شدم که وصيتي به آيندگان و شکايتي از دنيا و افراد آن، بخصوص از نفس خود بکنم و حالا امکان دارد که اين درک کردن مرگ، براي من يا شهادت باشد و يا مرگ طبيعي. اميدوارم که خداوند شهادت را نصيب همه ما بگرداند و راضيم به رضاي خدا. هر مرگي را به من بدهد، چه مرگ طبيعي و چه شهادت در راه خودش. تحکم يا الهي کيف شئتا فاني رضيت بما رضيت. حکم بفرما اي پروردگار من! هر طوري که مي‌خواهي! چه مرگ طبيعي و چه شهادت در راه خودت. به تحقيق راضيم به آنچه که رضايت تو در آن است. اولين شکايتم از نفس خودم است. اين نفس مرا هلاک کرده است واين شيطان نفس مرا راحت نمي‌گذارد. در نفسم از حقائق و معارف خبري نيست؛ چيزي که درآن است، حبّ دنيا و حبّ مقام است. گرايش دلم به دنيا و به پيشرفت مادي است. خدايا! نجاتم بده. خدايا! به تو از دست نفس زشتم، شکايت مي‌کنم که مرا بسيار به بديها وا مي‌دارد و براي هر گناهي و خطايي سبقت مي‌گيرد و براي گناه کردن بسيار حريص است و مرا مورد خشم و غضب قرارمي‌دهد و مرا دائم به راه هلاکت مي‌کشاند و جزء خوارشدگان مي‌خواهد. نثار ارواح طیبه شهداء . امام شهداء و اموات 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷  
منطقه چنگوله رشادت و جانفشانی های زیادی از ایشان و دیگر رزمندگان را بخاطر دارد . با اینکه در سال ۱۳۶۴ عضو رسمی سپاه شده بود اما همیشه خود را یک بسیجی میدید ، در اسفندماه سال ۱۳۶۴ پسر عمو و در اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۵ برادر و دامادشان به درجه رفیع شهادت نائل گشتند. شهادت برادر گامهای او را در جنگ با دشمن استوارتر کرد و با این باور که نباید سلاح برادرش بر زمین بماند لحظه ای از میدان نبرد فاصله نگرفت تا اینکه در مردادماه سال ۱۳۶۵ در حالیکه مسئولیت دسته گردان انصارالحسین علیه السلام را بر عهده داشت در درگیری تن به تن با غواصان عراقی شهد شیرین شهادت را نوشید و به فیض شهادت نائل گشت . ✅ از خصوصیات اخلاقی شهید میتوان به دائم الوضو بودن و اقامه نماز اول وقت ، اطاعت از فرامین ولی امر ، احترام به والدین و خانواده و اقوام و اهتمام به وجوهات شرعی و تقوای مالی و اینکه گفته ها با عملش یکی بود اشاره نمود . خاطره ای از شهید که الگوی خوبی برای همگان میتواند باشد و توسط داماد بزرگ شهید بیان شد این بود که شهید در دوره ی خدمتش هر بار که حقوق می گرفت مقداری از آن را بعنوان وجوهات شرعی کنار می گذاشت و معتقد بود که این امر سبب برکت در مال و زندگی می شود و بعد به حساب و کتاب و دخل و خرج خانه می رسید به پرداخت خمس بسیار مقید بود حتی زمانیکه در جبهه بود لحظه ای از این امر غافل نبود و امروز فرزندان نیز همین سیره شهید را الگوی خود قرار داده اند. 📜 فرازی از وصیت نامه ؛ وصیت شهید به ملت قهرمان ایران این بود که همیشه گوش به فرمان امام امت باشند و اینکه وحدت قلبی در بین همه مسلمین جهان بخصوص مسلمانان ایران برقرار باشد . همچنین به همسر گرامیشان وصیت می کند که خود را برای پذیرفتن مسئولیت بزرگ و سخت و رنج آور و تربیت فرزندان خردسال و مقابله با سایر مشکلات آماده و حضرت زینب علیها سلام را سرمشق و الگو قراردهد و و صبر پیشه کند . نثار ارواح شهداء و امام شهداء و اموات⚘ 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
برای رسیدن به شهادت سر از پا نمی شناخت . او شهیدی بود که بارها از نحوه ی شهادتش برای خانواده گفته بود . هر بار که عازم جبهه می شد همسر امیدی به بازگشتش نداشت . از خصوصیات اخلاقی شهید توجه به خواندن نماز اول وقت و نماز شب و نگهداری از اموال بیت المال بود . او فردی خوش اخلاق و مهربان و ساده زیست بود . همسر شهید نقل می کنند که در روز عروسی هر چی منتظر داماد ماندیم نیامد ، خیلی دیر کرده بود نگران شدم تا اینکه دیدم به جای لباس دامادی با لباس سپاه آمد . پیراهن دامادیش را زیر راه پله پنهان کرده بود و رفته بود تا لباس رزمش را بپوشد . شهید علیزاده حتی در زیباترین روز زندگی اش لحظه ای از جنگ و جبهه فاصله نگرفت دوماه بود که مرخصی نیامده بود و برای سرکشی به جزیره مجنون رفته بود . عملیات کربلای ۵ در راه بود و رسیدگی به تجهیزات نظامی امری ضروری بود که در حین سرکشی ، دوستان متوجه حضور او شده و به شوق دیدنش از سنگر خارج می شوند که دشمن بعثی متوجه تجمع آنان شده و آنها را به گلوله ی تانک می بندد شهید علیزاده از همرزمانش میخواهد که سریع از دید دشمن دور و وارد سنگر شوند که در این هنگام گلوله دوم شلیک می شود و او به آرزوی دیرینه اش که فیض شهادت بود نائل میگردد . همرزمان شهید بعد یک هفته کمین موفق شدند تا آن تانک را منهدم کنند . شهید علیزاده جزو آن دسته از شهدایی بود که از چگونگی نحوه شهادتش خبر داده بود . وقتی پیکر مطهر شهید برمی گردد خانواده متوجه می شوند که شهید از ناحیه شکم ترکش خورده است و این همان صحنه ای بود که شهید هر بار با دست گذاشتن روی شکم خبر از شهادتش داده بود این شهید بزرگوار در تاریخ 1365/11/7 در حالیکه خون پاکش بر روی زمین جاری شده بود در منطقه جزیره مجنون به آرزوی دیرینه اش که رسیدن به فیض عظمای شهادت بود رسید . با_ذکر_صلوات 🔹نثار ارواح طیبه شهداء - امام شهداء و اموات 🔹 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
مدتی بود که زیارت عاشورای لشکر تعطیل شده بود. حاج قاسم مرا دید و پرسید: پس زیارت عاشورا چه شده؟ گفتم به علت نبود مداح خوش صدا تعطیل است. حرفم را برید و گفت: این هم شد دلیل. در جبهه اسلام، عَلَم زیارت عاشورا نباید بر زمین بماند. از آن به بعد، هر وقت می آمد و می دید که لنگ مداحیم، خودش میکروفون را بر می داشت و شروع می کرد : السلام علیک یا ابا عبد الله راوی : 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
چه زیبا و عاشقانه گفته مجری تلوزیون عراق در وصف سردار دلها این که .... نمی دانم در کدام روز از تو را یاد کنم 🏴 روز مسلم بن عقیل چون تو فرستاده (رهبرت)، و میهمان ما بودی !؟ 🏴 روزحبیب بن مظاهر، چون تو بهترین دوست قدیمی مابودی !؟ 🏴 روزقاسم چون اسمت قاسم بود !؟ 🏴 روز علی اکبر چون قطعه قطعه شدی !؟ 🏴 روز عباس چون حامل عَلَم و پرچم بودی و دو دستت قطع شد !؟ چیزی که واضح است اینست که گریه بر تو تمامی ندارد و از غیبت تو حیران و دلتنگیم سردار دلها ، بعد از ، هر وقت به عبارت می‌رسیم تو را یاد می کنیم... با ذکر
خبرنگار صدا و سیما در سال ۱۳۳۶ به دنیا آمد، در آبادان درس خواند و با آغاز نهضت انقلاب اسلامی، مجاهدت‌های خود را در راه انقلاب آغاز کرد و پس از پیروزی انقلاب نیز با نهادهای مختلف انقلابی همکاری داشت. از سال ۱۳۵۸ فعالیت خود را در صدا و سیمای مرکز آبادان و رادیو نفت آغاز کرد و در سمت «مدیر خبر» رادیو آبادان و نماینده صدا و سیما در قرارگاه خاتم‌الانبیا(ص) در مناطق عملیاتی جنوب و غرب مشغول به‌خدمت شد. در هنگامه جنگ تحمیلی نیز با حضور در جبهه‌ها و زیر بارش توپ و خمپاره، با پیگیری کار خود، ایثارگری رزمندگان را روایت میکرد. در ۲۱ دی ۱۳۶۵ در دومین روز عملیات کربلای ۵ به ‌ رسید . 🌹 #فاتحه و ذکر 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
چه زیبا و عاشقانه گفته مجری تلوزیون عراق در وصف سردار دلها این که .... نمی دانم در کدام روز از تو را یاد کنم 🏴 روز مسلم بن عقیل چون تو فرستاده (رهبرت)، و میهمان ما بودی !؟ 🏴 روزحبیب بن مظاهر، چون تو بهترین دوست قدیمی مابودی !؟ 🏴 روزقاسم چون اسمت قاسم بود !؟ 🏴 روز علی اکبر چون قطعه قطعه شدی !؟ 🏴 روز عباس چون حامل عَلَم و پرچم بودی و دو دستت قطع شد !؟ چیزی که واضح است اینست که گریه بر تو تمامی ندارد و از غیبت تو حیران و دلتنگیم سردار دلها ، بعد از ، هر وقت به عبارت می‌رسیم تو را یاد می کنیم... با ذکر 🔻... 👇 🌷〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰🌷