eitaa logo
امام زادگان عشق
98 دنبال‌کننده
14.2هزار عکس
3.7هزار ویدیو
313 فایل
خانواده های معظم شهداء و ایثارگران محله مسجد حضرت زینب علیها سلام . ستاد یادواره امام زادگان عشق ارتباط با مدیر کانال @ya110s تاریخ تاسیس ۱۳۹۷/۱۰/۱۶
مشاهده در ایتا
دانلود
رزمنده‌ها را عاشقـــــانه دوست داشت و گاه اين عشق را جور‌ی نشان می‌داد كه انسان حيران می‌شد. يك شـب تانك‌ها را آماده كرده بوديم و منتظـــــر دستـور حركــــت بوديم . من نشسته بودم كنار برجــــك و حواسـم به پیرامونمـــــان بود و تحركاتـــــی كه گاه بچه‌ها داشتند . يك وقت ديدم يك نفـــر بين تانك‌ها راه می‌رود و با سرنشيــن‌ها گفت و گوهای كوتاه می‌كند . كنجكـــــاو شدم ببينم كيست. مرد توی تاريكی چرخيد و چرخيد تا سرانجام رسيد كنـــــار تانكـــــی كه مـن نشسته بودم رويــش . همين كه خواستم از جايم تـــــكان بخورم ، دو دستـــــی به پوتينم چسبيد و پايم را بوسيــــد . گفت : به خدا سپردمتون ! تا صداش را شنيدم ، نفسم بريد . گفتم : ؟ گفت: هيـــــس ؛ صدات در نياد ! و رفـــت سراغ تانک بعدی با ذکر
با گشت می زدیم . چند روزی بود ها راه به راه کمین می زدند. سر یک آب راه، قایق پیچید رو به رویمان . ایستادیم و حال و احوال . پرسید « چه خبر؟ » آره آقا . چند روز بود خراب شده بود . خیلی وضعیت ناجوری بود . حالا که درست شده، مجبوریم صبح تا عصر گشت بزنیم . مراقب بچه ها باشیم. عصر که می شه ، می پریم پایین ، و و رو یک جا می خوریم. » پرسید « پس کی می خونی؟ » گفتم « همون عصری » گفت « بیخود » بعد هم وادارمان کرد شویم . همان جا لب آب ایستادیم، خواندیم .
بهش می گفتن امّ الشهدا آخه سه تا از بچه هاش و یه برادر و یه دامادش رو برای اسلام داده بود هیچ وقت عصبانے ندیدیمش جز یه بار اونم یه روز عصر بود که همگی توی حیاط نشسته بودیم مامان از خستگی خوابش برد ما هم بے سر و صدا آماده شدیم که برای نماز مغرب بریم مسجد وقتے داشتیم از دَر می رفتیم بیرون ، پا شد و خیلی بلند « استغرالله » و « لا اله الا الله» گفت و با عصبانیت پرسید: پس چرا بیدارم نکردین؟ گفتیم:آخه خسته بودی ما هم دلمون نیومد بیدارت کنیم ! همونطور که داشت وضو می گرفت گفت : من همه زندگیم به نماز اول وقته نمی خوام باشم تا حالا به هیچ دلیلی نماز اول وقت رو ترک نکردم . با ذکر ... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
و نیز من رفتم به سوریه ای عاشقان اهل بیت رسول…. چون من خیلی آرزو داشتم که ۱۴۰۰ سال پیش بودم و در رکاب مولایم امام حسین (ع) می جنگیدم تا شهید شوم و حال وقت آن رسیده به فرمان مولایم امام خامنه ای لبیک گفته و از اهل بیت پیامبر(ص) دفاع بکنم لذا به این منظور دفاع از حرمین به سوریه میروم و آرزو دارم هم همچون حضرت عباس (ع) در دفاع از خواهر بزرگوارشان (بی بی زینب س) شهید شوم. گرامی با ذکر ... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷  
منطقه چنگوله رشادت و جانفشانی های زیادی از ایشان و دیگر رزمندگان را بخاطر دارد . با اینکه در سال ۱۳۶۴ عضو رسمی سپاه شده بود اما همیشه خود را یک بسیجی میدید ، در اسفندماه سال ۱۳۶۴ پسر عمو و در اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۵ برادر و دامادشان به درجه رفیع شهادت نائل گشتند. شهادت برادر گامهای او را در جنگ با دشمن استوارتر کرد و با این باور که نباید سلاح برادرش بر زمین بماند لحظه ای از میدان نبرد فاصله نگرفت تا اینکه در مردادماه سال ۱۳۶۵ در حالیکه مسئولیت دسته گردان انصارالحسین علیه السلام را بر عهده داشت در درگیری تن به تن با غواصان عراقی شهد شیرین شهادت را نوشید و به فیض شهادت نائل گشت . ✅ از خصوصیات اخلاقی شهید میتوان به دائم الوضو بودن و اقامه نماز اول وقت ، اطاعت از فرامین ولی امر ، احترام به والدین و خانواده و اقوام و اهتمام به وجوهات شرعی و تقوای مالی و اینکه گفته ها با عملش یکی بود اشاره نمود . خاطره ای از شهید که الگوی خوبی برای همگان میتواند باشد و توسط داماد بزرگ شهید بیان شد این بود که شهید در دوره ی خدمتش هر بار که حقوق می گرفت مقداری از آن را بعنوان وجوهات شرعی کنار می گذاشت و معتقد بود که این امر سبب برکت در مال و زندگی می شود و بعد به حساب و کتاب و دخل و خرج خانه می رسید به پرداخت خمس بسیار مقید بود حتی زمانیکه در جبهه بود لحظه ای از این امر غافل نبود و امروز فرزندان نیز همین سیره شهید را الگوی خود قرار داده اند. 📜 فرازی از وصیت نامه ؛ وصیت شهید به ملت قهرمان ایران این بود که همیشه گوش به فرمان امام امت باشند و اینکه وحدت قلبی در بین همه مسلمین جهان بخصوص مسلمانان ایران برقرار باشد . همچنین به همسر گرامیشان وصیت می کند که خود را برای پذیرفتن مسئولیت بزرگ و سخت و رنج آور و تربیت فرزندان خردسال و مقابله با سایر مشکلات آماده و حضرت زینب علیها سلام را سرمشق و الگو قراردهد و و صبر پیشه کند . نثار ارواح شهداء و امام شهداء و اموات⚘ 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
در دوران طلبگي در تنکابن هر چندگاه در بيمارستان رامسر حضور پيدا مي کرد و به اهداء خون مبادرت مي‌نمود؛ اما وقتي که جنگ آغاز ‌شد، مگر مي ‌توان صلاح جامعه را از سلاح جبهه جدا دانست؟ هرگز؛ زيرا مي خواست هم فضيلت ومداد العلما وهم دماء الشهدا را يکجا داشته باشد، از اين رو به سوي جبهه‌هاي حق عليه باطل شتافت و برگي زرين بر صفحات زندگي سراسر حماسه خود ثبت نمود. او رفت تا خون خود را بر جويبار هستي روان کند تا به درياي جوشان و مواج ذرات خورشيد بپيوندد. او سري پر شور داشت و سر بلندي را جستجو مي‌کرد، سر را به سوي بلندي آسمان بالا مي‌گرفت و او را طلب مي‌کرد. او با شوقي درخشان، عشقي عميق و نمايان، سوار بر مو‌ج هاي مهيب حادثه، مي‌رفت تا حادثه بيافريند. او نمي‌توانست بماند چون ماندن در قاموس سازمان ديار بيداري، پوچترين واژه و بي‌رنگترين کلمه است. او به حق يادآور حماسه آفريني‌هاي نسل سلحشور شد که فرمان امام خويش را جانانه لبيک گفتند. او بر يزيديان خروشيد و حماسة عشق آفريد و سرانجام در تاريخ ۱۳۶۴/۵/۱۵ در تابستان سرخ عطش، در ميان آب‌هاي هورالعظيم در حین آموزش جام شهادت را همچون تشنه‌اي عطشناک نوشيد تا پيروزي را به مستضعفين خاک نويد دهد و با خون خويش، بر کارنامة حيات ننگ‌بار خيانت‌پيشگان تاريخ مهر ابطال بکوبد و چه زيبا شهادت را همچون چراغي تابان، در سينه فروزان خود ثبت کرد و در جوار مولاي خوبان مأوا گرفت. ✅ خصوصیات اخلاقی شهید؛ اهل نماز اول وقت بخصوص نماز شب بود . قاری قرآن بود و دارای صوت و لحنی زیبا . اهل مطالعه بود و هر جا که لازم بود بحث اعتقادی می کرد . به پدر و مادر و بزرگترها احترام می گذاشت. پشتیبان ولایت مطلقه فقیه بود . 📜 فرازهایی از وصیت نامه شهيد ؛ گرگ اجل يکايک از اين گله مي‌برد اين گله را نگر که چه آسوده مي‌چرد از اين که امکان دارد هر لحظه مرگ، ما را درک کند، بر آن شدم که وصيتي به آيندگان و شکايتي از دنيا و افراد آن، بخصوص از نفس خود بکنم و حالا امکان دارد که اين درک کردن مرگ، براي من يا شهادت باشد و يا مرگ طبيعي. اميدوارم که خداوند شهادت را نصيب همه ما بگرداند و راضيم به رضاي خدا. هر مرگي را به من بدهد، چه مرگ طبيعي و چه شهادت در راه خودش. تحکم يا الهي کيف شئتا فاني رضيت بما رضيت. حکم بفرما اي پروردگار من! هر طوري که مي‌خواهي! چه مرگ طبيعي و چه شهادت در راه خودت. به تحقيق راضيم به آنچه که رضايت تو در آن است. اولين شکايتم از نفس خودم است. اين نفس مرا هلاک کرده است واين شيطان نفس مرا راحت نمي‌گذارد. در نفسم از حقائق و معارف خبري نيست؛ چيزي که درآن است، حبّ دنيا و حبّ مقام است. گرايش دلم به دنيا و به پيشرفت مادي است. خدايا! نجاتم بده. خدايا! به تو از دست نفس زشتم، شکايت مي‌کنم که مرا بسيار به بديها وا مي‌دارد و براي هر گناهي و خطايي سبقت مي‌گيرد و براي گناه کردن بسيار حريص است و مرا مورد خشم و غضب قرارمي‌دهد و مرا دائم به راه هلاکت مي‌کشاند و جزء خوارشدگان مي‌خواهد. نثار ارواح طیبه شهداء . امام شهداء و اموات 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷  
سید محمدعلی قاضی طباطبایی روحانی شیعی و اولین امام جمعه شهر تبریز بعد از انقلاب اسلامی ایران بود . وی از مبارزین پیش از انقلاب و از طرفداران امام خمینی (ره) بود که رژیم پهلوی چند بار ایشان را به شهرهای مختلف تبعید کرد. بعد از انقلاب، امام خمینی (ره) وی را به عنوان نماینده خود در آذربایجان شرقی و امام جمعه تبریز منصوب کرد. قاضی طباطبایی در ۱۰ آبان ۱۳۵۸ش مصادف با عید قربان، بعد از اقامه نماز مغرب و عشاء در راه مراجعت به منزل، توسط یکی از اعضاء گروهک فرقان در خیابان مورد حمله قرار گرفت و به شهادت رسید . #صلوات 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
تا می‌توانید و اعمال و احوال خودتان باشید و خود را در محضر حس کنید که اگر شما او را ، او شما را . #صلوات 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
✍ توصیه شهیدبه قشرهای مختلف خصوصا نوجوانان و جوانان تحصیل علم و تهذیب اخلاق را به همه سفارش می کرد و خود نیز با وجود سن کمی که داشت توانسته بود در این راه قدم بردار . ⚘نثار ارواح طیبه شهداء . امام شهداء و اموات صلوات⚘ 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
یکی از همرزمانش می گوید : اما او از برادرش بود . وقتی به او گفتم حالا که به رسیده ، بهتر است که به بروی . او با عالی جواب داد : اگر بروم دیگر نمی گذارند به برگردم . هنگامی که اصرار کردم گفت او برای خودش شده ، آخرت برای اوست نه من و سپس گفت : اسلحه را برمی دارم تا دشمن بداند با چه کسانی طرف است . سرانجام او را برای مراسم به روانه می کنند . هنوز مراسم چهلم برگزار نشده بود که او با بند سبز رنگ یا ثارالله رهسپار عرصه های و می گردد و پس از حماسه آفرینی ها بی شمار در تاریخ ۲۸/ ۱۰/ ۱۳۶۰ در دشت خیز بر اثر اصابت چندین ترکش به هر دو و هر دو در حالی که زمزمه بر لب داشت به رویان هم رزم خود پیوست . با ذکر 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
مرگ حق است ، پس چه بهترکه حیات ابدی باشد . از خداوند بخواهیم که ، حیات ابدی ما باشد ،مانند مردم کوفه نباشید ، به فرمان امام خود باشید وگرنه باید ننگ و ذلت را پذیرا باشید . با ذکر 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
با مطرح ساختن بحث‌های اجتماعی و اسلامی سعی می‌کرد فرهنگ منحط غربی و فضای استعماری غالب بر جامعه را که عامل انجماد فکری و فساد اخلاقی جوانان بود، بشکند و روح ایمان و تعهد را در آنان فعال و بارور سازد. کوشش خستگی‌ناپذیر او در مساجد، کتابخانه‌ها و هیئت‌ها کم‌نظیر بود و برای پیشبرد نهضت و توسعه و انتشار تفکر اسلامی با استفاده از آگاه‌سازی و شناساندن راه احیای فرهنگ اسلامی همه توانایی‌های خود را به کار می‌گرفت. سال ۱۳۵۵ با اخذ مدرک دیپلم تجربی فارغ‌التحصیل شد و همان سال نیز در دانشگاه اهواز پذیرفته شد و در رشته دامپزشکی مشغول به تحصیل شد.  برخورد با ایدئولوژی‌های گوناگون در دانشگاه روح پاک او را در تبلیغ و شناساندن اسلام دردمندتر از پیش ساخت. مبارزات دانشگاهی را گامی مؤثر برای احقاق حقوق مردم می‌دانست و در ابتدای این دوران علی‌رغم شرایط خفقان و اختناق حاکم بر کشور در سال ۵۵ با بر پا کردن تظاهرات ضد رژیم و اعتصابات دانشگاهی، آشتی‌ناپذیری خویش را با نظام شاهنشاهی و سلطه آمریکا بر کشور به اثبات رساند. تنها راه رهایی ملت ایران را سرنگونی رژیم شاه و رهایی از استعمار آمریکا می‌دانست و این امر را نه‌تنها از مطالعه کتاب‌های سازنده و آگاهی‌بخش بلکه با تمام وجود نیز لمس کرده بود. تقریباً روزی ۱۴ ساعت از عمر پربار خویش را صرف نهضت‌های اسلامی می‌نمود. خیلی از اوقات تلاش‌های وسیع و مستمر او اجازه صرف یک وعده غذای کامل را به او نمی‌داد.  دوستانش بارها آرزوی شهادت را از زبان او شنیده بودند. وجود او سرشار از نوع‌دوستی و عشق به مردم بود. کشتار بی‌رحمانه مردم ستمدیده ایران در ۱۷ شهریور ۵۷ روح حساس او را سخت متأثر ساخت و قتل مردم در قم، تبریز، اصفهان و کرمان ضرورت مبارزه در راه انقلاب را نه‌تنها بر او که بر همه ملت ایران روشن نمود. نیز حمله بی‌شرمانه و جنایت‌کارانه مزدوران شاه خائن به مردم بی‌سلاح که برای اقامه نماز عید قربان در خرمشهر گرد هم آمده بودند، تأثیر مهمی در شدت بخشیدن وی به مبارزاتش علیه رژیم داشت. به تلافی اقدامات ددمنشانه رژیم پهلوی، وی و دوستانش تصمیم گرفتند انتقام این اقدامات خونین را از عناصر ساواک بگیرند. به همین منظور با تهیه نقشه عملیات و شناسایی منزل رئیس ساواک، بمبی تهیه شد و شب ۲۳/۰۹/۵۷ برای انجام عملیات انتخاب شد. حسن خود شخصاً پرتاب بمب را به درون خانه رئیس ساواک خرمشهر به عهده گرفت. اما متأسفانه نتوانست به موقع محل را ترک کند و خودش هم در اثر انفجار بمب زخمی و به بیمارستان منتقل شد. بلافاصله بیمارستان توسط ساواک، شهربانی و ارتش محاصره شد و او را با تنی مجروح دستگیر و به بیمارستان نیروی دریایی خرمشهر منتقل نمودند. در همان حال وی را تحت بازجویی و فشار روحی قراردادند و به صورت ممتد به سؤال و جواب کردن وی پرداختند. اما او هیچ‌گونه اطلاعاتی از نحوه عملیات و مکان دوستانش در اختیار آن‌ها نگذاشت.  سرانجام حسن بر اثر عدم رسیدگی و معالجه به‌موقع درحالی‌که دکتر معالج، احتمال مرگ وی را در اثر جراحت منتفی اعلام کرده بود، در اثر شکنجه‌های مستمر در بعدازظهر ۲۸ آذرماه سال ۵۷ به مقام رفیع شهادت رسید و به دیدار پروردگار خویش شتافت. #صلوات ⚘نثار ارواح طیبه شهداء . امام شهداء و اموات ⚘ 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
در عملیات مرصاد با موتورسیکلت در حال عبور بودم که دشمن زیرپایم رگبار گرفت و من زمین خوردم . در همین حین آمد و به من گفت : برادر بسیجی دستت را به من بده . من به ایشان گفتم شما اینجا چه کار می‌کنید؟ جواب داد : عقب هستند و من آمده‌ام ببینم که دشمن چه می‌کند . همین مسأله که جلوتر از در حضور داشته باشد ‌، نشان از جنگ ما دارد . راوی : با ذکر 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
خاطره ای زیبا از یک نمونه از کمک به دیگران در زمستان بود و دم غروب کنار جاده یک زن و یک مرد با یک بچه مونده بودن وسط راه . من و هم از منطقه بر می گشتیم . تا دیدشون زد رو ترمز و رفت طرفشون . پرسید : کجا می رین ؟ مرد گفت : کرمانشاه علی گفت : رانندگی بلدی مرد گفت : بله بلدم رو کرد به من گفت : سعید بریم عقب مرد با زن و بچه اش رفتن جلو و ما هم عقب تویوتا عقب خیلی سرد بود گفتم : آخه این آدم رو می شناسی که این جوری بهش اعتماد کردی ؟ اون هم مثل من می لرزید ، لبخندی زد و گفت : آره، اینا همون نشینایی هستن که فرمود به تمام نشین ها شرف دارن . راوی : با ذکر 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
روضه که تمام شد ، غیبش زد . خیلی گشتیم تا متوجه شدیم رفته سراغ شستن سرویس های بهداشتی . نگذاشت کسی کمکش کند . می گفت : افتخارم این است که خادم روضه ی باشم . 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
شهید علی اصغر غلاملودرسال1337درشهرستان رزن درخانواده ای مذهبی متولد شد.دوران جوانی وی مصادف با انقلاب اسلامی بود وایشان درتظاهرات وفعالیتهای انقلابی حضورفعال داشت.دراولین سالهای دفاع مقدس درجبهه شرکت نمود.او دارای یک فرزنددختربود وسرانجام درسن 21سالگی در منطقه بهمن شیردرتاریخ 1359/10/28 به درجه رفیع شهادت نائل گردید. ✅خاطراتی از شهید درروستا اولین نفری که پرچم انقلاب رابلند کرد این شهید بزرگواربود. ✅خصوصیات بارزاخلاقی اهل نماز اول وقت بود ، مهربان،انقلابی بود و به بزرگترها خیلی احترام می گذاشت. مزارمطهراین شهید بزرگوار در کنار برادر شهیدش علی اوسط درشهر کرج (امامزاده محمد) می باشد. تولد : ۱۳۴۰ شهادت: ۱۳۶۰/۴/۲۰ شهادت: اندیمشک درحین ماموریت :کرج(امامزاده محمد) -گرامی باد. نثارارواح طیبه شهدا -امام شهداء و اموات # صلوات 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
یک سالی از مشترکمان می گذشت که یکی از دوستانش دعوت کرد، خانه شان گفته بود ( یک مهمانی ساده گرفتیم به مناسبت سالگرد ازدواجمان ) همراه و دختر چهل روزه مان رفتیم از در که وارد شدیم، فهمیدیم آن جا جای ما نیست . خانم ها و آقایان نشسته بودند و خوش و بش می کردند از سر اجبار و به خاطر تعارف های صاحب خانه رفتیم نشستیم ، ولی نتوانستیم آن را تحمل کنیم . خدا حافظی کردیم و آمدیم بیرون پیاده راه سمت خانه ناراحت بود . بین راه حتی یک کلمه هم حرف نزد قدم هایش را بلند بر می داشت که تر برسد به خانه که رسیدیم دیگر طاقت نیاورد زد زیر مدام خودش را سرزنش می کرد که چرا به آن رفته کمی که آرام شد، گرفت سجاده اش را گوشه ای پهن کرد و ایستاد به تا نزدیک صبح صدایش را می شنیدم می خواند و اشک می ریخت آن شب خیلی از دوستانش آنجا ماندند . برای شان مهم نبود که شاید راضی نباشد . ولی همیشه یک بود ، حتی در مبارزه با راوی : با ذکر 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
که برای آب می نوشت هر روز می دیدم گوشه ای نشسته و می نویسد . با خودم می گفتم که کسی را ندارد ، برای چه کسی می نویسد؟ آن هم هر روز ! یک روز گفتم : نامه ات را پست نمی کنی؟ دست مرا گرفت و قدم زنان کنار ساحل برد. را از جیبش در آورد، ریز ریز کرد و توی آب ریخت. چشمانش پر از شد و آرام گفت : من برای آب می نویسم، را ندارم که … با ذکر 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
خبرنگار صدا و سیما در سال ۱۳۳۶ به دنیا آمد، در آبادان درس خواند و با آغاز نهضت انقلاب اسلامی، مجاهدت‌های خود را در راه انقلاب آغاز کرد و پس از پیروزی انقلاب نیز با نهادهای مختلف انقلابی همکاری داشت. از سال ۱۳۵۸ فعالیت خود را در صدا و سیمای مرکز آبادان و رادیو نفت آغاز کرد و در سمت «مدیر خبر» رادیو آبادان و نماینده صدا و سیما در قرارگاه خاتم‌الانبیا(ص) در مناطق عملیاتی جنوب و غرب مشغول به‌خدمت شد. در هنگامه جنگ تحمیلی نیز با حضور در جبهه‌ها و زیر بارش توپ و خمپاره، با پیگیری کار خود، ایثارگری رزمندگان را روایت میکرد. در ۲۱ دی ۱۳۶۵ در دومین روز عملیات کربلای ۵ به ‌ رسید . با ذکر 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
پس از آن به مبارزات خود در شهرها، می پرداخت . از آنجایی که عكس شهيد شمس در دست ساواك بود، و تحت تعقیب شهيد شمس ناچارشد تا با لباس مبدل به تبلیغ انقلاب بپردازد لذا لباس روحانيت را از تن در آورده و با لباس چريكي تغيير قيافه داد و بصورت مسلحانه به مبارزات خود ادامه داد ، انقلاب اسلامي ملت مسلمان ايران به وقوع پيوست. شهيد شمس مسئوليت گروه توحيد شهرستان مقدس قم را بعهده گرفت و محافظت از بازار شهر قم شبها بر عهده ایشان و همرزمانش بود. و لذا شهيد شمس هيچ وقت نتوانست آسوده خاطر شب را در منزل خود سپری کند. در 26 دي ماه 1357 برای ایشان حکم ماموریت از قم به شهرستان كاشان نوشته می شود که در حين ماموریت در جاده قم به كاشان توسط عوامل نفوذی آمريكائي ترور و به فيض شهادت نائل میگردد. این شهید بزرگوار در روز 26/10/57 در شهرستان قم تشيع و پیکر مطهرش در قبرستان ابوحسين ( قبرستان نو) به خاک سپرده مي شود . 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
از زبان در عملیات رمضان که تمام بچه های لشکر هم شاهدش بودند و یاد دارند وی در ۳ساعت فقط ۷۰ نفر از تیربارچی های دشمن که بر روی تانکها بودند را شکار می کرد تا بچه ها که دستور عقب نشینی آمده بود سالم برگردند و کسی بود که به هیچ وجه در عقب نشینی ها بر نمی گشت تا بچه ها سالم برگردند. در عملیات رمضان فقط با کشتن سه نفر از فرماندهان میدان و بیسیم چی های آنها دشمن را از سه نقطه عمل کننده کاملا فلج کرد. در همین عملیات با زدن پریسکوپ تانکهای تی ۷۲ که آرپی جی در آنها اثری نداشت تانکها را عملا از کار می انداخت و هنگامی که نفرات و راننده آنها از ترس از تانک خارج می شدند انها را مورد هدف قرار می داد. عملیات والفجر ۴ عملا تنهایی نشست و چهل نفر از نیروهای دشمن که می خواستند مثل جنگ احد بچه ها را از پشت ارتفاعات کانیمانگاه قیچی کنند به درک واصل کرد و آنها که تاب رویارویی با این نابغه جنگی که سرعت عمل بسیار بالا و هدف گیری بی خطا و هوش و ذکاوت نقطه عطف سنجی را نداشتند پا به فرار گذاشتند و عملا به گفته مرحله سوم عملیات والفجر ۴ را با این کار بسیار مهمش پیروز کرد . با ذکر 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
رسول ارادت خاصی به حضرت زهرا (س) داشت به همین خاطر پهلو، دست و صورت سمت راستش در آن انفجار هدیه شد. به طوری که من در شناسایی رسول مشکل داشتم. رسول خودش خواسته بود یک عمری خدا گفته این‌ها گوش کردند؛ یک بار هم این‌ها در خلوت به خدا گفته اند و خدا استجابت کرده است. پدر خاطره‌ای دیگر را برایم بازگو می‌کند که بی شک ذهن هر کسی را معطوف هدف شهید می‌کند. در ۱۷ سالگی رسول با ما به راهیان نور آمد. با هم به سمت گردان تخریب رفته بودیم به رسول گفتم ببین اینجا حسینیه ما بود دراین سمت قبرهایی می‌بینی که شهدا برای خود کنده بودند حالا شهدا رفته اند و اینجا غریب مانده است. هم زمان با صحبت‌های من اذان ظهر شد رفتیم نماز جماعت و بعد آن متوجه شدیم رسول نیست. وقتی پی او گشتیم دیدیم داخل یکی از قبر‌ها رفته، چفیه را روی سرش کشیده و‌های های گریه می‌کند در حالی که سجده کرده است. این صحنه برای ما تبدیل به روضه شد. من همان موقع تنها کاری که توانستم انجام دهم ثبت آن لحظه توسط دوربین عکاسی بود. عکسی که الان به دیوار اتاقش که به موزه تبدیل شده نصب است. راوی : با ذکر 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷