#سیره_شهدا
🌷پدرش کارمند بود و گاهی مقداری ارزاق از طرف اداره به انها داده میشد, برنج و روغن و ...
احمد هروقت می شنید که این ارزاق را گرفتیم می گفت سهم من را بدید....!!
می گفتیم به چه دردت می خوره؟
می گفت سهم خودمه, می دونم باهاش چه کار کنم!
می گرفت و می برد. بعد از ان هروقت غذایی از ان درست می کردیم لب نمی زد,می گفت من سهمم را گرفتم دیگر از این غذا سهمی ندارم.
بعدها فهمیدیم آن برنج و روغن و ... را بین فقرا تقسیم می کرده است!
#شهید احمد كشاورزى
#روحش شاد
#یادش گرامی با ذکر#صلوات
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
🌸🍃 خاطره ای زیبا از زندگی شهید صاحب الزمانی...
🌟 نماز شب...
اومد بهم گفت : " میشہ ساعت ۴ صبح بیدارم ڪنی تا داروهام رو بخورم ؟ "
ساعت ۴ صبح بیدارش ڪردم ،
تشڪر ڪرد و بلند شد از سنگر رفت بیرون ...
بیست الی بیست و پنج دقیقہ گذشت ، اما نیومد ...
نگرانش شدم ؛
رفتم دنبالش و دیدم یہ قبر ڪنده و توش نماز شب می خونہ و زار زار گریہ می ڪنہ !
بهش گفتم :
" مرد حسابی تو ڪه منو نصف جون ڪردی !
می خواستی نماز شب بخونی چرا بہ دروغ گفتی مریضم و می خوام داروهام رو بخورم ؟! "
برگشت و گفت :
" خدا شاهده من مریضم ،
چشمای من مریضہ ، دلم مریضہ ،
من ۱۶ سالمہ !
چشام مریضہ ! چون توی این ۱۷ سال امام زمان عج رو ندیده ...
دلم مریضہ ! بعد از ۱۶ سال هنوز نتونستم با خدا خوب ارتباط برقرار ڪنم ...
گوشام مریضہ ! هنوز نتونستم یہ صدای الهی بشنوم ... "
#سیره_شهدا
#از_شهدا_بیاموزیم
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
#سیره_شهدا
#شهید_والامقام
#دڪتر_عبدالحمـید_دیالمه
نماینده مردم مشهد در مجلس
چند خانــم رفتند جلو سوالاتشان را بپرسنـد ،در تمام مدت سرش بالا نیامد، نگاهش هم بہ زمین دوختہ بود...
خانـم ها ڪہ رفتند، رفتم جلو گفتم: تـو انقدر سرت پایینہ نگاهم نمےندازی بہ طرف ڪہ داره حرف میزنه باهات، اینا فڪر نڪنن تو خشڪ و متعصبے و اثر حرفات ڪم شه...
گفت : من نگاه نمےکنم
تا خــــدا مرا نگاه کند ...
#سالروز_شهادت
#روحش_شاد
#یادش_گرامی با ذکر#صلوات
#سیره_شهدا
فدایی حضرت زهرا (س) بود. از آنها که وجودشان با محبت مادر سادات گره خورده.
حجت الاسلام علی سیفی برای رزمنده ها مداحی می کرد و از مادر سادت می گفت.
او شفا یافته امام رضا (ع) در مشهد بود.
مرتب گردان خودش را عوض می کرد تا کسی پی به روحیاتش نبرد.
از کراماتش همین بس که قبل از هر عملیات ، به دوستانش دقیق می گفت که چه کسانی شهید و چه کسانی...
شهادت خودش را دقیق پیش بینی کرد.
او روحانی و غواصی بود که خط شکن عملیات والفجر8 شد.
خوابش را دیدند ، گفتند در برزخ کجایی و چه میکنی ؟!
گفت ، نمیدانم ، هرجا حضرت زهرا (س) باشد ، همانجا هستم.....
#شهیدحجت_السلام_علی_سیفی
#سیره_شهدا
#سردار_عاشورایی
#مهدی_باکری
سه ساله بود که مادرشان فوت کرد. از آن موقع نامادری داشتند .
مثل مادر خودشان هم دوستش داشتند.
رفتیم خانه شان ، بیرون شهر.
بهم گفت : همین جا بشین من میآم... ، دیر کرد ، پاشدم آمدم بیرون ببینم کجاست.
داشت لباس می شست ؛ لباس برادر و خواهرهای ناتنیش را...
گفت : من این جا دیر به دیر میآم . میخوام هر وقت اومدم یه کاری کرده باشم .
#اللهم_الرزقنا
#شهادت_فی_سبیلک
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
❣ #عند_ربهم_یرزقون
#سیره_شهدا
مدیر مدرسه می گفت: آقا ابراهیم از جیب خودش پول میداد به یکی از شاگردها تا هر روز زنگ اول برای کلاس نان و پنیر بگیرد. آقای هادی نظرش این بود که اینها بچههای منطقه محروم هستند و اکثرا سر کلاس گرسنه هستند، بچه گرسنه هم درس را نمیفهمد. من با آقای هادی برخورد کردم و گفتم که نظم مدرسه را بهم ریختی. در صورتیکه هیچ مشکلی برای نظم مدرسه پیش نیامده بود، بعد هم به ایشان گفتم حق نداری اینجا از این کارها بکنی و آقای هادی از پیش ما رفت. حال همه بچهها و اولیا از من خواستند که ایشان را برگردانم و همه از اخلاق و تدریس ایشان تعریف میکردند.
#یاد_شهدا_ذکر_صلوات
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
🔰 #سیره_شهدا | #نماز
🔻ابراهیم هادی محور همه فعالیت هایش «نماز» بود.
▫️در سختترین شرایط ، نمازش را اوّل وقت می خواند ، بیشتر هم به «جماعت » و در «مسجد ». دیگران را هم به نماز دعوت می کرد.یکبار باهم مسجد موسی ابن جعفر رفتیم. نگاه کردم به نماز خواندن ابراهیم، در نماز چشمهایش را می بست.
بعد از نماز گفتم: چرا چشمت رو تو نماز می بندی. مکروهه.
گفت: اگر توی نماز با بستن چشم، توجهت به خدا بیشتر باشد اشکالی ندارد.
بعدها همین مطلب را در رساله احکام خواندم.
📙برگرفته از کتاب سلام بر ابراهیم۲
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
#خاطرات_شهدا
خاطره ای زیبا از
#شهید_والامقام
#علی_چیت_سازیان
یک نمونه از کمک به دیگران در #سیره_شهدا
زمستان بود و دم غروب کنار جاده یک زن و یک مرد با یک بچه مونده بودن وسط راه .
من و #علی هم از منطقه بر می گشتیم .
تا دیدشون زد رو ترمز و رفت طرفشون .
پرسید :
کجا می رین ؟
مرد گفت :
کرمانشاه
علی گفت :
رانندگی بلدی
مرد گفت :
بله بلدم
#علی رو کرد به من گفت :
سعید بریم عقب
مرد با زن و بچه اش رفتن جلو و ما هم عقب تویوتا
عقب خیلی سرد بود
گفتم :
آخه این آدم رو می شناسی که این جوری بهش اعتماد کردی ؟
اون هم مثل من می لرزید ، لبخندی زد و گفت :
آره، اینا همون #کوخ نشینایی هستن که #امام فرمود به تمام #کاخ نشین ها شرف دارن .
راوی :
#همرزم_شهید
#روحش_شاد
#یادش_گرامی با ذکر#صلوات
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
#سیره_شهدا
#شهید_احمد_کشوری🕊️
یا زهرا (س)
درگیریمون با ضدانقلاب کردستان بدجوری شدید شده بود، من درخواست کمکهایی کردم. دو خلبان که همیشه داوطلب دفاع بودن یعنی شیرودی و کشوری به سرعت خودشون رو رسوندن و جاهایی رو که گفتم، زدن. بعد از اینکه مهماتشون تموم شد، دیدم کشوری بر نمیگرده. وقتی باهاش تماس گرفتم گفت: "باید کارمو تموم کنم." تعجب کردم که بدون مهمات چیکار میخواد بکنه؟! با دوربین دیدم رفت به سمت جاده و ارتفاعش رو کم کرد و بالای سر یک جیپ در حالِ فرار قرار داشت که پر بود از جنایتکارهای ضدانقلاب. بعد بازم ارتفاعش رو کم کرد و پایهی هلیکوپتر رو به جیپ کوبید و همهشون رو به ته دره فرستاد! دوباره باهاش تماس گرفتم و گفت: "با توجه به تاخیری که داشتی حتما سوخت کافی برای رسیدن به پایگاه نداری، همونجا فرودبیا" گفت: "نه، هلیکوپتر رو میزنن؛ با ذکر یا زهرا(س) خودمو میرسونم." اون لحظه چراغ سوخت هلیکوپتر روشن شده بود، چراغی که اصلا خطا نمیکنه! یک ساعت بعد وقتی ناامیدانه با پایگاه تماس گرفتم، گفتن کشوری با ذکر یا زهرا(س) خودش رو به پایگاه رسونده، در حالیکه هلیکوپترش دیگه هیچ سوختی نداشته!
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
#سیره_شهدا
#شهید_محمد_شالیکار
♨️قُنوت شهدایی
🦋همسر شهید نقل میکنند: یکبار به او گفتم: محمد! چرا موقع قنوت، اینقدر دستهاتو بالا میبری؟ گفت: آدم وقتی داره گدایی میکنه، اون هم در خونهٔ خدا، هر چقدر دستهاشو بالاتر ببره خدا هم بیشتر بهش توجه میکنه. گدا باید گدایی کنه. باید طوری گدایی کنه که وقتی صاحب خانه او را دید دلش براش بسوزه. هرچه بیشتر گدایی کنی، خدا بیشتر به پات میریزه. لطفشو دریغ نمیکنه.
🦋گفتم: اینقدر دستهاتو بالا نبر، شاید مردم مسخرهت کنند! خندید و گفت: مگه من برای رضایت مردم نماز میخونم که فکر این چیزها باشم؟ من در محضر پروردگارم هستم، دست به دامن خدام، بگذار هرکی هرچی میخواد بگه! گفتم: من نمیتونم مثل تو دستامو بالا ببرم، خجالت میکشم!
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
#نمازاول_وقت
#سیره_شهدا
💖شهید منصور ستاری به روایت همسر💖
سالروز شهادت
یک بار با عصبانیت ایستادم بالای سر منصور و نمازش که تمام شد، گفتم «منصور جان، مگه جا قحطیه که میای میایستی وسط بچهها نماز میخونی؟ خُب برو یه اتاق دیگه که منم مجبور نشم کارم رو ول کنم و بیام دنبال مهر تو بگردم.»
تسبیح را برداشت و همان طور که میچرخاندش، گفت «این کار فلسفه داره. من جلوی اینها به نماز میایستم که از همین بچگی با نماز خوندن آشنا بشن. مهر رو دست بگیرن و لمس کنن. من اگه برم اتاق دیگه و اینها نماز خوندن من رو نبینن، چه طور بعداً بهشان بگم بیایین نماز بخونین!؟»
🔹 میگفت به جای این که چیزی را با حرف زدن به بچه یاد بدهیم،
باید با عمل خودمان نشانش بدهیم.
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
#سیــره_شــهدا
🔰دنــبال عباس بودم.
(شهــید)هاشم اعتمادی گفـت: آشپزخانه اسـت.
رفتـم, دیـدم هـمه ظـرف های کثـیف پادگان را گذاشــتن جلـویش, در حال شستــن است!
گفتم مهـندس این چه ڪاریه!
گفـت:آخرش مـنو جهنمی می کنی , خوب بیڪاریم ظرف می شـوریم!
#رییــس محیط زیـست و منـابع طبیعـی فارس بـود, به عنوان #بسیجے آمـده بود جبهــه.
بعدم رفتـه بود آشپــرخانه مقـر, گفته بود منو فرسـتادن اینــجا ظرف بشــورم!
در وصیتـش نوشـته بود:
خدایا به بزرگـے ات قـسم، در مقـابل #شـهدا خجالت می کـشم....
فقط دلـم مے خواهــد به مـن هم فرصـت بدهـے این جان ناقابـل را در راه تو بدهـم. هــر چند که لایق نیستم و از بارگاه عــرش تو بعید نیــست که به این بنــده نیز نظرے بکنــی..
#شهید عباس بهجــت حقیقــی
#شهــدای_فارس
#شهادت :کربلای ۵
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
🔰 #سیره_شهدا
#شهید_حاج_عبدالله_ضابط 🌷
🌟عکس شهدا همیشه در جیبهایش بوداز اروند برمیگشتیم. توی اتوبوس ایستاده بود و بلندگو را گرفته بود دستش. یک مشت عکس از جیبش درآورد و گفت: عکس شهدا را همراه داشته باشید. هر جا لازم شد دربیاورید و نشان بچهها دهید و در مورد شهدا صحبت کنید. خودش هم شروع کرد: این شهید سرش از بدنش جدا شده، این شهیدی است که وقتی در قبر میگذارندش میخندد... بعد هم عکسها را داد دست یکی از بچهها. عکسها دست به دست می گشت. حال و هوای بچهها عوض شده بود، شب، عکس شهدا، ذکر خاطره...
🔻تصادف که کرد، به بیمارستان بردند، پرستار جیبهایش را گشت، مانده بود این آدم کیست که جیبش به جای محتویات معمولی هر جیبی، پر است از عکس شهید.
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
#سیره_شهدا
#راوی_همسر #شهید_فتح_الله_ژیان_پناه
سفره عقدمان با تمامی سفره ها فرق داشت؛به جای آینه شمعدان تفسیر المیزان را دور تا دور سفره عقدمان چیده بودیم! برکتی که این تفسیر به زندگیمان می داد می ارزید به هزاران شگونی آینه و شمعدان!
برای مراسم #عروسی برنج اعلا خریدیم ولی فتح الله گفت: وقتی مردم در این حال ندارند چگونه اینگونه خرجی بدهم! برنج ها را بسته بندی کردیم و به خانواده های نیارمند دادیم.
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
#سیره_شهدا
#راوی_همسر شهید
💥#شهید_عباس_کریمی ،یک نظامی تمام عیار بود. شنیدن اسمش،لرزه بر اندام افسران عراق می انداخت...
بعضی از انها وقتی اسیر می شدند، خیلی دوست داشتند این فرمانده
(از نگاه خودشان) اعجوبه و خشن را ببیند، و می دیدند... این دیدار کافی بود فقط چند دقیقه باشد... همین چند دقیقه نگاه انها را به کلی عوض می کرد... هر کسی که برای یک بار هم حاج عباس کریمی را دیده باشد،به مهربانی و سعه صدر او شهادت می دهد،حتی برخی از عناصر کلیدی ضد انقلاب به این خصوصیت اعتراف کرده اند،همان هایی که حاج عباس با مدد گرفتن از نیروی ایمان و شجاعت خودش انها را به اغوش ایران و اسلام باز گرداند....
💥پيكر غرق در خون وگل حاج عباس, زماني به تهران منتقل شد كه تنها چند روز از اولين سالگرد شهادت فرمانده پيشين لشكر محمد رسول الله (ص) يعني👈 «حاج محمد ابراهيم همت» مي گذشت... عباس را طبق وصيت خودش در بهشت زهراي تهران - قطعه 24 در جواز مزار شهيد مصطفي چمران دفن كردند...ِ
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
#سیره_شهدا
#شهید_ابوالفضل_راه_چمنی
✨اهمّیّت ویژه به نماز اول وقت
🍃عازم شهرستان سبزوار بودیم. حدود نیمساعت مانده بود به مقصد برسیم که صدای اذان به صدا درآمد. داداش ابوالفضل گفت: «یک مسجد این نزدیکیها هست، ماشین را نگهداریم و نمازمان را بخوانیم.»
🍃گفتم: ابوالفضل نیمساعت دیگه نمانده تا برسیم مقصد، میرویم لباسهایمان را عوض میکنیم، نفسی تازه میکنیم و با خیال راحت نمازمان را میخوانیم.
🍃ابوالفضل گفت: «نه! نماز اول وقت یک چیز دیگه است. اگر شما نمیخواهید بخوانید، اشکالی ندارد اما من میخواهم نمازم را اول وقت بخوانم.
🍃توی مسیر یک مسجد خیلی زیبایی بود. در محلی بنام «جاجرم» نگه داشتیم. ماشین را توی سایه پارک کردیم؛ وضو گرفتیم و نمازمان را خواندیم. واقعا لذت بردم و خستگی از تنم برطرف شد.
🍃میگفت مگر نه این است که مولایمان امام حسین علیهالسلام در وسط جنگ و خونریزی نمازش را اول وقت برپا کرد!
📚برشی از کتاب شهدا
✍راوی:برادر شهید
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
#اوج_بندگی
#سیره_شهدا
┄┅═══✼✼═══┅┄
#مقام_معظم_رهبری :
شهید #شاه_آبادی، یکی از افتخارات روحانیت مبارز بود. یک انسان #پاکباز، با #اخلاص، #فداکار، کاری، #نستوه و خستگی ناپذیر و خوش روحیه. یک انسان #نمونه و استثنایی بود.
حاج آقا با وجود ضیق وقت و گرفتاری نگهداری از مادرشان را تقبل کرده بودند و یکی از اتاق ها را گذاشته بودند برای مادرشان و به خانم فرموده بودند که شما کارهای مادرم را انجام ندهید، این وظیفۀ من است، وظیفۀ شما نیست.
┄┅═•°••⃟🕊⃟•°•═┅┄
یکی از دوستان نقل میکند:
یک روز که ما #مهمان منزلشان بودیم، آمدند داخل، با روی باز و تواضع و خوش آمدگویی، پذیرایی کردند و رفتند در آشپزخانه با خانم صحبت کردند، خسته نباشید گفتند و چند دقیقه ای با خانم شان در آشپزخانه بودند، یعنی خانم شان را فراموش نکردند یا این که نگفتند خانم، میوه بیاورید و به مهمان ها برسید. این کارها را خودشان انجام دادند. سپس عذرخواهی کردند و رفتند، تا به مادرشان برسند. مادرشان زمین گیر بودند. رفتند و با روی باز مادرشان را تر و خشک کردند. دور ایشان می گشتند همه چیز را مرتب کردند. بعد، از اتاق که بیرون آمدند، یک لب داشتند و هزار #خنده. انگار نه انگار که #خسته از راه آمده اند، از هیچ کس سر سوزنی برای خودشان توقعی نداشتند. همان طور که با بچه های خودشان بودند با بچه های مردم هم بودند.
روح ایشان خیلی بزرگ بود؛ این دنیایی نبود....
#شهید_آیت_الله_مهدی_شاه_آبادی
#عِنْدَرَبِّهِمْيُرْزَقُون
#سیره_شهدا
🎤👈 همسر استاد مطهری رحمة الله علیه
🔶 مادر استاد در مورد شهید مطهری گفتند: در زمانی که استاد مطهری را هفت ماهه حامله بودم، در خواب دیدم که در مسجد فریمان تمام زنان فریمان نشسته اند و من هم آنجا هستم.
🔶 یک دفعه دیدم که خانم بسیار محترم و مقدّسی با مقتعه وارد شدند و دو خانم دیگر دنبال ایشان آمدند، در حالی که گلاب پاش هایی را در دست داشتند.
🔶 آن خانم مجلّلی که در جلو آن دو خانم بودند، به آنها گفتند: گلاب بریز، آنها روی سر تمام خانم ها گلاب پاشیدند. وقتی به من رسیدند، سه دفعه روی سر من گلاب ریختند.
🔶 ترس مرا فرا گرفت که نکند در امور دینی کوتاهی کرده باشم. ناگزیر مجبور به سؤال کردن شدم و از آن خانم پرسیدم: چرا روی من سه دفعه گلاب پاشیدند⁉️
🔶 گفتند: به خاطر آن جنینی که در رحم شماست. این بچّه به اسلام خدمتهای بزرگی خواهد کرد.
🔶 وقتی مرتضی به دنیا آمد، با بچّه های دیگر فرق داشت، به طوری که در سه سالگی کُت مرا بر دوش می انداخت و به اتاقی در بسته می رفت و در حالی که آستینهای کت به زمین می رسید، به نماز خواندن می پرداخت.
📚 پاره ای از خورشید، ص 97
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
#سیره_شهـــــدا
✅وقتی میخواست به فقیری کمک کند، پول را به ما میداد تا به آن شخص بدهیم. اینطوری هم ما را به کمک کردن تشویق میکرد و هم خودش گرفتار ریا نمیشد.
#شهید_ابراهیم_هادی
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
#سیره_شهـــدا
#شهیده_زینب_کمایی
زینب رویِ همهیِ صفحات دفترش نوشته بود: او میبیند..
✨ با این کار میخواست هیچوقت خدا را فراموش نکند..
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
#سیره_شهدا
✨ یڪے از هم رزمان شهید دلاور عباس بابایے نقل می ڪند:
«هیچ گاه کسی به این زیبایے مرا #امربه_معروف نڪرده بود و اگر ڪسی به غیر از این روش به من گفته بود
اثرے روے من نداشت. ✋
آن موقع، #شهید بابایے، فرمانده پایگاه هوایے اصفهان بود.
در دوران حڪومت شاه، یڪ روز بعد از ظهر درحالے که مست و لایعقل به طرف خانه مے رفتم
ناگهان #بابایےومحافظش را مقابل خودم دیدم.
پیش خودم گفتم ڪارم تمام است.
وقتی به من رسید، نگاه مـ🙂ـهربانانه و معناداری به من ڪرد، ولی حرفے نزد.
فرداے آن روز رفتم پیش او تا عذرخواهے ڪنم،
اما شهید ڪلام مرا قطع ڪرد و گفت: برادر عزیز، چیزے نگو❗️
راجع به ڪارے ڪه ڪرده ای، حرفے نزن...
اگر حقیقتا از ڪرده خود پشیمان هستے، با خداوند عهد ڪن عملت را اصلاح ڪنے.
خدا مے داند از پیش او ڪه آمدم، احساس مے ڪردم از نو متولد شدم».
برخورد حڪیمانه و امر به معروف شایسته شهید بابایے با ڪسی ڪه بر اثر نوشیدن شراب، مست شده بود و نیز شرمندگے و تأثیرپذیرے این شخص از رفتار درست شهید بابایے.
🌼اللّهـمـ عجِّلــ لِّولیِّڪــ الفرجـــ🌼
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
#سیره_شهدا
✨ یڪے از هم رزمان شهید دلاور عباس بابایے نقل می ڪند:
«هیچ گاه کسی به این زیبایے مرا #امربه_معروف نڪرده بود و اگر ڪسی به غیر از این روش به من گفته بود
اثرے روے من نداشت. ✋
آن موقع، #شهید بابایے، فرمانده پایگاه هوایے اصفهان بود.
در دوران حڪومت شاه، یڪ روز بعد از ظهر درحالے که مست و لایعقل به طرف خانه مے رفتم
ناگهان #بابایےومحافظش را مقابل خودم دیدم.
پیش خودم گفتم ڪارم تمام است.
وقتی به من رسید، نگاه مـ🙂ـهربانانه و معناداری به من ڪرد، ولی حرفے نزد.
فرداے آن روز رفتم پیش او تا عذرخواهے ڪنم،
اما شهید ڪلام مرا قطع ڪرد و گفت: برادر عزیز، چیزے نگو❗️
راجع به ڪارے ڪه ڪرده ای، حرفے نزن...
اگر حقیقتا از ڪرده خود پشیمان هستے، با خداوند عهد ڪن عملت را اصلاح ڪنے.
خدا مے داند از پیش او ڪه آمدم، احساس مے ڪردم از نو متولد شدم».
برخورد حڪیمانه و امر به معروف شایسته شهید بابایے با ڪسی ڪه بر اثر نوشیدن شراب، مست شده بود و نیز شرمندگے و تأثیرپذیرے این شخص از رفتار درست شهید بابایے.
🌼اللّهـمـ عجِّلــ لِّولیِّڪــ الفرجـــ🌼
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
هدایت شده از
امام زادگان عشق
#سیــره_شــهدا
🔰دنــبال عباس بودم.
(شهــید)هاشم اعتمادی گفـت: آشپزخانه اسـت.
رفتـم, دیـدم هـمه ظـرف های کثـیف پادگان را گذاشــتن جلـویش, در حال شستــن است!
گفتم مهـندس این چه ڪاریه!
گفـت:آخرش مـنو جهنمی می کنی , خوب بیڪاریم ظرف می شـوریم!
#رییــس محیط زیـست و منـابع طبیعـی فارس بـود, به عنوان #بسیجے آمـده بود جبهــه.
بعدم رفتـه بود آشپــرخانه مقـر, گفته بود منو فرسـتادن اینــجا ظرف بشــورم!
در وصیتـش نوشـته بود:
خدایا به بزرگـے ات قـسم، در مقـابل #شـهدا خجالت می کـشم....
فقط دلـم مے خواهــد به مـن هم فرصـت بدهـے این جان ناقابـل را در راه تو بدهـم. هــر چند که لایق نیستم و از بارگاه عــرش تو بعید نیــست که به این بنــده نیز نظرے بکنــی..
#شهید عباس بهجــت حقیقــی
#شهــدای_فارس
#شهادت :کربلای ۵
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
هدایت شده از حاج حسین ناظری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️#ما کجاییم و #حاج_قاسم کجا؟!
✅خودمان را با این رفتار #حاج_قاسم محک بزنیم !
#سیره_شهدا
#حاج_حسین_ناظری
✅کانال محتوای شهدایی ، ایده ها و خدمات تخصصی یادواره شهدا @ravayatf