eitaa logo
امام زادگان عشق
98 دنبال‌کننده
14.2هزار عکس
3.7هزار ویدیو
313 فایل
خانواده های معظم شهداء و ایثارگران محله مسجد حضرت زینب علیها سلام . ستاد یادواره امام زادگان عشق ارتباط با مدیر کانال @ya110s تاریخ تاسیس ۱۳۹۷/۱۰/۱۶
مشاهده در ایتا
دانلود
که برای آب می نوشت هر روز می دیدم گوشه ای نشسته و می نویسد . با خودم می گفتم که کسی را ندارد ، برای چه کسی می نویسد؟ آن هم هر روز ! یک روز گفتم : نامه ات را پست نمی کنی؟ دست مرا گرفت و قدم زنان کنار ساحل برد. را از جیبش در آورد، ریز ریز کرد و توی آب ریخت. چشمانش پر از شد و آرام گفت : من برای آب می نویسم، را ندارم که … با ذکر 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
 ۳   وقتی فاروج درس می‌خواندیم، شب‌ها در خانه کوچکی که جلال‌الدین اجاره کرده بود جمع می‌شدیم و او درباره امام خمینی برایمان حرف می‌زد. یک روز به نانوایی می‌رفتم که ناگهان مرد درشت هیکلی سد راهم شد، گوشم را محکم کشید و گفت: - «شب‌ها چه جلسه ای دارید؟» گفتم: - «هیچی!» می‌دانستم که او رئیس خانه اصناف است، گوشم را محکم‌تر کشید و پرسید: - «چرا بچه‌ها با شما این‌قدر رفت و آمد دارند؟»  درحالی‌که سعی می‌کردم خودم را از دستش رها کنم جواب دادم: - «... آخ گوشم! فقط جمع می شیم و درس می‌خوانیم .»  مرد چند فحش رکیک داد و گفت:  - «من از برنامة شما اطلاع دارم...» آن وقت لگد محکمی به پایم زد و ادامه داد: - «دیگر نبینم از این کارها می کنید.» ***  وقتی به خانه رسیدم جریان را برای جلال‌الدین گفتم. او در نامه‌ای خطاب به آن مرد نوشت: - «آقای فلانی، ما کسانی را که با رژیم شاه همکاری می‌کنند، می شناسیم واسامی آنها را هم داریم. اگر یکبار دیگر مزاحم انقلابیون باشید، با شما به شدت برخورد خواهد شد.» نامه را شبانه داخل منزل رئیس خانه اصناف انداختیم. نامه جلال‌الدین کار خودش را کرده بود، چون از فردای آن روز هر وقت ما را می‌دید نه تنها چیزی نمی‌گفت، بلکه با گرمی سلام می‌کرد و از سویی دیگر می‌رفت. خاطره‌ای از شهید جلال‌الدین موفق یامی راوی: ن.م قانعی، دوست شهید 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷