#قسمت_سوم
#حسین_لشکری بامداد روز #پنجشنبه با صدای زنگ ساعت از #خواب برخاست و پس از اقامه #فریضه_نماز، لباس #خلبانی بر تن کرد و به #گردان_پرواز رفت.
او همراه #سرگرد_ورتوان برگه #مأموریت را باز کرده و هر دو برای هماهنگی به اتاق #توجیه رفتند.
#لشکری پیشنهاد کرد که هنگام ورود به خاک #عراق در ارتفاع پایین #پرواز کنند و با فاصله #هدف را رد کرده و هنگام بازگشت به خاک #خودمان اهداف مورد نظر را مورد #حمله قرار دهند. ولی #سرگرد_ورتوان که فرماندهی #عملیات را به عهده داشت این پیشنهاد را نپذیرفت و قرار شد در ارتفاع #هشت_هزار_پایی و با سرعتی حدود #۹۰۰_کیلومتر در ساعت #عملیات آغاز شود.
هر دو پس از توجیه لازم به اتاق #تجهیزات_پروازی رفتند، و خود را برای #پرواز آماده کردند .
#هواپیمای فانتوم #لشکری مسلح به #راکت بود و #لیدر او #ورتوان بمب رها می کرد.
پس از بازدید از #هواپیما از نظر فنی، فرم صحت دو #فروند_هواپیما را امضا کرده و به #مکانیسین پرواز دادند و لحظاتی بعد هر دو #هواپیما سینه #آسمان را شکافتند.
#ادامه_دارد