eitaa logo
امام زادگان عشق
95 دنبال‌کننده
14.9هزار عکس
4هزار ویدیو
333 فایل
خانواده های معظم شهداء و ایثارگران محله مسجد حضرت زینب علیها سلام . ستاد یادواره امام زادگان عشق ارتباط با مدیر کانال @ya110s تاریخ تاسیس ۱۳۹۷/۱۰/۱۶
مشاهده در ایتا
دانلود
همان شب با شابلون استیل دورتادورش را نقش گل رز انداختم. رزها روی پارچه ساتن سفید و طلایی جلوه خاصی داشتند.ساعت ده شب بود که مادرت زنگ زد:((گفتن فردا آب قطع میشه،برقم!)) مامان که شنید زد توی صورتش:((وای خاک عالم،حالا چی کار کنیم سجاد؟)) سجاد و سبحان آمدند پیش تو.نیم ساعت بعد سه تایی باهم آمدید با یک تانکر.تانکر را در پارکینگ گذاشتید و بنا کردید به شستنش.تا دیر وقت شب صدای قهقهه تان شنیده میشد. _کف تانکر پر از خزه اس.دوماد آستینا بالا،خودت زحمتش رو بکش! تورا کرده بودند داخل تانکر و دادت بلند بود:((بابا چرا شلنگ رو گرفتین رو سرم،مظلوم گیر آوردین!)) مامان تو آشپزخانه غذا درست میکرد.زرشک پلو با مرغ و خورشت فسنجان.عطر و بوی غذا در خانه پیچیده بود.صدای جیغ و داد و گریه و خنده بچه ها بلند بود.تا نیمه شب همه بیدار بودند.دورتا دور پارچه قند سابی را با هویه گل زدم. _بابا این تانکر سوراخه! شلیک خنده شما از پایین می آمد.آن شب شاید دو سه ساعت بیشتر نخوابیدیم. یازده صبح مامانت آمد دنبالم تا برویم آرایشگاه.رفتم نشستم صندلی عقب.مواظب بودم از تو آینه نگاهم به نگاهت نیفتد.وقتی از آرایشگاه برگشتیم،چادرم را روی صورتم کشیده بودم تا دیده نشوم. مهمان ها دست زدند و کل کشیدند. مامان کاغذی را که بالای آن بسم الله الرحمن الرحیم نوشته بود،دست به دست می چرخاند. ‌ ⬅️.... 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
از شهید یحیی السنوار بلدوزر مدام در اردوگاه رفت و آمد میکرد و با هر چرخش بازگشت یکی از مردان به زمین می خورد یا یکی از زنان پس از کشیدن موهایش و سیلی زدن به گونه هایش به زمین می خورد یا یکی از مردان زمانی که سربازان او را به شدت مورد ضرب و شتم قرار می دادند سعی می کرد جسدش را جلوی بلدوزر بگذارد تا از پیشروی آن جلوگیری کند تا سقفی را که پناه پسران و دخترانش است خراب نکند. تا غروب دوباره صدها فاجعه باز شده بود و مردم باید زخم های یکدیگر را التیام می دادند خانه عمویم از زمان ازدواج زن عمویم خالی بود، چون پسرعموهایم حسن و ابراهیم با پدر بزرگم در اتاق او نقل مکان کرده بودند مادرم اجازه داد تا دو خانواده از همسایه های ما موقتاً در خانه عمویم زندگی کنند تا بتوانند امور خود را اداره کنند. روز بعد نمایندگان صلیب سرخ آمدند تا اتفاقات رخ داده را بررسی کنند و حقایق را از روی داده ها ثبت کنند. و آنها را درخانه های جدیدی که آژانس در مناطق دیگر می ساخت اسکان دهند. این خبر تسکینی بود که از آسمان بر مردم نازل شد و شروع کردند به پرسیدن صدها سوال کی آرام می شویم؟ و کجا؟ و چطور؟ و غیره کارمندان پاسخ روشنی نداشتند اما ماه اول بدون اینکه خانواده ها شروع به نقل مکان کنند گذشت. خانه های جدید آنها در محله های تازه ساخته شده در همان بخش در شهر العریش که اسرائیل در سال 1967 تمام سینا را اشغال کرده بود دو خانواده که در این مدت در خانه عمویم زندگی می کردند رفتند و هر خانواده نیز یک خانه جدید دریافت کردند. درب کار در سرزمین های اشغالی در سال 1948 باز شد سردرگمی بزرگی در بین مردم ایجاد کرد، اما مردم به شدت به راه حل نیاز داشتند آنها به فرزندان خود نگاه می کردند و اینکه در و دیوار نداشتند تا مردم از دیدن آنچه در خانه ها هستند جلوگیری کنند به گونه ای که گویی در خیابان هستند توانایی ساخت در و دیوار را نداشتند، نیازهای آموزش دارو، گرانی و چیزهای دیگر مهمتر از هر چیزی بود که آنها از پس ساخت حیاط بر نمی آمدند بنابراین جریان زندگی شروع به احیای دوباره به ادامه زندگی و توسعه استاندارد می کرد. والدین سعی می کنند زندگی و آینده فرزندان خود را تضمین کنند و این روند را به تدریج جریان دهند. تا این که این بی خانمان شدن به یک امر طبیعی تبدیل شد و فداییان نتوانستند جلوی آن را بگیرند. بعد از باز شدن خیابان ها از یک طرف و باز کردن درب کار در خانه از طرف دیگر و جنگ و حشیگری که اطلاعات اشغالگر و ارتش آن علیه مقاومت به راه انداختند به نظر واضح بود که آنها کمی احساس آرامش کرده بودند بنابراین منع رفت و آمد در صبح بیشتر از قبل لغو شد تا کارگران بتوانند زودتر به محل کار بروند و به موقع به آنجا برسند. پس از ساعاتی سفر از کرانه باختری و نوار غزه به حيفا، يافا و غيره، مشخص شد که سطح زندگی خانواده هایی که سرپرستانشان در خانه های یهودیان کار می کنند به تدریج شروع به بهبود کرده است و در مدت کوتاهی مرد همسایه شروع به کار در خانه خود کرد سقف خانه خود را از کاشی بلند کرد و آن را با ورق ها روی سقف جایگزین کرد. این مرد دیوار خانه خود را بلند کرد و یک دری محکم در خانه گذاشت و کیسه های سمنت آورد از ریگ های درشت ساحل دریا که با صدف ها مخلوط شده بود آنرا یکجا می کرد کارگر ساختمانی را بکار گرفت تا کف خانه اش را برایش سنگ فرش کند به این ترتیب خانه های اطراف ما به تدریج شروع به بهبود کردند و سطح آنها بالا رفت و خانه ما سالم ماند. برخی از همسایه ها که اجازه تغییر اساسی در ساخت خانه را نمی دادند به آوردن قطعات بزرگ نایلون(یک نوع پلاستیک)روی سقف کاشی پهن میکردند تا تمام سقف را بپوشاند سپس لبه های آن را پائین کرده و با نوارهای چوبی و میخ های کوچک بسته شده با طناب هر کیسه را به هم می چسبانند تا هر کیسه در دو طرف سقف کاشی قرار گیرد تا کیسه از روی نایلون تکان نخورد و اینگونه کیسه ها وزن های روی نایلون تشکیل می دهند که از حرکت و افتادن آن جلوگیری می کند. چنین پروژه ای هزینه چندانی ندارد و راه حل معقولی برای مشکل نشئت آب باران به داخل اتاق و چکیدن روی تخت دارد و ما را از آنچه مجبور می کرد که در هنگام خواب ظروفی برای دریافت قطرات آن بین تخت خود قرار دهیم بی غم می ساخت این موضوع را برادرم محمود و آنها می دانستند که چقدر هزینه دارد او تصمیم گرفت نایلون را به سقف اتاق های خانه ما اضافه کند بنابراین محمود نایلون و نوارها را خرید چوب و میخ چکش (شاکوشا) را از یکی از همسایه ها قرض خواست و یکی از همسایه ها هم برایش داد و برادرانم حسن و محمد ایستادند و به او کمک کردند گذاشتن نایلون روی سقف اتاق اتفاق شگفت انگیزی در زندگی ما در زمستان بود و به خاطر آن شروع به خواب راحت کردیم و بی خیال نشئت آب و صدای افتادن قطرات در ظرف و پاشیدن اسپری آن روی صورت و تخت مان می شد . ادامه دارد