#طرح_خوانش_ده_روز_آخر
#فصل_اول
#قسمت_پنج
___🍃🌸🍃🌸🍃___
... یگانی که به آن مامور بودیم(تیپ سید الشهدا "ع") با گروه های مقاومت به عنوان مستشار نظامی کار میکرد؛ این یگان، شامل نیروهای حرکت النجباء، متشکل از شیعیان کشور عراق بود که برای مبارزه با دشمنان تکفیری به سوریه آمده بودند.
فورا راه افتادیم به سمت جنوب حلب. وقتی رسیدیم به مقر تیپ سید الشهدا(ع) که در روستا عَزان قرار داشت، دیگر ساعت نه شب بود. همه در مقر بودند. چهره هایشان نگران و ناراحت. همه نشسته بودند...یونس، حامد، حنیف، عمار، عبدالله و سید غفار.
بلافاصله توسط برادر حامد نسبت به وضعیت العیس توجیه شدیم و در جریان اتفاقات دیشب قرار گرفتیم.
حامد مدتی میشد که به عنوان اطلاعات تیپ انجام وظیفه میکرد و از نیروهای جوان، شجاع و مستعد بود که در یگان بسیج فاتحین عضو بود؛ او چند ماه قبل از ما به سوریه اعزام و به تیپ سید الشهدا (ع) معرفی شده بود.
ظاهرا برادر حامد به همراه تعدادی از نیروهای نجباء، یک شب قبل از ما به این منطقه آمده و برای پازپس گیری العیس اقدام کرده بودند؛ اما حجم نیرو ها و تجهیزاتی که در حال عقب نشینی بودند، به قدری زیاد بود که دیگر در جاده امکان تردد وجود نداشت و پیشروی سریع، غیر ممکن به نظر می رسید و وقتی به العیس رسیده بودند که دیگر کار از کار گذشته بود.
حتی حین توجیهات متوجه شدیم که یکی از نیروهای گردان تدخل (اسم گردانی که به آن مامور شده بودم) به نام (وُسام ) حین پاتک اولیه به العیس مفقود شده است؛ اما با کمال تاسف پس از چند روز بررسی و پرس و جو از سایر یگان های خودی در منطقه و توزیع عکس های او به نتیجه نرسیدیم.
در مقر تیپ، تا پاسی از شب منتظر دستور حمله و پاتک به العیس بودیم. هر لحظه داشت دیر تر می شد. اگر دشمن بتواند کاملاً مستقر شود، دیگر اجرای پاتک و بیرون کردنش به راحتی امکان نداشت.
هر چه منتظر ماندیم خبری از دستور عملیات نشد. شب از نیمه گذشته بود. وضعیت مزاجی ابراهیم خیلی خوب نبود. چندین روز بود که دچار سرماخوردگی شده بود و مدام سرفه می کرد،اما روحیه اش عالی بود و با همان وضعیت، همه جا با ما میآمد. نفهمیدم کی خوابم برد. صبح که برای نماز بیدار شدیم، هنوز خبری از حمله نبود. گفتند بعد از نماز استراحت کنید تا برای عملیات آماده باشید. بنابراین دوباره به حالت آماده باش مشغول استراحت شدیم..
🔻ادامه دارد...
─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─
🎁 #عارفان_مجاهد #شهید_عشریه #شهید_طهماسبی