eitaa logo
امام زادگان عشق
94 دنبال‌کننده
14.6هزار عکس
3.8هزار ویدیو
327 فایل
خانواده های معظم شهداء و ایثارگران محله مسجد حضرت زینب علیها سلام . ستاد یادواره امام زادگان عشق ارتباط با مدیر کانال @ya110s تاریخ تاسیس ۱۳۹۷/۱۰/۱۶
مشاهده در ایتا
دانلود
و هفتم ۷۵ از پنجره کلاس درس به کوه برده‌سور خیره می‌شوم و به تی ان تی سردشت لبخند می‌زنم. نمی‌توانم بچه‌ها‌ را آرام کنم. به یاد دوران کودکی خودم و شهید مصطفی می‌افتم. به چشمان بچه‌ها‌ خیره می‌شوم. چند سال بعد این دانش‌آموزان سربازان و دلاوران و مسئولان این مرز و بوم خواهند شد. خاطرات شهید صالحی برایم تداعی می‌شود. همسایه و هم‌محلی بودیم. همیشه به درس خواندنش غبطه می‌خوردم. پدرم اجازه نمی‌داد به مدرسه بروم. معتقد بود، مدرسه درس شیطانی می‌دهد و بچه‌ها‌ باید به مسجد بروند و درس قرآنی بیاموزند. برای هیچ کدام از بچه‌ها‌یش شناسنامه نگرفت تا نتوانند به مدرسه بروند. و مصطفی تا جوانی شناسنامه نداشتیم. یک روز ژاندارمری دستگیرم کرد و خواست به سربازی اعزامم کند که متوجه شدند شناسنامه ندارم. از طرف ژاندارمری نامه‌ای‌ به ثبت احوال نوشتند و برایم شناسنامه صادر کردند. مصطفی هم قبل از ازدواجش توانست شناسنامه بگیرد. به توصیۀ پدرم به مسجد رفتم و چند دوره درس قرائت قرآن نزد شهید رحمت‌الله علی‌پور گذراندم. با گذراندن دوره اکابر باسواد شدم ولی چون شناسنامه نداشتم مدرکی برایم صادر نشد. برای کارگری به ارومیه رفتم و شب‌ها‌ در دانشسرای تربیت معلم ارومیه پیش شهید صالحی خوابیدم. در اثر این رفت و آمدها با شهید مهدی باکری و شهید حمید باکری، دوستان شهید صالحی، رفیق شدم. با فعالیت‌ها‌ی شهید علی‌پور و پدرش حاج احمد فعالیت‌ها‌یم شکل جدی‌تری به خود گرفت و همراه قادرزاده دوران مبارزات انقلاب را آغاز کرده و با غائله کردستان همراه شدیم. فعالیتم در جنگ تحمیلی گسترش یافت و چریک شدم. شهادت برادرم علی که جای من ترور شد، جگرم را سوزاند. چه می‌گویم؟ انگار تازه از اول شروع کرده‌ام‌! خودم می‌آیم و می‌بینم کلاس درسم شلوغ شده، دانش‌آموزان کلاس را روی سرشان گذاشته‌اند‌. ساکتشان‌ می‌کنم و روی تخته سیاه می‌نویسم. بابا آب داد. بابا نان داد. پایان ‌اردیبهشت 1393 بیست و هشتم ، عکس‌ها‌ و اسناد بنام خدا ضمن تقدیم گرم‌ترین سلام به حضور پدر گرامی ‌و سرورم امیدوارم که حالت خوب باشد. پدرجان از اینکه در این مدت شما را ندیده‌ام‌ دلم برایت تنگ شده ولی بودن وجود شما در خانه بیشتر نیاز است و لازم هم نیست به شما عرض کنم از بچه‌ها‌ نگهداری کنید. از بابت من هم که جویای حالم باشید شکر خدا حالم خوب است و با بودن شماها پدر و مادر مهربانم چندان احساس نگرانی و ناراحتی نمی‌کنم که ان‌شاءالله خدا شماها را برای من نگهدارد. اما ان‌شاءالله دفعه بعد که خواستی به ملاقات بیایید سُعدا و همۀ بچه و خواهرانم و خانواده پورشوکت را با خودت بیاور. پدر جانم به عرایضم پایان می‌دهم و با شما خداحافظی می‌کنم. سلام گرم و پر از مهر خودم را نثار خواهرانم نازدار و زیبا و یادگار و کاک عثمان و لیمو و بهمن و بهنام می‌کنم و امیدوارم که حال همگی خوب باشد و همچنین به خانوادۀ خالۀ عزیزم و زن دایی خوبم و بقیه و خانوادۀ خالو قادر همگی از جمله کاک مولان سلام دارم. به خانواده جعفر علیالی و خانواده کاک رحمان و پدرش و برادرانش همچنین پورخاتون و پورگوهر و کاک علی مام‌رسول و کاک ممند سلام فراوان دارم. به خانواده کاک رحمان حداد و شیدایی عرض سلام دارم. زیبا و یادگار از شماها انتظار دارم نمونه اخلاق و ادب باشید. قربان همگی شماها و خداحافظ شما. امیر سعیدزاده زندان حزب دموکرات کردستان. 1371/4/7 ⬅️ پایان 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷