eitaa logo
منتظران ظهور🌹🌹🌹🌹🌹
95 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
3هزار ویدیو
10 فایل
توضیحات: 🌹روزی یک صفحه قران 🌹 آیه درمانی و ذکرهای مجرب 🌹ختم صلوات برای اموات 🌹چله صلوات برای شهدا 🌹 خاطرات شهدا 🌹 حکایتها.چالشها.مطالب علمی ارتباط با ادمین👇 @ashena1402 👇👇👇👇 لینک دعوت https://eitaa.com/joinchat/2770403939Ceb13b8d4eb
مشاهده در ایتا
دانلود
5.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📲 پیشاپیش میلاد دردانه امامرضا(علیه‌السلام)مبارک. 🎙استاد عالی موضوع: امام گره گشا
‍ 🔸یک التزام مهم🔸 از امام جواد علیه السلام منقول است : هر کس بعد از نماز عصر ده بار سوره ی قدر را بخواند ، مثل اعمال خلایق در آن روز در نامه ی عملش نوشته می شود. مفتاح الفلاح - شیخ بهایی ص ۲۳۳ امام عصر عج الله تعالی فرجه الشریف هم از خلائق هستند.فضیلت این عمل را درک کنیم و ملتزم باشیم.
🍂گر کسی بهر تو مشغول دعا نیست ببخش دست این طایفه ار سوی خدا نیست ببخش... 🍂در نبودت همه بازیچه این نفْس شدیم اگر آقا سر ما گرم شما نیست ببخش... تعجیل در فرج مولایمان صلوات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خوشحال بودم آرش ناباور بهم نگاه میکرد منم لبخند زدم اطلسی رفت پیش دستی بیاره آرش گفت نمیخای فکر کنی ؟؟ گفتم دلم آرامش میخاد من میتونم هزینه خودمو و اطلس دربیارم میتونم عین یه مرد کار کنم ولی نمیتونم آرامش داشته باشم دلم میخاد یه مرد بالا سرمون باشه .... آرش گفت نوکرت هستم بخدا نمیزارم کسی به زن بچه ام نگاه چپ کنه .... گفتم همسرتون اگر بگرده .... گفت هیچ جای تو زندگی منو اطلسی نداره مطمعن باشین گفتم این پیشنهادتون بخاطر اطلسی؟؟ نه هرگز ....من .....من همون نگاه اول دلمو باختم ... لبخند زدم قلبم فشرده شده رفتم اتاقم این قلبم برای یکی دیگه میزد برای یکی که هیچ وقت سهم من نبود .. میدونستم ولی حس منفی به آرش ندارم امیدوار بودم با ارش خوشبخت بشم و حضور ارش باعث کم رنگ شدن عسکر بشه بخاطر یادآوری عسکر قطره اشکی سمج از گوشه چشمم جاری شد سریع پاک کردم رفتم جلو اینه به خودم تشر زدم سهم من نبود تو حق نداری بهش فکر کردی ...حق نداری.... رفتم سالن اطلسی پیش دستی پخش کرد با شادی شیرینی تعارف کرد بعد آهنگ شاد گذاشت شروع کرد به رقص اواز ..... شام چییدم فردا رفتیم آزمایشگاه و بعد پنچ جلسه مشاوره ده روز بعد رسمی عقد کردیم من به همین راحتی شدم همسر رسمی آرش .... آرش میگفت تو شرکت دوستش مشغول بکار شده کت شلوار می‌پوشید و میرفت تا غروب برمیگشت منم دنبال کارم بودم تو یه سالن بلاخره تونستم کار کنم برای کارم پیچ کاری زدم .... یه ماه از زندگی مشترک منو آرش گذشته بود همه چیز عالی بود زندگی عاشقانه داشتیم دم غروب بود بهارک تماس گرفت گفت برای فردا شب میاین خونه ما منم هر چی اصرار کردم برای شام بیان قبول نکرد به آرش پیام دادم دوستم و خانواده اش برای شب نشینی میان کمی خرید کنه اون روز امتحان گواهینامه هم قبول شده بود بعد شام بود که بهارک و آقای مشایخی و آقای ابراهیمی و مادر آقای ابراهیمی تشریف آوردن همون لحظه اول که دسته گل و شیرینی دست آقای ابراهیمی دیدم لبمو گاز گرفتم آرش هم متوجه قضیه شده بود حرف زدن تعارف کردن شروع شد از این ور اون ور کنار بهارک نشستم گفتم بهار دسته گل برای چیه یهو مادر آقای ابراهیمی گفت والا قرض از مزاحمت برای امر خیر....
نفیسه خانوم برای مبین پسرم خاستگاری کنم بعد خنده ای کرد ... به آرش نگاه کردم .... مادر آقای ابراهیمی رو بهم گفت برادرتونه؟؟..... لبامو کش دادم و گفتم نه شوهرمه ..... همه با تعجب بهم نگاه کردن آرش گفت بعلههههه شما اومدین خواستگاری زن بنده .... کسی جرات حرف زدن نداشتن بهارک گفت کی ازدواج کردی بی خبر عروس میشی همین میشه دیگه خندم گرفت گفتم ببخشین رفتم آشپزخونه بهارک هم پشتم اومد گفت برم کمکش تا رسیدم آشپزخونه منفجر شدم از خنده بهارک گفت زهرمار خبر بده بدونیم دیگه ....این کیه زنش شدی گفتم پدر اطلسی .... بهارک گفت تو دیوانه ای با یه قاچاقچی ازدواج کردی گفتم مرد خوبیه بهار ... بهارک خندید گفت الان آقای ابراهیمی میگه عجب غلطی کردم آوردمش بیرون .... با خنده گفتم‌اره ... آقای مشایخی گفت بهارک بیا بریم بهارک سرسری خداحافظی کرد رفت کارد میزدی خون آرش در نمی‌آورد بعد رفتن اونا با عصبانیت برگشت گفت تو حلقه ات کووو ..... با خنده انگشت حلقمو نشون دادم گفتم اینها تو هم دنبال بهونه دیگه باش توروخدا مگه تقصیر منه .... اومد سمتم گفت ببخش نفسی من ولی آخه دیونه شدم برا زنم خاستگاری اومده ...واي مگه میشه مگه داریم گفتم تقصیر خودته یه مراسم نگرفتی بخاطر اونه کسی نمیدونه که ما ازدواج کردیم.... رفتم آشپزخونه آرش دنبالم اومد گفت نفس میگم ..... برگشتم سمتش گفت میگم میشه برای اطلسی یه آبجی دیگه بیاریم.... گفتم بروووو بروووو آرش گفت دلم میخاد خب نفیسه... گفتم یهوییی نه خب میدونی منکه زندان بودم منم خیالبافی میکردم نشستم رو به روش گفتم چی ..... گفت آره خب منم ادمم خندیدم گفت خیالبافی میکردم زنم شدی دو تا پسر ۵ تا دختر داریم ۷ تا ؟؟!! خب اره مگه چیه ... نفسی کشیدم گفتم خب تنهایی بیار به من چه ... آرش خندید گفت باید دعا کنیم گفتم خب تو دعا کن دیگه بازم به من چه آرش گفت باید امین بگی تا خدا بهمون بچه بده .... بلند امین بگی دست انداخت....
Haj Meysam MotieeShab06Ramazan1400[04].mp3
زمان: حجم: 2.83M
┄┅═✧﷽✧═┅ بند 🔟 علی علیه السلام با نوای حاج میثم اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ ظَلَمْتُ بِسَبَبِهِ وَلِيّاً مِنْ أَوْلِيَائِكَ أَوْ نَصَرْتُ بِهِ عُدُوّاً مِنْ أَعْدَائِكِ أَوْ تَكَلَّمْتُ فِيهِ بِغَيْرِ مَحَبَّتِكَ أَوْ نَهَضْتُ فِيهِ إِلَى غَيْرِ طَاعَتِكَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ. بار خدایا از تو آمرزش می طلبم از هر گناهی که به واسطه‌ی آن به ولی ای از اولیایت، ظلم کردم، یا یکی از دشمنانت را یاری کردم، یا به جهت غیر محبت تو سخن راندم، یا در غیر مسیر طاعتت به آن اقدام کردم؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهانم را بیامرز ای بهتری آمرزندگان
نسخه حصار آسمانی قبل از خواب تسبیحات حضرت زهرا رو قرائت کنید و بلافاصله سوره‌ی حمد و یا آیت الکرسی رو قرائت کنید. با این حصار نورانی از گزند هر بلا و آسیبی محفوظ خواهید ماند، به اذن الله. اگه تمام اعضای خانواده این دستور کوتاه رو انجام بدن اثرش بسیار کامل و زیاد خواهد شد. یاعلی.🌱
وفادار تر ... از خدا سراغ ندارم به رسم همین وفاداری است که تو را به او میسپارم خونه دلتون گرم 🤍⚘ شبتون درپناه خدا🌙✨ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎    ‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌                        ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام 🤍با آب طلا نام حسین قاب کنید 💚با نام حسین یادی از آب کنید 🤍خواهید مه سربلند وجاوید شوید 💚تا آخر عمر تکیه بر ارباب کنید