🌹شهید بهداد (بهزاد) جعفری نژاد صابر
#شهیدان_جعفری_نژاد_صابر
💕@shahidanjafarinejad
زندگی نامه #شهید_علیرضا_جعفری_نژاد
🌱 علیرضا متولد 1349/06/03 در یکی از محله های جنوب شهر تهزان در خانواده ای مذهبی و انقلابی به دنیا آمدند . از همان اوایل کودکی بسیار تیزهوش و کنجکاو و باادب بودند بطوری که در میان خانواده و اقوام خیلی مورد توجه و دوست داشتنی بودند .
واعتقاداتش نسبت به دین و انقلاب اسلامی نشأت گرفته از فرهنگ خانوادگی و اعضای آن بود . پدر و مادر ایشان افرادی مذهبی و زحمتکش و برادران اهل اعتقادات دینی و انقلابی و جبهه و جنگ و تنها خواهر ایشان که از نظر حجاب و رعایت موازین دینی بسیار کوشا و معتقد بودند . علیرضا در چنین فضای باصفا و گرم خانوادگی رشد کردند و قطعا شالوده فکری و اعتقادی خود را از چنین خانواده ای گرفته و ارتقا داده بودند .
و همچنین در امور تحصیل بسیار مصمم و کوشا بودند . در دوران دبیرستان به عضویت بسیج دانش آموزی و بسیج مسجد محله در آمدند تا بیشتر بتوانند به انقلاب و کشور خدمت کند . در امور مطالعات و مبانی اسلامی بسیار دقت و همت بالایی داشتند . در دوران دبیرستان از طرف بسیج دانش آموزی بعد از دیدن دوره آموزشی آماده اعزام به مناطق جنگی شدند که هم زمان دو برادر دیگرشان ،بهروز و حمیدرضا در مناطق جنگی حضور داشتن که به محض آمدن حمیدرضا از جبهه ها برای مرخصی ، ایشان به جبهه اعزام شدند که با توجه به ارتباط عاطفی که با برادر شهیدشان بهداد جعفری نژاد داشتند به هیچ وجه امکان نگه داشتن شان نبود .
وی بسیار فردی منظم در تمام امور با دقت بالایی کارها را دنبال می کردند و از روحیه شادی هم برخوردار بودند .
در نزدیکی شب های عملیاتی در جبهه های جنگ مرسوم بود که دست و پای رزمندگان را طی مراسمی حنا می بستن گویی که نشأت گرفته از شب عاشورای حسینی می باشد .
و همرزمان علیرضا نقل می کردند که به قدری چهره زیبای ایشان نورانی شده بود و هم شوخی می کردند و لبخند می زدند گویی که واقعا شب عروسی این عزیزان می باشد .
و انگار به ایشان الهام شده بود و در حال شور وشعف فراوان مناجات می کردند و از همدیگر حلالیت می طلبدند وو در حالات معنوی خاصی به سر می بردند انگار شب آخر است که در این دنیای فانی هستند و چند ساعت دیگر نزد ارباب خود حسین ابن علی علیه السلام و پیش برادر شهیدش بهداد و دیگر دوستانش خواهند رفت.
🖌نقل قول از برادر شهیدان جعفری نژاد
#شهیدان_جعفری_نژاد_صابر
💕@shahidanjafarinejad
شرح شهادت #شهید_والا_مقام_علیرضا_جعفری_نژاد
عاقبت در تاریخ 03/11/1365 در جریان عملیات کربلای 5 در منطقه شلمچه در میعادگاه خیر کثیر از شهدای جنگ در اثر ترکش خمپاره از ناحیه سر و قفسه سینه مجروح گشته و به بیمارستان صحرایی منتقل شدند و در آنجا به درجه رفیع شهادت نائل آمد و به نزد برادرشهیدش بهداد و دیگر دوستانش مشرف شدند .
روحش شاد و راهش پر رهرو باد .
🖌نقل قول از برادر شهیدان جعفری نژاد
#شهیدان_جعفری_نژاد_صابر
💕@shahidanjafarinejad
💞#شهید_علیرضا_جعفری_نژاد_صابر💞
یک نوع کتانی های نسبتا قیمت مناسب و راحت بود که با آن هم فوتبال بازی میکردند و هم استفاده می کردند، بهش می گفتن، کتونی چینی.
هر وقت کتانی اش پاره می شد و مادرم براشون کتانی می خریدند هیچ وقت اون کتانی نو را نمی پوشید و بیرون برود حتما آن را خاک آلود می کرد و بعد به پا می کرد .
و وقتی به او می گفتیم چرا اینجوری می کنید ؟
می گفت بعضی از دوستانم هستند اصلا نمی توانند همین رو هم بخرند و دلم نمی خواهد کتانی نو من رو ببینند و غصه بخورند.
🖌نقل خاطره از خواهر شهیدان جعفری نژاد
#شهیدان_جعفری_نژاد_صابر
💕@shahidanjafarinejad
💞#شهید_بهداد_جعفری_نژاد_صابر💞
یک خاطره ای که مادرم تعریف می کردند این بود که :
پدرم چون برادر نداشتن خیلی خوشحال بودن دوتا پسر پشت هم دارند .
اون موقع ها مد بود شلوار لی می پوشیدن و بغل شلوار لی رو زیپ میگذاشتن .
پدرم دو تا شلوار لی خریدند و به خاله ام که خیاطی بلد بودند، دادند و گفتن اگه ممکنه این شلوارها را کنارش را زیپ بگذارید .
مادرم میگفتند وقتی خاله ات این دو شلوار را درست کرد بهداد که اصلا نپوشید و گفت : من هرگز چنین چیزی را نمی پوشم، چون بدنبال مد و جلب توجه دیگران نبودن.
🖌نقل خاطره از خواهر شهیدان جعفری نژاد
#شهیدان_جعفری_نژاد_صابر
💕@shahidanjafarinejad