🔻ماجرای پولهایی که شهدای «مدافع حرم» گرفتند!
🔸یکی از لای جمعیت گفت:خدا می داند چقدر ازبودجه مملکت خرج این ماجراجویی این آقایان می شود!
دیگری گفت:به هر کدامشان7میلیون می دهند!
آن دیگری بلافاصله گفت:بابا به دلار می دهند!
صبح بود ازآن صبح هایی که حس حالم مثل همیشه نبود، نمی دانم چرا؟!ولی حس غریبی بود،با نام خدای حسین از منزل برای رفتن به محل کارم بیرون زدم.
توی مسیر که می رفتم چند تا بیلبورد از تصاویر شهدای مدافع حرم بود،تصاویری که انگاری می خواستند چیزی به ما بگویند
توی همین افکارم بودم که نفهمیدم چی شد که خود راسوار اتوبوس دیدم،فشارجمعیت هرلحظه زیاد زیادترمی شد و همچنان حس حال غریب صبحگاه همراهم بود ودوست نداشتم از آن حس وحال خارج شوم،اما سخنانی ازلابه لای ازدحام جمعیت آن حس وحالم را برهم زد،یهویی انگار من را برق گرفت
آیا درست می شنوم؟
شاید هنوز خواب می بینم!
اول خودم را به بی خیالی زدم،اما مگر می شد هر لحظه می گذشت صداها بیشتر می شد و افراد بیشتری وارد آن بحث می شدند
اتوبوس پشت چراغ قرمز ایستاد؛کنار چهارراه تصویری از شهدادوباره به من حس خوبی می داد،کلاً یاد و نام و تصویر شهدا توی این دنیای پر از رنگ و ریا،مثل اکسیژن است.
آن حرف های مسافران نمی گذاشت آرامش داشته باشم!
یکی از لای جمعیت گفت:خدا می داند چقدر از بودجه مملکت خرج این ماجراجویی این آقایان می شود!
دیگری گفت: به هر کدامشان ۷ میلیون می دهند!
آن دیگری بلافاصله گفت: بابا به دلار می دهند!!
خانمی که کنار من بود گفت:اصلاً به ما چه و به اینها چه که می روند! فکر کنم اجبارشان می کنند!!
جوانی با لبخند گفت:این شهدا پولکی اند!
پیرمردی گفت:شاید هم ماهانه یک مبلغ به خانواده هاشان می دهند!!
و…
هر کلامی که از دهانشان خارج می شد انگار تیری برقلبم می زدند،حرف هایی ازجنس بی عدالتی و در اوج ناسپاسی ازاین شهیدان، جنس این حرفها ،جنس تبلیغات غرض آلود دشمن از طریق ماهواره ها بود و من همچنان مات ومبهوت شده بودم و بغضی راه گلویم را گرفت،یاد وصیت یکی از شهدای مدافع حرم افتادم که نوشته بود:
«اگر در کربلا نبودیم،اگر سالهاست که حسین حسین ویا زینب می گوییم، امروز وقتش رسیده است،نباید بگذاریم دوباره زینب به اسیری برود»یا شهیدی که گفت:«خدا کند در این راه قطعه قطعه شوم تا رو سفید باشم، یا آن شهید افغانی که گفت:مادرم فوت کرده است،آمدم سوریه تا مادرم جلوی حضرت زینب و حضرت زهرا روسفید شود»
با خودم گفتم ای شهیدان ازکجای سرزمینتان بگویم!!برخیزید ای سرفرازان سرزمینم،چگونه شماتاب آورده اید! از این همه حرف های اندوهناک. نکند این حرف های بی محتوا تفکرنسل جوان ونسل های آینده راخدشه دارکند برخیزید!
دوباره به تصویر کنار چهارراه نگاه کردم چهره خندان شهید حاجیوند به من انرژی می داد، انگار شهید داشت به این حرفهای مفت می خندید.چراغ سبز شد واتوبوس راه افتاد، دوست داشتم فریاد بزنم و به آنها بگویم : چقدر ذهنتان دنیایی و کثیف است،آخر قیمت نگاه منتظر مادر سید مجتبی و علیرضا چقدر است؟دل تنگیهای«یسنا»دختر سه ساله شهید هیودی برای پدر،با چه مبلغی قابل معامله است؟شما که آدمهای مادی هستید پس چرا برای گرفتن این پول پا پیش نمی گذارید؟! آدم چقدر باید حقیر باشد تا در مورد افرادی که جانشان را برای امنیت آنان داده اند اینگونه سخن بگویند!
برخیزای شهید تو چه صبوری و من چه سردرگم دراین اتوبوس یک لحظه ازهمهمه ی درون اتوبوس به خودم آمدم که ازمسیر همیشگیم ردشده ام..
بگذاریدآخراین قضیه واقعی رااین طور به اتمام برسانم.
مادران شهید ابوالقاسمی،قیاسی و همسرشهیدهیودی و... بگذارید هرچه دلشان خواست دراین روزهایی که فضای شهر پرازهیاهو و پر ازحرف هایی ازجنس دل سوختن شده است بگویند. بگذارید بگویند همسرشما برای پول رفته است.بگذارین بگویند؛ مردم پشت سرخدا هم حرف می زنند!نمی دانند زندگی یعنی همان هیودی که از یسنایش برای دفاع وآرامش ماگذشت.زندگی یعنی قیاسی که وقتی وصیت نامه اش رامی خواندم نوشته بود دوست دارم بدنم پاره پاره شود فقط قطعه ای کوچک برگردد تامردم زیر جنازه من خسته نشوند، بگذارید بگویند؛ شما هم مثل شهدایتان صبور باشید.
اتوبوس به ایستگاه رسید…
و با خود گفتم :آنها درست می گویند این شهدا پول گرفته اند
شهدا اجرت کار خود را خواهند گرفت اما نه اُجرتی دنیایی؛بل اُجرتی آسمانی است! این شهیدان پول های کلانی از حسین فاطمه (س)می گیرند و ماهیانه بی بی عالم و دخترش زینب کبری(س)سود این پول های میلیونی رابه حساب خانواده هایشان واریزمی کند.بگذارید بگویند
مکث کنید قضاوت بس است....
❤️چشمانتان را ببندید تا شهر ما را نبینید !
چشمانتان را ببندید تاگامهای لغزانمان را نبینید !
بر ما خرده مگیرید اگر نمیخواهیم وصیت نامه هایتان را مرور کنیم ...
حیرت مکنید اگر بر دوران زیبای با شما بودن ، قفل محکمی زده ایم و دیگر آرزوی
شهادت در سرمان نیست ... !!!
ببخشید ما را .... ما فراموشی گرفته ایم ... دعا کنید برایمان ...❤️
💐لطفا کانال ما را به دوستانتان معرفی کنید💐
http://eitaa.com/joinchat/3425501184C41377efbda
4_5875087800012898653.mp3
9.62M
#صوت_دعای_عهد🌹
الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج💖
•═• •• 🌺••◈☘◈••🌺 •• •═
@shahid_arefkayedkhordeh
°°°°°°○🌸○🌸○🌸○°°°°°°
4_598880533128151115.mp3
16.08M
زيارت عاشورا❤️
@shahiydarefkayedkhordeh
💠در جوشن كبير يک عبارتی هست كه مىگوييم: "يا كٓريمٓ الصَّفْح"
🔹معناش خيلى جالبه!
یک وقتی یک کسی تو رو میبخشه ، اما یادش نمیره که فلان خطا رو کردی و همیشه یهجوری نگات میکنه که تو میفهمی هنوز یادش نرفته؛ یهجورایی انگار که سابقهی بدت رو مدام به یادت میاره
🔸ولی یک وقتی، یک کسی تو رو میبخشه و یکطوری فراموش میکنه انگار نه انگار که تو خطایی رو مرتکب شدی اصلا هم به روت نمیاره...
به این نوع بخشش میگن صَفح.
و خدای ما اینگونه است...
از صمیم قلب میگویم:
"يا كٓريمٓ الصَّفْح"
🔹بیاییم در این روزها که همه دلنگران و دور از هم هستیم ، از هم بُگذریم و همدیگر رو ببخشیم .
🙏🏼🌸🙏🏼😊🙏🏼🌸🙏
#نهج_البلاغه ❣
🌹#حکمت_شماره_225
و قال عليهالسلام
الْعَجَبُ لِغَفْلَةِ الْحُسَّادِ، عَنْ سَلَامَةِ الْأَجْسَادِ!
امام عليه السلام فرمود:
در شگفتم كه چگونه حسودان از سلامتى خويش غافلاند.
@shahiydarefkayedkhordeh
شرح و تفسير
حسد دشمن سلامتى
امام عليه السلام در اين گفتار حكيمانه به يكى از آفات حسد اشاره كرده مىفرمايد:
«در شگفتم كه چگونه حسودان از سلامتى خويش غافلاند»؛ (الْعَجَبُ لِغَفْلَةِ الْحُسَّادِ، عَنْ سَلَامَةِ الْأَجْسَادِ!) .
«حُسّاد» جمع «حسود» است.
روشنترين تفسير براى گفتار حكيمانۀ بالا آن است كه حسد روح و قلب انسان را مىفشارد و بر اثر اين فشار، انسان بيمار مىشود و گاهى از شدت حسد دق مىكند و مىميرد، زيرا مىبيند شخص محسود داراى نعمتهاى مختلفى است. هرچه نعمت او بيشتر مىشود، غم و اندوه حسود فزونتر مىگردد. گاه به حالت افسردگى كشيده مىشود و گاه به بيمارى جسمانى مبتلا مىگردد، زيرا رابطۀ روح و جسم به اندازهاى است كه ناراحتىهاى روحى فورا در جسم اثر مىگذارد و سلامت انسان را مختل مىكند.
بنابراين حسودان آرزو مىكنند نعمت شخصى كه مورد حسد است زائل گردد؛ خواه اين نعمت مقام باشد يا مال و ثروت. در حالى كه با حسد خويش نعمتى را كه از آن نعمتها بزرگتر است از دست مىدهند و آن نعمت سلامتى است كه هيچ نعمتى با آن برابرى نمىكند. اگر تمام دنيا را به كسى بدهند؛ ولى مبتلا به بيمارى سرطان يا فلج و از كارافتادگى دست و پا و سر و صورت باشد كمترين ارزشى براى او ندارد و اگر همه چيز را از او بگيرند و سلامتى را به او باز گردانند به يقين خوشحال خواهد شد.
آرى. بعد از ايمان و عقل كه از نعمتهاى معنوى است برترين نعمت مادى سلامت جسم است كه حسود آن را به آسانى از دست مىدهد.
بعضى از شارحان نهج البلاغه معناى ديگرى براى اين كلام مولا ارائه كردهاند كه بسيار بعيد به نظر مىرسد و آن اينكه امام عليه السلام مىفرمايد: چرا حاسدان نسبت به مال و جاه ديگران حسادت مىورزند؟ چرا نسبت به سلامتى آنها كه از مال و جاه برتر است حسودى ندارند؟ اين در واقع كنايه از اهميت نعمت سلامتى است.
روشن است كه هدف مولا اين نيست، زيرا معناى اين سخن آن مىشود كه حسودان را تشويق كنيم بر سلامتى ديگران حسادت بورزند. از سويى ديگر حسادت در جايى است كه انسان فاقد نعمتى باشد و ديگرى را واجد آن بداند و با توجه به اينكه حاسدان غالباً از سلامت برخوردارند، حسادت نسبت به سلامتى ديگران معنا ندارد.
آنچه تفسير اول را تأييد و تثبيت مىكند روايات فراوانى است كه در نهج البلاغه يا كتب ديگر از اميرمؤمنان عليه السلام نقل شده است. از جمله در حكمت ٢٥٦ مىخوانيم:
«صِحَّةُ الْجَسَدِ، مِنْ قِلَّةِ الْحَسَدِ ؛صحت بدن بر اثر كمى حسد حاصل مىشود». ١
در حديث ديگرى كه مرحوم علامۀ مجلسى در بحار الانوار نقل كرده است مىفرمايد:
«الْحَسَدُ لا يَجْلِبُ إلَّا مَضَرَّةً وَ غَيْظاً يُوهِنُ قَلْبَكَ وَ يُمِرِّضُ جِسْمَكَ ؛حسد جز زيان و خشمى كه قلب تو را سست مىكند و بدنت را بيمار مىسازد به بار نمىآورد». ٢در حديث ديگرى نيز از آن حضرت آمده است:
«لا راحَةَ لِحَسُودٍ ؛حسود هرگز به آسودگى نمىرسد». ١
آفات حسد منحصر به اين مورد نيست گرچه اين مورد بسيار مهم است. يكى ديگر از آفات حسد آن است كه تلاش و كوشش و نيروى انسان را به جاى اينكه به جنبههاى مثبت سوق دهد در جنبههاى منفى نابود مىكند به گونهاى كه اگر تلاشى را كه براى زوال نعمت الهى از ديگرى به كار مىگيرد جهت به دست آوردن براى خويش به كار مىگرفت چه بسا از محسود هم برتر و بالاتر مىشد.
از اين گذشته، حسد ممكن است به ايمان و توحيد انسان لطمه بزند، زيرا حسود در اعماق دلش خدا را در تقسيم نعمتها حكيم نمىشمارد، زيرا اگر قسمت الهى را روى حكمت مىدانست و به آن راضى بود در دام حسد گرفتار نمىشد.
@shahiydarefkayedkhordeh
#أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَسْأَلُهُ التَّوْبَهَ
#ازخداآمرزشوتوبهمیخوایم
@shahiydarefkayedkhordeh
تو اشتیاق منی
برای صبح شدن
که شبم بگذرد
صبحم بخیر شود...
🌱🌤️
@shahiydarefkayedkhordeh
این متن برنده جایزه ادبی کوتاه آلمان شد😍
مردی
درحال
مرگ بود
وقتی كه
متوجه
مرگش شد
خدا را با
جعبه ای
در دست دید
*خدا* :
وقت رفتنه
*مرد* :
به این زودی؟
من نقشه های
زیادی داشتم
*خدا* :
متاسفم
ولی وقت
رفتنه
*مرد* :
در جعبه ات
چي دارید؟
*خدا* :
متعلقات
تو را
*مرد* :
متعلقات
من ؟
یعنی
همه چیزهای
من ؛
لباسهام
پولهایم و ـ ـ ـ
*خدا* :
آنها ديگر
مال تو
نیستند
آنها متعلق به
زمین هستند
*مرد* :
خاطراتم چی ؟
*خدا* :
آنها متعلق
به زمان
هستند
*مرد* :
خانواده و
دوستانم ؟
*خدا* :
نه ،
آنها موقتي
بودند
*مرد* :
زن و
بچه هایم ؟
*خدا* :
آنها متعلق به
قلبت بود
*مرد* :
پس وسایل
داخل جعبه
حتما
اعضاي
بدنم
هستند ؟
*خدا* :
نه ؛
آنها متعلق
به گردوغبار
هستند
*مرد* :
پس مطمئنا
روحم است ؟
*خدا* :
اشتباه
می کنی
روح تو
متعلق
به من است
مرد با اشک
در چشمهايش
و با ترس زیاد
جعبه در دست
خدا را گرفت
و باز كرد ؛
دید خالی
است!
مرد
دل شکسته
گفت :
من هرگز
چیزی نداشتم ؟
*خدا* :
درسته ،
تو مالک
هیچ چیز
نبودی !
*مرد* :
پس من
چی داشتم ؟
*خدا* :
لحظات زندگی
مال تو بود ؛
هر لحظه که
زندگی کردی
مال تو بود .
زندگی
فقط
لحظه ها
هستند
قدر
لحظه ها را
بدانیم و
لحظه ها را
دوست
داشته
باشیم
آنچه از سر گذشت ؛ شد سر گذشت
حیف بی دقت گذشت ؛ اما گذشت!
تا که خواستیم یک «دو روزی» فکر کنیم
بر در خانه نوشتند؛ ⇦در گذشت⇨
قدر هم و لحظات خوب رو بدونيم❤