من دلم روشن است؛
روزى تو از راه مىرسى،
و كوچه بوى عطر تو را مىگيرد!
ديوارها گل مىدهند،
پنجرهها عاشق مىشوند،
و
دنیا خوشبخت!
#یاایهالعزیز 💚
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
ســـــلام
سه شنبه ی بارانیتون پراز آرامش
الهی امروزچشماتون پر از
برق شادی باشه
الهی خیر و برکت تو
زندگیتون چند برابر بشه
وآسمون دلتون آفتابی
ولبتون خندان باشه💦❄️
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
رجب_المرجب
اشکی قَلیل دارم و اُمّــیــدِ مــرحمــت
یُعطِی الکثیرِ ماهِ رجـب را شنیــده ام!
حلول ماه رجب و میلاد با سعادت امام محمد باقر(ع) تهنیت باد🌸
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
کانال شهید ابراهیم هادی
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم2 قسمت نوزدهم تویوتا🌺 💢اوایل انقلاب بود و هنوز جنگ آغاز نشده بود. 💢ابراهیم در
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم2
قسمت بیستم
در محضر علما🌺
💢بارها افراد به ظاهر مذهبی را دیده ام که وقتی از خانه خارج می شوند تسبیحی در دست دارند و به استغفار مشغول هستند.
💢اما برخی از این جماعت استغفار ظاهری دارند و هیچ کاری به خاطر خدا انجام نمی دهند پای گناه هم برسد معلوم نیست چه می کنند.
💢ابراهیم اهل محاسبه و مراقبه بود اما این مسائل در زندگی او هیچ نمودی نداشت. یعنی باید با او زندگی می کردی تا اخلاص او ببینی.
💢این معنویت از پای درس علما و بزرگان در سخنرانی های هیئت به دست آمده بود.
💢او یک شبه مداح نشد با حضور در محضر افراد پیشکسوت مثل حاج آقا ترابی از آنها کمک می خواست.
💢اما از اول انقلاب منزل مسکونی به اطراف خیابان مسکونی منتقل شد خیابانی که هر کوچه و محله آن به نور یکی از علمای ربانی منور بود.
💢در محله ابراهیم عالم بزرگواری به نام محمد تقی جعفری زندگی می کرد.
💢علامه بزرگواری که با اخلاق خوب مردم را جذب می کرد.
💢ابراهیم هم به ایشان علاقه داشت.
💢جاذبه شخصیت ابراهیم باعث شد که پسر علامه جعفری به ابراهیم علاقه پیدا کند و از دوستان نزدیک او گردد.
💢ابراهیم از محضر این عالم وارسته استفاده می کرد و به ایشان علاقه فراوانی داشت.
💢این ارتباط دو طرفه بود علامه نیز ابراهیم را به عنوان یک جوان مومن و انقلابی قبول داشت.
💢زمانی که ابراهیم در عملیات فتح المبین مجروح شد علامه جعفری برای ملاقات به منزل ابراهیم آمد و ساعتی را مهمانش بود کاری را که معمولا برای کسی انجام نمی داد.
💢علی جعفری فرزند علامه جعفری در مصاحبه با خبرگزاری ها می گوید:
💢وقتی ابراهیم مجروح شد او را به منزل آوردند، وقتی ابراهیم متوجه حضور علامه در منزل شد با آن وضعیت خواست از جا بلند شود و گفت استاد شما چرا زحمت کشیدید؟ ما خوب می شدیم خدمت تان می آمدیم.
💢علامه در جواب گفتند این وظیفه ماست که به شما سر بزنیم شما در این راه قدم گذاشته اید.
💢علامه در ادامه گفت: هر بار شما می آمدید و درس می گرفتید امروز نوبت من هست که از شما درس بگیرم.
💢ابراهیم خیلی شرمنده شده بود با ناراحتی گفت: استاد نفرمایید ما خاک پای شما هستیم هرچه داریم از شماست دعا کنید سرباز ولایت باشیم.
💢علی کلیج تعریف می کند: بعد تعارفات معمول ابراهیم شروع به صحبت کرد و گفت: استاد، ما توی جبهه به خیلی از مسائل یقین پیدا می کنیم. بعد دستش را شبیه به دایره کرد و گفت اگر این کُره باشد امام زمان (عج) مانند این دست به دنیا احاطه دارد خداوند نیز به تمام دنیا شاهد و ناظر است.
💢علامه در سکوت به تعابیر عرفانی ابراهیم فکر می کرد.
💢ابراهیم هم شروع به خاطراتی از معجزات امداد غیبی کرد.
💢محمد خورشیدی از همسایگان و دوستان ابراهیم تعریف می کرد: در ایامی که ابراهیم مجروح بود روزی او را به خیابان زیبا رساندم گفتم آقا ابراهیم کجا به سلامتی؟
💢گفت من می روم منزل علامه جعفری
💢گفتم: من میتونم بیام.
💢ابراهیم گفت: بیا اشکالی نداره.
💢وارد منزل علامه جعفری شدیم ایشان مشغول صحبت بودند و چند نفری دورشان نشسته بودند.
💢ابراهیم با عصای زیر بغل وارد اتاق شد.
💢علامه با دیدن ابراهیم از سر جایش بلند شد و دست ابراهیم را گرفت برد بالای مجلس.
💢همه به احترام ابراهیم بلند شدند.
💢بعد علامه حرفی زد که بسیار عجیب بود شاید اگر با گوش خودم نمی شنیدم باور نمی کردم.
💢علامه با اصرار گفت: برو جای من بشین من باید شاگردی شما را بکنم.
💢تا علامه این حرف را زد صورت ابراهیم سرخ مثل لبو شده بود و گفت: استاد تو رو خدا ما رو شرمنده نکنید.
💢بعد علامه با اصرار سر جای خود برگشت و قبل از اینکه بحث خود را ادامه دهد گفت: این آقا ابراهیم استاد بنده هستند.
💢من چیزی از علامه نمی دانستم فقط می دیدم که مرتب در برنامه تلویزیونی حضور دارد.
💢روزها گذشت و ابراهیم شهید شد.
💢کسی که خبر مفقود شدن ابراهیم را به علامه داد می گوید.
💢علامه خیلی ناراحت شد.
💢ایشان بلافاصله پس از شنیدن خبر نگاهی به اطرافیان کرد و شعری در وصف ابراهیم گفت.
💢این مدعیان در طلبش بی خبرانند
آن را که خبری شد خبری باز نیامد.
💢قدرتمند ترین افراد کسی است که قدرت مالکیت بر خویشتن محروم باشد اگرچه در این دنیا مالک هیچ چیزی نباشد.
💢برعکس اگر کسی مالک همه دنیا باشد ولی از مالکیت خویشتن محروم باشد چنین شخصی ناتوان ترین افراد است.
🗣امیر منجر و..
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
💔
هلال ماه رجب! ناز کن به ماه تمام
ز یازده مه دیگر تو را سلام سلام
سلام بر تو که در دامن تو میتابد
فروغ حسن خدا از جمال چار امام
ولادت دو محمد، ولادت دو علی کدام
ماه، چنینش سعادت است و مقام؟
میلاد پربرکت #امام_باقر علیه السلام و حلول ماه مبارک رجب 🌙
ماه مناجات و بندگی، مبارڪ🌸💖
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
ای شهید🌹
ای جوان مردِ راهِ عاشقی!
کجایِ قافیه را باخته ایم
که این چنین غرقِ دنیا گشته ایم؟
ای شهید!🌹
ای عرش نشینِ خدایی!
دستمان را بگیر
بخدا غرق می شویم...
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
🔳 امام جواد علیه السلام:
✍️ بدان كه
از ديد خـداوند پنهان نيستى
پس بنگر چگــــونه اى.
📓 تحف العقول / ص۴۵۵
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
💔
یزد آن موقع کوچکتر بود. مردم بیشتر همدیگر را میشناختند. هرچه میشد همه جا میپیچید. محمد هم به خاطر درسش و هم برای خطش خیلی معروف شده بود. اسمش سر زبانها افتاده بود.
در یک روز دیدم دستهاش را حنا بسته. به مسخره گفتم «محمد! این دیگر چه کاری است؟»
گفت «این طوری کردم که از شرّ این دختر مدرسهایها راحت بشَم. بگند اُمُّله. کاری به کارم نداشته باشند.»
#شهید_محمد_علی_رهنمون
#شهید_دفاع_مقدس
#خاطره
#سالروزشهادت
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 صدای این پیرغلام دلسوخته، بدون امکانات و استودیو شگفتانگیز است! خصوصا چهچهه آخرش...
❗️تا حالا کجا بودی مرد؟!
شب اول رجب، شب زیارتی اباعبدالله الحسین علیه السلام است. التماس دعای خیر....
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
رجب را #رجب_الاصب میگویند
خیلی تعبیر لطیفی ست.
معادل ناقص فارسی اش میشود
ریزش رحمت....☘
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
🌸 #پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:
🍃 ... و چيزى جز دعا و صدقه درد و بيماريها را از بين نبرد...
#اللهم_اشف_کل_مریض
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
💔
💢 دوستانی که روزهداری در روز اول رجب، یا روزهای دیگر ماه، برایشان مقدور نیست ؛
میتوانند با صدبار ذکر تسبیحات بالا 👆
در زمرهی روزهداران این ماه ، وارد شوند.
#أین_الرجبیون
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi