کلاس های بسیج با هم بودیم...
و طولانی بود کلاس ها،
یه روز بحث تحلیل و تفسیر طول کشید،خوردیم به اذان مغرب.
گفتن پنج دقیقه صبر کنید کلاس تمومشه،ما هم قبول کردیم...
بعد از دو دقیقه صدای اذان بلند شد،
و استاد مشغول صحبت بود...
که یک دفعه بابک باصدای بلند گفت:آقای فلانۍ،دارن اذان میگن...
بذارید برای بعد نماز!
همه برگشتیم یه نگاش کردیم و یه نگاه به استاد،...
بعدش بابک گفت:خب چیه اذانه نمیاید!...باشه خودم میرم...
بلند شد خیلی راحت و شیک درو باز کرد رفت برای وضو،
استادم بندهخدا دید اینجوریه گفت باشه بریم نماز بخونیم...
#مُؤمِنیِوَقتنَمازِتاَزوَقتِشنَگذَرِهـ
#شهیدانھ
#یڪ_مࢪٺبہ_صلواٺ_ھـدیه_بہ_شھـدا
#خاطࢪه
#ارزش_نماز
#داداش_بابڪ
#کانال_شہید_بابڪ_نوࢪی
شَهیـدبـٰابڪنـوࢪی✾
🍃@shahidbabaknoory🍃