eitaa logo
شهید اسماعیل دقایقی
1هزار دنبال‌کننده
11هزار عکس
7.3هزار ویدیو
42 فایل
رهــــــــــبر انقلاب: «گاهي اوقات مشكلات فرهنگي موجب شده كه من شب خوابم نبرده، به‌خاطر مسائل فرهنگي؛ يعني اهمّيت مسائل فرهنگي اينجور است.» ارتباط باخاکریز👇 ارسال محتوا، پیشنهاد وانتقاد @khakreezfarhangi
مشاهده در ایتا
دانلود
⏪قسمت ششم 🔷 🔷 (مصاحبه با شهید مدافع حرم سردار در رابطه آشنایی با سرداد ) 🔷ماجرای تشکیل مجدد سپاه سوسنگرد به فرماندهی * ✅مطلبی از  چگونگی عملیات آزادسازی سوسنگرد را به خاطر دارید؟ در آزادسازی سوسنگرد زمان حساس بود. در آن موقع بنی صدر فرمانده کل قوا بود و بعد در مرتبه اول سوسنگرد به تصرف نیروهای دشمن در آمده بود که توسط نیروهای ایرانی به عقب رانده شدند . در مرتبه دوم به دلیل ضعف در جبهه‌ها, سوسنگرد به دست دشمن افتاده بود و حساسیت ویژه داشت. در مرحله اول ما پیش روی کرده بودیم, دوستان تا مسیر سوسنگرد به طرف بستان نیروهای عراقی را به عقب راندند و روستاهای دهلاویه همان روستایی که قبل از سوسنگرد است, یک تعداد زیادی برادرهای رزمنده که از شهرهای مختلف، مثل دانشجوها از دانشگاه تهران آمده بودند و آنها در منطقه میمانند و برای بار دوم از منطقه کرخه نور که سابق به آن کرخه کور می‌گفتند, داخل محاصره قرار می‌گیرند، خلاصه همگی داخل شهر در محاصره قرار می‌گیرند و مدت 3-2 روزی آنها دفاع می‌کنند. حتی در آن برهه کمتر کسی به فریادشان می‌رسد و آنها تحت فشار قرار می‌گیرند و اطلاعات و اخبار هر روز خبر از محاصره بیشتر آنها توسط عراقی‌ها داده می‌شد.تا خلاصه با تلاش‌های فراوان و حتی مصاحبه با حضرت آقا که مسئولیت در شورای دفاع داشتند و در اهواز و دانشگاه شهید چمران و پیگیری‌هایی که ایشان و سپاه داشتند، دستور داده می‌شود ، سوسنگرد از محاصره بعثی‌ها در بیاید. هر چند در آن زمان بنی صدر مسئولیت داشتند و به اصطلاح فرمانده کل قوا بود. کار شکنی زیادی هم داشت و خلاصه ارتش می‌آید و یک تیپ خودش را که در دزفول بود و اگر اشتباه نکنم ، فرمانده‌شان شهبازی بود که سرهنگ تمام بود ، مأموریت می شوند که بیایند داخل منطقه و سوسنگرد را از محاصره ارتش بعثی آزاد نماید. در آن موقع حدود 160-150 نفر از برادران سپاه از شهرهای تبریز ، خوزستان که من و شهید دقایقی و تعدادی از دوستان ، در طراحی آنها شرکت داشتیم. ساعت 6-5 صبح بود که با برادران ارتش در محور حمیدیه به طرف سوسنگرد، یک جلسه‌ای در آنجا برگزار شد و هماهنگی جهت زدن به خط و نیروهای شهید چمران هم بود، هماهنگی صورت می‌گیرد و آنها می‌روند جلو و با فشاری که آورده می‌شود می‌روند به جلو و به حمدالله  در ساعات اولیه روز, ارتش بعثی به عقب زده می‌شود و ظهر همان روز در ساعت 12-11 محاصره شکسته شده و الحاق صورت می‌گیرد و تعدادی از برادران آزاد می‌شوند و اسرایی که گرفته می‌شوند,در مسجد جامع شهر تحویل داده می‌شود.  الحمدالله توفیق حاصل شد که بعثیان به عقب رانده شدند و شهر آزاد شد. بعد از آن من با از طرف سپاه  مأموریت پیدا کردیم ، سپاه سوسنگرد را به دستور سپاه استان خوزستان تشکیل دهیم  و به عنوان فرمانده سپاه و من و و و حجت الاسلام بشر دوست و آقای حیدری و یکی دو نفر از دانشجویان دفتر تحکیم وحدت آقای حسین بسطامی که شهید شدند و آقای جمال مجموعاً همگی سپاه سوسنگرد  را تشکیل دادیم که بعد از این مأموریت را به سپاه استان خوزستان فرا می‌خوانند و بعد از آن آقای منصور سپاهی فرمانده سپاه میشوند و برادران دیگر در سپاه سوسنگرد می‌مانند. تازه چند روز از جنگ نگذشته بود که سوسنگرد توسط عراقی‌ها در مرحله اول اشغال می‌شود. در آن مرحله من در جنگ بودم اما در سوسنگرد نبودند و در عملیات دوم سوسنگرد، ایشان از طرف سپاه استان مأموریت پیدا کرده بودند رزمنده‌ها را جمع و جور کند. در آن زمان سپاه هنوز تشکیلات دفاع و رزم را نداشت ، اصلاً چیزی به اسم تیپ و لشگر نبود و عموماً به صورت بسیجی یا از شهرهای مختلف می‌آمدند و سپاه کار هماهنگی ایجاد کردن نیروهای رزمنده با ارتش را به عهده داشت و نیروهای نامنظم شهید چمران که در واقع با آنها وارد عملیات بشوند. @shahiddaghayeghi