⏪قسمت ششم
🔷 #ابومریم 🔷
(مصاحبه با شهید مدافع حرم سردار #شهید_حمید_تقوی_فر در رابطه آشنایی با سرداد #شهید_دقایقی )
🔷ماجرای تشکیل مجدد سپاه سوسنگرد به فرماندهی #شهید_دقایقی
* ✅مطلبی از چگونگی عملیات آزادسازی سوسنگرد را به خاطر دارید؟
در آزادسازی سوسنگرد زمان حساس بود. در آن موقع بنی صدر فرمانده کل قوا بود و بعد در مرتبه اول سوسنگرد به تصرف نیروهای دشمن در آمده بود که توسط نیروهای ایرانی به عقب رانده شدند . در مرتبه دوم به دلیل ضعف در جبههها, سوسنگرد به دست دشمن افتاده بود و حساسیت ویژه داشت. در مرحله اول ما پیش روی کرده بودیم, دوستان تا مسیر سوسنگرد به طرف بستان نیروهای عراقی را به عقب راندند و روستاهای دهلاویه همان روستایی که قبل از سوسنگرد است, یک تعداد زیادی برادرهای رزمنده که از شهرهای مختلف، مثل دانشجوها از دانشگاه تهران آمده بودند و آنها در منطقه میمانند و برای بار دوم از منطقه کرخه نور که سابق به آن کرخه کور میگفتند, داخل محاصره قرار میگیرند، خلاصه همگی داخل شهر در محاصره قرار میگیرند و مدت 3-2 روزی آنها دفاع میکنند. حتی در آن برهه کمتر کسی به فریادشان میرسد و آنها تحت فشار قرار میگیرند و اطلاعات و اخبار هر روز خبر از محاصره بیشتر آنها توسط عراقیها داده میشد.تا خلاصه با تلاشهای فراوان و حتی مصاحبه با حضرت آقا که مسئولیت در شورای دفاع داشتند و در اهواز و دانشگاه شهید چمران و پیگیریهایی که ایشان و سپاه داشتند، دستور داده میشود ، سوسنگرد از محاصره بعثیها در بیاید. هر چند در آن زمان بنی صدر مسئولیت داشتند و به اصطلاح فرمانده کل قوا بود. کار شکنی زیادی هم داشت و خلاصه ارتش میآید و یک تیپ خودش را که در دزفول بود و اگر اشتباه نکنم ، فرماندهشان شهبازی بود که سرهنگ تمام بود ، مأموریت می شوند که بیایند داخل منطقه و سوسنگرد را از محاصره ارتش بعثی آزاد نماید.
در آن موقع حدود 160-150 نفر از برادران سپاه از شهرهای تبریز ، خوزستان که من و شهید دقایقی و تعدادی از دوستان ، در طراحی آنها شرکت داشتیم. ساعت 6-5 صبح بود که با برادران ارتش در محور حمیدیه به طرف سوسنگرد، یک جلسهای در آنجا برگزار شد و هماهنگی جهت زدن به خط و نیروهای شهید چمران هم بود، هماهنگی صورت میگیرد و آنها میروند جلو و با فشاری که آورده میشود میروند به جلو و به حمدالله در ساعات اولیه روز, ارتش بعثی به عقب زده میشود و ظهر همان روز در ساعت 12-11 محاصره شکسته شده و الحاق صورت میگیرد و تعدادی از برادران آزاد میشوند و اسرایی که گرفته میشوند,در مسجد جامع شهر تحویل داده میشود.
الحمدالله توفیق حاصل شد که بعثیان به عقب رانده شدند و شهر آزاد شد. بعد از آن من با #شهید_دقایقی از طرف سپاه مأموریت پیدا کردیم ، سپاه سوسنگرد را به دستور سپاه استان خوزستان تشکیل دهیم و #شهید_دقایقی به عنوان فرمانده سپاه و من و #سردار_جعفری و #آقای_شریعتی و حجت الاسلام بشر دوست و آقای حیدری و یکی دو نفر از دانشجویان دفتر تحکیم وحدت آقای حسین بسطامی که شهید شدند و آقای جمال مجموعاً همگی سپاه سوسنگرد را تشکیل دادیم که بعد از این مأموریت #شهید_دقایقی را به سپاه استان خوزستان فرا میخوانند و بعد از آن آقای منصور سپاهی فرمانده سپاه میشوند و برادران دیگر در سپاه سوسنگرد میمانند.
تازه چند روز از جنگ نگذشته بود که سوسنگرد توسط عراقیها در مرحله اول اشغال میشود. در آن مرحله من در جنگ بودم اما #شهید_دقایقی در سوسنگرد نبودند و در عملیات دوم سوسنگرد، ایشان از طرف سپاه استان مأموریت پیدا کرده بودند رزمندهها را جمع و جور کند. در آن زمان سپاه هنوز تشکیلات دفاع و رزم را نداشت ، اصلاً چیزی به اسم تیپ و لشگر نبود و عموماً به صورت بسیجی یا از شهرهای مختلف میآمدند و سپاه کار هماهنگی ایجاد کردن نیروهای رزمنده با ارتش را به عهده داشت و نیروهای نامنظم شهید چمران که در واقع با آنها وارد عملیات بشوند.
#ادامه_دارد
@shahiddaghayeghi