eitaa logo
شهید اسماعیل دقایقی
897 دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
6.4هزار ویدیو
41 فایل
رهــــــــــبر انقلاب: «گاهي اوقات مشكلات فرهنگي موجب شده كه من شب خوابم نبرده، به‌خاطر مسائل فرهنگي؛ يعني اهمّيت مسائل فرهنگي اينجور است.» ارتباط باخاکریز👇 ارسال محتوا، پیشنهاد وانتقاد @khakreezfarhangi
مشاهده در ایتا
دانلود
خاطرات 💠💠💠💠❤️💠💠💠💠 💢خسته و خاكی😰 عملیات كربلای 2 (در سال 1365) به انجام رسیده بود و حدود دو شبانه روز چشم های ما رنگ خواب و آرامش نداشت. شب دوم را می گذراندیم و خستگی بر رزمندگان چیره شده بود. برای سركشی به خط رفته بود و من هم در سنگر فرماندهی – كنار بی سیم- نشسته و انتظارش را می كشیدم. شب از نیمه گذشته بود كه به شكلی خاكی و خسته وارد سنگر شد. عده ای از برادران از شدت كوفتگی به زمین چسبیده و در خوابی سنگین فرو رفته بودند. او آمد و كنار بی سیم نشست. در آن لحظه یك لیوان چای طلبید و من هم برایش آوردم. در آن هوای مطبوع واقعاً می چسبید. هنوز جرعه ای از آن ننوشیده بود كه از جای برخاست و به سمت یكی از برادران حركت كرد. نگاهم به او دوخته شده بود. دیدم پتوی زیر سرش را مرتب نمود و پتوی دیگری هم روی او انداخت. بعد از این آمد و آرام نشست و چایش را نوشید: *خوشا چون تو دلی سبز و سری سبز خوشا پرواز با بال و پری سبز خوشا مثل تو در روز قیامت سراپا سرخ اما دفتری سبز* 📎راوی: ________♡________ 🆔 https://eitaa.com/shahiddaghayeghi
🔷خاطرات 🔷 ☘☘☘☘❤️☘☘☘☘ 💠فُرغون 🔻در (سال 1362) فرمانده گردان بود ؛ اما دیری نپایید ؛ كوتاه بود و چون نسیم بهاری به یاد ماندنی. روزهای پیش از عملیات برای دیدارش به پادگان لشكر (17 علی ابن ابی طالب قم) رفتم. او را دیدم ؛ اما كجا و چه گونه؟ دو نفر را دیدم كه فرغونی پر از ظروف غذا را جهت شستشو می بردند. نیروها زیاد بودند و ظرف ها كفایت نمی كرد. آنان با عجله فرغون را می راندند تا ظروف برای غذا خوردن بقیه بچه ها آماده شود. ممكن است باورتان نشود! اما واقعیتی بود كه دیدم. یكی از آنان ، سردار سبزمان ، بود: خواندم از آسمان چشمانت سینه مصداق بی ریایی بود چهره ات خاكی و غبار آلود مثل مردان روستایی بود 📎راوی: ________♡________ 🔴 https://eitaa.com/shahiddaghayeghi