eitaa logo
شهید اسماعیل دقایقی
787 دنبال‌کننده
9.1هزار عکس
5.7هزار ویدیو
41 فایل
رهــــــــــبر انقلاب: «گاهي اوقات مشكلات فرهنگي موجب شده كه من شب خوابم نبرده، به‌خاطر مسائل فرهنگي؛ يعني اهمّيت مسائل فرهنگي اينجور است.» ارتباط باخاکریز👇 ارسال محتوا، پیشنهاد وانتقاد @khakreezfarhangi
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از KHAMENEI.IR
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ببینید| رهبرانقلاب: بلای اشرافیگری، بلای بزرگی است. ⚠️ برای بنده تصویر یک ساختمانی را که با پول #بیت_المال در یک نقطه‌ای ساخته شده است آوردند، من حیرت کردم واقعاً که چطور جرئت شده است، چطور دست و دل کسی به او اجازه داده است که پول بیت‌المال را صرف یک‌چنین چیزی بکند. ۹۷/۳/۳۰
خاطرات 💠💠💠💠❤️💠💠💠💠 🔷 سفری به قم 🔻مرا صدا زد و گفت: «بیا با هم به قم برویم.» و من بی خبر از در گذشت پدرم ، پذیرفتم و برای سفر آماده شدم. پیش از حركت – از طرف تعاون آمدند و هدیه ای را به تیپ تقدیم كردند. آن مبلغ یك میلیون و سیصد هزا تومان بود و از سوی مردم شیراز به ما رسید. آن را دریافت نموده و در صندوق گذاشتیم. من كه پول زیادی نداشتم ، مطمئن بودم كه برای مخارج سفر از آن مبلغ بر می دارد. از به راه افتادیم و به سه راهی اهواز – اندیمشك رسیدیم. سال 1364 بود و بنزین هم لیتری 3 تومان بود. از پرسیدم: «چه قدر پول داری؟» پاسخ داد: «150 تومان!» با تعجب گفتم: «150 تومان؟!» گفت: «بله ؛ شما چه قدر دارید؟» پاسخ دادم: «500 تومان.» مانده بودیم كه با این پول چه كنیم! به بنزین ، روغن ، غذا و هزینه های متفرقه  دیگر ، به كدام یك برسیم؟! به هر حال به سمت مقصد در حركت شدیم. به نزدیكی های خرم آباد كه رسیدیم ، گرسنگی سخت عذابم می داد. یادم آمد كه دو كنسرو لوبیا در صندوق عقب داریم. گفتم: «خیلی خوب ، كنسرو را باز می كنیم و می خوریم.» گفت: «اینها كه مربوط به است و باید در جبهه مصرف شود. حالا به شهر آمده ایم و باید از پول خودمان غذا تهیه كنیم.» خسته و گرسنه بودم و ناراحت از بی پولی و سخت گیری سردار. ماه محرم بود و ایام سوگواری عاشورائیان. به جایی رسیدم كه غذای صلواتی می دادند. گفت: «بفرما این شام.» خوش حال بودم كه توفیقی نصیب شد تا به داد این شكم مظلوم برسیم. بعد از خوردن آن غذای واقعاً خوش مزه - و به شوخی خوش چسب – به طرف قم حركت كردیم. فردایش كه به آن جا رسیدیم ، تازه متوجه شدم كه هدف از این سفر چه بود! بعد از این  ، گاهی از دست شِكوه می كردم. لبی نان خشك و دمی آب سرد همین بس بود قوت آزاده مرد 📎راوی: ________♡________ https://eitaa.com/shahiddaghayeghi